پیشنهاد باقی به مستند قائم مقام: حاضرم برملا کنم
«پنجاه مورد دروغ تحریف خطا و کتمان عمدی حقیقت ...»
عمادالدین باقی دربارهی یادداشت منتشر شده در کانال مستند قائم مقام که به انتقاد از او پرداخته است، به انصاف نیوز گفت: «اگر به مقتضای جوانی از صراحت رنجیده نشوند، خود مستند قائم مقام حدود 50 مورد «خلاف واقع»، «دروغ»، «تحریف»، «خطا» و «کتمان عمدی حقیقت» داشته، آنگاه دربارهاش چه باید گفت؟ اگر این دوستان تحملش را دارند و امنیت شما را به عنوان خبرگزاری مجاز تضمین میکنند و متوسل به قوای دیگر نمیشوند اعلام کنند تا این موارد را برملا کنم».
پس از انتشار متن گفتوگوی اخیر آقای باقی [لینک]، کانال مستند «قائم مقام» با انتشار یادداشتی از برخی گفتههای او انتقاد کرده و ادعا کرد: «رویهی جریان آیت الله منتظری رویه دروغ و نادرست خواندن همهی روایتهای تاریخی جز روایت افراد همسو با خود است». [لینک]
بعد از انتشار این یادداشت بود که خبرنگار انصاف نیوز برای روشن شدن موضوع پرسشهایی را به صورت مکتوب از عمادالدین باقی مطرح کرد به این شرح:
1 – بعد از انتشار گفتگوی تلگرامی شما با اعضای انجمن اسلامی دانشگاه ارومیه که در آن گفته بودید: «آقای ناطقنوری خودشان اعلام کردند که از پخش این مستند ناراضی هستند و هیچ مصاحبهای با این مستندسازها نداشتهاند و این گفتوگویی بوده که سالها پیش مرکز اسناد انقلاب اسلامی با ایشان انجام داده که قرار بر این بوده که به شکل کتاب خاطرات منتشر شود»، کانال مستند قائم مقام به آن واکنش نشان داد و ضمن نامنطبق خواندن این گفتهها با واقعیت اینطور گفت که آقای ناطق نوری از مستند تقدیر کرده و آن را پاسخ به شبهات دانستهاند. باتوجه به سخنان عوامل مستند قائم مقام، آیا حجت الاسلام ناطق نوری از این مستند رضایت داشتهاند؟
2 – کانال مستند قائم مقام سخن شما مبنی بر اینکه آیت الله منتظری اولین شخصی بوده که به رهبری آیت الله خامنهای تبریک گفتهاند را برخلاف واقعیت دانسته و اظهار داشته که آیت الله منتظری نه روز پس از انتصاب رهبری به ایشان تبریک گفتهاند و این تبریک بعد از موج تبریکهای قبلی بوده است. شما به عنوان یکی از شاگردان آیت الله منتظری این گفته را مطابق با واقع میدانید؟
3 – خاطرهی حجت الاسلام ناطق نوری از دیدار حضوریشان با مرحوم آیت الله منتظری که به همراه آیت الله جوادی آملی و آیت الله یزدی بوده است و در همین دیدار بوده که از ایشان شنیدهاند دلیل مخالفتشان با اعدام سید مهدی هاشمی فشار داخل خانه بوده است را تا چه اندازه معتبر میدانید؟
4 – در پایانِ متن منتشر شده در کانال مستند قائممقام تلویحاً به نقد جنابعالی پرداخته و رویهی جریان آیت الله منتظری را دروغ و نادرست خواندن روایتهای تاریخی به غیر از افراد همسوی خود میداند. شما چنین ادعایی را چطور ارزیابی میکنید؟
پاسخ مکتوب عمادالدین باقی:
سردبیر گرامی پایگاه با مسمای خبری «انصاف نیوز»
با سلام و دعا و سپاس از پیگیری موضوعی که کلید پاسخ به بسیاری از مسائل دیگر است، به پیوست پاسخ تفصیلی خویش را تقدیم مینمایم.
درآمد
هرچند در زمانهای که درد و رنج مردم بسی فراتر از مسایلی چون نقد مستند سازان بر گفتگوی من است و رنجش مردم بنیادیتر از این حرفهاست، در عین حال باز خشنودم از اینکه مستند سازان قائم مقام خواسته یا ناخواسته بستری را برای گشودن صفحات تاریکی از تاریخ اخیرمان گشودهاند و با هر نقدی و حملهای که انجام میدهند فرصت و بهانهی توضیح را برای روشنگری بیشتر در اختیار دیگران قرار میدهند البته این بزرگواران مستند ساز خود به نیکی آگاهند که حتی در مسائل عادی مانند آنچه ایشان مطرح کردهاند، دست ما بسته است و شفاف نمیتوان سخن گفت و ما مصونیت آنها را نداریم اما ناگزیر باید از حقیقت دفاع کرد و پاسخ گفت.
اصولاً متن نوشتاری، دارای دقت و همزاد با تأمل است اما در گفتگو و سخنرانی، سبق لسان و جاافتادگی در بحث محتملتر است از اینرو اگر هرکسی سخن نادرستی را در گفتهها و نوشتههای اینجانب بیاید سپاسگزار میشوم و دست کسی را که خطایی از من و از استاد عالیقدر حضرت آیت الله منتظری بگیرد و گوشزد کند میبوسم (رحم الله من اهدی الی عیوبی). اما در خصوص یادداشت: «آقای باقی! تاریخ را هم اینطور روایت میکنید؟!» در سایت مستند قائم مقام، مساله چیست؟
سازندگان مستند قائم مقام در برخی مقالاتشان گفتهاند تاکنون کسی نقد جدی به مستند آنها نداشته در حالی که گمان میکنم واقعاً در پی نقد جدی و علمی و کشف و تحقیق نبودهاند زیرا متن کامل گفتگوی من با خود این بزرگواران، اساسیترین نقد است ولی بسیاری از وقایع تاریخی را برخلاف محکمات ذکر شده روایت کردهاند.
