«احتمال تکرار زودهنگام و با خشونت اعتراضات وجود دارد»
یک استاد جامعه شناسی با طرح این سؤال که ناآرامیهای دیماه 96 چه بود و آیا ادامه پیدا میکند، افزود: من بهعنوان جامعهشناس به دلایل ساختاری میپردازم و نه به این که مثلا یک سری تصمیم گرفته اند تظاهرات کنند. این نگاه عامل محور به جنبش های اجتماعی یکی از نگاه هایی است که تولید مشکل و مساله می کند. اما این به معنای آن نیست که همه چیز را می توان در دلایل ساختاری خلاصه کرد اما دلایل ساختاری خیلی مهم است. حتی اگر بگویم که یک فردی در مشهد محرک این اعتراضات شد ما باز به سراغ این می رویم که این اتفاق چه علل ساختاری داشته است. این علل ساختاری مسائل را ایجاد، تولید و بازتولید میکنند، در کنارش هم بحرانها، نارضایتیها و اعتراضها را هم بازتولید میکنند.
به گزارش جماران دکتر قانعی راد ادامه داد: به همین دلیل است که برخی اشتباه فکر می کنند که ما در انقلاب 57 کنشگران تاریخ بودیم. به نظر من در سال 57 علل تاریخی سر برآورد و تاریخش را می توان به شیوه جامعه شناسی نوشت. من معتقدم که انقلاب، نیروها، رهبران و کنشگران خودش را پیدا می کند و به آن ها شکل می دهد. بنابراین این که ما در 57 تصمیم گرفتیم و بعد انقلاب کردیم، این گونه نیست. لذا یا کنشگران نقشی ندارند و یا اگر دارند پیامدهای ناخواسته کنششان است که باید مورد توجه قرار بگیرد. بنابر این این اعتراضات اخیر در شهر های مختلف پیامد یک فضای اجتماعی در دی 96 بود و چه قدر خوب است که عقلا بدانند که این پیامد چه وضعیتی است و می شود این پیامد را به بهترین نتایج خودش رساند نه به بدترین نتایج خودش که مثلاً در نسل جوان ناامیدی ایجاد کرد یا در مردم نارضایتی و نفرت ایجاد کرد. چون ان برخورد هایی که نمی خواهد دلایل را بشناسد بعدا تولید مشکل می کند.
علل اقتصادی
قانعی راد اضافه کرد: من معمولا به علل اجتماعی صرف نمی پردازم و علل سیاسی،اقتصادی و فرهنگی را نیز سعی می کنم ببینم. در حال حاضر نیز می خواهم به علل ساختار اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ناآرامیهای اخیر اشاره می کنم. روزبهروز دولت دارد منابع و قدرتش کاهش پیدا میکند، این منابع هم دودسته است یکی منابع مادی و تخصیصی و پول و دیگری منابع اقتدار است. ما با دولتی مواجه هستیم که 2 ماه دیگر از امروز بی قدرت تر و بی پول تر است. وقتی دولت می گوید که از 370 میلیارد بودجه خودش تنها 170 میلیارد را در اختیار دارد یعنی بی پولی و بی قدرتی دولت. بعد از موسسان مالی و اعتباری بانک ها و صندوق های بازنشستگی به سمت ورشکستگی پیش می روند. ما بارها از مسئولین شنیدیم که 40 میلیون ایرانی درگیر مساله بازنشستگی هستند و با این وضعیت صندوق های بازنشستگی معلوم نیست که در آینده چه اتفاقی می افتد. منابع ارزی ما روز به روز در حال کاهش است. آقای خاتمی یک صندوق با 150 میلیارد پول داشت، الان چه صندوق و چه پولی ما داریم؟ همه شرکت های دولتی، خصوصی و خصولتی از تولید امر اقتصادی ناتوان هستند. به همین دلیل است که قبل از این اعتراضات در نقاط مختلف کارگران این شرکت ها مشغول اعتراض بودند.
به نظر من تنها کارمندان دولت هستند که یک آب باریکه ای دارند و بخش تولید ورشکست شده و امنیت اقتصادی مرم از بین رفته است. در حال حاضر اگر دولتی سوسیالیستی، لیبرالی یا دولت روحانی باشد یا میرحسین موسوی و محمد خاتمی با یک نهادهای دولتی رو به ورشکستگی روبرو هستند. دولتی که نه منابع اقتدار دارد نه منابع مالی، منابع اقتدار یعنی این که دولت بتواند تصمیم بگیرد و آن را اجرا کند. در سیاست خارجی، سیاست داخلی و…جالب است اخیراً شورای عالی انقلاب فرهنگی یک دستور العمل مهندسی فرهنگی به دولت داده اند که باید اجرا کند. در اقتصاد هم که یک دستورالعمل دیگری داده اند و باید دولت آن را اجرا کند. اساساً دولت از نظر یک کانون فکری تعطیل شده است. کل جامعه یا اقتصاد است یا فرهنگ که هر دوی این ها به دولت دیکته شده است و دولت نمی تواند در مقابل این ها مقاومتی کند.
