خرید تور نوروزی

اسلام سیاسی | رضا بابایی

«رضا بابایی»، پژوهشگر فرهنگی در یادداشتی تلگرامی با عنوان «اسلام سیاسی»، نوشت:

اسلام سیاسی، به معنایی که امروز می‌بینیم و می‌شناسیم، از پدیده‌های قرن بیستم است. با فروپاشی شوروی و زیاده‌خواهی‌های اسرائیل در هفتاد سال گذشته، اسلام سیاسی مجال بیشتری یافت و اکنون(در غیبت بلوک شرق) پرچم غرب‌ستیزی در جهان بر دوش اسلام سیاسی است. فارغ از اینکه اسلام سیاسی چه مناسباتی با متون دینی و روح ادیان دارد و نسبت آن با اهداف کلان دینی(مانند اخلاق و معنویت) چیست، در گسترش روزافزون آن در جهان تردیدی نیست. نمی‌توان گفت آینده‌ی کشورهای اسلامی در دست اسلام سیاسی است؛ اما تقریبا تردیدی وجود ندارد که نیمه‌ی نخست ‌قرن بیست‌ویکم، بهار اسلام سیاسی است؛ به‌ویژه به دلیل سیاست‌های غلط غرب در مواجه‌ی مستقیم و غیر مستقیم با این جریان سیاسی قوی و نیز به دلیل بحران‌هایی که در خاورمیانه جا خوش کرده‌اند.
اسلامی سیاسی، طیفی گسترده است که یک سوی آن داعش است و سوی دیگر، اخوان‌المسلمین مصر و تونس و جمهوری اسلامی ایران. اما در میان آنها تفاوت‌هایی نیز وجود دارد؛ مثلا اسلام سیاسی شیعی، بر خلاف اسلامی سیاسی تکفیری اهل سنت، مرزهای غرب‌ستیزی را به رویارویی نظامی نمی‌كشاند؛ مگر اینکه روند حوادث از دست هر دو خارج شود.

ویژگی مشترک همه‌ی اسلام‌های سیاسی، مقابله با تمدن غرب و تأویل ظلم‌ستیزی به غرب‌ستیزی است. این مقابله اگرچه منافع جزیی غرب را در برخی مناطق جهان به خطر می‌اندازد، هزینه‌های آن برای کشورهای اسلامی بسیار سنگین است و تنها از عهده‌ی دولت‌هایی برمی‌آید که از منابع مالی گسترده برخوردارند و همچنین می‌توانند رفاه‌طلبی شهروندانشان را مهار کنند. غرب نیز منتطر نشسته است که این منابع پایان بپذیرد یا تبدیل آنها به ایدوئولوژی و تسلیحات نظامی ناممکن گردد.

خاورمیانه در 150 سال گذشته خاستگاه غرب‌ستیزی در جهان بوده است و اگر روزی منابع مالی خود(نفت و گاز) را از دست بدهد، زیان‌رسانی آن برای تمدن غربی به اندازه‌ی کشورهای فقیر آفریقایی(مانند سودان عمرالبشیر) خواهد بود. اما – چنانکه خاورشناسان نيز هشدار داده‌اند – فروپاشی اقتصادی کشورهای غرب‌ستیز، دشمنی با تمدن غرب را از دولت‌ها به سوی ملت‌ها سرازیر می‌کند؛ زیرا زمینۀ دشمنی با کشورهای ثروت‌مند همیشه در میان ملت‌های فقیر وجود دارد. بنابراین غرب‌ستیزی در کشورهای اسلامی ادامه خواهد داشت؛ حتی اگر دولت‌ها انگیزۀ کمتری برای مقابلۀ هزینه‌ساز با غرب داشته باشند. به عبارت دیگر تا زمانی که خاورمیانه به سطحی معقول از رفاه و امنیت نرسیده است، غرب‌ستیزی در این منطقه از جهان وجود خواهد داشت، حتی اگر اسلام سیاسی به بن بست برسد، و حتی اگر هیچ اثری و نامی از اسلام در میان نباشد. گراهام فولر(خاورشناس برجستۀ آمریکایی و نویسندۀ کتاب «ژئوپولتیک ایران») پس از هفده سال مطالعه‌ی میدانی در پاکستان و ایران و کشورهای عربی خلیج فارس، به این نتیجه رسید که غرب‌ستیزی در خاورمیانه ربطی به اسلام ندارد، بلکه ژئوپولتیک این منطقه از جهان و همسایگی آن با شوروی سابق و روسیه‌ی امروز، چنین مسیری را پیش پای آن گذاشته است.

درباره‌ی اسلام سیاسی، این نیز گفتنی است که نباید آن را مساوی با اسلام سیاست‌اندیش دانست. سیاست‌اندیشی و اجتماع‌گرایی در ذات هر دین و بلکه در ماهیت هر انسانی است؛ اما اسلام سیاسی، شیوه‌ای خاص در سلوک اجتماعی است که مشکل اصلی کشورهای اسلامی را در سیاست می‌بیند، نه در جایی مانند فرهنگ و تاریخ و بحران‌های منطقه‌ای. از همین رو است که آرمان اسلام سیاسی، دولت‌سازی و تصاحب قدرت سخت است؛ برخلاف اسلام سیاست‌اندیش که بیشتر به ملت‌سازی و قدرت نرم می‌اندیشد. تفاوت این دو در تاریخ معاصر ایران، تفاوت آیت الله «بروجردی» و علامه «طباطبایی» با فداییان اسلام به رهبری نواب صفوی است.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا