چه کسی مسوول برفروبی است؟
«آسیبشناسی «مشارکت برفروبی» در رسانه صداوسیما نیز مهم است. عادت به طلبکاری به جای اقدامات ایجابی، بزرگترین آفت رسانهها و به ویژه سازمان صداوسیماست. به این مفهوم که سازمان صداوسیما به عنوان رسانه انحصاری رادیو و تلویزیون، وظایفی ایجابی بر عهده دارد که فقط از عهده رادیو و تلویزیونها برمیآید که نمونه آن، «جلب مشارکت اجتماعی» در زمان مدیریت بحرانهاست.»
حسن سبیلان اردستانی، استاد ارتباطات، در سرمقاله روزنامه شرق نوشت: «همیارینکردن اکثر شهروندان در برفروبی معابر فرعی، نشان از «بحران مشارکت اجتماعی» در ایران دارد. اگر به این موضوع بحرانهای آلودگی هوا، مصرف بیرویه آب، مصرف زیاد غذاهای مضر، اعتیاد و موارد دیگر نیز اضافه شود، مشخص میشود شهروندان ایرانی برای «مشارکتهای اجتماعی» آموزش داده نشدهاند که در ادامه موضوع مشارکت شهروندان را که میتوانست یک مشارکت ساده، مفرح و مقدمهای برای مشارکتهای اجتماعی دیگر باشد، بررسی میکنیم. مشارکت participation درگیری ذهنی و عاطفی اشخاص در موقعیتهای گروهی است که آنان را برمیانگیزد تا برای رسیدن به اهداف گروهی، یکدیگر را یاری دهند و در مسئولیت کار شریک شوند. این تعریف دارای سه جزء است:
۱. درگیر شدن
۲. یاری دادن
۳. پذیرش مسئولیت
مشارکت خود به دستههای گوناگون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، توسعه و… تقسیم میشود که با عنایت به بارش برف بینظیر و سنگین در کشور به «مشارکت اجتماعی» پرداخته میشود.
۱- مشارکت اجتماعی شهروندان در موضوع «مدیریت برفروبی»: نگاهی کوتاه به وضعیت معابر [پیادهرو و خیابان] در این چند روز برفی نشان از آن دارد که شهروندان هیچ فعالیتی درباره مدیریت معابر فرعی نداشتهاند، به این مفهوم که پیادهروها غالبا دارای برف و یخزدگی هستند و خیابانهای فرعی نیز از این شرایط خارج نیست. علت چیست؟ بیشتر شهروندان تصور میکنند این وظیفه شهرداریهاست که باید همه معابر را از برف و یخ بزدایند و با ماسه و نمکپاشی همه معابر را از برف پاک کنند.
در صورتی که وظیفه شهروندان در این میان چیست؟ کمی به عقبتر و به دهه ۵۰ و ۶۰ برگردیم که در این کشور برف به وفور میبارید. اگر به آن زمان برگردیم، ملاحظه میکنیم که وقتی برف میآمد، فردای آن روز همه شهروندان از خانه برای مدیریت معابر خارج میشدند و با تمام امکانات برفها را در باغچهها یا مکانهایی که مزاحمت برای دیگر همسایگان ایجاد نمیکرد، میریختند و هیچکس منتظر شهرداری و مأموران شهرداری برای پاک کردن معابر فرعی نمیماند. امروز مشاهده میشود عده کمی از شهروندان جلوی منزل خود را برفروبی کردهاند و مابقی شهروندان یا اصلا دست نزدهاند یا برفهای جلوی منزل یا خودروی خود را به وسط خیابان ریختهاند! و شرایط عبورومرور را با مشکل مواجه کردهاند. در این راستا حتی دستگاههای دولتی و شرکتهای دولتی نیز که تعداد زیادی «پرسنل خدمات» دارند، مدیران دستور برفروبی جلوی شرکت را ندادهاند! اگر در خیابان قدم بزنید، ملاحظه میکنید که جلوی بانکها، ادارات، دانشگاهها، فروشگاههای دولتی و… که همگی دارای پرسنل خدمات هستند، باز هم برف مانند خانهای متروکه است که کسی در آن زندگی نمیکند و باید انتظار بکشند که شهرداری برای برفروبی بیاید! چرا برفروبی معابر فرعی از شمول «مشارکت اجتماعی» خارج شده است؟
۲- رسانهها و مشارکت اجتماعی: رسانههای همگانی در همه انواع مشارکتها نقش اساسی دارند و از عهده هیچ سازمان دیگری برنمیآید که به تشریح آن با موضوع «مشارکت اجتماعی در برفروبی» میپردازیم. اولین نقش رسانهها، باید موضوع مد نظر و دارای اهمیت را برای شهروندان برجسته کنند و اهمیت و ضرورت آن را برای آنها آشکار کنند و «اعتبار اجتماعی رسانه» را به آن ببخشند. به عبارت دیگر به علت این که سوژههای مشارکت در اجتماعات به وفور دیده میشوند؛ بنا بر این احتمال این که تفکر عموم حول یک موضوع ایجاد شود، کم خواهد بود. رسانهها با وارد شدن به عرصه و نشان دادن اولویتها میتوانند افکار شهروندان را درباره مهمترین موضوعات حساس کنند؛ به این ترتیب اتفاق آرا بین شهروندان درباره موضوع مشارکت به وجود میآید. درباره برفروبی، عدهای برفروبی را دور از شأن و کسوت خود میپندارند و تصور میکنند که اگر آنها بیل یا پارویی دست بگیرند و معابر را تمیز کنند، شهروندان دیگر به آنها با دیده حقارت نگاه خواهند کرد [هرچند برخی شهروندان ناآگاه نیز این دید را به فعالان اجتماعی دارند] در صورتی که اگر رسانهها «اعتبار اجتماعی» به موضوع ببخشند، دیگر هیچ شهروندی اینطور احساسی را نخواهد داشت.
