خرید تور تابستان

عضو مشورتی خاتمی: به مذاکرات خوشبینیم

به گزارش انصاف نیوز، گفت و گوی مهندس آذر منصوری عضو شورای مشورتی سید محمد خاتمی با کلاف فکر در پی می آید:
-با توجه به اینکه جامعه مدنی در ۸ سال گذشته تقریبا نابود شد، به گونه ای که فعالین سابقه دار فعالیت های مدنی در حال حاضر انگیزه ی لازم برای فعالیت را ندارند و در مقابل نسل جوان فعلی هم دچار ترس و سردرگمی می باشد،به نظر شما جامعه ی مدنی چگونه باید در کشور احیا شود؟
همان طور که به درستی اشاره کردید اتفاق نگران کننده ی دیگری که در ۸سال گذشته علاوه بر چالش های اقتصادی،اجتماعی و سیاست خارجی در کشور ما اتفاق افتاد فرو ریختن سرمایه ی اجتماعی بود و من فکر می کنم این آسیب را باید جدای از آسیب های دیگری که متوجه جامعه ی امروز کشور است مورد بررسی و ارزیابی قرار داد و اتفاقا همین هم ثابت کرد که چقدر دولت های مستقر می توانند در تقویت یا نابود کردن جامعه ی مدنی نقش تاثیر گذار و تعیین کننده ای داشته باشند.دولت گذشته با اعمال محدودیت بر  فعالین جامعه ی مدنی و غلبه کردن فضای امنیتی در کشور  بخش عمده ای از فعالین جامعه ی مدنی را کاملا به انزوا کشاند،یک بخش قابل توجه ای از سازمان های غیر دولتی ما علی رغم اینکه می توانستند در فضای اجتماعی خیلی تاثیر گذار باشند  غیر فعال شدند یا اجازه ی فعالیت از آن ها سلب گردید.البته برخلاف همه ی این محدودیت ها ما همچنان NGO هایی را داشتیم که با همه ی فشار ها به فعالیت هاشان ادامه می دادند؛NGOهایی که از ابتدا با یک هدف،استراتژی و نقشه ی راه مشخص فعالیت هایشان را آغاز کرده بودند و در شرایط جدیدی هم که دولت احمدی نژاد برایشان ایجاد کرده بود توانستند با متمرکز شدن روی مسائل اجتماعی به فعالیت هایشان ادامه بدهند،البته تعداد آن ها بسیار محدود بود و آن انتظاری را که ما در ارتباط با تاثیر گذاری جامعه ی مدنی در شکل گیری سرمایه ی اجتماعی داردیم با این تعداد محدود عملا امکان پذیر نیست.بنابر این در شرایط فعلی با توجه به تغییر رویکرد حاکمیت علی القاعده هیچ راهکار دیگری برای آنکه بتوانیم سرمایه ی اجتماعی را مجددا احیا کنیم پیش روی ما وجود ندارد،غیر از فعال کردن ارکان جامعه ی مدنی اعم از تشکل های صنفی،تشکل های سیاسی،سازمان های مردم نهاد یا همان NGO ها و رسانه ها و مطبوعات.در این چهار حوزه است که با توجه به پیچیدگی هایی که جامعه امروز ما دارد می توانیم سرمایه ی اجتماعی را احیا و حفظ کنیم.اما همان طور که اشاره کردید به نظر می آید شروع کار با توجه به هزینه ای که بخشی از کنشگران جامعه ی مدنی ما در طول ۴ سال گذشته داده اند همچنان با ابهام،تردید و نگرانی مواجه است.من فکر می کنم به هر حال از یک جایی این رخوت باید به حرکت تبدیل شود و نباید نگران مسائلی بود که در چهار سال گذشته وجود داشته است،الان دولتی روی کار آمده است که به شدت اعتقاد به مشارکت مردم،تحقق حقوق شهروندی و اجرای فصل سوم قانون اساسی دارد.من فکر می کنم بخشی از این نگرانی حاصل رویکردی است که در واقع در طول ۴سال گذشته با آن مواجه بودیم و بخشی از جامعه ی مدنی به این سمت برده شده است که هر اتفاقی که باید در کشور رخ دهد حتما دولت باید مجری آن باشد در حالی که در هیچ یک از جوامع توسعه یافته دنیا همچین چیزی عملا رخ نمی دهد.اگر تجربه ی کشور های توسعه یافته را بررسی کنیم این تک تک آحاد جامعه بودند که نقش تعریف شده در توسعه داشتند،اساسا توسعه بدون دیدن نقش همه ی انسان ها شدنی نیست و خوب مستلزم دستیابی به توسعه، هم آزادی است،هم ایجاد فرصت برابر برای همه ی افراد جامعه.می دانم که کار بسیار سختی است و قطعا تا انگیزه نباشد ،چنین چیزی محقق نخواهد شد اما فعالین جامعه ی مدنی به عنوان کسانی که پیشرو این حرکت در کشور ما هستند و به ویژه تشکل های دانشجویی  نباید دست روی دست بگذارند بایستی حرکت خودشان را مطابق مشکلات،نیاز ها و خواست های جامعه برنامه ریزی و آغاز کنند.