من چه در گفتگوی تفصیلی با مستند قائم مقام چه در گفتگو با دانشجویان ارومیه، دهها نکتهی مهم تاریخی را بیان کردهام که با اساس داستان مستند در تضاد است و آن را متزلزل میکند اما برای عدم تمکین به آن حقایق باید در مسائل فرعی و حاشیهای، ضعفی جست که توضیح خواهم داد بازهم اشتباه کردهاند. اما اگر همین منطق را که نوشتهاند: «به نظر میرسد اشکال کار را باید در جایی دیگر جست، یعنی در رویهی جریان آیتالله منتظری، که آن رویه دروغ و نادرست خواندن همه روایتهای تاریخی جز روایت افراد همسو با خود است. به قول خواجهشیراز: آینه چون عیبِ تو بنمود راست- خود شکن آیینه شکستن خطاست» بخواهیم درباره خود مستند قائم مقام به کار ببریم چه باید گفت؟ بگذریم که این بیت پایانی هم سروده خواجه شیراز نیست بلکه منسوب به نظامی گنجوی است که در آن تصرف شده (دکتر یثربی به ناصر خسرو نسبت داده). البته این اشتباهات را عادی میپندارم و نمیخواهم به سبک این بزرگواران نتیجه بگیریم که همه تاریخ نگاری شما از همین قبیل است پس آینه چون عیبِ تو بنمود راست- خود شکن آیینه شکستن خطاست.
اگر به مقتضای جوانی از صراحت رنجیده نشوند، خود مستند قائم مقام حدود 50 مورد «خلاف واقع»، «دروغ»، «تحریف»، «خطا» و «کتمان عمدی حقیقت» داشته، آنگاه دربارهاش چه باید گفت؟ اگر این دوستان تحملش را دارند و امنیت شما را به عنوان خبرگزاری مجاز تضمین میکنند و متوسل به قوای دیگر نمیشوند اعلام کنند تا این موارد را برملا کنم. و اما دربارهی یادداشت مورد سؤال:
1 – گلایهی آقای ناطق نوری از مستند قائم مقام
در یادداشت مذکور خطاب به اینجانب آمده است: «اخیراً متن پرسشوپاسخ تلگرامیتان با جمعی از دانشجویاندانشگاه ارومیه در رسانهها منتشر شده که در آن درباره مستند قائم مقام گفتهاید: آقای ناطقنوری خودشان اعلام کردند که از پخش این مستند ناراضی هستند و هیچ مصاحبهای با این مستندسازها نداشتهاند و این گفتوگویی بوده که سالها پیش مرکز اسناد انقلاب اسلامی با ایشان انجام داده که قرار بر این بوده که به شکل کتاب خاطرات منتشر شود. در ادامه مقاله افزوده شده: «آقای باقی! وقتی ماجرایی که خود ما در آن بودهایم و حتی فیلم آن هم منتشر شده را اینطور وارونه نقل میکنید، وای به حال تاریخ و ماجرای امام خمینی و آیت الله منتظری که روایت میکنید!»
آنچه از آقای ناطق نوری نقل کردهام روزنامهی آرمان ۹۶/۹/۲۲ و روزنامهی ستاره صبح ۹۶/۹/۲۵ و تعدادی از سایتها و روزنامههای دیگر از قول مهندس مصطفی ایزدی انتشار دادهاند. آقای ایزدی اعلام کردند که آقای ناطق نوری به من اجازه داد که گلایههایش را دربارهی مستند قائم مقام رسانهای کنم و آقای ناطق هم با وجود بازتاب گستردهای که این خبر داشت، تاکنون تکذیب نکردهاند.
ضمناً اگر آقای ناطق نوری از آن مستند راضی بود و گلایه نداشت چرا به فوریت و آنهم پس از اکران عمومی مستند قائم مقام، با ایشان مصاحبهی جدیدی ترتیب دادند تا جایگزین مطالب پیشین نمایند؟
2 – اعتبار سنجی ادعای فشار خانوادهی آیت منتظری
در یادداشت مستندسازان از یکی از عبارات من در گفتگو با دانشجویان ارومیه مچگیری شده و خطاب به اینجانب گفتهاند: «مثلاً در مورد خاطره مهم حجت الاسلام والمسلمین ناطق نوری از دیدار حضوریشان با آیت الله منتظری که اتفاقاً در آن جلسه آیت الله جوادی آملی و آیت الله یزدی هم حضور داشتهاند گفتهاید: “در مورد اینکه [آقای ناطق] گفتهاند آقای منتظری دلیل مخالفتشان با اعدام مهدی هاشمی را “فشار داخل خانه” قلمداد کردند چند نکته را من اینجا عرض میکنم؛ نکتهی اول اینکه این فقط یک روایت و خاطره از زبان آقای ناطقنوری است که احتمالاً آقای ناطق هم خواهند گفت که من هم از فرد دیگری شنیدهام، ولی ما در پژوهشهای تاریخی مدرک و سندی در سخنان و مکتوبات خود آیتالله منتظری نیافتیم، آنچه که برای ما اصالت و تقدم و حجیت دارد مواضع خود آیتالله منتظری است نه آنچه که به ایشان از طرف دیگران نسبت داده میشود» نقل این قسمت برای این بود که بگویند: «از همین چند جمله مشخص است که حضرتعالی اصلاً خبرها را پیگیری نکردهاید و فیلم تعاریف آقای ناطق نوری از مستند قائم مقام را ندیدهاید …».
