«هیچ خبری از اجبار در حجاب در زمان حکومت پیامبر اسلام هم وجود ندارد»
نظر عمادالدین باقی دربارهی پدیدهی دختران خیابان انقلاب
«عمادالدین باقی» جامعهشناس در واکنش به اعتراضات اخیر معروف به «دختران خیابان انقلاب» میگوید: «کنش و واکنش» یک قاعده در علم فیزیک و در کل طبیعت و جامعه است و این رخدادهای اخیر، نتیجهی طبیعی گوش نکردن به کارشناسان و خیرخواهان و تسلیم بودن به شانتاژهای عبوسان است. در فلسفه قاعدهای داریم با عنوان «کلشی جاوز عن حده انعکس»، یعنی هر چیزی از حد خودش تجاوز کرد، به ضد خودش تبدیل میشود. وقتی محدودیتی را ایجاد کردید و آن را از حد گذراندید، به نابودی کل محدودیتها میانجامد.
این تاریخدان و پژوهشگر حقوق شهروندی در گفتوگو با خبرنگار انصاف نیوز به این نکته اشاره کرده است که تجربه نشان داده دین در فضای آزادی بیشتر رشد میکند، اما با اجبار نه تنها رشد نمیکند بلکه به زیانآورترین امور برای زندگی بشر تبدیل میشود.
متن کامل این پرسش و پاسخ در ادامه آمده است.
انصاف نیوز: تحلیل کارشناسی شما دربارهی اعتراض موسوم به «دختران خیابان انقلاب» چیست؟
عمادالدین باقی: رفتار اجتماعی را فقط باید با قانونمندیهای اجتماعی تجزیه و تحلیل کرد. از پشت دریچهی باورهای فردی و ایدئولوژیک و ارزشهای عقیدتی نگریستن به پدیدهی اجتماعی، منتهی به برچسبسازی برای پدیدهی اجتماعی میشود. رایجترین این برچسبها، توطئه و دست خارجی است، نه این که توطئه و دست خارجی وجود ندارد، بلکه وجود دارد، اما اصالت ندارد. آنچه اصالت دارد زمینههای درونی پدیده است.
بارها گفتهام عوامل خارجی به اعتبار زمینههای داخلی میتوانند اثرگذار باشند، نه فقط در جامعه که در طبیعت هم چنین است. در فضایی که ما تنفس میکنیم، میلیاردها میکروب زندگی میکنند و هیچ تاثیری در زندگی ما ندارند، بلکه گاهی کارکردهای مفید هم دارند، اما بیماری فقط وقتی به وجود میآید که مقاومت بدن در برابر این میکروبها ضعیف میشود و آنها میتوانند انسان را از کار بیندازند، یعنی زمینهی داخلی است که نقش اصلی را دارد، نه عوامل خارجی.
اینها کاملاً طبیعی است. «کنش و واکنش» یک قاعده در علم فیزیک و در کل طبیعت و جامعه است. این رخدادهای اخیر، نتیجهی طبیعی گوش نکردن به کارشناسان و خیرخواهان و تسلیم بودن به شانتاژهای عبوسان است. سیستم مدیریت در کشور ما، کارش این است که همه چیز را به جام زهر تبدیل کند از جمله حجاب را. سالهاست علمای آگاه و ناصحان در این زمینه تذکر دادهاند، ولی دیگران از ترس عدهای متحجر گوش نکردهاند؛ هر چند وقتی کار بیخ پیدا کرد، هزینهاش را آن متحجران نمیدهند.
وقتی کسی را در کنجی بیندازید که راهی نداشته باشد، با خشنترین شیوه ممکن است حمله کند. عدهای، به سه کنج انداختن فکر میکنند، اما به پیامدهایش فکر نمیکنند. در فلسفه قاعدهای داریم با عنوان «کلشی جاوز عن حده انعکس». این را به عبارتهای گوناگونی گفتهاند مانند: «کُلُّ شَیْ ءٍ جاوَزَ حَدَّهُ، إِنْقَلَبَ إِلی ضِدِّهِ»، یعنی هر چیزی از حد خودش تجاوز کرد به ضد خودش تبدیل میشود. وقتی محدودیتی را ایجاد کردید و آن را از حد گذراندید، به نابودی کل محدودیتها میانجامد.
اینها که میگویند این اقدامات توطئه است و یا این خانمها پول گرفتهاند، ادعایی است که باید اثبات شود، اما فارغ از درستی نادرستی این اتهام، یک سیاسیکاری و عمل غیراخلاقی انجام میدهند، چون از بیان اصل مطلب طفره میروند. اصل مطلب این است که نمیگویند چه این افراد پول گرفته باشند و چه توطئه باشد یا نباشد، آیا اجبار به حجاب از نظرشرعی و حقوقی و اخلاقی موجه است؟ اگر هست با شجاعت بگویند از حجاب اجباری دفاع میکنند، چرا دیگر سراغ دشمن میروند. اگر هم «اجبار» را قبول ندارند، شجاعت داشته باشند، بگویند و بعد دربارهی توطئه هرچه خواستند سخن سرایی کنند.
آیا فکر میکنید میتوان برای نسل امروز و دهه 80 و 90 همچون سابق احکام دین و قانون اجبار را تفهیم کرد!؟
– تجربه نشان داده است دین در فضای آزادی بیشتر رشد میکند، اما در اجبار و استبداد، نه تنها رشد نمیکند بلکه به زیانآورترین امور برای زندگی بشر تبدیل میشود. مروری بر حکومتهای جبارانه مذهبی و جنگهای مذهبی دنیا از کشتارهای تکان دهنده کاتولیکها و پروتستانها در غرب تا کشتارهای فرقهای مسلمانان به اندازه کافی گویاست.
از نظر عقلی و حقوق بشری و شرعی، «اجبار» نادرست است. اجبار در اصل دین و توحید هم حرام است چه رسد به فروعِ فروع و مسایلی نظیر حجاب. درباره اصل دین در قرآن آمده است: «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ» (سوره بقره/ آیه 256) در دین اجبار و اکراهی نیست و فلسفهی آنهم این است که راه رشد از کژراهه تبیین شده است. به عبارت دیگر انسانها باید خودشان میان راه رشد و کژراههای که برایشان روشن میشود، انتخاب کنند. همهی مفسران سنی و شیعی گفتهاند منظور از آیه، اجبار در دین است. دهها آیهی دیگر دربارهی این که وظیفهی پیامبر فقط ابلاغ است و او وکیل مردم است، نه مسلط بر مردم، در قرآن آمده است که در نوشتههای دیگر به تفصیل به آن اشاره کردهام. در زمان حکومت پیامبر اسلام هم هیچ خبری از اجبار در زمینهی حجاب وجود ندارد. طبق صریح آیهی 60 سورهی «نور» در قرآن، زنان مسلمانی که مصداق «القواعد من النساء» هستند، هم مجازند به شرط رعایت عفاف، بدون حجاب و ثیاب باشند. دربارهی غیرمسلمین هم به حکم همهی فقها، آنها باید طبق شریعت خود عمل کنند، بنابراین کسانی که علیرغم این آیات از اجبار دفاع میکنند، از مردمان 1400 سال پیش جامعهی عرب هم عقبترند.
همهی فقها هم در اول رسالههای عملیه گفتهاند، اصول دین، تحقیقی است، نه تقلیدی بلکه تقلید در اصول حرام است، چه رسد به اجبار که بزرگترین حرامهاست، اما متاسفانه به این حکم شرعی در رسالهها هم پایبند نیستند. حجاب اجباری و بیحجابی اجباری دو روی یک سکه است و یک نتیجه دارد. هر دو از حالت طبیعی خارج شده و به نماد تبدیل میشوند. زمان شاه کم نبودند کسانی که اهل حجاب نبودند و چون حجاب به نماد مخالفت تبدیل شد، به آن روی آوردند. «اسدالله علم» در کتاب خاطراتش اشاره میکند که موج گرایش به حجاب در دانشگاهها، در حالی که تا پیش از آن غالباً بدون حجاب بودند، نشانهای از مخالفت با رژیم بود. الان این معادله معکوس شده است.
در برخی شهرها، همچون مشهد، دخترانی با حجاب کامل و چادر اقدام به این اعتراض کردهاند؛ این اتفاق را چگونه میتوان تحلیل کرد!؟ چون نمیتوان گفت چنین فردی زیر اجبار خانواده یا جامعه چادر سر کرده که اگر چنین باشد، اکنون با چه جسارتی دست به این اعتراض زده است؟
همین موضوع، ابطالکنندهی ادعای پول گرفتن است و این که برخی دستاندرکاران هنوز نمیتوانند بفهمند که جامعه دچار گردیسیهای عمیقی شده است. همچنین نشاندهنده باور این بانوان به دفاع از حقوق مخالف است. من حتی فراتر از اقدام این زنان چادری، افراد فراوانی را میشناسم که خودشان اهل حجاب و از نظر اعتقادی باورمند به آن هستند، اما از حرکت اخیر پشتیبانی میکنند و انگیزهی این را دارند که حرکت حمایتی راه بیندازند، چون معتقدند حجاب اجباری موجب لوث شدن حجاب انتخابی آنها و ارزش حجاب شده است و در اینصورت شما دیگر با زنان بیحجاب مواجه نیستید. من هم از اینها دفاع حقوقی میکنم، نه دفاع اعتقادی.
نگاه اصلاحطلبی نسبت به این اعتراض اجتماعی چگونه باید باشد؟
در نگاه اصلاحطلبی نباید چشم بر حقوق فردی ببندند. ارزش آزادی و کرامت انسان در درجهی اول در حقوق فردی است و فقط در جایی که منافع و حقوق جمعی صدمه ببیند، محدود میشود و این که کسانی ادعا کنند بیحجابی موجب صدمه زدن به حقوق عمومی است، ادعای موهومی است. نگرش اصلاحی نباید در دفاع از حقوق دیگران کوتاه بیاید. بخشی از باور به اجبار، ریشه در یک دستگاه معرفتی دارد که باید آن دستگاه معرفتی را اصلاح کرد و بخشی ریشه در قوانین موضوعه، اما نادرست دارند که باید با ارایهی طرحها و قوانین اصلاح کرد. در بعد معرفتی، تحقیق فقهی و روایی مرحوم احمد قابل کار ارزشمندی است. نظر آیت الله منتظری و امام موسی صدر و آیت الله طالقانی در رد حجاب اجباری و نظر آیت الله ایازی و عدهای دیگر هم در این زمینه درخور توجه است.
دوسال پیش هم آیتالله مکارم دربارهی این که حجاب جزو ضروریات دین است، اظهارنظر کردند. ضروری دین، یعنی عقیدهای که منکر آن کافر است. من نامهی بلندی در 9 صفحه برای ایشان نوشتم و با مدارک و دلایل متقن نشان دادم که در میان فقهای سلف، کسی ادعای ضرورت نکرده است. ایشان هم پاسخی دادهاند، ولی چون یک بحث علمی بود مایل بودم در یک نشریهی تخصصی و علمی این نامه و پاسخ را منتشر کنم و اگر میسر نشد در رسانههای عمومی منتشر خواهم کرد.
شیوهی پیشنهادی شما در شرایط موجود چیست؟
باید مدیریت این امور را به دست متخصصان امور اجتماعی سپرد. با توجه به توضیحاتی که بیان کردم، حکومت کردن جز با واقعبینی و فهم پدیدهها با منطق اجتماعی ممکن نیست. باید از اسارت حصارهای ایدئولوژیک در رویارویی با واقعیات اجتماعی خارج شد، وگرنه سرنوشت تمام نظامهای ایدئولوژیک که اتحاد شوروی و طالبان و داعش یکی از آنها بود، سر راه ماست.
اگر به گفتهی «آیتالله خمینی»، عنصر زمان و مکان در اجتهاد لحاظ شود و اگر فهم درستی از حقوق بشر و کرامت انسان پیدا شود و آن را در قانونگذاری دخالت دهند، این بنبستها به وجود نمیآید. باید زمینههای اجتماعی مسائل را از بین برد. باید اجبار را کنار گذاشت. باید حقوق فردی را به رسمیت شناخت. نباید از متحجرین بی اعتنا به عنصر زمان و مکان در اجتهاد ترسید، چون نسخهی آنها نسخهی سرنگونی و فروپاشی به هزینهی دیگران است. اگر هم قرار است نه حقوق بشری که شریعتمدارانه رفتار شود مطابق خود شریعت عمل شود. در شریعت، نماز که اشرف عبادات و والاتر از حجاب است یک امر خصوصی است و نمیتوان کسی را بخاطر ترک نماز مجازات کرد. باید به کار اقناعی بسنده کرد. حجاب هم از نظر شرعی یک امر شخصی است. باید محدودیتها را کاست. باید فلسفهی قانون را رعایت کرد، نه این که ارادهی خود را جامهی قانون بپوشانیم تا بتوانیم به اسم قانون حقوق شهروندان را پایمال و دیگران را سرکوب و وجدان خود را آسوده کنیم.
برخی مسوولان میگویند اگر فردی بیحجاب در خیابان حرکت کند به موجب قانون مرتکب جرم شده است؟ حکم قانونی آن چیست؟
من نمیدانم چرا برخی اشخاص هر چه بر زبانشان آمد، میگویند و به این که این حرف چقدر مبنا دارد نمیاندیشند. اینها به گونهای حرف میزنند که انگار ایرانیان از 40 سال پیش، یعنی از سال 1357 به بعد مسلمان شده و پیش ازآن کافر بودهاند. در زمان رژیم گذشته (در دوره محمدرضا، نه پدرش) نه حجاب اجباری داشتیم، نه بیحجابی اجباری و بسیاری از بیحجابها دیندار بودند، به زیارت عتبات میرفتند، سفره نذری حضرت زینب و حضرت فاطمه و حضرت عباس میانداختند و همه با هم همزیستی داشتند و چنین مشکلاتی نداشتیم.
امروزه هم اولا که بجز یک تبصره در مادهی 102 در مبحث تعزیزات قانون مجازات اسلامی سال 1362 که محل مناقشه جدی حقوقی است قانون صریحی نداریم. ثانیاً این بحث اساساً انحرافی است، چون بر فرض که قانون صریحی هم وجود داشته باشد، مگر «قانون»، «آیه» است که نمیشود تغییر داد؟ حتی قانون اساسی در کشورهای مختلف دنیا پیوسته عوض میشوند. در کشور خود ما یکبار قانون اساسی را اصلاح کردند و چند بار هم با قانون عادی، قانون اساسی را دور زدهاند؛ مانند قانون اصل 44 و قانون نظارت استصوابی. یعنی حتی قانون اساسی هم میتواند تغییر کند چه رسد که قانون موضوعه عادی باشد. از آن مهمتر این که اگر بپذیرید که هرچه به عنوان قانون تصویب شد، اعتبار قانونی دارد باید به همهی لوازم و نتایج آن پایبند باشید. اگر در زمان رضاخان قانونی تصویب شد که حجاب ممنوع است، دیگر نباید امروز به آن اعتراض کنند یا اگر امروزه در کشوری قانونی تصویب شد که حجاب ممنوع است یا فردا روزی در ایران چنین قانونی تصویب شود، آیا باز هم میپذیرید که حکم قانونی است؟
قانون که بدلیل قانون بودن مشروعیت ندارد. ظاهراً برخی افراد تفاوت قانون و فلسفه قانون را نمیدانند. یک سلسله اصول پیشینی وجود دارند که قانون باید متکی بر آنها باشد و اگر قانون مصوب با این اصول پیشینی معارض باشد، قانونیت و اعتبار قانونی ندارد. این الفاظ قانون نیستند که به آن مشروعیت میدهند انطباقش با اصول پیشینی است که عبارتند از آزادی، امنیت فردی و جمعی و عدالت و به همین دلیل اگر مثلاً قانونی تصویب شود که چه به صراحت و مستقیم و چه غیرمستقیم و ضمنی بگوید آزادی مطبوعات و انتقاد ممنوع است، هیچ اعتباری ندارد و جامعه حق دارد و بلکه باید آن را نقض کند.
واقعاً سؤال من این است که اگر هر روز عدهای این کار را تکرار کنند آیا میخواهند با قوهی قهریه جلویشان را بگیرند؟ اینها که نه جنایت کردهاند، نه شیشه شکستهاند، نه شعار دادهاند، نه اخلال در نظم کردهاند. اگر با زندان و مجازات با آنها روبهرو شوند، جواب افکار عمومی در ایران را چه میدهند؟ جواب متدینانی که معتقدند با این رفتارها اصل دین را هم از بین میبرند، چه میدهند؟ جواب دنیا را چه میدهند؟ چرا فکر میکنند همه چیز را با زور و مجازات میتوان حل کرد؟
من در شگفتم کسانی که با مردم خود برخلاف نصوص عقلی و شرعی، این سختگیریها را روا میشمارند، چگونه حاکمان کره شمالی و سوریه و روسیه را که فرسنگها آنسوتر از بیحجابی و غرق در فساد و میخوارگیاند، دوست و برادر میخوانند.
انتهای پیام
در تفسیر کشاف زمخشری نکته ای طلایی نوشته شده است.
اگر کسی به اسلام معتقد باشد و به احکام آن عمل کند مومن است
اگر کسی به اسلام معتقد نباشد و به احکام آن عمل کند منافق است
اگر کسی به اسلام معتقد نباشد و به احکام آن عمل نکند کافر است
اگر کسی به اسلام معتقد باشد و به احکام آن عمل نکند فاسق است.
چرا باید در مقابل فسق علنی بدحجاب ها سکوت کرد؟ ان شاءالله نیروی انتظامی این بساط را جمع کند.
این تفسیر را از قران کشف نکرده است و این سخنان اختراع محسوب می شوند.اگر چنین آیه ای دیده ای آدرس بده.
