“پیروزی اسد پیروزی ایران بود”
بشار اسد رئیس جمهور سوریه در انتخابات اخیر برگزار شده در این کشور پیروز شد. شورای روابط خارجی ایالات متحده در گفتگویی با مایکل یونگ از کارشناسان و تحلیل گران مسایل خاورمیانه از او در خصوص وضعیت بشار اسد پس از این پیروزی در سوریه سوال کرده است . یونگ در بخش هایی از سخنان خود تاکید می کند که سیاست های ایران در سوریه در نهایت به سرانجام نشست و می توان ایران را برنده این نزاع تا این مرحله دانست.
به گزارش انصاف نیوزبه نقل از دیپلماسی ایرانی، متن این پرسش و پاسخ به شرح زیر است:
اهمیت انتخاب مجدد بشار اسد در حالی که بسیاری از تحلیل گران پس از آغاز بحران در این کشور در سال 2011 از حذف وی سخن می گفتند ، در چیست؟
اهمیت انتخاب مجدد اسد در این است که این انتخابات به ابزاری برای باقی ماندن وی در قدرت تبدیل شد. هدف اصلی اسد در بحران سوریه بقای سیاسی در قدرت بود. اسد در بازده زمانی نگران این بود که متحد او در روسیه در توافقی پشت پرده با ایالات متحده دست از پشتیبانی او برداشته و وی را تنها رها کند. من ادعا نمی کنم که چنین توافقی میان روسیه و امریکا وجود داشته است بلکه تنها به ذکر نگرانی بشار اسد پرداختم. در این انتخابات ، او می تواند بار دیگر خود را رئیس جمهور سوریه و البته با ثبات و قدرت بیشتری بخواند. این اتفاق درست در روزهایی می افتد که مخالفان وی با شکست های پیاپی روبه رو شده اند.
بشار اسد از کمک حزب الله لبنان هم بهره مند شده است. این پیروزی چه تاثیری بر وضعیت داخلی لبنان خواهد گذاشت؟
داستان سوریه برای بازده زمانی طولانی مدت تبدیل به فاکتور بی ثبات کننده ای در عرصه سیاست داخلی در لبنان شده بود. در حال حاضر ، یک سال پس از روزی که حمایت های حزب الله لبنان از بشار اسد علنی شد ، این مساله در سیستم سیاست داخلی لبنان جذب شده است. منظور من از این جملات این نیست که مردم لبنان این حمایت حزب الله از بشار را پذیرفته اند بلکه من اعتقاد دارم که این مساله در لبنان به گونه ای هضم شده است. فاکتور دیگری که در این میان وجود دارد و نقش مهمی هم بازی می کند همکاری های حزب الله لبنان و دولت سوریه در به دست گرفتن کنترل بخش هایی از نقاط هم مرز میان دو کشور بود. این حرکت در حقیقت به معنای پایان یافتن ارتباط زنده و موجود میان شبه نظامیان با خاک لبنان بود. با این حرکت توان انتقال اسلحه از لبنان به سوریه و همچنین رفت و آمد راحت شبه نظامیان میان دو کشور از میان رفت. این مساله هم در به ارامش رسیدن نسبی فضای داخلی در لبنان بی تاثیر نبود. بنابراین می توانیم نتیجه گیری کنیم که امروز میزان بی ثباتی در لبنان کمتر از چند ماه گذشته است.
سرنوشت پناهندگان سوری چه خواهد شد؟
جمعیت بالای آوارگان سوری خود به مشکل ریشه داری مهمی تبدیل شده است و البته این سوال که چه زمانی و آیا هیچ زمانی این آوارگان به کشور خود بازخواهند گشت؟ اما مساله اینجاست که با تحولات روزانه ، بی ثباتی که به دلیل حمایت حزب الله لبنان از بشار اسد به داخل لبنان هم سرایت کرده بود ، کاهش پیدا کرده و البته کنترل شده است.
کمی هم در خصوص وضعیت داخلی در لبنان صحبت کنیم. شما هنوز هم رئیس جمهور ندارید، درست است؟
خیر، ما همچنان رئیس جمهور نداریم و تمایل بیشتر هم بر روی تمرکز بر فردی است که طبق قانون باید از مارونی ها باشد. پرسش اصلی در داخل لبنان هم حزب الله است . سال 2014 برای حزب الله سال بسیار مهمی است. بسیاری در لبنان فکر می کنند که بشار اسد در سوریه بنای محکم کردن جای پای خود را دارد و بنابراین انها نسخه مشابهی را هم برای لبنان در نظر گرفته اند که متاثر از شرایط جدید بوجود امده در سوریه باشد. ایالات متحده هم یک سیاست خاص خود را دارد و این سیاست خاص هم عدم دخالت است. در دو سال گذشته بشار اسد در موقعیت دفاع بود و البته با حمایت های ایران ، حزب الله لبنان و شیعیان عراق توانست باز هم قدرت از دست رفته را احیا کرده و به حملات تقابلی روی بیاورد. بنابراین حزب الله دوست دارد که ان شرایط در لبنان هم تکرار شده و یا منعکس شود. بنابراین نخستین هدف این است که از رئیس جمهوری حمایت شود که در آینده برای حزب الله دردسر ساز نشود. فردی که شبیه رئیس جمهور پیشین یعنی میشل عون نباشد. احتمال می رود که حزب الله بتواند با توجه به تعداد متحدان خود در پارلمان ، در انتخابات ماه نوامبر هم حداکثر کرسی ها را به خود اختصاص دهد. بنابراین حزب الله نگاهی جامع دارد : تحکیم و تقویت بشار اسد در سوریه و تحکیم و تقویت حزب الله در لبنان. البته که تمام این مسایل به نتیجه مشخصی خواهند رسید و آن هم افزایش قدرت ایران در منطقه است.
بنابراین ایران برنده بزرگ در منطقه است ؟
قطعا ایران در همین مسیر حرکت می کند. ایران با حمایت از بشار اسد وارد پرونده سوریه شد. این کشور سرمایه گذاری بسیاری برای حفظ اسد انجام داد و تا حدودی هم موفق شد. از سوی دیگر ، ایران به خوبی دریافته است که برای رسیدن به هرگونه سلطه منطقه ای باید به نوعی با اکثریت سنی در منطقه کار کند. تا امروز هم رابطه میان ایران و عربستان سعودی که به نوعی رهبری جریان اهل تسنن در منطقه را بر عهده دارد همچنان بسیار تنش آمیز است. ایران استراتژی بسیار پیچیده ای را دنبال می کند. در کشورهایی که دولت های حامی ایران بر سر کار هستند اگر دولت نتواند بر تمام کشور سیطره داشته باشد ، ایران اجازه نوعی خرد شدن و تقسیم قدرت را می دهد.
هم در سوریه و هم در عراق ، دولت قادر به کنترل کامل مناطقی که در اختیار اکثریت سنی است نبود. در کشوری مانند لبنان ، حزب الله که متحد ایران هم هست به نوعی قدرت و نفوذ قابل سیطره ای بر دیگران داشته و به همین دلیل خبری از زیر سوال رفتن کلیت کشور نبوده است. ایران یک استراتژی چندفاکتوری هم دارد که بر اساس آن به این نتیجه رسیده است که باید به نوعی با دولت های اهل سنت منطقه وارد تعامل شود. در این مورد عربستان سعودی اولویت دارد اما مساله اینجاست که ایران می خواهد وزنه سنگین تر باشد. ایران به خوبی دریافته است که بسیاری از کشورهای حاشیه خلیج فارس دچار کمبود در حمایت های امریکا از خود شده اند و بر همین اساس تهران هم تلاش خود را برای استفاده بهینه از این شرایط به کار گرفته است.
سالها از نقش ایالات متحده در این منطقه صحبت کرده ایم. امریکا سالها نقش اصلی را در این میدان داشته است. اکنون چطور؟
متحدان امریکا در منطقه و یا کشورهایی که در گذشته به نوعی همسویی با این کشور داشتند به شدت نگاه منفی به واشنگتن پیدا کرده اند. پیش فرضی وجود دارد مبنی بر اینکه امریکا هیچ سیاست مشخص و واحدی برای منطقه ندارد. اما اصل مساله بسیار پیچیده تر از این حرف ها است. امریکا سیاست عدم درگیر کردن خود را دارد. زمانی که امریکا به صراحت اعلام می کند که مرکز توجه خود را به سمت آسیا می کشاند در حقیقت با زبان بی زبانی می گوید که ما مرکز توجه خود را از خاورمیانه دور می کنیم. برای رقبای امریکا در منطقه به طور مشخص برای ایران ، این استراتژی به معنای به دست دادن فرصتی برای اکتشاف است. همزمان امریکا از هرگونه وارد شدن به فضای تنش امیز با ایران اجتناب می کند و مذاکرات هسته ای با ایران را آغاز کرده است. اما تا حدودی این سیاست تنها به نفع ایران است چرا که به این معنا است که ایران با هیچ گونه چالشی از سوی ایالات متحده روبه رو نمی شود. از انجا که ایران حوزه های اسیب پذیری در منطقه دارد فشارهای بسیاری را تحمل می کند و بنابراین به توافق هسته ای به چشم فرصتی برای کاستن از فشارهای اقتصادی نگاه می کند.
اوباما در سخنان اخیر خود اعلام کرد که بر حمایت های خود از گروه های غیرجهادی در سوریه خواهد افزود. بسیاری از او انتقاد کردند که منظور مشخص و واضح خود را اعلام نکرده است.
آنچه که من از این سخنرانی دریافتم این بود که باراک اوباما به دنبال راحت شدن از شر بشار اسد نیست و حتی به محدود کردن قدرت ایران هم فکر نمی کند. آنچه که برای امریکایی ها نگران کننده بود احتمال بازگشت جوانان جهادی و افراطی به غرب از سوریه بود. بازگشتی که با انجام اعمال تروریستی عیله ایالات متحده همراه باشد. این مساله هم به خودی خود مهم است اما در حقیقت نشان دهنده درک تنها پاره ای از واقعیت ها در سوریه است. این استراتژی اوباما در حقیقت بیانگر نوعی خودبینی و خودمحوری است.
انتهای پیام