اینکه یک تشکل سیاسی می خواهد مستقیما کارش را با یک فعالیت سیاسی آغاز کند باید توجه کند این فعالیت سیاسی تا چه حد نیاز جامعه ی دانشجویی امروز کشور است.بحث شناسایی نیاز های جامعه،تقاضاهایی که در جامعه وجود دارد،کمبود های جامعه،خلائی که ما امروز در ارتباط بین دولت و ملت شاهدش هستیم مواردی هستند که می توان به طور جدی روی آن ها برنامه ریزی کرد.البته دولت هم باید این مسائل را در دستور کار خود داشته باشد.یعنی به همان میزان که از یک سو از جامعه و کنشگران سیاسی،اجتماعی و فرهنگی توقع داریم به این رخوت خاتمه دهند از طرف دیگر از دولت هم انتظار می رود زمینه های این نوع فعالیت ها را در کشور فراهم کند و این نقش مردم را در بهبود زندگی خودشان جریان سازی کند.اگر این همکاری دو سویه به یک نگاه غالب تبدیل شود من بسیار خوشبین هستم که در سال های آینده جامعه ی مدنی با توجه به تجربه ی ۸سال گذشته و ۸سال اصلاحات بتواند احیا شود.ضمن اینکه جامعه مدنی باید به فکر پیوند خود با جامعه باشد،یعنی جامعه ی مدنی نباید یک تافته ی جدا بافته از بطن مردم باشد و باید بتواند با باور ها،نیاز ها و خواست های مردم پیوند برقرار کند.
در بحث هدفمند کردن یارانه ها که  خیلی از مخالفین دولت اینگونه برای خود تحلیل و تصور کردند که دیگر بدنه ی اجتماعی دولت آقای روحانی فرو ریخته و ثبت نام کردن مردم برای دریافت یارانه نشان داده که مردم به دولت اعتماد ندارند، من اساسا چنین چیزی را قبول ندارم و به نظر من این حرکت مردم دلیلش بی اعتمادی مردم به دولت به معنی قوه ی مجریه نیست و دلیلش بی اعتمادی به عمده ی حاکمیت در کشور ما بود. مردم ما به دنبال فضای هشت سال گذشته به سمتی برده شده اند که به دنبال این هستند بتوانند از شرایط موجود حداکثر منافع را برای خودشان جلب کنند،این یک واقعیت روشن و مسلم است و غیر قابل انکار است.
مردم به این دلیل به آقای روحانی رای دادند که آقای احمدی نژاد قرار بود نفت را سر سفره ها بیاورد اما نیاورد،دروغ گفت، تورم ایجاد کرد،بیکاری را افزایش داد،بی اعتباری در جامعه ی جهانی را افزایش دادو به آقای روحانی رای دادند چون فکر می کردند با آمدن آقای روحانی این رویه ها تغییر می کند یعنی باز هم نوعی منفعت طلبی و نگاه فردی نسبت به مسائل کلان کشور.وقتی که این فساد های گسترده در سطح یکی از بزرگترین نهاد های قدرت در کشور شکل گرفته است،چطور می توانیم انتظار داشته باشیم مردم به فاصله ی یک سال از این دولت،از چیزی که دولت قبل به گونه ای بهشان القا کرده که حق مسلمشان است چشم پوشی کنند.اساسا پیوند هدفمندی یارانه ها با موضوع اعتماد مردم به دولت بحثی است که مخالفین دولت در حال دامن زدن به آن هستند و من فکر می کنم در شرایط فعلی اتفاقا یکی از کارهایی که می تواند در دستور کار جامعه ی مدنی قرار بگیرد ،آگاه کردن مردم نسبت به اساس طرح هدفمندی یارانه هاست. تا زمانی که آگاهی در عمق جان مردم نفوذ نکند و تصمیماتی که در بزنگاه های مهم می گیرند بر مبنای آگاهی نباشد ما همچنان با مسائل اینچنینی در کشور مواجه هستیم. باید روی بحث آموزش جامعه کار کرد به هر حال رفتار هر انسانی نشانه ی تفکری و احساسی است که نسبت به مسائل دارد. تفکر هم از نوع آموزش هایی که فرد می بیند شکل می گیرد، این جامعه نیاز به آموزش، آموختن و آگاهی بخشی دارد که من فکر می کنم مهم ترین کاری که ارکان جامعه ی مدنی می توانند انجام دهند همین مسئله ی آموزش است.نهاد های آموزشی ما از کیفیت لازم که بتوانند به اهداف آموزشی منطبق با نیاز های جامعه برسند برخوردار نبوده و نیستند و جامعه ی مدنی باید این خلا را پر کند.