آیه نشان دهم که معنای فلان کلمه چیست؟ به فرهنگ لغت مراجعه کن
فرهنگ لغتی هم اگر بود که مطلب اولت در آن بود، اسم ببر . نگرفت ها ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
از تفسیر کشاف زمخشری سنی ، اینهمه مطلب آوردی که نتیجه ای را بگیری که نه در آن آمده و نه از آن برمی آید و نه اگر هم برآید، متن دین است و اعتباری دارد ؟ ! نهایتا از حرف منقولت می شود نتیجه گرفت که : می گویی :1- باید افراد را به نفاق مجبور کنیم (اگر کسی به اسلام معتقد نباشد و به احکام آن عمل کند منافق است) یا 2- انها را بی دین کنیم
شرح :
1- چون با اجبار با جامعه برخورد کرده اید نمی دانید که خیلی ها به یمن رفتار شما دیگر مسلمان نیستند. (فاسق نیستند و اگر به حجاب عمل کنند به نظر شما منافقند)
2- البته به قول شما فاسقانی هم هستند که با برخورد شما آنها هم بی دین خواهند شد. (کما اینکه افراد مشمول مورد 1 شده اند)
شاه بیت همه اعتراضهای مدنی در ایران همین جمله طلایی است : (( من در شگفتم کسانی که با مردم خود برخلاف نصوص عقلی و شرعی، این سختگیریها را روا میشمارند، چگونه حاکمان کره شمالی و سوریه و روسیه را که فرسنگها آنسوتر از بیحجابی و غرق در فساد و میخوارگیاند، دوست و برادر میخوانند)).
اعتراض به حجاب اجباری جای خود اما بسیار جای تاسف دارد که کسی(آقای باقی) خود را منتسب به آیت… منتظری کند و سپس 1- اتحاد شوروی، کشوری که صفحات درخشان نوینی در تاریخ معاصر چه از نظر اقتصاد متفاوت با چپاولگری سرمایه داری، از نظر خدمات رایگان به مردم، نجات جامعه جهانی دربرابر فاشیسم وحشی آفرید را در کنار داعش و طالبان قرار می دهد(که در جهت نظرات امثال ترامپ است) 2- بدون اشاره به سندی، حامان کره شمالی و روسیه و سوریه را آنسوتر از بی حجابی و غرق در فساد و میخوارگی می داند. جناب باقی! اگر اتحاد شوروی برای شغل دادن به کارگر و کارمند و دیگران، تست ایدئولوزیک پیش روی آنان می گذاشت و از آنان می خواست که آداب طهارت و تکه های کفن و جمله های معروف امامان و پیامبران را از حفظ بگویند(کاری که تا کنون کرده اید) بی تردید الان هزاران سند در دست شخص شما بود. در مورد کره شمالی بخاطر دارم که یکی از کارمندان گمرک ایران(که دوست من بود) می گفت در اسکله بندری در کره شمالی بودیم که در شناور مجاور ما سروصدایی بپا شد. پس از آن فهمیدیم که یک کارمند زن کره شمالی که از کشتی یونانی بازدید می کرده مورد تعرض ملوان مرد(یا خدمه )کشتی قرار می گیرد و ماموران او را به دادگاه برده و پس از اثبات جرم بدون آلت مردانه به کشتی برمی گردانند.اینجا در پی تایید این مجازات خشن نیستم اما در آیین آقای باقی اگر با کشوری همسویی اندیشگی نداشته باشی مجازی که هر نسبتی به او بدهی؟ شما چه مقدار در مورد انظباط مالی، اخلاقی، وغیره در کره شمالی کنکاش و مطالعه کرده اید؟ عنوان جامعه شناس به شما می آید؟
یکی از اساسی ترین نکته ی تحریک جوانان نیز همین مساله ی حساسیت زیاد به حجاب اجباریست.
در هیچ چیز اجبار معنی ندارد و البته کارساز هم نخواهد بود حتی پیامدهای نافرجام و عقده باری را بوجود می آورد.
دین خدا دین عشق است. تنها از طریق عشق و خوبی می توان به نتیجه ای رسید.
جبار همان ظالم ستیزه جویی نیست. کسی هست که در امور تحمیلی خود جبر را حاکم می کند. اگر با زبان قرآن سخن باز کنیم به این نتیجه باید برسیم که خدا جباران را دوست ندارد.
در زمان پیامبر اسلام, بیشتر زنانی که سوار بر مرکب می شدند پاهایشان حتی برهنه تا زانو هم دیده می شدند. آیا دستوری مبنی بر یورش به آن دسته از زنان صادر شد و اجبار علنی بوجود آمد؟
لکن پیامبر دعایی هم در حق زنانی میکردند که در زیر عبا شلواری بر تن داشتند.