علل سیاسی
این استاد جامعهشناسی در مورد بخش سیاسی کشور گفت: نظام سیاسی کشور سوراخ دارد و شما هر چه قدر که به آن باد بزنید این باد از طرف دیگر خارج می شود. به عبارتی نظام سیاسی یک نظام سیاسی شکاف دار، دوگانه و غیر منسجم است. و به تعبیر آقای دکتر مومنی ساختار حکمرانی ازکارافتاده است، ما اساسا در کشور حکمرانی نداریم. بله،کتاب، آئین نامه و جلسه برای حکمرانی داریم اما یک نظام حکمرانی مدون وجود ندارد. از طرف دیگر بین تعهدات منطقه ای و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی و تعهدات ملی داخلی شکاف وجود دارد. این شکاف چگونه باید پر شود؟ همانگونه که کاهش منابع اقتصادی و اقتدار دولت ممکن است به تکرار این پدیده ناآرامیها در سالهای آینده بیانجامد، چنین نظامی که دارای شکاف های جدی در درون خودش است و نمی دانم چرا نمی خواهند این جدی بودن شکاف را متوجه شوند، نیز به چنین پدیده ای می انجامد.
وی با اشاره به دیدگاه آلتوسر در مورد جامعه افزود: از دیدگاه آلتوسر ما 2 دستگاه برای حفظ جامعه داریم. یکی دستگاه ایدئولوژیک و یکی دستگاه سرکوب گر است. آلتوسر می گوید دستگاه ایدئولوژیک مدرسه، رسانه، کلیسا و جامعه مدنی است و کارشان کنترل شهروندان است، دستگاه سرکوب هم دادگاه، پلیس و زندان است. که یک جاهایی حکومت ها از این دستگاه سرکوب هم استفاده می کنند. به نظر جمهوری اسلامی در برخورد با اعتراضات اخیر تنها از دستگاه سرکوب خودش استفاده می کند. یعنی از دیدگاه جمهوری اسلامی تظاهر کنندگان یک سری انسان خاطی و مجرمی هستند که باید سرکوب شوند. نکته دیگر این است که حتی همین دستگاه سرکوب هم در جمهوری اسلامی غیر حرفه ای است و پروفشنال عمل نمی کند. به همین دلیل پدیده ای اتفاق می افتد که ما اصلاً می پذیریم که مجموعه ای از خودکشی بوده است. خودکشی در چه جامعه ای اتفاق می افتد؟ در یک شرایط غیر حرفه ای، این خودکشی ها معنای فوق العاده بدی می دهد. در جامعه چرا آمارخودکشیبالا می رود؟ به دلل این که جامعه یک زندان وحشتناک شده و انسان ها در وحشت به سر می برند و امیدی به فردا ندارند. این یعنی چه که عده ای خودشان را در زندان می کشند؟! حداقل برای خود مسئولین توضیح دهید که چه می شود انسان ها در زندان تصمیم به چنین پدیده ای می گیرند. ما انتظار داریم، بعد از 40 سال اگر قرار است نیروی پلیس در جامعه کار کند، حرفه ای کار کند. جامعه عرصه تمدن و همگرایی است. حتی آنجایی که سرکوب صورت می گرد عرصه قانون و بررسی است.
علل اجتماعی
قانعی راد با اشاره به اجتماع نوجوان ها در سال 94 در مجتمع کورش، گفت: من در آن زمان نوشتم سن شکوفایی و مشارکت اجتماعی در ایران به 13 سال رسیده است. بخشی از مشارکت در فضای اجتماعی و بخشی از آن در حرف زدن با دیگران است. در حال حاضر وقتی کنار این نوجوانان می نشینیم، اظهار نظرهایی نسبت به جامعه دارند و خواسته هایی دارند و خواسته هایشان را می گویند. اما در مقابل خواسته های این ها چه کار کردند؟ این ها را به زیر زمینهای خانه هایشان هدایت کردند و این ها را زیر زمینی کردند. بالاخره اما این زیرزمینی ها سر بر می آورند. امروز نسل جوان ما با از دست دادن منابعی مانند امنیت، دچار یک نوع ناامنی شده اند که بخشی از این ناامنی مربوط به بخشی هم مربوط به مسائل اجتماعی است و احتمال دارد برخی از آن ها را به سمت حرکت های شبه داعشی بکشاند. کما این که در برخی از شهر ها قبلاً این پدیده داعشی گری خودش را نشان داد.
وی افزود: مردم برای خودشان تئوری امنیت اجتماعی دارند و مسئولین هم تئوری امنیت ملی دارند، این دو تئوری باید به مصاف هم برود و با هم گفت و گو کند. ما چرا
فکر می کنیم که درک همه باید از امنیت اجتماعی یکی باشد! چرا فکر می کنیم که درک یک جوان 25 ساله باید با درک یک فرد امنیتی یکی باشد؟ این موضوع باید به رسمیت شناخته شود. دولت در یکشکلی میتواند برای شهروندان خودش فضای عاطفی سیاسی ایجاد کند جوانان احساس کنند از آنها حمایت میشود. مانند دوره های انتخابات که رفتارهای اجتماعیمعنادار میشود. در غیر این صورت رفتار اجتماعی بی معنا خواهد شد. انسان هایی هم که رفتار اجتماعی معنادار نداشته باشند به رفتارهای پیش بینی نشده دست می زنند.
قانعی راد در پایان خاطرنشان کرد: من امیدوارم فرضیهام غلط باشد، معتقدم اگر این 3 شکاف در عرصه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شناخته و درمان اساسی نشود احتمال دارد موجهای بعدی اعتراض در زمانبندیهای کوتاهتر و با خشونت یشتری همراه شود و امیدوارم چنین نشود.
انتهای پیام