-در حال حاضر جامعه ی ما چه ظرفیت ها و ابزار هایی دارد که باید از آن ها استفاده کنیم برای ایجاد یک جامعه ی مدنی پویا و مقتدر؟
به اعتقاد من یک سری از ظرفیت ها را باید ساخت،مهم نیاز جامعه است،ما نمی توانیم بگوییم جامعه ای که در ۸سال در معرض تند ترین طوفان ها بوده است، ظرفیت های جامعه مدنی را در خود دارد اما نیاز به ظرفیت سازی در جامعه ما وجود دارد،منطبق بر این نیاز می شود ظرفیت سازی و فضا سازی کرد و به نوعی نیاز جامعه را مطرح کرد،ما در بحث مسائل فرهنگی ،آسیب های اجتماعی و مسائل زیست محیطی مانند پدیده ی بیایان زایی با چالش های جدی مواجه هستیم.خوب همه ی این ها زمینه برای فعالیت جامعه ی مدنی است.
علم مدیریت آب،مدیریت انرژی چیزی نیست که دولت های مستقر به تنهایی از عهده ی آن  بر آیند. این مسائل باید به عنوان وظایف شهروندی به شهروندان آموزش داده شود.البته کار بسیار دشواری است،چرا که در پی ۸سال گذشته انگیزه ی لارم برای فعالیت از فعالین جامعه ی مدنی گرفته شده است ولی ما راهی جز این نداریم.
-در شرایط فعلی راهکار شما برای ایجاد یک جامعه مدنی با زیرساخت های قوی و مستحکم که با تغییر دولت به سادگی دچار ریزش نشود چیست؟آیا شبکه سازی می تواند به عنوان یک راهکار موثر مطرح باشد؟
قطعا اگر بتوانیم همان فرمولی را که در کشور های توسعه یافته در دستور کار فعالین جامعه ی مدنی قرار گرفته است در این جا هم عملیاتی کنیم این شبکه ها به شبکه های قدرتمندی تبدیل می شوند که اتفاقا برای بسیاری از تصمیمات طرف  مشورت نهاد های مسئول و دولتی قرار می گیرند.
-به نظر شما مقایسه ی ایران با کشور های پیشرفته کمی دور از انتظار نیست؟
آن ها هم از یک نقطه ای شروع کرده اند،نمی توانیم بگوییم کشور های توسعه یافته از همان قدم اول توسعه یافته بوده اند.آن ها هم یک مقدماتی را پشت سر گذاشته اند .مهم این است که ما بتوانیم با برقراری یک تفاهم ،اول بین خود نیروهایی که مدافع این روند و جریان هستند به یک نقاط اشتراکی برسیم و در مرحله ی بعد روی مسائلی مانند مسائل زیست محیطی،اشتغال،فقر،آسیب های اجتماعی همه ی جریان های فعال را درگیر کنیم.
این موارد دیگر مسائل کلان سیاسی نیست که در موردش رقابت وجود داشته باشد،اینها دغدغه هایی است که فعلا پیوند جدی با منافع ملی کشور دارد.و این موارد نه تنها در بین جریان های سیاسی اصلاح طلب بلکه در بین همه ی طیف های سیاسی کشور باید مورد بحث واقع شوند،چراکه اینها دغدغه های مشترک است و نباید آن ها را با رقابت های انتخاباتی آمیخته کرد.
ما باید بتوانیم مسائل سیاسی را از مسائل اجتماعی تفکیک کنیم و در واقع آن رقابت های سیاسی که بین جریان های سیاسی وجود دارد،فقط معطوف به زمان انتخابات شود.یکی از مشکلات ما در ایران این است که همه ی مسائل ما به شدت سیاست زده شده است و این یک آفت است که نمی گذارد ما به یک راهکار عملیاتی مشترک و مورد توافق همه ی جریان های سیاسی برسیم.
ما وقتی می گوییم اصلاح طلبی یعنی استفاده از همه ی ظرفیت های موجود برای اصلاح روند های نادرست و نامطلوب،اصلاح طلبی به هیچ وجه راهکارهایی خارج از قانون اساسی را بر نمی تابد چون خود مدافع قانون اساسی است.
یک موضوع جدی که چالش همه ی شهر های ما است موضوع اعتیاد است، خوب دولت ها در این زمینه موفق نبوده اند. ۳۵ سال است که همه ی انرژی دولت ها صرف اقدامات قهری در این زمینه شده است ولی جواب نداده است،البته زمان اصلاحات واقعا رویکردها در حال تغییر بود و بیشتر دنبال جا انداختن این مسئله بودند که اعتیاد یک بیماری است و با شخص معتاد باید به عنوان یک بیمار  برخورد شود.
