ریشههای یک بحران
«امید حسینی» فعال رسانهای اصولگرا در یادداشتی تلگرامی دربارهی بحران خیابان گلستان هفتم منطقهی پاسداران و موضوع دراویش گنابادی نوشت:
بخاطر اتفاقات اخیر، مطالب و پیامهای سه گروه تلگرامی را دنبال میکنم که اعضای آنها از فعالان مطرح و شناخته شدهی مجازی، خبرنگاران رسانههای مختلف و تحلیلگران سیاسی هستند. اغراق نیست اگر بگویم تقریبا ۹۰ درصد این افراد اصلا نمیدانند که دربارهی چه گروهی حرف میزنند. ادعاهای عجیب و غریبی را با تعابیر زننده مطرح میکنند که آدم از خواندنش تعجب میکند. کاش میشد همهی این پیامها را بعنوان شاهد اینجا بیاورم تا ببینیم تحلیلگران ما چه کسانی هستند و در فتنهها و بحرانهای اجتماعی چگونه میاندیشند و چه نسخههایی میپیچند.
جنایت و آدمکشی قطعا محکوم است و عاملان جنایت اخیر عضو هر گروه و فرقهای که باشند، باید محاکمه و مجازات شوند اما یک بار از خودمان پرسیدهایم که دلیل این همه بحران چیست؟ طبعا اگر پاسخ را از این تحلیلگران سیاسی بخواهیم، یک جواب بیشتر ندارند: ریشهی همهی فتنهها دیگران هستند و ما خوبیم! فرض کنیم حق همین است و همهی مشکلات ناشی از گروههای مقابل ماست؛ حال برنامهی ما برای حل بحران چیست؟ راه آسانی که برخی دوستان پرجوش و خروش ما پیشنهاد میکنند، برخورد قاطع، سرکوب تمامی مخالفان و اعدام همهی آنهاست! چنین افرادی قطعا هیچ شناختی از ماجرا ندارند. کاش همیشه در حد تئوریپردازی باقی بمانند و هرگز به قدرت نرسند! هرچند انتشار این حجم از نفرتپراکنی به خودی خود دمیدن بر آتش فتنه است.
ما تا زمانی که ریشه و علت اصلی یک بیماری را نفهمیم، چگونه میتوانیم نسخهی درستی برای درمان آن بپیچیم؟ این قبیل بحرانها همیشه وجود داشتهاند اما چند سالی هست که به علل مختلف علنیتر، جدیتر، صریحتر و خشنتر شدهاند بنابراین دیگر نمیتوان مثل سابق رفتار کرد. ادعا نمیکنم حرف و نظرم بیان درستی از کلیت ماجراست اما نکات زیر را در بروز این حوادث دخیل میدانم:
ریشههای اعتقادی: بخشی از دعوا به اختلافات ذهنی دیرینه میان جریانات اسلامی مخصوصا بین عرفا و فقها برمیگردد. طریقتهای فعلی (درست یا غلط) خود را ادامهدهندهی عرفا میدانند. فقها و بزرگان مذهبی هم همچنان در مواضع و مقالات و سخنرانیهای خود عرفا و پیروان سایر فرق را به انواع انحرافات متهم میکنند و همهی آنها را جزو فرق ضاله میدانند. جالب اینکه همان عرفای مشهور هم هنوز از تکفیر حوزویان در امان نیستند!
ریشههای سیاسی: اعتقاد مذهبی وقتی با قدرت سیاسی همراه شود، طبعا قدرتش برای تخریب و حذف رقبا دوچندان میشود. تاریخ پر است از حذف عرفا به دست اهل قدرت و شریعت.
ریشههای انحصارطلبانه: بخشی از مسوولان و حامیان گفتمان جمهوری اسلامی، تحمل روحیات و تفکرات مختلف را ندارند و اصرار دارند که همهی آدمهای مملکت از یک معیار و گفتمان انقلابی واحد پیروی کنند وگرنه به بهانهی تبلیغ و ترویج فرق انحرافی محکوم میشوند! این نگاه امنیتی متاسفانه از ابتدای پیروزی انقلاب تاکنون وجود داشته و دارد و باعث دلخوری بسیاری از نخبگان سیاسی، فرهنگی و هنری شده است. به عنوان مثال میتوان به سید خلیل عالینژاد اشاره کرد که با وجود خوشنامی در دههی شصت با دهها سوال (بخوانید بازجویی!) از سوی یک نهاد انقلابی مواجه شد. او با احترام و ادب به همهی سوالات اعتقادی دربارهی مرام و مسلک اهل حق پاسخ داد اما در پایان، قانون اساسی جمهوری اسلامی را یادآور شد که تفتیش عقاید ممنوع است!
البته بحث کلامی و علمی به جای خود، اما چه بخواهیم چه نه در گوشه و کنار مملکت طیفهای مختلفی (اهل حق و طریقتهای قادری و نقشبندی و ذهبی و …) با عقاید متفاوت زندگی میکنند. هیچکدام اینها بعد انقلاب از سوی دشمن ساخته نشدهاند بلکه قرنهاست که در همین آب و خاک نفس کشیدهاند. درست مثل علویان و ایزدیان و دروزیان ترکیه و سوریه و عراق و لبنان که ما امروز مدافع حقوق آنها هم هستیم! عجیب اینکه تحمل هموطنان خودمان را نداریم. چند سالی هست که جماعت اهل حق را که جزو فقیرترین، سادهترین و آرامترین اقشار هستند صرفا بخاطر برخورد نادرست یک مامور زندان، به مخالف تبدیل کردهایم. طریقتهای سنی را که خودشان با وهابیت و سلفیت درگیرند، از خود میرانیم. (جالب اینکه رهبر انقلاب در سفر چند سال قبل به کردستان از طریقتهای قادری و نقشبندی به عنوان محبان اهلبیت نام بردند).
دراویش شیعی را صرفا بخاطر رفتاری متفاوت با ما، به بدترین تعابیر محکوم میکنیم. مخصوصا در رسانهها و شبکههای مجازی و اصلا حواسمان نیست که همین خبرها و تحلیلهای اهانتآمیز به دست خودشان هم میرسد و باعث کدورت و تنشهای اجتماعی میشود. درست شبیه یاسرالحبیب شیعی که با اهانتهایش به عقاید اهل سنت، باعث و بانی خشونت و جان باختن شیعیان در چند کشور منطقه شد.
بله جنایت محکوم است و توجیه نمیشود اما کمی عقبتر برویم و یک سوزن هم به خودمان بزنیم. ما هم یک سر این ماجرا هستیم و مدام با روح و روان آدمها بازی میکنیم.
انتهای پیام
باد از کدام جهت میوزد ، که شدیم عابد و مسلمانا ؟!