روزنامهخوانی با انصاف – ۱۰ اسفند ۹۶
«محمد توکلی»، انصاف نیوز: سفر رییسجمهور روحانی به هرمزگان و پیشنهاد ایجاد اتحادیه منطقهای خطاب به کشورهای خاورمیانه، استعفای پر حرف و حدیث رسول خادم از فدراسیون کشتی، ادامهی تغییرات انقلابگونه در دانشگاه آزاد و اخراج استادان این دانشگاه، ماجرای مشکلات پیش آمده در سوختگیری هواپیمای حامل وزیر امور خارجه در آلمان و داربی پرسپولیس و استقلال موضوعاتی بود که در صفحهی اول روزنامههای آخر هفته قابل مشاهده است.
علی عالی در سرمقالهی روزنامهی اعتماد نوشت: «پيچيده»؛ بهترين واژه براي توصيف رسول خادم، اظهارنظرهايش و استعفاي ديروزش همين است. پيچيدگي هميشه در سايه رييس اين روزهاي فدراسيون كشتي بود، حتي روزهايي كه همزمان رياست فدراسيون كشتي، عضويت در هياترييسه اتحاديه جهاني كشتي و سرمربيگري تيمملي كشتي ايران را برعهده داشت. رسول خادم از همه اين سمتها استعفا داد اما سوالهاي مبهم زيادي پشت اين استعفا پاسخ نداده باقي ماند تا نشود اين استعفا را بهدرستي تحليل كرد؛ استعفايي كه حتي مورد پذيرش وزارت ورزش هم قرار نگرفت.
به نوشتهی این روزنامهنگار ورزشی: در كارنامه رسول خادم تنها يك اظهارنظر سياسي ديده ميشود. آنهم سال ١٣٧٦ و انتخاب ميان سيدمحمد خاتمي و علياكبر ناطقنوري براي انتخابات رياستجمهوري. او براي اولينبار و تنها همان بار موضع سياسياش را اعلام كرد: راي به علياكبر ناطقنوري…رسول خادم به پشتوانه مديريت تيمهاي ملي كشتي براي انتخابات شوراي شهر تهران كانديدا شد. نام او در ليست «آبادگران» ديده شد. سرليست آبادگران، مهدي چمران بود و خروجي شورا، انتخاب محمود احمدينژاد. رسول خادم پس از رايگيري در ۹ اسفند ۸۱ به عنوان نفر يازدهم وارد شوراي شهر تهران شد.
در ادامهی این یادداشت میخوانیم: قاليباف دوسال شهردار تهران بود تا شوراي سوم شهر تهران از راه رسيد. وقت انتخاب شهردار تازه بود. لابيهاي دولت احمدينژاد فعال شد. جلسه غيرعلني شد و اينبار رسول خادم گزينه چمران و احمدينژاد شده بود! آنهم مقابل محمدباقر قاليباف. درباره آن جلسه، حرفوحديثهايي منتشر شد. اختلافنظرها زياد بود؛ جلسهاي كه صبح آغاز شده بود تا غروب بهطول انجاميد. چمران روي نام رسول خادم اصرار داشت اما اصلاحطلبان شورا به اين اعتقاد رسيدند كه رسول خادم به واسطه نزديكي چمران به احمدينژاد ممكن است «شهردار نزديك به دولت» شود. آنها پشت قاليباف ايستادند و رسول خادم با يك راي شكست خورد.
و در پایان نویسنده بر این اعتقاد است که: مسابقه دادن با رژيم صهيونيستي در ورزش ايران، خط قرمز است. رسول خادم پرچمدار تعيين تكليف اين موضوع شد. عرف مديران ايراني بر اين است كه موضوع را با لابيهاي پشتپرده و نشست با بزرگان سياست حل كنند اما رسول خادم از ابتدا موضوع را به فضاي عمومي منتقل و دربارهاش موضعگيري كرد. به خادم پاسخي داده نشد اما فشار به او افزايش يافت تا آنجا كه ديروز متن استعفايش را منتشر كرد. موضوع حل نشد بلكه پيچيدهتر شد. مثل پيچيدگيهاي مسيري كه رسول خادم تا به امروز طي كرده است.
امیرحسین میراسماعیلی در روزنامهی جهانصنعت نوشته است: رسول خادم استعفا داد. رییس فدراسیون کشتی به خاطر مصاحبه شجاعانهای که چند روز پیش در انتقاد از سیاست بازی نکردن با ورزشکاران اسراییلی انجام داده دیروز مجبور به استعفا شد و در قسمتی از نامهاش نوشت: «نمیتوانم به کشتی دروغ بگویم و گاهی بهترین شیوه برای ایستادگی، نماندن است.» به راستی چرا تقدیر ما اینچنین شده تا کاربلدترین مدیران این مملکت فقط برای ابراز صریح عقایدشان تحت فشار قرار گیرند تا استعفا دهند و تنها مدیرانی بر مسند باقی بمانند که بلهقربانگو هستند و مطیع کامل؟ رسول خادم کجای راه را اشتباه رفته؟ در ماجرای علیرضا کریمی که مجبور به باختن در برابر حریفش شد تا با کشتیگیر اسراییلی روبهرو نشود، چه کسی بیش از همه آسیب دید؟ آیا آرش میراسماعیلی که در مسابقات المپیک سال 2004 آتن مجبور به بازی نکردن در برابر جودوکار اسراییلی شد حالا برنده است؟
به اعتقاد نویسنده: نکته عجیب اینکه هیچ مقام و مسوولی هم در این زمینه جرات انتقاد و طرح مساله را ندارد و وزیر ورزش و معاونانش نیز فقط نظارهگر این ماجرا بودهاند! وظیفه سلطانیفر در چنین مواقعی چیست؟ مقام معظم رهبری در سخنانی به شدت از «تملق و چاپلوسی» انتقاد کردند و فرمودند کسانی که از شخص ایشان انتقاد میکنند به مراتب عزیزتر از کسانی هستند که تعریف و تمجید بیخود میکنند اما این چه میزان از تملق و چاپلوسی است که شما حتی در چنین موردی جرات دفاع از یک رییس فدراسیون را ندارید و پشت فنیترین مربی کشتی دنیا را خالی میکنید آقای سلطانیفر؟
و در پایان نویسنده میپرسد: آیا حالا با فشار به رسول خادم و مجبور شدن او به استعفا این مشکل حل شده و اسراییلیها خودشان از رقابت با ایرانیها کنار خواهند کشید؟ آیا پرونده مفتوح فدراسیون در کمیته انضباطی فدراسیون جهانی کشتی که احتمالا به محرومیت کشتی ایران منجر میشود ناگهان بسته خواهد شد؟ دلیل ترس آقایان از شنیدن حقیقت و فریاد حقطلبی رسول خادم چیست؟حرف رسول این است که تکلیف مشخص شود، چراکه میداند دیگر بازی یک بام و دو هوا به پایان رسیده و دستاندرکاران کشتی جهان هیچ عذر و بهانهای از سوی ایران را نخواهند پذیرفت و در واقع او میگوید تکلیف کشتی را مشخص کنید، همین و بس.
در سرمقالهی روزنامهی قانون میخوانیم: خادم استعفا داد و در متن استعفا جملاتي بود كه نشان ميداد ماجرا به اعتراضات اخير او به مساله احتمال تعليق كشتي و ماجراي رويارويي با ورزشكاران رژيم صهيونيستي باز ميگردد. مسالهاي كه از ديرباز وجود داشته اما ميتوان گفت اسراييليها با يك برنامه هدفمند به دنبال زيرگيري از ايران، (در مقوله ورزش)،به خصوص به سمت كشتي رفتند. خادم اين مساله را زودتر و بهتر از ديگران درك كرد. اگرچه افرادي به او گفتند افكارش «قناس» است و «براي كشتي هزينهساز».با اين حال فريادها و درخواستهاي او را بايد شنيد. وقتي كه بهصراحت درخواست ورود شوراي امنيت ملي در حل معضل كشتي را دارد. مهم اين است كه بدانيم اسراييل با يك برنامه هدفمند به سمت ورزش و بهخصوص كشتي حركت كرده است و در مرحله اول كادر فني و رييس فدراسيون را قرباني كردند. اينكه ما در قبال اين مساله چه خواهيم كرد، بحث ثانوي (والبته مهم است) اما آنچه ابتدا بايد تصوير شود برنامه ريزي اسراييل است.
به نوشتهی داوود حشمتی: بايد دقت كنيم كه اين موضوع در جودو از گذشته وجود داشت اما كشيده شدنش به سمت كشتي، ما را در وضعيتي عجيب قرارداده است.خبري راكه خادم ميدهد نه فقط با نگاه ورزشي، بلكه بايد با نگاه سياسي، اجتماعي و حتي امنيت ملي مورد توجه قرارداد. او از حضور ورزشكاران كه شهروند اسراييل هم نيستند خبر داده و ميگويد: «حضور نمایندگان رژیم صهیونیستی در مسابقات مختلف به خصوص در رشتههایی مانند کشتی و جودو به شدت در حال افزایش است که بسیاری از آنها شهروند اسرايیل محسوب نمیشوند و این موضوع باعث ایجاد خلل در روند ورزش ایران شده است». اين خبر نشان ميدهد اسراييل بهعمدبه سمت كشتي حركت كرده تا ايران را در داخل با مشكل مواجه كند. خادم خواسته يا ناخواسته به درستي بحث ورود شوراي عالي امنيت ملي را به مساله باز كرده است. اما ظاهرا فشارها موجب شده تا او استعفا دهد. واقعيت اين است كه اين موضوع را بايد از زاويه امنيت ملي مورد بررسی قرار داد.
و در نهایت این روزنامهنگار بر این عقیده است که: بايد به يادداشته باشيم كه اسراييل با هدفگذاري دقيق به سراغ كشتي آمده است كه از يك سو بيشترين ورزشكار را ما دراين رشتهداريم و از سوي ديگر پيوندي عميق با لايههاي مختلف جامعه ايراني دارد. ورزشي كه در آن وقتي ورزشكار به رقابت ميپردازد براي هيچ كس مهم نيست از كدام قوم و زبان است. اسراييليها مشخصا براي جداسازي بدنه جامعه از راس آن به زيرگيري سياسي در كشتي روي آوردندهاند. اين روشها را در مورد آنها بايد شناخت و شجاعانه براي حل آن اقدام كرد.
مهدی مطهرنیا در روزنامهی آرمان نوشته است: عدم انجام مسابقه با ورزشکاران رژیم صهیونیستی پس از انقلاب اسلامی در فرآیندی ناشی از حاکمیت گفتمانی برای رودررویی با رژیم حاکم بر تلآویو با جهتگیری ناشی از برخورد ديرينه نگرش اسلامي قبل و بعد از انقلاب اسلامی با رژیم صهیونیستی، شکل و محتوا پذیرفت. از سوی دیگر به واسطه اینکه اساسا ایران، رژیم صهیونیستی را به رسمیت نمیشناسد و از نظر حقوقی این مجموعه ساختاری از قدرت در تلآویو را فاقد صلاحیت حکومت و اعمال حاکمیت در این منطقه میداند، به طور سمبلیک زمینههای این تفکر را به وجود آورد که تنها برخورد حقوقی و اعلام رسمی عدم قبول رژیم صهیونیستی به عنوان دولت حاکم بر تلآویو را کافی نمیداند.
نویسنده ادامه میدهد: از منظر مراجع حقوقی موجود در نظام بینالملل همین که ایران با شرکت در یک مسابقه انفرادی مثل مسابقات کشتی و در مسابقه تیمی مثل والیبال یا فوتبال در برابر ورزشکاران رژیم صهیونیستی قرار گیرد، به معنای به رسمیت شناختن آنها تلقی میشود. از منظر برخی حقوقدانان انجام مسابقه در استادیوم در قالب مسابقات به طور کامل نمیتواند مجوزی برای شناسایی دولت رژیم صهیونیستی در به رسميت شناختن حاکمیت در تلآویو و سرزمینهای اشغالی باشد. بنابر این بهنظر میرسد شرکت قهرمانان تیمهای ملی ایران در برابر ورزشکاران رژیم صهیونیستی نتیجهای برای شناسایی این رژیم از منظر حقوقی بر سرزمینهای اشغالی تلقی میشود. از این نظر ورزشکاران ايران پس از حدود 4 دهه پذیرش تبعات چنین تصمیمی، در بزنگاهی تاریخی خواهان تعیین تکلیف در این زمینه هستند.
این آیندهپژوه در نهایت معتقد است: تاکنون عدم شرکت در برابر ورزشکاران رژیم صهیونیستی چالشی بوده که ایران نگرش سیاسی خود را نسبت به رژیم صهیونیستی در این قالب به نمایش گذاشته، اما اکنون با توجه به سیگنالهای موجود، این چالش در حال تبدیل شدن به بحران درمیادین ورزشی است. انجام مسابقه در تورنمتهای بینالمللی با ورزشکاران رژیم صهیونیستی نمایانگر شناسایی این رژیم خواهد شدکه باید باجدیت در مقابل اینها حاضر نشد. همین رویه فعلی را ادمه داد و هزینههای آن را هم پذیرفت.
صفحهی اول روزنامهی اعتماد
در روزنامهی ایران میخوانیم: تشکیل یک اتحادیه بزرگ منطقه در محدوده آبراهه خلیجفارس و دریای عمان پیشنهادی است که رئیس جمهوری اسلامی ایران آن را در ادامه ایده مطرح شده پیشینش یعنی تلاش برای شکلگیری منطقه قویتر مطرح کرده است. نقطه اتکای این پیشنهاد یعنی تشکیل اتحادیهای برای همکاری در موضوعات صنعتی، تجاری و گردشگری و همکاری در حوزه انرژی بر این اصل قرار دارد که چنین همکاریهایی میتواند بر کاهش تنشهای دیپلماتیک در منطقه که تاکنون حاصلی جز جنگ و فجایع انسانی در پی نداشته، تأثیر بگذارد و نیز منطقه را در برابر اعمال نظر و مداخله قدرتهای فرامنطقهای تقویت کند. با این حال ناگفته پیدا است که هر دو این اهداف بر برداری خطی حرکت نمیکنند، بلکه طبیعتاً در مداری قرار دارند که مقتضیات آن تأثیر متقابل سیاست بر اقتصاد و روابط فرامنطقهای بر مناسبات منطقهای است.
فریدون مجلسی مینویسد: این واقعیت که ایران بنای روابط بینالمللی آینده خودش را بر پایه اعتدال، عقلانیت و توسعه اقتصادی گذاشته است، واقعیتی است که اگر چه یک بار خود را در حل مسأله هستهای نشان داده است اما باید برای کشورهای منطقه و حتی کشورهای خارج از منطقه همچنان تبیین شود.
اگر چه باید گفت که توسعه همکاریهای منطقهای تا رسیدن به هدف غایی تشکیل اتحادیه منطقهای حرکتی است مستلزم استمرار و گذر زمان اما پیش نیاز غیر قابل انکار آن اعتماد متقابل کشورهای منطقه به یکدیگر و احساس امنیت بیشتر ناشی از همکاری متقابل است. زیرا اگر کشوری احساس کند در اثر همکاری با کشور دیگر ممکن است وضعیت ثبات و قوت خود را از دست بدهد طبیعتاً در چنین روندی وارد نخواهد شد. همچنین برخلاف تصور اولیه تحقق این هدف صرفاً به بهبود روابط منطقهای متکی نیست. بهبود روابط ایران با کشورهای غربی میتواند به واسطه دو نتیجه تحقق ایده اتحادیه بزرگ منطقهای را تقویت کند.
به عقیدهی این کارشناس بینالملل: فراهم شدن این پیشنیازها در داخل کشور نیز به اجماع نخبگان سیاسی نیازمند است. اینکه صدای واحدی از تریبونهای تأثیرگذار کشورمان برای دعوت از کشورهای منطقه به همکاری و تنشزدایی شنیده شود، دستکم به حرکت تأثیرگذار ایران در این مسیر منتهی خواهد شد و باید امیدوار بود که دولتهای حاکم بر دیگر کشورهای منطقه نیز با درک مزیتهای این همگرایی قدمی به پیش بگذارند
حسین کشتکار – روزنامهی جوان
سرمقالهی روزنامهی ابتکار به موضوعی اقتصادی-سیاسی پرداخته است، البته با اشارههای فوتبالی: «مدام می گوییم فوتبال ناپاک؛ من فقط می خواهم بپرسم که دیگر جاهای ما پاک است که توقع پاکی فوتبال را داشته باشیم؟ باید همه چیزمان به هم بیاید.» این جملاتی بود که مرحوم ناصر حجازی در روزهای آخر عمرش گفت تا این اسطوره فوتبال را در آستانه مرگ، ممنوعالتصویر کند و امروز همان صدا و سیما به واسطه تغییر دولت بانگ بلند فساد (دولتی) را به تناوب در برنامههای خود مطرح میکند. حالا اما بیش از هر زمان دیگر همآمیزی مفاهیمی چون فساد، در فوتبال و اقتصاد عینی تر شده است. فوتبال به عنوان یک رویداد اجتماعی مهم با سپهر سیاست عجین شده است و در یک روند تاریخی چند دهه ای متاثر از تحولات سیاسی کشور مقیاسی کوچکی از یک کل شده است. چنانچه روزی که محمد دادکان فدراسیون فوتبال را با بیش از 5 میلیارد تومان درآمد بدون دریافت کمک از هیچ نهاد دولتی تحویل دولت نهم داد، او را بدون ترس از جریمه فیفا عزل کردند تا انتصابِ سلیقه ای شان حال روز فوتبال را از هر زمان دیگر دچار آشفتگی کند.
ژوبین صفاری معتقد است: روند فوتبال کشور اما قرار بود مانند اقتصاد( و البته سایر مطالبات مردم) با شروع دولت یازدهم تغییر کند. امید مردم بازگشت به روند رو به بهبود دولت هشتم گره خورده بود اما تغییرات چه در عرصه سیاست و اقتصاد و چه در زمین فوتبال تنها با چند دستور از روند رو به انحطاطش باز ماند. اقتصاد کشور مانند تیمی که فقط کلینشیت را بلد باشد از مسیر سقوط باز ماند اما گلی نزد. چنانچه مسیر رشد تورم متوقف شد اما گلی تازه در اقتصاد کاشته نشد. پیکره دفاعی این تدبیر، مانند مربیای که نمیتواند تا ابد با سیستم دفاعی نتیجه بگیرد (چنانچه یونان با این روش تنها یک بار طعم افتخار آفرینی را چشید) از هم پاشید. بازار ارز و سکه که با این تدبیر دفاعی آرام شده بودند باز هم راه نفوذ به دروازه اقتصاد را پیدا کرد، فساد از سپهر سیاسی و اقتصادی کشور رخت بر نبست و فوتبالمان هنوز نتوانسته امیدوار باشد که از دل کلین شیت های خود در مقدماتی جام جهانی، آینده پایداری برای افتخار آفرینی در عرصه های جهانی داشته باشد.
به نوشتهی این روزنامه: باید یادمان باشد ورزش گاهی در تاریخ معجزه کرده است، چنانچه در آفریقای جنوبی مسابقات کریکت، با تدبیر ماندلا پیوند سیاه و سفید و همبستگی ملی را ایجاد کرد. فوتبال یک رویداد اجتماعی مهم است که حالا در آستانه دربی دو تیم پایتخت، خواب را از چشم هواداران با امید برد تیم محبوب شان گرفته است . فوتبال را جدی بگیریم و درسهای آن را برای اقتصاد و سیاست به کار ببندیم. دربی جای احتیاط نیست، بازی قشنگ نفس تماشاگران را تازه میکند همان طور که بازی هجومی در اقتصاد و سیاست می تواند امید مردم را به ادامه راه تازه تر کند. زمان کلین شیت گذشته، باید به فکر گل زنی بود.