اعتیاد دغدغه ی همه ی طیف ها حتی تند رو ترین طیف های سیاسی در کشور است،چون به شدت با منافع همه ی افراد در جامعه گره خورده است ،جامعه مدنی می تواند روی مسئله ی اعتیاد کار کند،می تواند جامعه را آموزش دهد ،می تواند روی جنبه های پیشگیری کار کند و در این زمینه به دولت کمک کند و حتی اقدامات دولت را نقد کند،این ها قدم هایی است که کشور های توسعه یافته برداشته اند و ما هم ناگزیر هستیم این مراحل را طی کنیم.
-اشاره کردید نتیجه ی انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته نتیجه ی اهداف شخصی بود؟اما نقش همان بخش کوچکی که از جامعه ی مدنی باقی مانده بود در این انتخابات چه بود؟
انگیزه ی حضور مردم در انتخابات به عهده ی احزاب و جریان های سیاسی بود که از نظر من بعد از آقای هاشمی و خاتمی بیشترین نقش را داشتند. اینکه انگیزه ی لازم برای حرکت مردم و شرکت مردم در انتخابات چگونه شکل گرفت ،من به طور قاطع می گویم با توجه به تحلیلی که بعد از رد صلاحیت آقای هاشمی وجود داشت، اگر حمایت این دو بزرگوار(آقای خاتمی و آقای هاشمی) و بعد اقدامات جریان های سیاسی اصلاح طلب و البته بخشی از جریان اصول گرایان نبود آقای روحانی پیروز این انتخابات نبود ولی موج اجنماعی که این دو شخصیت و جریان های سیاسی فعال کشور ایجاد کردند انگیزه ی لازم را برای حرکت مردم به سمت صندوق های رای فراهم کرد.
علی القاعده در جامعه ای که تحزب شکل نگرفته است،سازمان یافتگی اجتماعی محقق نشده است،چاره ای نیست جز اینکه با این جریان سازی ها در انتخابات، رقابت ایجاد کنیم اما اگر یک جامعه ی توسعه یافته داشتیم که احزاب در انتخابات نقش اصلی و تعیین کننده را ایفا می کردند آن موقع می بایست تحلیل دیگری می کردیم ولی با توجه به فقدان احزاب تاثیر گذار در کشور، ما با همچین مشکل و مسئله ای مواجه هستیم و به هر حال بخشی از آرایی که به آقای روحانی داده شد «نه» به سیاست ها، رویه ها و روند های نادرست دولت قبل بود. به این نکته باید توجه داشت که اقتصاد هدف نیست اما زیر بنا است، یعنی تا دغدغه ی معاش مردم رفع نشود،ما نمی توانیم از مردم انتظار داشته باشیم که به مسائل دیگری در کشور توجه داشته باشند.
-دغدغه ی فعلی شورای مشورتی آقای خاتمی به ویژه ی در زمینه ی مسائل اجتماعی و جامعه ی مدنی چیست؟
شورای مشورتی با توجه به اهدافی که در زمان شکل گیری اش مطرح بود، دغدغه اش مسائل و منافع ملی کشور است و هر جا که فکر کند می تواند در منافع ملی، دور کردن کشور از خطرات و بحران ها تاثیر گذار باشد قطعا پا پیش می گذارد، اما رویکرد فعلی شورای مشورتی آقای خاتمی حمایت از دولت و برنامه های دولت است. ما قبل از ورود به انتخابات تحلیل جامعی از شرایط اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی هم سیاست داخلی و هم سیاست خارجی کشور داشتیم و می دانستیم دولت بعد از آقای احمدی نژاد با چه چالش ها و مشکلاتی مواجه است. هر کس دیگری هم جای آقای روحانی می آمد با همین مشکلات و مسائل مواجه بود، اما مهم این است که رویکرد قوه ی مجریه بعد از انتخابات ۴خرداد۹۲ رویکرد تغییر روندها و رویه هایی است که در دولت گذشته وجود داشته است و وظیفه ی همه ی اصلاح طلبان این است که از دولت حمایت کنند تا این امر محقق شود.
من در مورد روندی که دولت در مذاکرات هسته ای در پیش گرفته است بسیار خوشبین هستم، قطعا این روند به حل مناقشات ما در سیاست خارجی ختم می شود  و در ادامه هم باید صبوری را در جامعه ایجاد کرد چرا که سیاست داخلی ما هم در امتداد سیاست خارجی است و نمی توان این دو مقوله را جدا از هم مورد ارزیابی قرار داد. به امید خدا در سال های آینده شاهد فتوحات دولت در سیاست داخلی هم خواهیم بود.
انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا