دفاع علیرضا پناهیان از «بهشت زوری»: قانون جبر دارد
حجت الاسلام علیرضا پناهیان در بین جمعی از زائران آستان قدس رضوی(ع) درباره ی معنای «یُزَکِّیهِم» و «تزکیۀ مردم توسط پیامبران» در قرآن کریم سخنرانی کرد و در آن به موضوع «بهشت زوری» پرداخت و گفت: مجلسها و دولتها موظفند زمینۀ به بهشت رفتن مردم را با وضع و اجرای قانون صحیح فراهم کنند و در قانون هم طبیعتاً جبر هست؛ قدرت سیاسی برای این است که قانون اجرا شود.
به گزارش انصاف نیوز به نقل از به گزارش سایت سیاسی خبرنامه دانشجویان، در ادامه مشروح این سخنرانی می آید:
در آیات کریمۀ قرآن، مکرراً رسالت پیامبر اکرم(ص) و حتی مأموریت تمام انبیاء الهی در چهار مفهوم کلیدی خلاصه و تصریح شده است: 1- آیات خدا را بر مردم بخوانند 2-آنان را تزکیه کنند 3- کتاب خدا را آموزش دهند 4- به آنها حکمت یاد دهند (یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ؛ آلعمران/165 و جمعه/2) یعنی پیامبران به طور مشخص چهار مأموریت عمده بر عهده دارند.
اولین مرحله از مأموریت انبیاء این است که آیات خدا را بر مردم تلاوت کنند. این تلاوت اثر روشنگری، انذار و ایمانبخشی به انسانها را دارد و باعث تألیف قلوب و نورانی کردن دلها میشود. مرحلۀ دوم، تزکیه کردن، به تعبیر رایج پاک کردن مردم است، که موضوع بحث ما خواهد بود. مرحلۀ سوم هم آموزش دادن کتاب خدا به مردم است و مرحلۀ چهارم این است حکمت را یاد بدهند یعنی مردم را طوری تعلیم دهند که خودشان تولیدکنندۀ علم شوند. یک معنای حکمت این است که قلب انسان و اندیشۀ انسان معرفتزا باشد و خودش بتواند بدون معلم، علم بیابد.
در اینجا میخواهیم دربارۀ دومین مرحله از مأموریت پیامبر(ص) یعنی «تزکیۀ» مردم گفتگو کنیم. پیامبر(ص) چگونه امت خود را تزکیه میکند؟ یک امام چگونه مردم را پاک و پاکیزه میکند؟ اینکه خداوند میفرماید: «رستگار میشود کسی که جان خود را تزکیه کند؛ قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها»(شمس/9) یعنی جان خود را پاک کند و برای رشد و نمو آماده کند. این معنایش معلوم است، هر کسی باید به خودسازی بپردازد؛ اما پیامبر چگونه دیگران را تزکیه میکند؟
باید دید وقتی پیامبر(ص) میخواهد مردم را تزکیه کند، چه کارهایی باید انجام دهد؟ آیا معنای تزکیه کردن پیامبر(ص) این است که برای مردم سخنرانی کند یا به آنها اخلاق آموزش دهد؟! با توجه به برخی قرائن قابل تأمل، معنای «یُزَکِّیهِمْ» این نیست که پیامبر(ص) برای مردم سخنرانی اخلاقی انجام دهد، چون پیامبر(ص) در سخنرانیهای خود، یا تلاوت آیات میکند، یا تعلیم کتاب میکند و یا به مردم حکمت یاد میدهد. درسهای اخلاقی هم در ضمن همینها صورت میگیرد. پس تزکیه کار دیگری غیر از سخنرانی اخلاقی برای مردم است.
اوقاتی هم که پیامبر(ص) با رفتار خود به مردم چیزی یاد میدهد، باز هم بحث آموزش است، نه بحث تزکیه. انسان وقتی میخواهد مطلبی را به کسی یاد بدهد، یکوقت با سخن گفتن به او یاد میدهد و یکوقت هم عملاً با رفتار خودش به او نشان میدهد. ظاهرا «تزکیه» با «تعلیم» متفاوت است؛ چه تعلیمی که با رفتار باشد، چه تعلیمی که با گفتار باشد.
پس معنای «یُزَکِّیهِمْ» که رکن دوم رسالت انبیاء الهی است و بر تعلیم هم مقدم شده، چیست؟ آیا پیامبر در روح مردم دست میبرد و قلب آنها را پاکسازی میکند و یکدفعهای آنها احساس میکنند که آدمهای خوبی شدهاند و روح و جانشان پاکیزه شده است؟! اگر بنا بود پیامبر(ص) با معجزه بر قلب مردم تسلط پیدا کند و به قلب انسانها دست ببرد و آنها را پاک کند، پس چرا اینهمه آدمهای بد که در اطراف پیامبر(ص) بودند، آدمهای خوبی نشدند؟
اینکه من خودم را تزکیه کنم، معنایش مشخص است، یعنی خودسازی کنم و جلوی بدیهای خود را بگیرم و علیه هوای نفس خودم بایستم تا تزکیه شوم. باید در اعمال و رفتارم دقت کنم و جلوی رفتارهای ناشایست و هواپرستی خودم را بگیرم، یعنی باید جلوی رفتاری که دلم میخواهد ولی غلط است، بایستم و رفتار خوبی که دلم نمیخواهد و مخالفت هوای نفس من است انجام دهم. اما وقتی پیامبر(ص) بخواهد مرا را تزکیه کند، معنایش چیست و چه کاری باید انجام دهد؟ قطعاً معنایش این نیست که مدام همراه من باشد و هر وقت خواستم گناهی انجام دهم، جلوی مرا بگیرد؟! معنایش این هم نیست که پیامبر(ص) استاد خصوصی عرفان و اخلاق من شود، زیرا امکان ندارد پیامبر(ص) با تمام مردم جهان زندگی کند و آنان را به این صورت تزکیه کند و از گناه بازدارد.
برای اینکه ببینیم پیامبر(ص) چگونه مردم را تزکیه میکند، اول ببینیم مهمترین عوامل تربیتی یک جامعه، چه عواملی هستند؟ مهمترین عوامل خراب شدن یا خوب شدن مردم کدام هستند؟ مهمترین و قدرتمندترین عامل در فساد یا صلاح یک جامعه کدام است؟ مهمترین عامل بیحجابیها، بینمازیها و رشوهخواریها در جامعه چیست؟ آیا اساتید اخلاق در یک جامعه، نقش اول را در خراب شدن یا خوب شدن یک ملت دارند؟ آیا علم و آگاهیها یا آموزش مردم یا جلسات و محافل معنوی نقش اول را دارد؟ آیا کسانی که کارهای خلاف انجام میدهند مشکلشان این است که آموزش لازم را ندیدهاند؟ آیا مشکل این است که مردم بیایمان هستند؟ البته اگر مردم ایمان عرفا را داشته باشند، گناه نمیکنند ولی خدا از همۀ مردم انتظار ندارد که ایمان اهل عرفان را داشته باشند.
مهمترین عامل فساد و اصلاح یک جامعه قوانینی است که رفتار مردم جامعه را تنظیم میکند. بحثهای اخلاقی بعد از این عامل کلیدی، مطرح میشوند. وقتی قوانین و آییننامهها و ساختارها و نظامات اجرایی بهگونهای باشد که مردم را به سوی بدیها سوق دهند، با هزارتا درس اخلاق و بهترین اسوهها و الگوهای اخلاقی هم نمیشود آن جامعه را اصلاح کرد.
نظام پولی، نظام حقوقی، و قوانین و مقررات در یک جامعه، مهمترین عامل فساد و صلاح یک جامعه است. به همین دلیل، مهمتر از درس اخلاق، این حکومت است که باید اصلاح شود. زیرا حکومت است که قوانین و مقررات را تنظیم میکند، و نظام اقتصادی و نظام پولی و نظام بانکی است که مردم را به سوی فساد یا به سوی صلاح سوق میدهد.
بسیاری از انسانها بهقدر لازم آگاهی و ایمان دارند و مانع جدی برای دینداری ندارند، اما وقتی نظام اقتصادی فاسد باشد و تبعیض وجود داشته باشد با هزارتا حدیث و آیه قرآن هم نمیشود خیلیها را به راه آورد. میگویند: «وقتی میبینم حقم ضایع میشود، علاقهای به سخنان اخلاقی و دینی ندارم.»
با یک قانون در یک جامعه آنقدر میشود فساد ایجاد کرد و با یک قانون آنقدر میشود اصلاح کرد که با هزار توصیۀ اخلاقی و کار فرهنگی نمیشود، به همین دلیل حکومت در اسلام آنقدر اهمیت پیدا کرده است.
ظاهرا اگر قرار باشد «یُزَکِّیهِمْ» توسط پیامبر(ص) تحقق پیدا کند، باید قانون بگذارد. نمونهاش قانون زکات است که نظام اقتصادی جامعه را درست میکند. یعنی یکی از مصادیق «یُزَکِّیهِمْ» زکات گرفتن از مردم است و زکات یک شأن حکومتی است. شاید معنای این آیه این باشد که: بعد از تلاوت آیات قرآن برای مردم(یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ) و بعد از اینکه مردم به خدا ایمان آوردند، پیامبر(ص) باید حکومت تشکیل دهد و قوانینی وضع کند و با آن قوانین، مردم را به سوی پاکی سوق بدهد، آنگاه کتاب و حکمت را تعلیم بدهد تا مردم رشد کنند.
مهمترین خاصیت حکومت طراحی قانون و سپس اجرای خوب آن است. پیامبر(ص) با تشکیل حکومت است که میتواند در جامعه قانون وضع کند، و الا اگر حکومت نباشد چگونه میتواند قانون وضع کند؟! اصلاً ما چرا انقلاب کردیم و حکومت اسلامی تشکیل دادیم؟ برای اینکه بتوانیم قوانین اسلام را برقرار کنیم. به همین دلیل، قوانین مجلس شورای اسلامی اگر واقعاً اسلامی نباشد بیش از هر چیزی مردم را فاسد خواهد کرد. لذا در این میان، شورای نگهبان قرار داده شده است تا این فقها ببینند آیا قوانینِ تصویب شده در مجلس، اسلامی هستند یا نه؟
شاید به همین دلیل حضرت امام(ره) فرمود اگر کسی در مقابل حکم شورای نگهبان بایستد، مفسد فیالارض است که حکمش معلوم است. (مجلس اگر رای داد و شورای نگهبان هم آن رای را پذیرفت، هیچ کس حق ندارد یک کلمه راجع به این بگوید. من نمیگویم رای خودش را نگوید؛ بگوید؛ رای خودش را بگوید؛ اما اگر بخواهد فساد کند، به مردم بگوید که این شورای نگهبان کذا و این مجلس کذا، این فساد است و مفسد است یک همچو آدمی، تحت تعقیب مفسد فی الارض باید قرار بگیرد؛ صحیفۀ امام/14/370)
مردم ما بهقدر لازم ایمان و معرفت و انگیزۀ خوب شدن و محبت به اهلبیت(ع) دارند، فقط ما باید قوانین و ساختارهای اجتماعی خودمان را روز بهروز اسلامیتر کنیم چرا که هنوز تمام قوانین ما اسلامی نشدهاند. مقام معظم رهبری دو سال پیش فرمودند که ما باید نظامهای اسلامی طراحی کنیم. منظور از این نظامات، مجموعۀ قوانینی است که در کنار هم چیده میشود و میخواهد زندگی مردم را هدایت کند و رفتارها را در یک مسیر خاص قرار دهد. این نظامات ما هنوز اسلامی نشدهاند و بسیاری از آنها هنوز شرقی و غربی هستند.
هنوز خیلی کار دارد که ما جزئیات قوانین خودمان را اسلامی کنیم. متاسفانه خیلی از سیاسیون مسلمان هم در مقابل قوانین غربی کاملاً تسلیم هستند و آنها را به راحتی میپذیرند. متأسفانه نمیدانند که بسیاری از قوانین غربی اگرچه به ظاهر ضد اسلامی نیستند و تاحدی ممکن است معقول به نظر برسند اما در درازمدت رفتار مردم را فاسد خواهند کرد.
رسول خدا(ص) میفرماید: «وقتی یک حدّ(قانون الهی) در زمین اقامه شود، اثر پاککنندگیاش در جامعه از شصت سال عبادت بیشتر است و تزکیهکنندهتر خواهد بود؛ حَدٌّ یُقَامُ فِی الْأَرْضِ أَزْکَى مِنْ عِبَادَةِ سِتِّینَ سَنَة»(مستدرکالوسایل/18/9) اگر مدام نماز بخوانیم ولی حدود و قوانین الهی برقرار نشود چه فایدهای دارد؟ درست است که برپایی نماز و عبادت در جامعه خیلی اثر دارد ولی اگر قوانین و حدود الهی برپا نشود اینها چقدر فایده خواهند داشت؟
یکی از مهمترین وسائل «تزکیۀ» مردم که در قرآن کریم بارها به عنوان رسالت مهم پیامبران قبل از تعلیم کتاب و حکمت ذکر شده، همان قوانین اسلامی است که زمینه و بستر سعادت انسانها و به بهشت رفتن مردم را هموار میکند. پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: اجرای یک حد از شصت سال عبادت اثر تزکیه کنندگیش برای جامعه بیشتر است. یکی از مهمترین فوائد یک حاکمیت اسلامی وضع قوانین اسلامی است و بی تردید وضع قوانین اسلامی نیز نیاز به حاکمیت اسلامی دارد؛ و مسئولان و مجریان حکومت نیز باید به اجرای قوانین بپردازند. آنچه مهمتر از هر موعظه و کار فرهنگی در دینداری و رفتار صحیح و اخلاقی افراد جامعه موثر است همین قوانین و ساختارهای حقوقی است که موجب تنظیم روابط و رفتارها میشود. اجرای قانون نیز نیاز به ضابط و قوۀ قهریه و قضائیه دارد تا کسی نتواند تخطی کند. اینجا دیگر کار با موعظۀ صرف جلو نمیرود. اینکه اسلامی رفتار کردن اجباری است یا نه، و یا دولت دربارۀ آن مسئولیتی دارد یا خیر؟ پاسخش معلوم است: اگر حکم اسلام در مقام قانون باشد اجرای آن اجباری است و دولت دربارۀ آن مسئولیت دارد و اگر رفتار اسلامی در حد یک توصیۀ اخلاقی باشد اجباری نیست و تنها به سطح معنویت و اخلاق جامعه وابسته خواهد بود.
قانون باید اسلامی باشد و این قوانین اسلامی را باید دولتها اجرا کنند؛ در این صورت است که تزکیۀ مردم(یُزَکِّیهِمْ) اتفاق میافتد. و بعد از این است که میتوان به سراغ بحث تعلیم رفت. نمیشود یک طلبه مردم را موعظه کند و بگوید «ای مردم بیایید خوب شوید» ولی از آن طرف، ساختارها و نظامات اجتماعی و اقتصادی طوری باشد که رفتار و روحیات مردم را فاسد کند. حاکمیت اسلامی اگر به وضع قوانین اسلامی نپردازد و یا مجریان قانون به اجرای دقیق قوانین اقدام نکنند دیگر موعظۀ علماء اکثرا مفید نخواهد بود و وضع فرهنگی جامعه اصلاحپذیر نخواهد شد. خیلی از اوقات ساختارهای حقوقی و یا عدم اجرای صحیح قوانین است که موجب بد رفتاری افراد در جامعه میشود.
بنده گاهی اوقات به عنوان یک مبلغ دینی شرمندۀ مردم میشوم. مثلاً میخواهم موعظه کنم و به خانمها بگویم حجاب داشته باشید، ولی میبینم که بسیاری از غیرمحجبهها بهقدر کافی ایمان دارند، و محبت به خدا و علاقه به معنویت دارند اما باز هم رفتارشان غلط است؛ و خیلی اوقات رفتار غلط آنها بهخاطر ساختارهای حقوقی غلطی است که غربزدهها در این جامعه تعبیه کردهاند. وقتی یک روحانی مصاحبه میکند و میگوید: من مبتکر وضع فلان قانون بودم و آن قانون را از فرانسه یا انگلستان گرفتم و دیگران را وادشتم آن را تصویب کنند، دیگر چه انتظاری از دیگران داشته باشیم. اگر غربیها به این سادگی میتوانند قانون سالم بگذارند، و کشورهایی که مبتنی بر نظام لیبرال سرمایهداری قوانینشان برای ما مفید است دیگر چه نیازی به دین و پیامبر(ص) داریم؟ آیا پیامبر(ص) فقط برای این است که یک سخن عارفانهای بگوید و دل ما را نرم کند؟ نگاه بعضیها به دین در همین حدّ است! مثلاً همینمقدار که دین صرفاً آمده تلطیف قلوب کند و چند سخن اخلاقی بگوید و برود! یعنی دین را به «یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ» محدود میکنند و از «یُزَکِّیهِمْ» در دین سخن نمیگویند.
در حالی که دولت و حاکمیت نقش اول را در اصلاح جامعه دارد اما بسیاری از سیاسیون ما اهل این معنا نیستند و نقش مهم ساختارها و نظامات حقوقی را گُم کردهاند. اولاً قوانین باید در مجلس شورای اسلامی دقیق طراحی شوند و کاملاً اسلامی باشند. حتی خوب است در مجلس شورای اسلامی یک بخشی مسئولیت داشته باشد تا ببیند کدامیک از قوانینی که در مملکت ما وجود دارد، دقیقاً اسلامی نیستند تا آنها را تغییر دهند. البته ما قانونی نداریم که صریحاً ضد اسلامی باشد ولی قوانینی که بهصورت غیرمستقیم غیراسلامی هستند، کم نداریم.
برخی از این قوانین را میتوانید در قوانین اقتصادی و نظام پولی و بانکداری ببینید. و برخی از این قوانین را در حقوق خانواده و برخی زمینههای دیگر میتوانید ببینید. لذا مردم باید تلاش کنند نمایندگانی را انتخاب کنند که از اسلام بیشتر خبر داشته باشند، و اگر هم روحانی هستند، روحانی غربزده و شیفتۀ قوانین فرانسه و انگلستان نباشند.
مهمترین روش تزکیۀ مردم توسط پیامبر(ص) فراهم کردن زمینۀ خوب شدن با اجرای قوانین و حدود الهی است، نه اجبار به کارهای خوب/ با قوانین غیر اسلامی نمیشود اسلامی زندگی کرد
اینکه پیامبر(ص) مأموریت دارد مردم را تزکیه کند(یُزَکِّیهِمْ) معنایش این نیست که آنها را به زور به کارهای خوب وادار کند، یا قلب مردم را تصرف کند و قلب آنها را پاک کند، بلکه معنایش این است که زمینۀ خوب شدن را فراهم کند. حالا یک پیغمبر چگونه میتواند زمینۀ خوب شدن مردم را فراهم کند؟ با قوانین الهی که ابلاغ میکند و با حدود الهی که جاری میکند. لذا پیامبر(ص) فرمود اثر اجرای حدود الهی در تزکیه جامعه از سالها عبادت کردن بیشتر است(حَدٌّ یُقَامُ فِی الْأَرْضِ أَزْکَى مِنْ عِبَادَةِ سِتِّینَ سَنَة»(مستدرکالوسایل/18/9) یعنی اگر یک قانون اسلامی اجرا شود، از دهها سال عبادت، برای جامعه پاککنندهتر است. همینمقدار معنویتی که امروز در جامعۀ ما هست، صدقۀ سر همین مقدار قوانینِ اسلامیای است که الان در جامعۀ خود داریم.
مهمترین علت اهمیت حکومت این است که حکومت میتواند قانون بگذارد و قانون را اجرا کند و در یک حکومت اسلامی این قوانین باید دقیقاً اسلامی باشد. با قوانین غیر اسلامی نمیشود اسلامی زندگی کرد. به تعداد اندکی از مردم که در کشورهای غربی و اروپایی بدون قوانین اسلامی، اسلامی زندگی میکنند نگاه نکنید. بلکه به سران آن کشورها نگاه کنید که تمام قدرت آن کشور را در اختیار حمایت از تروریستهای خونآشام قرار میدهند. صرفاً به این نگاه نکنید که در برخی کشورهای اروپایی عدهای مسلمان هم هستند که راحت میروند و نماز خود را میخوانند، به این نگاه کنید که چگونه سران فاسد حاکم در کشورهای اروپایی به چنین جایگاهی در رأس حاکمیت رسیدهاند؟ چون قوانین آن کشورها اجازه میدهد این افراد فاسد به حکومت برسند و سرمایهداران زالو صفت خون ملتها را بمکند و آنها را غارت کنند.
ما حکومت اسلامی را برای اسلامی شدن قوانین و اجرای قوانین اسلامی میخواهیم. و این قانون الهی است که اگر دقیق اجرا شود زمینۀ فساد را از بین میبرد.
حکومتها در قبال دین مردم چه وظیفهای دارند؟ وظیفۀ اصلی آنها این نیست که بیایند و برای مردم نصیحتهای اخلاقی کنند. کسان دیگری مثل علماء، معلمان و اساتید اخلاق هستند که این کار را انجام دهند. حکومت باید قوانین اسلامی وضع کند و این قوانین را درست اجرا کند تا مملکت اسلامی شود. ولی برخی در عرصۀ سیاسی میگویند نباید مردم را به زور به بهشت فرستاد! معنای این سخن چیست؟ آیا معنایش این است که قانون اسلامی را اجرا نکنیم؟ اگر قانون اجرا نشود که زندگی مردم مختل میشود. کمااینکه اگر سر چهارراهها قانون اجرا نشود، ترافیک، زندگی مردم را مختل میکند.
باید مردم را به اجرای قانون ملزم کرد و این قانون هم طبیعتا باید قانون اسلامی باشد. البته در متن قانون، جبر نهفته است. حکومت باید با کسی که خلاف قانون رفتار میکند با زور برخورد کند. قوۀ قضاییه را گذاشتهاند که وقتی کسی قانون را اجرا نکرد او را به سزای کارش برساند. کمااینکه همین چند روز پیش یک اعدامی بود که قوانین اقتصادی را فریبکارانه زیر پا گذاشته بود.
مملکت اسلامی باید با قانون اسلامی، محکم اداره شود، البته در میان احکام اسلامی، هرچه غیر از قانون است و اخلاقی و معنوی است مردم میتوانند در آن موارد به میل خود عمل کنند و حکومت دخالت نمیکند؛ مگر از طریق برخی کارهای فرهنگی؛ اما هرچه قانون است همه باید ملتزم باشند. اینجا بحث زور و اجبار و آزادی نیست، بلکه بحث قانون و بیقانونی است.
حکومت اسلامی چگونه زمینۀ بهشت رفتن مردم را فراهم میکند؟ با قانون. و با این قانون هم نمیتوان شوخی کرد و همۀ دنیا هم این مسأله را میفهمند. بحث ما هم این است که این قانون باید اسلامی باشد. مگر اینکه یک کسی یک سخن خندهداری بزند و بگوید اسلام اصلاً قانون ندارد یا به قانون کاری ندارد! کسانی که میگویند «اسلام به حکومت کاری ندارد» سخنشان به همین دلیل خندهدار است چون اسلام قانون دارد و قانون هم بدون حکومت معنا ندارد. حدود 90 درصد حکومت یعنی قانون؛ بخشهای متعددی از حکومت باید قانون اسلامی بگذارند، بخشهای دیگری هم باید این قانون را اجرا کنند و بخشهای دیگری از حکومت هم باید با کسانی که قانون را اجرا نمیکنند برخورد کنند و آنها را مجازات کنند. این فرآیند، وقتی منطبق با نظر اسلام باشد یعنی سوق دادن مردم به بهشت.
وقتی کسی خلاف قانون رفتار میکند، باید با زور با او برخورد کرد و اصلاً اینجا جای با زور برخورد کردن است. البته برای اجرای هر قانونی خوب است اول فرهنگ سازی بشود تا نیازی به زور نباشد. اما در اینجا به جای گفتن این سخن که اسلام نمیخواهد به زور مردم را به بهشت بفرستد؛ باید گفت که حاکمیت اسلامی مردم را در امر رعایت قانون مجبور میکند که رفتارشان درست باشد ولی اگر کسی رفتارش مطابق قانون بود اما نیتش فاسد بود و نخواست با نیت صحیح به بهشت برود، میتواند با نیت فاسد خودش به جهنم برود، و کسی به زور او را به بهشت نمیفرستد.
مجلسها و دولتها موظف هستند زمینۀ به بهشت رفتن مردم را با وضع و اجرای قانون صحیح فراهم کنند و در قانون هم طبیعتاً جبر هست و شوخی ندارد. پس قوۀ قضاییه و زندان و دار مجازات را برای چه قرار دادهاند؟ مثلاً کسی که از خانهای دزدی کرده و سر صاحبخانه را هم بریده است، باید او را نصیحت اخلاقی کنیم؟! مثل اینکه بعضیها اصلا فلسفۀ حکومت اسلامی را متوجه نیستند که کلا دخالت اسلام را در حکومت اینقدر ضعیف میدانند. قدرت سیاسی برای این است که قانون اجرا شود. قوۀ قضاییه با اینهمه عظمت برای این است که کنترل کند چه کسانی قانون را اجرا نمیکنند.
خداوند میفرماید: «آنانکه این پیامبر را تبعیت میکنند، پیامبری که نامش در تورات و انجیل آمده، پیامبری که امر به معروف و نهی از منکر میکند؛ این پیامبر پاکیها را برای مردم مشخص میکند و حرامها را اعلام میکند (قوانین و احکام الهی را اعلام میکند) و غل و زنجیرها را از دست و پای مردم باز میکند؛ الَّذینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیْهِمْ»(اعراف/157)
اینکه پیغمبران غل و زنجیرها را از دست و پای مردم برمیدارند یعنی چه؟ بر اساس تفاسیر، یعنی قوانین غلط را در جامعه محو میکنند.(از جمله: ترجمۀ المیزان/8/365) و البته پیش از آن، قوانین درست را و حلال و حرامها را به مردم اعلام میکنند. در این میان برخی از حلال و حرامها را حکومت باید اعمال کند و برخی از آنها نیز شخصی و فردی است که خود مردم باید انجام دهند.
چرا قدرتطلبهایی که بیقانونی یا قوانین غلط را دوست دارند میخواهند با پیامبر بجنگند؟ چون پیامبر فقط نصیحت نمیکند، فقط قرآن را تلاوت نمیکند، بلکه قانون هم میگذارد و این دخالت پیامبران الهی در بحث قوانین است که مستکبران را علیه آنها میشوراند به حدی که پیامبران را به قتل میرسانند و الا بحث سلیقه و نظر شخصی افراد نیست. کدام آدم نادانی است که صرفاً به دلیل یک اختلاف سلیقه بخواهد یک پیغمبر را بکشد؟!
مخالفت و دشمنی قدرتطلبهای قانونگریز با پیامبران الهی به خاطر این بود که انبیاء قانون میگذاشتند، و اگر کسی بخواهد قانون را اجرا کند، باید قدرت داشته باشد و کسی که بخواهد قدرت داشته باشد، باید حکومت داشته باشد. لذا «یُزَکِّیهِمْ» که جزء مأموریت انبیاء الهی است، کارش به بحث حکومت میکشد و الا بدون حکومت، امکان ندارد که این مأموریت اجرا شود.
انشاءالله خداوند جامعۀ ما را بیش از پیش سرشار از قوانین و آییننامههای صددرصد اسلامی قرار دهد و مجریان این قوانین را ملتزم به اجرای قوانین اسلامی و مدیر و مدبر برای اجرای درست قوانین اسلامی قرار دهد. انشاءالله بهترین قوانین در ساختارهای اقتصادی، پولی و معیشتی مردم در این جامعه توسط اندیشمندان اسلامی مصوب شود و بعد اجرا شود تا مردم در معیشت دچار مضیقه نباشند که بهخاطر مضیقۀ در معیشت، بیدینی کنند.
انتهای پیام