سلمان طاهری – روزنامهی شهروند
محمدسجاد حسینپور در روزنامهی وطنامروز نوشته است: همپیمانی آلمان و فرانسه با ایالاتمتحده آمریکا درباره تغییر برجام، موضوعی نیست که بتوان بسادگی از کنار آن عبور کرد. «رویکرد سیاسی» و «بسترسازی رسانهای» این 2 کشور نشان میدهد برلین و پاریس، ژست قبلی خود درباره «حمایت همهجانبه از برجام» را کنار گذاشته و در صدد معامله با دولت ترامپ بر سر تغییر برخی مفاد توافق هستهای و اضافه کردن موارد دیگری به برجام هستند. حتی به نظر میرسد تروئیکای اروپایی سعی دارد توافق جدیدی را میان خود منعقد کرده و مطابق آن، هرگونه ممانعت کشورمان از بازرسی اماکن نظامی و حتی آزمایشهای موشکی کشورمان را به مثابه خروج رسمی ایران از توافق هستهای قلمداد کند.
نویسنده مدعی است: گزارههای «پایبندی اروپا به برجام» و «ایستادگی اروپا در مقابل کارشکنیهای برجامی آمریکا» هر دو ابطال شده است! به نظر میرسد طی 2 سال اخیر، در مواردی از جمله پروسه اجرایی شدن برجام، «اروپای ایدهآل» به مبنای عمل و تصمیمگیری دستگاه سیاست خارجی ما تبدیل شده بود نه «اروپای واقعی»! هماکنون «اروپای ایدهآل» دیگر وجود عینی و خارجی ندارد و «اروپای واقعی» جایگزین آن شده است؛ اروپایی که تحت تاثیر مناسبات درونآتلانتیکی خود با ایالات متحده، براحتی سند توافق هستهای را نادیده انگاشته و در صدد انعقاد توافقی ثانویه – که مغایر توافق هستهای اصلی و اولیه است – برمیآید.
به نوشتهی این روزنامه: کلیت موافقت اروپا با «اصلاح برجام» و انعقاد توافق ثانویه در این باره، به معنای «مردود شدن» تروئیکای اروپایی و کل اتحادیه اروپایی در آزمون صیانت از توافق هستهای است. اگرچه مقامات اروپایی در نوعی فرار به جلوی آشکار سعی دارند اقدام وقیحانه خود در همراهی با ایالات متحده را به عنوان اقدامی در راستای حفظ کلیت توافق هستهای و جلوگیری از ابطال کامل آن وانمود کنند اما چنین ادعایی از سوی سران کشورهای آلمان، فرانسه و انگلیس قابل پذیرش نیست.
در روزنامهی جوان میخوانیم: نزاع نهفته» از مؤلفههاي مهم دكترين سياست خارجه ايالات متحده در مواجهه با جمهوري اسلامي ايران است كه طرفين نزاع در اين ميان مردم – حاكميت تعريف شده است. تبديل نزاع نهفته به «نزاع علني» در بستري اتفاقي ميافتد كه ركن اصلي آن «اعتماد عمومي» است، به اين معنا كه كاهش اعتماد مردمي به حاكميت اسلامي نخست به نزاع نهفته تبديل ميشود و پس از آن به نزاع علني كه در مصاديقي مانند اردوكشي خياباني و فروپاشي حاكميت اسلامي عينيت مييابد، منجر ميشود. به بيان بهتر در يك فرايند زماني سطح بدبيني مردم نسبت به حاكميت اسلامي به قدري عميق و گسترده شود كه جامعه با تفكرات و اهداف مسئولان و كارگزاران نظام احساس همذاتپنداري نكند و علت شكلگيري چنين تناقض پنهاني، بدبين شدن مردم به مديران ارشد حكومتي است.