در پاسخ یادآور میشوم که من مصاحبهی جدید را که ابتدا بطور گزینشی منتشر شد دیدم اما متن کامل را با تأخیر مشاهده کردم، در عین حال اظهارات آقای ناطق نوری را مستند قرار ندادهام که محل اشکال باشد بلکه گفتهام ما در پژوهشهای تاریخی، مدرک و سندی در سخنان و مکتوبات خود آیتالله منتظری نیافتیم، آنچه که برای ما اصالت و تقدم و حجیت دارد مواضع خود آیتالله منتظری است نه آنچه که به ایشان از طرف دیگران نسبت داده میشود. حالا اگر دو سه نفردیگر را هم ضمیمه کنند و بگویند اقای جوادی آملی و آقای یزدی هم بودهاند چیزی عوض نمیشود و تا وقتی در تضاد با مواضع مستند خود آیت الله منتظری است این نقل قولها اعتباری ندارد و این ابتداییترین قاعده تاریخ نگاری است. لذا ضمن اینکه در گفتگو با دانشجویان گرامی ارومیه موضوع فشار خانوادههای زندانیان (نه خانواده آیت الله) را هم توضیح دادهام افزودهام اگر عواطف خانوادگی، معیار عمل ایشان بود، چهارماه پس از شهادت محمد منتظری به بدرفتاری با اعضای زندانی همان سازمانی که فرزندش را به شهادت رساندند اعتراض نمیکرد و این سندی است که ادعای فوق را رد میکند. خود آیت الله منتظری هم در جلدسوم کتاب دیدگاهها بحثی دارند تحت عنوان «مخالفت با خشونت علیرغم سابقهی مخالفتم با مجاهدین خلق و شهادت فرزندم» و ضمن اشاره به تغییر ایدئولوژی مجاهدین و ترورهای دههی 60 میگویند: همان روزی که در 7 تیر 1360 فرزندم محمد (به دست مجاهدین خلق) شهید شد پیام دادم و علاوه بر آن که غصهی از دست رفتن فرزندم را میخوردم بیشترین ناراحتی من از این جهت بود که بچههای پاک ونورسته گول شعارهای پوچ سران این سازمان را بخورند»(ص 325 و 326). چهارماه بعد هم آن نامهی انتقادی دربارهی بدرفتاری با زندانیان این گروه در زندان را نوشتند.
دربارهی ادعای رفتارهای آیت الله منتظری و تعطیلی درس تحتفشار خانواده، اگر بخواهم خیلی دقیق و تاریخ نگارانه سخن بگویم به سود مستند سازان و خود آقای ناطق نوری نیست. من به پاس گرایش ایشان به اعتدال و به ویژه اینکه در آخرین دیدارشان با اینجانب گفتند که اکنون به اهمیت حقوق بشر رسیده و معتقدند در دنیای امروز باید ما همه چیز را با حقوق بشر هماهنگ کنیم نسبت به ایشان تحفظ داشتم و به همین خاطر امروز توقع این موضعگیری ایشان را دربارهی اعدامهای 67 نداشتم. دلیل دیگر تحفظ من این بود که میدانستم گروه اصلی مستند قائم مقام هم از اینکه ایشان تخفیف شوند خشنود خواهند شد (و اگر برای این فقره هم بخواهند با روش تاریخ نگاری تحقیقی سخن و دلیل فراوان خواهم گفت ولی چون بعید است منکر باشند فعلاً در میگذرم) وگرنه میتوانستم بخاطر بی اعتبار کردن مستند و مستندات آن، در جزئیات فرمایش جناب آقای ناطق نوری ریزبینی کنم. ولی حالا که خودشان خواستهاند به این چالشها وارد شوند به آن ورود میکنم و به سراغ متن دقیق و کامل مصاحبهی جدید مستند سازان با ایشان میروم. من از نقدهای متعددی که هم بر پرسشها و هم بر پاسخها دارم میگذرم و به یک مورد که محل نزاع شده بسنده میکنم. متن فرمایش جناب آقای ناطق که البته به دنبال یک سؤال هدفدار بود این است:
«وقتی سیدمهدی هاشمی را دستگیر میکنند و آیتالله منتظری درسشان را تعطیل میکنند، 3 نفر انتخاب میشوند بروند خدمت آقای منتظری؛ آن فرآیند و جلسه و صحبتی که منجر شد به این قضیه چه بود؟
وقتی سیدمهدی را دستگیر کردند، جناب آقای منتظری درسشان را تعطیل کردند. این خیلی ناگوار بود و برای ما هم خیلی تعجبآور بود. بالاخره نظام تصمیم گرفته است، آن هم با آن پیشینه سیدمهدی که هم برای ما روشن بود و هم برای ایشان باید علیالقاعده روشن باشد. بعد هم حکومت تصمیم گرفته، قوهقضائیه تصمیم گرفته؛ تعطیل کردن درس یا به خانه بردن آن، معنایش اعتراض به قوهقضائیه و اعتراض به نظام است. این برای ما خیلی ناگوار بود که با این موقعیتی که ایشان دارد – بالاخره قائممقام رهبری هستند – اعتراض کنند! در جامعه روحانیت این بحث مطرح بود. من دقیق یادم نیست که به چه مناسبت رفته بودم در جلسه جامعه مدرسان هم شرکت کرده بودم و آنجا بحث شد که با این مساله چگونه برخورد کنیم؟ جامعه مدرسین – با حضور بنده و بعضیهای دیگر از جامعه روحانیت که الان شاید خاطرم نباشد – به این جمعبندی رسیدند که برویم با ایشان صحبت کنیم، بالاخره حرف او را بشنویم و حرف خودمان را بگوییم. طبیعتاً این پیشنهاد تصویب شد، چون تقریباً نظر همه بود. حالا چه کسی برود؟ گفتند جناب آقای جوادیآملی، جناب آقای یزدی و من هم که آنجا بودم و از کوچکترینهایشان بودم گفتند خود شما، شما 3 نفر بروید با ایشان صحبت کنید که ببینیم ایشان حرفش چیست. وقتی از ایشان گرفته شد و 3 نفره رفتیم. آقایان صحبت کردند که من الان صحبت آن آقایان را به خاطر ندارم و خوب است از خود آقایان اگر لازم بود سؤال شود ولی آنچه یادم هست، این است که ما چون با هم ارتباط داشتیم و شاگردشان هم بودم، زندان هم با هم بودیم؛ روابط و مکالماتمان عادی و راحت بود. گفتم حاج آقا! این واقعاً از شما خیلی بعید بود که برای دستگیری سیدمهدی درس را تعطیل کنید. به ایشان گفتم بالاخره قهدریجان، آن موقع کردستان نبوده که مثلاً کومله و دموکرات آنجا باشند! حشمت با بچههایش آنجا کشته شدند، شیخ قنبرعلی کشته شده و آن سابقه مرحوم شمسآبادی هست و اینها را که نمیشود انکار کرد؛ کار اینها است. شما چطور اولاً سکوت کردید؟ و حالا که دستگیرش کردهاند اعتراض میکنید؟ از شما بعید است. شما بالاخره قائممقام رهبری هستید! ایشان جمله عجیبی گفتند. گفتند آخر من زیر فشار داخل خانه هستم! با یک لحنی که واقعاً برای ما هم خیلی تعجبآور بود. من گفتم: آیا این معنا دارد که قائممقام رهبری نظام به خاطر دستگیری یک نفر بگوید من زیر فشار داخل خانه هستم؟! داخل خانه، دختر و داماد و عروس و اینها هستند دیگر. سیدمهدی برادر داماد ایشان بود. ما خیلی تعجب کردیم و واقعاً مایوسانه از خانه ایشان بیرون آمدیم» (وطن امروز شماره: 2343 / سه شنبه ۱۲ دی ۱۳۹۶ ص 12).
برای اینکه بدانید این روش تاریخنگاری قابلاعتماد نیست اکنون سخنی استوارتر از اظهارت خود در گفتگو با دانشجویان را دربارهی مسالهی فشار خانواده میگویم.
نخست اینکه مستند سازان برخلاف واقع از تعطیلی درس آیت الله منتظری پرسیدهاند و آقای ناطق نوری هم در پاسخ از تعطیلی درس ایشان گفتهاند در حالی که برخلاف این مدعا، درس آیت الله منتظری تعطیل نشد و فقط ملاقاتها به مدت چند روز تعطیل شد که دلیل آن را هم خود آیت الله به تفصیل بیان کرده و مراجعات و فشارهای زیاد خانوادههای تعداد زیاد بازداشتیها (نه فقط خانوادهی سیدمهدی) ذکر کردهاند. وقتی اساس سؤال و جواب نادرست و خلاف واقع باشد و مستند سازان اینگونه تاریخ را تحریف کنند چکونه به خود جرأت میدهند آن جملات را در مقالهشان دربارهی دیگری بر زبان آورند؟
دوم اینکه دستگیری سید مهدی هاشمی در 20 مهر 1365 و تعطیلی ملاقاتهای آیت الله منتظری (نه درس ایشان) در تاریخ 23 مهر 65 بود که آقای ناطق و دو نفر از اعضای جامعه مدرسین برای گفتگو دربارهی تعطیلی ملاقاتها و درخواست انصراف از آن میروند اما 18 آذر 1365 (نزدیک دوماه بعد از این ملاقات) اولین مصاحبهی تلویزیونی سیدمهدی هاشمی پخش میشود و چنانکه در کتابی به نام «واقعیتها و قضاوتها» مستندا ذکر شده است قرار بود سیدمهدی آزاد شود زیرا هیچ اتهامی اثبات نشد. پخش این مصاحبهی تلویزیونی ضربهی سنگینی به مهدی هاشمی بود و پس از آن بود که بحث قتل پیش آمد. رویدادهای مهم پیش و پس از مصاحبهی اول به تفصیل در کتاب مذکور آمدهاند و اهمیت زیادی دارند و جویندگان حقیقت میتوانند به آن مراجعه کنند. در تاریخ 26 اسفند 1365 (پنج ماه پس از جلسهی مورد اشارهی آقای ناطق و دیگران دربارهی تعطیلی ملاقاتها) دومین مصاحبهی سیدمهدی پخش شد و نخستین بار مسالهی قتل به میان آمد.
در تیر و مرداد 1366 دادگاهی غیرعلنی و بدونوکیل، به ریاست علی رازینی و علی فلاحیان به عنوان دادستان (دو چهرهی شناخته شدهی امروز) تشکیل شد و 25 مرداد 1366 متن کیفرخواست در مطبوعات منتشر شد. سید مهدی محکوم به اعدام و در تاریخ 6 مهر 1366 به دار آویخته شد اما در متن حکم دادگاه که در کتاب خاطرات سیاسی آقای ری شهری آمده است جرایمی مانند انحراف فکری ذکر شده اما او نه به جرم مباشرت در قتل، بلکه به جرم ادعای آمریت به استناد اینکه مقتولین را مجرم و فاسد میدانسته، محکوم شده (و ادعا کرده با قتل برخی از آنها هم موافق نبوده است) و دادنامه میگوید جرم آن افراد در حد جواز قتل نبوده است. لذا قتلی به مهدی هاشمی نسبت داده نشده و در دادنامه، جرم او تشکیل گروه ترور، و ارعاب و قتلهای افراد یاد شده و گمراه نمودن جوانان، کارشکنی در تحقق اهداف مقدس جمهوری اسلامی و توطئه و تحریک علیه مسوولین و… ذکر شده ولی چون مجازات مباشرت در قتل اعدام است و او مباشر نبوده لذا به عنوان محارب و مفسدفی الارض اعدام شد.
بنابراین تاریخ دیدار آقایان ناطق، جوادی آملی و محمد یزدی در مهر 65 ولی اعترافات سیدمهدی و دوستانش دربارهی قتل شیح قنبر و حشمت در اسفند 65 است یعنی اینکه حجت الاسلام و المسلمین ناطق میفرمایند: «به اقای منتظری گفتم حشمت با بچههایش آنجا کشته شدند، شیخ قنبرعلی کشته شده و آن سابقه مرحوم شمسآبادی هست و اینها را که نمیشود انکار کرد؛ کار اینها است. شما چطور اولاً سکوت کردید؟ و حالا که دستگیرش کردهاند اعتراض میکنید؟» نادرست است و در آن زمان هنوز احدی چنین اطلاعی نداشته طوری که اصلاً سید مهدی بعد از مصاحبه اول در شرف آزاد شدن بود و قتلی مطرح نبود یعنی امری که هنوز مکشوف نشده است را آقایان در این دیدار مطرح کردهاند؟ در نهایت هم او به اتهام قتل اعدام نشد. با این اوصاف چگونه به بقیه روایتها در این زمینه که آیت الله منتظری گفتهاند چون تحت فشار خانواده قرار دارند درس! را تعطیل کردهاند، میتوان اعتماد کرد؟ با وجود اسناد دیگری از خود آیت الله منتظری برای شناخت رفتار و شخصیت ایشان آیا یک محقق بیطرف مجاز است به چنان خاطراتی استناد کند؟
البته خود جناب آقای ناطق نوری خوشبختانه در همین فراز از گفتگو یکبار تعبیر «من دقیق یادم نیست که به چه مناسبت رفته بودم» و یکبار تعبیر «الان شاید خاطرم نباشد» را به کار بردهاند که نشان میدهد میپذیرند ممکن است گرد نسیان یا اشتباه بر این نوع خاطرهها نشسته باشد. دیگر اینکه اساساً مدعای من این بوده که با وجود سند مواضع آیت الله منتظری، تمسک به خاطرات دیگران نادرست است خصوصاً خاطرات و روایاتی که اینقدر خدشه پذیر باشد.
شگفتتر اینکه حتی در فراز بعدی همین گفتگوی مستند سازان با راوی محترم، تاریخ اطلاع از این قتلها عقبتر میرود و میفرمایند: «زمانی که وزیر کشور بودم… ستاد 8 مادهای فرمان امام تشکیل شد …یادم است یک شب آقای موسوی اردبیلی و آقایان بحث میکردند…آنجا من گفتم بیایید به این پرونده سیدمهدی هاشمی برسیم! آنجا که آدمها کشته شدند و خلاصه اسم بردم که به پرونده سیدمهدی برسیم. خدا رحمت کند آقای موسوی اردبیلی با همان لحن خودش فرمود: میشود؟ من هم که خیلی صریح بودم گفتم شما اقدام کن، من اگر پایش نایستادم نامردم. یعنی میخواهم بگویم ما این حساسیت را از اول داشتیم و از اینکه اینها در بیت آقای منتظری نفوذ داشتند نگران بودیم» (از متن کامل مصاحبه مستند قائم مقام منتشر شده در روزنامه وطن امروز شماره: 2343 / سه شنبه ۱۲ دی ۱۳۹۶ ص 12).
آقای ناطق نوری از ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۴ وزیر کشور بودهاند که سیدمهدی تا سال 1362 در حکومت مسوولیت داشته و به حکم محسن رضایی و نیز یکی از مقامات ارشد نظام و با حمایتهای آیت الله مشکینی، عضو شورای فرماندهی سپاه بوده است. تنها مسالهی مطرح علیه او پروندهی مرحوم شمس آبادی بود که در زمان شاه با وجود اینکه ساواک بسیار کوشید قتل را اثبات کند تا به جریان انقلابی نسبت دهد و آیت الله خمینی و آیت الله منتظری را بدنام نماید اما نتوانست اتهام قتل را ثابت کند لذا به دلیل دیگری وی را محکوم به اعدام کرد. سیدمهدی هیچ اعترافی به قتل نداشت و وکیل وی اعلام کرد موکلش تحت شکنجه قرار دارد تا به قتل شمس آبادی اعتراف کند. در 25 اردیبهشت 1355 نیز که متهمان به قتل در مصاحبه تلویزیونی شرکت کردند و خود را از پیروان امام خمینی اعلام و مرحوم شمس آبادی را عامل ارتجاع قلمداد کردند، هیچیک از آنها از دخالت مهدی هاشمی در قتل سخنی نگفت اما سیدمهدی را به عنوان رهبر گروه هدفیها به سه بار اعدام محکوم کردند که بر اثر فشارهای بین المللی و اعتراضات روحانیون و سازمانهای مخالف حکومت و طرفداران امام خمینی حکم اعدام او نقض شد و پرونده مختومه گردید. بعد از انقلاب خود سید مهدی در برابر حساسیتها طی نامهای به رییس قوه قضاییهی وقت آیت الله اردبیلی، خواستار رسیدگی مجدد به این پرونده شد و دادرسی آغاز شد ولی به دستور رییس قوه قضاییه در سال 1362 متوقف شد. بعد هم که در سال 65 سیدمهدی دستگیر گردید به جرم مباشرت در قتل محکوم نشد.
اکنون که معلوم شد آقای ناطق در مسالهی بسیار مهم پروندهی قتل در زمانی که حتی آن مصاحبهی دوم مهدی هاشمی هم انجام نشده و سیدمهدی در آستانهی آزادی است و خبری از قتل حشمت و شیخ قنبر و… نبوده ایشان به آیت الله منتظری چنان سخنانی گفتهاند، چگونه میتوان آنچه دربارهی فشار خانواده گفته شده است را پذیرفت؟ آیا مستند سازان محترم میخواهند تاریخ را اینگونه روایت کنند؟ البته اگر گفته میشد آیت الله منتظری بخاطر مراجعات و فشارهای خانوادههای تعداد زیاد زندانیان، ملاقاتها را تعطیل کردند قابل توجیه بود اما وقتی موضوع شخصی شده و برای تنقیص آیت الله منتظری گفته میشود تحت فشار خانوادهی خودشان درس را تعطیل کردهاند، روایت مخدوش میشود و شاید اشتباه رخ داده میان همین دو موضوع است. تردیدی ندارم که روحیه جوانمردی آقای ناطق نوری چنان نیست که قصد خلاف واقع گفتن داشته باشند و به سبب مروز زمان دچار اشتباه شدهاند. بسیار اتفاق میافتد که افرادی قصد دروغ گفتن ندارند و فقط اشتباه میکنند چنانکه دو تن از شخصیتهای اصلاحطلب دربارهی یکی از جلسات قدیمی یکی با دقت جزییات را تعریف میکرد و دیگری اصل چنین جلسهای را منکر بود و یقیناً هیچکدام دروغ نمیگفتند و فقط یکی دچار اشتباه بود. اما سازندگان مستند قائم مقام گمان کردهاند که تحفظ ما بخاطر درستی ادعای فشار خانواده است لذا ذوق زده شده و از موضع پیروزمندانهای میگویند: «آقای باقی عزیز! چه باید کرد که در این جلسه، آیتالله یزدی و آیتالله جوادی آملی هم حضور داشتهاند!؟ چه باید کرد وقتی آقای ناطقنوری خود، این جملات و تعابیر را از آیتالله منتظری شنیده و در مصاحبه جدیدشان پس از سیسال، همان خاطرات را بیان کردهاست؟».
اکنون از آنان میخواهم عیار خبری را که اینهمه بدان دلخوش داشتهاند بسنجد و دریابند که اینانند که در مقایسه متن کامل گفتگوی خودشان با من با محتوای مستندقائم مقام، هرچه را موافق نظرشان نبوده حتی باوجود استحکامش نپذیرفتند و هرچه را موافق میلشان بوده، همچون حجتی قاطع شناختهاند.
3 – مسالهی تبریک به رهبری
نویسندهی یادداشت انتقادی، دهها نکتهی تاریخی مهم دیگر را در گفتگویم با دانشجویان نادیده گرفته و برای پوشاندن انها به مسالهی دیگری پرداخته و میگویند: «آقای باقی!… پیشتر هم در یادداشتی نوشته بودیم که به طور مثال شما در مصاحبه با عوامل مستند قائم مقام-که مشروحش در سایت تاریخ ایرانی منتشر شده- در خاطرهای گفتهاید که پس از رهبری آیتالله خامنهای آیت الله منتظری اولین کسی بود که پیام تبریک داد. و این «اولین بودن» ایشان را کلی تفسیر کردهاید. اما یک مراجعه ساده به متن نامه تبریک ایشان مشخص کرد که ایشان 23 خرداد 68 یعنی 9 روز بعد از انتخاب رهبری جدید انقلاب و بعد از موج پیامها و تبریکها و بیعتها پیام تبریک ارسال نمودهاند».
این نکته را چند هفته پیش هم بلافاصله پس از انتشار متن کامل گفتگویم در سایت تاریخ ایرانی به عنوان کشفی از خلال دوساعت و نیم گفتگو منتشر کردند تا شاید با یک مسئله جزیی، مباحث مهم دیگر را لوث کنند و چون من سکوت کردم احساس کردند نقطه ضعفی را گرفتهاند که باید رهایش نکنند نه اینکه چون باقی مانند انان مصونیت ندارد نخواسته است پاسخ دهد، از اینرو باز تکرار کردهاند و اکنون من ناگزیرم پاسخ بدهم.
اگر مستندسازان قرار بود که اصل مطلب را دریابند چنین بیگدار به آب نمیزدند زیرا در مصاحبهی مورد اشارهشان گفتهام: «وقتی رهبری آقای خامنهای اعلام شد من در تهران بودم. آقای لطفالله میثمی آدرس منزل پدری ما را از طریق یکی از دوستانمان پیدا کرده بودند و به منزل پدر ما آمدند و گفتند که: «خبر را شنیدهاید؟» جواب دادم: «بله.» گفت: «فکر میکنی چه اتفاقی میافتد؟» گفتم: «شک ندارم آقای منتظری از اولین کسانی است که تأیید میکند.» ایشان گفت: «به نظر ما این اتفاق نمیافتد» و نگران بود اگر این اتفاق نیفتد چه میشود. من خیلی قاطع گفتم: «این اتفاق خواهد افتاد.. شب بود که تلفنی مطلع شدم ایشان نامه داده و تأیید کرده است. اولین کسی هم بود که این کار را کرد». «با توجه به شناختی که از روحیه ایشان داشتم قاطعانه گفتم ایشان جزو اولین کسانی است که تأیید خواهد کرد».
در گفتگو با دانشجویان ارومیه نیز آمده است: «آیت الله منتظری از اولین کسانی بودند که به ایشان تبریک گفتند».
حالا که قرار است اینقدر روی جملات و کلمات در یک مصاحبه (نه متن و نوشته) به جای درک مغز سخن به حواشی پرداخته و مته به خشخاش بگذارند تا اصل مطلب را به فراموشی بسپارند (و البته با این روش برای بزرگانشان چیزی نخواهد ماند) ناگزیرم به سراغ کلمات بروم.
اولاً اینجا گفته شدهاست که وقتی مهندس میثمی را دیدم خبر رهبری آقای خامنهای اعلام شده بود. در یک بحث شفاهی و مصاحبه با وجود بدیهه گویی، اما هر خردمندی میفهمد که نگفتهام چند روز از اعلام خبر گذشته و یا مهندس میثمی را دقیقاً چند روز بعد از اعلام خبر دیدهام. بحث این است که نگرانی از موضع آیت الله منتظری وجود داشت. بعد هم گفتهام شب بود که تلفنی مطلع شدم آقای منتظری رهبری آقای خامنهای را تأیید کردهاند. اینکه چه شبی بود، همان شب یا شبهای بعد، در گفتگو ابداً مطرح نیست. دیگر اینکه در همان مصاحبه دوبار گفته شده او «از اولین کسان» خواهد بود نه اولین کس. اولین کسان هم روشن است که ناظر به جمع است نه فرد.
این هم بدیهی است که بلافاصله وقتی چنین خبری اعلام میشود عدهای تبریک میگویند و این تبریکها در فاصلهی اعلام خبر تا دیدار من و مهندس میثمی چیزی نیست که عجیب باشد. پس واضح است که منظور گوینده، مقایسهی پیام تأیید آیت الله منتظری با آن موج لبیکها و تبریکهای هدایت شدهی سیاسی نیست که همواره مرسوم بودهاست بلکه آنچه اهمیت دارد موضع مراجع تقلید وقت است که از این نظر با دیگران فرق دارد و افرادی نبودند که اهل موج باشند. لذا چون به دلایلی نمیخواستم نام آنها را در مصاحبه ذکر کنم که به تبع ناگزیر باشم محتوای پیامهایشان را هم بگویم و شاخهی جدیدی در بحث باز کنم فقط اشاره کردهام که آیت الله منتظری از اولین کسان بودهاند. کلمهی «اولین» نیز، اولاً منحصر به ایشان نمیکند و ناظر به تعداد است ثانیاً وقتی مقایسه کنیم که آیت الله اراکی روز 22 خرداد (یعنی 8 روز بعد) و آیت الله منتظری 23 خرداد (یعنی 9 روز بعد) پیام دادهاند و عدهای هم هیچ پیامی ندادهاند، آنگاه منظور روشنتر میشود.
دیگر اینکه این اولین بودن، فضیلتی به معنای مورد نظر شما نیست که بر آن اصرار داشته باشم به ویژه که از منظر برخی ممکن است خودش موجب خردهگیری بر آیت الله منتظری هم باشد لذا اگر بشود «آخرین» هم ضعفی نیست و مقصود من این بوده که نشان داده شود ایشان به دلیل بی رغبتی به قدرت و تسلط بر نفس و برای اینکه دیگران تصور نکنند اهمیتی به رهبری میداده و ناراحت از دست دادن این مقام است، تبریک گفت لذا نفس این کار یعنی تبریک گفتن مهم است نه اول یا دوم بودن. در شرحی هم که من دادهام بیشتر روی همین جنبهی دوری ایشان از هوای نفس سخن گفتهام لذا آنچه موضوعیت دارد نفس تبریک گفتن است فارغ از اینکه از نظر دیگران کاری درخور نقد و درست یا نادرست باشد.
کل اشکال این است که من گفتهام آیت الله منتظری از اولین کسانی بود که پیام تبریک داد و جواب دادهاند که خیر آیت الله منتظری 9 روز بعد (یعنی 23 خرداد) و بعد از پیام تبریکهای فراوان دیگران، پیام دادهاند و اولین نبودهاند و همین نشان میدهد که باقی چقدر تاریخ را دستکاری میکند. آقای عزیز! شما که به اسناد و آرشیوها دسترسی گسترده و آسان دارید (در مستند قائم مقام نشان دادید) به ویژه به آرشیو موضوعی کیهان، حتی به خود زحمت ندادید روزنامههای آن چند روز را تورق کنید و دریابید که به یک معنا اصولاً از میان مراجع کسی پیام تأیید یا تبریکی نفرستاده است که آیت الله منتظری دومین یا آخرین آنها باشد.
بگذریم که حتی پس از 23 خرداد نیز همچنان پیامهای بیعت و تبریک ادامه داشت اما قیاس آیت الله منتظری با دیگران، معالفارق است زیرا مراجع را با مراجع قیاس میکنند و «اولین» بودن، در این مقام معنی میدهد نه در مقایسه با امام جمعهها و مسوولان دولتی و از این قبیل..
مراجع مسلم وقت نیز بجز آیت الله منتظری عبارت بودند از آیات خویی (در نجف)، شیرازی، روحانی، سید حسن طباطباییقمی، گلپایگانی و اراکی. چهار نفر اول که مخالف بودند و سکوت کردند. آیت الله گلپایگانی نیز چنانکه در روزنامههای 23 خرداد (روز پیام آیت الله منتظری) آمده است پیامی دادند آنهم نه پیام بلکه در پاسخ به پیام تشکر رهبری جدید بخاطر اقامهی نماز میت بر پیکر رهبر فقید، و به صورت کوتاهی نوشتند: «دوام تاییدات جنابعالی را در مقام خطیر رهبر جمهوری اسلامی ایران از خداوند متعال خواهانم. قطعاً جلب رضایت حضرت بقیه الله ارواح العالمین له الفدا و رعایت موازین شرعیه ملاک تصمیمات آن جناب میباشد». از تذکر و تحلیل دربارهی لحن و کلمات حساب شدهی این متن میگذرم.
آیت الله اراکی نیز ظاهراً در تاریخ 22 خرداد یعنی یک روز پیش از آیت الله منتظری پیام دادهاند اما واقعیت این است که خصوصی بوده و از نظر افکار عمومی هیچ پیامی ندادهاند زیرا در هیچ روزنامهای از روزنامههای رسمی کشور خبری از پیام تأیید یا تبریک ایشان نیامده است. تقریباً هر روز خبری دربارهی مرجعیت ایشان در مطبوعات هست اما خبری از تأیید یا تبریک برای رهبری نیست. برای مثال تیتر یک صفحهی اول روزنامهی کیهان 22 خرداد: «توصیهی جمعی از فقها برای تقلید از آیت الله اراکی» و تیتر دوم همان شماره این است که «آیت الله اراکی بقا بر تقلید از امام خمینی را جایز دانستند». کیهان 23 خرداد نیز نظر گروه دیگری از فقها را دربارهی مرجعیت آیت الله اراکی منتشر کردهاست. در واقع تأیید رهبری از ناحیهی چنین کسی، مهم بود و انتظار میرفت و اگر کمترین اشارهای وجود داشت تیتر جراید میشد اما هیچ خبری از پیام تبریک یا تأیید توسط آیت الله اراکی در مطبوعات رسمی وجود ندارد. چرا؟ مگر ایشان در 22 خرداد پیام نداده بود؟ روزنامهها پیام آیت الله منتظری را که بایکوت بود همراه با پاسخ آقای خامنهای چاپ کردند ولی چرا هیچ خبری از آیت الله اراکی نبود؟ در واقع از نظر افکار عمومی و من به عنوان یک ناظر در آن زمان، هنوز آیت الله اراکی تأیید نکرده بود.
پیام تبریک مراجع که آیت الله منتظری یکی از آنان بود آنقدر اهمیت داشت که وقتی هیچکدام از مراجع تا زمان پیام آیت الله منتظری تأیید و تبریکی اعلام نکردند (وحتی پس از ایشان) وقتی آیت الله میرزا هاشم آملی لاریجانی که شهرت عامی نداشتند چه رسد به اشتهار مرجعیت، با تأخیر زیاد پیام دادند، روزنامهی کیهان سه شنبه 30 خرداد 1368 این تیتر را برای گوشوارهاش برگزید: «پیام آیت الله العظمی آملی».
بنابراین آیت الله منتظری در میان مراجع واقعاً از اولین کسان بود و دلیل آنهم چنانکه در مصاحبه با مستند قائم مقام و نیز در گفتگو با دانشجویان بیان داشتم، دفع توهمات بود.
سخن پایانی
مقصود من از این پاسخها اولاً حرمت نهادن به پایگاه خبری انصاف نیوز بود که با انتشار متن گفتگویم با دانشجویان ارومیه در معرض سؤال قرار گرفت. دوم اینکه روشنگری کرده و گوشهی کوچکی از زوایای تاریک و تحریف را بزدایم. سوم اینکه همان نصیحت پدرانه را که حضوراً به سازندگان جوان و جستجوگر مستند قائم مقام گفتم تکرار نمایم که عزیزان خطاهای جوانی ما را تکرار نکنید و با تأنی و احتیاط بیشتر بیندیشید و گام بردارید.
رحم الله امرا سمع فوعی، والسلام علی من اتبع الهدی
عمادالدین باقی- دوشنبه 25 دی 1396
انتهای پیام
مشكل قائم مقام سازان دلواپس اين است كه فرق سند و خاطره را نمي دانند.
ممنون باقی یه چیزهایی بود که من هم نمی دانستم مطلع شدم
آقای باقی !!
ازنامه سید مهدی هاشمی به آیت الله منتظری درباره ی دیدارباآقای سید احمد_خمینی
[از: کتاب
واقعیتها و قضاوتها،ص۲۵۰]
“یکی ازدردهای مااین است که اززمانی که جناح بندی های سیاسی کشورشروع شده تاکنون طرف مقابل توانسته بارهاباحضرت امام دیدارکرده وعلیه ماهاهرگونه سم پاشی وکارشکنی رادامن زده وذهن معظم له رانسبت به ماهامشوش گرداند،از#جامعه_مدرسین تا… همگی هر قت اراده کرده اندبه ملاقات امام نایل شده وگزارشات سرتاپادروغ خودرابه ایشان داده اند.ولی ماحتی برای یک بارنیز موفق به دیدارحضرت امام وارائه حقایق نشده ایم.درست است که امام متعلق به همه است ومانمی خواهیم فقط سخنان ماراامام گوش دهندولی این عین بی عدالتی وبی انصافی جنابعالی (سیداحمدخمینی)است که یک طرفه ملاقات هاراتنظیم می کنیدونتیجه امراین شده که می بینیدذهن امام نسبت به دوستان واقعی اش بدگمان است درحالی که افراد فرصت طلب توانسته اندنظرامام رابه خود جلب نمایند…
زمانی که درواحدنهضتهابودیم بارهاخدمت شمارسیدیم که بلکه ترتیب ملاقات باامام قراهم گرددولاطائلاتی که توسط #محسن_رضایی ودیگران خدمت امام مطرح شده بودراپاسخ بگویم ولی موفق نشدم.آن زمان هامارابه اینکه تروریست تربیت می کنیم ودرجهان قصد آشوب وراه انداختن کودتا داریم متهم می کردند.
محسن رضایی می گفت فلانی آدمکش وتروریست به جهان صادرمی کند…
🙂
سلام
درستی یا نادرستی گفته ی یک آدم زنده (آقای ناطق نوری) را از آقای باقی می پرسید؟!
خوب از خودشان بپرسید دیگر
سلام
خوب اصلا حرف شما قبول و آقای منتظری درس را تعطیل نکردند، تعطیلی ملاقات ها هم اصلا به قول شما به علت فشار کاری بوده، خوب بالاخره ایشان به دستگیری سید مهدی اعتراض داشتند یا نه؟!
اگر که نه، پس دلیل دیدار آن سه تن با ایشان چه می توانست باشد؟!
بر فرض که این سه تن به هنگام دیدار از دو قتل یاد شده خبر نداشتند، قضیه ی مرحوم شمس آبادی که در آن زمان دیگر برای همه مشخص بوده!
اما در مورد مسئله بغرنج تبریک!
اگر دوست شما مهندس میثمی 9 روز بعد از انتخاب آقای خامنه ای به رهبری به سراغ شما آمده اند این سوالشان که “خبر را شنیدهاید؟” دیگر نمی تواند قریب به ذهن باشد، چون خبر رهبری آقای خامنه ای خبری نبوده که تا 9 روز بعد کسی چون شما، آن هم در تهران هنوز احتمال بی اطلاعیش باشد!
این اقای باقی کلا مشکل داره
حرف های خودش رو رد میکنه!!!!
خوبه تکنولوژی ضبط فیلم اومده! وگرنه همه رو فریب میدادند!
خوب است تمام نظرات و مطالب در محیط دوستانه و برادرانه مطرح شود.بدرستی هیچ کس معصوم نیست همه نارسایی های دارند
هر چه این اقا میگه همه حرف های حاشیه های است اگر به اصل قضیه انتقاد واشکالی دارید سند وحرف منطقی بزنید اقای باقی نه اینکه فلانی راضی بود وفلانی نبود و…