دیگر این که برخی رسانهها برای رسانههای دیگر «رسانه نخبه» محسوب میشوند و توان هدایت دیگر رسانهها را در مدیریتهای بحران [نه بحرانآفرینی] دارند. باید عنایت داشت که رسانههای شبکههای اجتماعی مجازی به علت این که مدیریت فردی دارند، فقط توان بازنشر و بازنمایی مطالب دیگران را دارند؛ بنابراین در زمانهای بحران، فقط باعث تشدید بحرانها میشوند؛ چرا که از هر گوشه و کناری، مطلبی هیجانی و نادر را بازنشر داده که این عمل در فرایند «مدیریت بحران و رسانه» قرار نمیگیرد؛ بنابراین رسانهای بزرگ مانند سازمان صداوسیما میتواند با توجه به کادر تخصصی و فراگیربودن، مدیریت بحران را انجام و بازنشر آن را بر عهده رسانههای اجتماعی قرار دهد.
دومین موضوع نحوه مشارکت در امور است. مشارکت موضوعی نیست که شهروندان بتوانند بدون هماهنگی در آن شرکت کنند؛ بلکه باید بین شهروندان و برنامهریزان ذیربط ارتباط برقرار شود. رسانهها در پیوند و برقراری ارتباط بین شهروندان و دستگاههای ذیربط، بهترین وسیله و ابزار هستند و تقریبا جایگزینی برای آنها وجود ندارد؛ بنابراین زمانی که رسانهها از شهروندان تقاضا میکنند که در زمان بارش برف از مسافرتهای غیر ضروری پرهیز کنند، باید این غیر ضروری بودن را برای شهروندان ملموس و مصداقی کنند.
سومین موضوع آموزش مشارکت است. آموزش مشارکت از موضوعهایی است که در کشورهای در حال توسعه کمتر به آن پرداخته میشود. باید توجه داشت به علت قدمت نداشتن مشارکت مدرن در کشورهای در حال توسعه، آموزش شهروندان درباره مؤلفههای مشارکت، فواید و معایب آن، نحوه تعامل با دیگر شهروندان، نحوه هماهنگی با سازمانهای مربوطه و حرکت یکسان و مکمل برای رسیدن به هدف از مواردی است که باید رسانهها در آموزش خود به آن توجه لازم را داشته و بدون این آموزشها، مشارکت تداوم نخواهد داشت. اگر به برفروبی شهروندان توجه شود، بیشتر کسانی که اقدام به برفروبی کردهاند، برفها را در فضاهایی تجمیع کردهاند که خود مشکل بعدی برای دیگر شهروندان به همراه دارد؛ در صورتی که رسانهها باید آموزش دهند شهروندان برفها را تا حد امکان درون باغچهها بریزند تا هم برای گیاهان مفید باشد و هم معضل جدیدی ایجاد نکند.
آسیبشناسی «مشارکت برفروبی» در رسانه صداوسیما نیز مهم است. عادت به طلبکاری به جای اقدامات ایجابی، بزرگترین آفت رسانهها و به ویژه سازمان صداوسیماست. به این مفهوم که سازمان صداوسیما به عنوان رسانه انحصاری رادیو و تلویزیون، وظایفی ایجابی بر عهده دارد که فقط از عهده رادیو و تلویزیونها برمیآید که نمونه آن، «جلب مشارکت اجتماعی» در زمان مدیریت بحرانهاست. اگر برنامههای صداوسیما با رویکرد بسیج شهروندان برای برفروبی معابر فرعی پخش میشد، در همان روز اول خیلی از معابر از برف زدوده میشد و با تصویرسازی و آموزش بصری، شهروندان میتوانستند لحظات خوب، مفید و در عین حال شادی را برای خود ایجاد کنند که در این بین، یک مسابقه آدمبرفی نیز میتوانست سطح مشارکت را به حداکثر ممکن برساند.»
انتهای پیام