محمد اسماعیلی ادامه میدهد: شكلگيري اين ديدگاه در بين مردم كه رانتخواري و فسادهاي اقتصادي و تشكيلاتي در بين مسئولان كشور نهادينه شده، مديران ارشد بامشكلات اقتصادي و معيشتي آنها بيگانه و تنها به منافع وابستگان خود متمركزند در درجه نخست با كاهش مشاركت مردمي در انتخابات خود را نشان ميدهد و در ادامه ميتواند در قالبهاي اعتراضي ديگر خود را نشان دهد. نظام سلطه به دنبال شكلدهي نارضايتي عمومي با هدف ايجاد نزاع نهفته و پس از آن نزاع علني ميان مردم – حاكميت است كه بر اساس آن جامعه نه تنها اخبار رسانه ملي و آمار دستگاههاي معتبر را فاقد اعتبار دانسته و به منابع و رسانههاي غربي رجوع ميكند بلكه به سخنان و موضعگيري مسئولان كشور وقعي نمينهد و حتي اعتبار سخنان مقامات غربي را بيشتر از مقامات داخلي ميداند.
به نوشته این روزنامهی اصولگرا: بياعتمادي نسبت به مسئولان كشور و آينده نظام اسلامي و ناامني ارتباطي دوطرفه است كه روي كاركردهاي حاكميت اسلامي تاثيرات گستردهاي داشته است. از نخستين اين پيامدها، بيتوجهي مردم به قانون است به اين شكل كه جامعه بسياري از ضوابط را ساختگي و مقررات كهنه و ناهماهنگ با اوضاع و احوال تلقي ميكند چراكه نظام سياسي – اقتصادي كشور را بسته ميداند كه تنها تقاضاهاي غيرواقعي طيفي ويژهخوار را دنبال ميكند! در نتيجه قانون و سياستگذاري بياعتنا به منافع ملي وضع ميشود. بيحرمت شدن قانون از سوي مقامات حكومتي، بيثباتي سياسي و اقتصادي، تغييرات مداوم قواعد و رويههاي رسمي، فساد مقامات، تبعيضهايي كه حكومت ميان شهروندان روا ميدارد و بيصداقتي مسئولان همه موجب شكاف بين جامعه و حكومت و حتي مردم ميشود. بي اعتمادي عمومي روي كاركرد كانالهاي ارتباطي مابين نظام سياسي و مردم از جمله احزاب و رسانهها نيز تأثير ميگذارد
جلال پیرمرزآبادی – روزنامهی شرق
جهانبخش خانجانی در روزنامهی اعتماد نوشت: هر دولت براي كسب آراي مردم برنامهاي را ارايه ميدهد و بر اين مبنا سعي ميكند مسيري را ترسيم كند كه مردم بيشترين رضايتمندي را از آن داشته باشند. گروهها، احزاب و شخصيتهاي سياسي از اين رهگذر به حمايت از برنامههاي دولتها ميپردازند. اگر به اين موضوع قائل باشيم كه اين موضوع صرفا به ايام انتخابات برنميگردد و امري فرآيندي است و در طول زمان بايد مورد توجه قرار بگيرد، دولت بايد به عهد خود وفادار بوده و ارتباط مستمري را با حاميان و ساير جريانات سياسي داشته باشد. قبل از انتخابات تنها يك جريان سياسي پشت سر دولت قرار ميگرفت و منتقدين نيز نقدهاي خود را بيان ميكردند. وقتي كه دولت مستقر بايد اسباب گفتوگو و مجاري ارتباطگيري با حاميان خود و در عين حال ساير جريانات و اقشار و گروههاي سياسي را برقرار كند؛ چه كساني كه از او حمايت كردند و چه كساني كه منتقد او بوده و مخالفت ميكردند. اگر اين امر صورت بگيرد، دولت در ادامه كار خود ميتواند از پيشنهادات و راهنماييهاي حاميان خود و در عين حال نقدهاي سازنده منتقدان برخوردار شود.
