اقتدار «قدرت مرکزی» میراث هر دو جناح است
«رضا نصری» کارشناس حقوق بین الملل در یادداشتی تلگرامی با عنوان «اقتدار «قدرت مرکزی» میراث هر دو جناح است» نوشت:
حداقل کارکرد «قدرت مرکزی» به طور خلاصه عبارت از این است که امنیت کشور را تأمین کند، چارچوب دولت/حاکمیت (state) را حفظ و زیرساختهای کشور را برای زیست و بقای شهروندان به حرکت درآورد. فقدان «قدرت مرکزی» هم یعنی فروپاشی شیرازهٔ کشور، از دست دادن بخشی از قلمروی سرزمینی و خاک کشور به نفع شبکههای تروریستی و باندهای شرور سازماندهیشده، ایجاد بحرانها و فجایع انسانی (از قبیل شیوع بیماریهای واگیردار)، بحران پناهندگی و محو تدریجی واحد دولت-ملت از صحنهٔ روزگار.
به بیان دیگر، فقدان «قدرت مرکزی» – یا تبدیل شدن یک دولت به یک دولت ورشکسته (Failed state) – یعنی ایجاد واحدی مانند لیبی، چاد، یمن، سوریه یا عراق که در آنها از بازار بردهفروشی گرفته تا جنگ داخلی، شیوع وباع گرفته تا از میان رفتن میراث فرهنگی و نشانههای هویتی، اِشغال بخشی از سرزمین توسط بازیگران غیردولتی گرفته تا تخلیهٔ تدریجی کشور از سکنه قابل مشاهده است.
اما برای اینکه «قدرت مرکزی» کارآمدی خود را حفظ کند – یعنی برای اینکه دولت به «دولت ورشکسته» تبدیل نشود – کارشناسان علوم سیاسی دوازده مؤلفه معرفی کردهاند. این مؤلفهها به چهار دسته تقسیم میشوند که هریک سه زیرمجموعه دارد: دستهٔ اول عبارت از «پیوستگی ملی»، دستهٔ دوم «اقتصاد»، دستهٔ سوم «سیاست» و دستهٔ چهارم مؤلفههای «اجتماعی» است.
زیر مجموعههای سهگانهٔ هریک از این دستهها هم به ترتیب «امنیت – تشتت نخبگان – نارضایی گروهی»، «افول اقتصادی – توسعهٔ ناهمگون – فرار مغزها»، «مشروعیت حاکمیت – خدمات شهروندی – حقوق بشر» و در نهایت «دموگرافی – پناهندگی – مداخله خارجی (مانند تبلیغات منفی و هجمه فرهنگی)» است.
از میان این مؤلفهها، جناح اصولگرای ایران در تأمین مولفهٔ «امنیت» نقش بسیار مهمی ایفا کرده است. در واقع، این جناح هم در بخش امنیت داخلی و هم حتی در حوزه امنیتِ فیزیکی مرزها عملکرد مثبتی داشته است. به عبارت دیگر، جناح راست ایران با زنده نگه داشتن گفتمان «ضد استعماری» دوران انقلاب، ایجاد حساسیت نسبت به خطر خارجی، تعدیل شتابِ نیروهای تندروی لیبرال به سمت آمریکاگرایی، بسیج نیروهای مردمی برای دفاع از کشور و ایجاد و حفظ نوعی انضباط در تبعیت از دکترینِ نظامی/دفاعی کشور، این مولفه را برای تداوم اقتدار «قدرت مرکزی» تا حدود زیادی تأمین کرده است.
اما جناح راست در تأمین و تقویت یازده مؤلفهٔ دیگر، کارنامهٔ چشمگیری نداشته است. حتی در مورد برخی از این مؤلفهها – مانند «نارضایی گروهی»، «مشروعیت نظام سیاسی»، «افول اقتصادی»، «فرار مغزها» و «حقوق شهروندی» – سیاستها و عملکرد جناح اصولگرا به تضعیف این مؤلفهها و در نهایت به تضعیفِ نسبی «قدرت مرکزی» کشور انجامیده است.
در واقع، در مورد یازده مؤلفهٔ دیگر، این جناح اعتدالی-اصلاحطلب بوده که مهمترین و مثبتترین نقش را ایفا کرده است.
به عبارت دیگر، برخلاف تبلیغات رایج، به هیچ عنوان صحیح نیست اگر گمان کنیم در سالهای اخیر، حفظ اقتدار «قدرت مرکزی» صرفاً در انحصار یک جناح (جناح راست) بوده است. حقیقت این است که جناح اعتدالی-اصلاحطلب سهم بسیار مهمی در تقویت شاخصهای «قدرت مرکزی» و در نتیجه حفظ شیرازهٔ امنیتی دولت-ملت ایران داشته است. به بیان دیگر، تأکید این جناح بر تنشزدایی بینالمللی، استفادهٔ صحیح آن از اهرمها و ابزار دیپلماسی، اصرار آن بر ترویج و بسط گفتمان «حقوق بشری»، تأکید آن بر اهمیت «صندوق رأی» و حلِ بحرانهای کشور با توسل به سازوکارهای مسالمتآمیز، نقش آن در تقویت جامعهٔ مدنی و «پیوستگی ملی»، تلاش آن برای حفظ امید و نشاط سیاسی در لایههای مختلف کشور به ویژه نزد نسل جوان، نقش آن در فراگیرتر شدنِ مشارکت سیاسی، اقدامات آن در جهت کاهش تنشهای اجتماعی، تأکید آن بر تقویت نظام دیوانسالاری و تکنوکراتیک، کارنامهٔ بهتر آن در ادارهٔ امور اقتصادی و توجه بیشتر آن بر «نارضاییهای گروهی» – که از دههٔ ۱۳۶۰ تا کنون گریبانگیر کشور شده – همگی در ارتقاء وضعیت «قدرت مرکزی» تاثیر بسزایی داشته است.
اتفاقاً به دلیل همین نقش مهم جناح اعتدالی-اصلاحطلب است که جریانهای جنگطلب و ویرانیطلب در خارج از کشور نوک تیز حملات خود را متوجه این جناح کردهاند. به همین خاطر است که کارمند موسسهٔ جنگطلبِ FDD در ایالات متحده، این جناح را «خندقی دور قلعه» میخواند و سایر افراد وابسته به لابیها و سازمانهای ضدایرانی نیز تلاش میکنند – با نامهنگاری، فضاسازیهای کاذب و کمپینهای وسیع در شبکههای مجازی (از قبیل کمپین منپشیمانم) – بدنهٔ اجتماعی این جناح را دچار ریزش و سرخوردگی کنند.
هرچند آنها به اسم دموکراسی و در قالب مبارزه با نظام سیاسی حاکم مواضع خود را بیان میکنند، اما حقیقت این است که آنها تصور میکنند با حذف جناح اعتدالی-اصلاحطلب دستکم یازده مؤلفهٔ «قدرت مرکزی» ایران را تضعیف خواهند کرد و در نهایت موفق خواهند شد با رویارویی مستقیم و فیزیکی با مولفهٔ «امنیتی» آن، دولت ایران را به یک دولت ورشکسته و خنثی در برابر عربستان سعودی و اسرائيل تبدیل کنند.
در نتیجه، بسیار مهم است جناحهای داخلی و افکار عمومی کشور متوجه این دینامیسم و منطق حاکم بر اقدامات جریانهای متخاصم باشند. در واقع، اگر تنها یک وظیفه برای صدا و سیما و تریبونهای ملی قائل باشیم، آن وظیفه روشنگری در مورد این دینامیسم و تأکید بر نقش همافزایانهٔ هر دو جناج در برابر مخاطرات منطقهای و بینالمللی است.
افکار عمومی و بازیگران عرصهٔ سیاسی باید بداند که اگر رقابت کنونی میان دو جناح به تدریج به دشمنی تبدیل شود، اگر به بهانههای مختلف یک جناح در صدد حذف جناح دیگر یا «تخطئهٔ غیرموجه» گفتمان آن برآید، و اگر بین جناح راست ایران و جناح جنگطلب خارج از کشور نوعی همسوییِ ضمنی – ولو ناخواسته – در راستای حذف جناح اعتدالی-اصلاحطلب ایجاد شود، چه بسا بزرگترین لطمه را «قدرت مرکزی» کشور – یعنی مهمترین ضامن بقای واحدی به نام ایران – متحمل خواهد شد.
در بسیاری از کشورهای جهان، پس از «جنگ» یا پیش از وقوع حتمی آن، «دولت وحدت ملی» تشکیل شده است. نقش و کارکردِ دولتهای وحدت ملی نیز همین همافزایی مولفهها در راستای محافظت از «قدرت مرکزی» بوده است. در ایرانِ امروز هرچند بحث از تشکیل چنین واحدی نیست، اما شرایط حاکم بر منطقه ایجاب میکند دستکم منطقِ «دولت وحدت ملی» در مناسبات سیاسی کشور حاکم گردد.
انتهای پیام
جناب اقای نصری سلمنا…..راستی کدامیک از موارد ومولفه های نامبرده اثارشان کمتراز مولفه های دیگری که اساس سیاست های اصولگرایان را تشکیل میدهد(مولفه هایی که عنوانا اثار اعتدالگرایی واصلاح طلبیست)..کمتر از موارد اختصاصی اعتدالگرایان در امنیت واقتدار این کشور موثر بوده اند….در عوض کارنامه حضرا تاصولگرا وتاوانی که این دیار برای بالا کشیدن سیاست های غوغاسالارانه وهل من مبارز در مراجع بی المللی وانهمه قطعنامه های بنیان برافکن وسیاست های اقتصادی غلط وموجد طبقاتی رانت خوار وفاسد در داخل …..دولت های نهم ودهم کجایش حفظ اقتدار وامنیت وووواین کشور مینامید ؟اولین رتبه فرار مغزها ..ایجادچالش ها ومحدودیت های امنیتی برای منتقدان نابودی وافول اقتصادکشور وقرار دادن جایگاهی برای این کشور تا تعیین نماینده حقوق بشری سازمان ملل ………جناب نصری نمیشود بعضی از چیزهارا بخاطر بعضی دیگر نادیده گرفت……ومتاسفانه ان عبارت لیبرال های تندرو…….ببخشید این دیگر ادخال سروراست ……………برای ما که سنمان مقتضی دیدن همه چیز است لطفا……..نفرمایید.