به نظر این عضو حزب کارگزاران: اگر آقاي معاون اول اين نقد را مطرح كرده است كه دولت گفتوگويي با اصلاحطلبان، اصولگرايان و نخبگان ندارد، به نوعي نقد به خود است. اين كار امر پسنديدهاي است كه كسي از درون دولت به نقد آن پرداخته باشد اما از طرف ديگر ميتوان نقد كرد كه چرا اينكار توسط دولت صورت نگرفته است. دولت صرفا رييسجمهور يا معاون اول آن نيست. وزراي دولت نيز از همين ويژگي برخوردار هستند. خيلي از وزرا باب گفتوگو و مفاهمه را بستهاند و خود را مبسوطاليد نسبت به افكار عمومي ميدانند و در عمل نشان دادهاند اعتقاد فرآيندي نسبت به نظرات مردم ندارند و خود را بينياز از ديدگاه مردم ميدانند.
و بخش پایانی این یادداشت: گر دولت و شخص رييسجمهور و معاونين و وزراي ايشان مسير رفته را اصلاح كرده و از خردجمعي بهرهمند شوند، اين فاصله در كوتاهمدت ترميم شده و تعداد طيفي كه ممكن است در آينده زاويه بيشتري با دولت پيدا كند، كمتر ميشود. نوعي انطباق انديشهاي بين برنامهها و ديدگاههاي دولت به وجود ميآيد. در غير اين صورت اين فاصله افزونتر خواهد شد و دولت و حاميانش در انتخابات گذشته نميتوانند به اهداف خود برسند. اينگونه نيست كه فقط حاميان به اهدافشان نرسند؛ بلكه دولت در ادامه مسيرش با مشكلات عديدهاي مواجه خواهد شد و سرنوشت پاياني دولت مطلوب نخواهد بود.
در سرمقالهی روزنامهی شرق میخوانیم: در خاورميانه تفکري حاکم است که دشمني با تاريخ يکي از برجستهترين مشخصات آن است و بهکرات، تخريب آثار تاريخي را دنبال کردهاند. اين سکه تاريخستيزي روي ديگري هم دارد؛ تجددگرايي بيدروپيکر. اين انديشه در ايران دوران پهلوي هم سابقه دارد. يكي از القابي كه هفتهنامه مشهور «توفيق»به برخي از سردمداران رژيم گذشته ميداد، «کلنگي»بود؛ يعني تفکري که اساس کارش بر خودنمايي حاصل از تخريب است.پيوند اين دو نگاه را در بعضي از دورههاي مديريتي پس از انقلاب ميبينيم.
احمد مسجدجامعی در ادامه نوشته است: معماري و شعر و هنرهاي خاص خودشان را داشتهاند و همچون گالريهاي جداگانه و گوناگون رنگووارنگ بودهاند. اما آنچه اينان نوسازي مينامند تحميل يک مجموعه از کليشههاست که در همهجا تکرار ميشود. درباره سنگ قبرها هم همينطور است. ساماندهي شهري و نوسازي و عمران فضاهاي اينچنين، آداب و قواعدي دارد و چنين نيست که مديريتهاي جزيرهاي يا شخص و دستگاهي رأسا براي آن تصميم بگيرد و خودمختار عمل کند که اگر چنين کند عنوان سامانزدايي شايستهتر است. اينها که موارد تاريخي است، در بهشتزهرا که چندان تاريخي هم ندارد، در حوزه مطالعات اجتماعي از اين سنگقبرها، رسالهها و مقالات مختلف نوشته شده و ميشود که در آن مثلا از نام و نوشته (اعم از خط و عبارتپردازي و شعر) و تصاوير زن و مرد و تاريخ فوت و امثالهم نتايج اجتماعي بسياري گرفتهاند.
به نظر این عضو شورای شهر تهران: به هر تقدير در چشم مديران این پروژهها، کريستالهاي خوشآبورنگ «مال»ها که قارچگونه در همهجاي شهر ميرويند از آجرها و کاشيهاي موزهها مفيدتر و ارزشمندترند. احتمالا در پس همه اين اتفاقات همان نگاه پولپرستانه حاکم است که از تجارت قبر هم چشمپوشي نميکند.
ناهید زمانی – روزنامهی ایران
انتهای پیام