معمای رابطه با عربستان
«میترا شیخ قمی»، کارشناس ارشد مدیریت، در یادداشتی ارسالی برای انصاف نیوز، درارهی تبعات تیرگی روابط با عربستان سعودی، نوشت:
حسنه نبودن رابطهی ایرانیان با همسایهی جنوبی خود، عربستان سعودی، سابقهای بس طولانی دارد. حتی اگر از چالشهای پهلوی با سعودیها به سرعت عبور کنیم. حمایتهای صریح حکام سعودی از صدام و کشتار حجاج مظلوم در حرم امن و…. را قطعاً نمیتوان فراموش کرد.
بهبود رابطه در زمان ریاست آیت الله هاشمی و احترام خاص ملک عبدالله برای ریاست دولت اصللاحات دوام و قوام زیادی نیافت و این رابطه به سرعت به تیرگی گرایید. با آغاز بهار عربی و جنگ نیابتی در سوریه و یمن و اعدام شیخ نمر روحانی شیعی و حمله عدهای نابخرد به سفارت و کنسولگری عربستان در تهران و مشهد و کشته شدن پانصد زائر ایرانی، روابط را نه تنها قطع کرد بلکه دو کشور را در آستانهی جنگ قرار داد و دو طرف همدیگر را به دخالت در امور داخلی یکدیگر متهم کردند.
خط و نشان سعودیها به ضربه زدن به امنیت ملی ایران و ایجاد آشوب در داخل کشور و پاسخ متقابل ایران، وضعیت متشنجی را در روابط دو کشور حاکم کرده؛ سعودیها که در جنگ نیابتی سوریه تقریباً از ایران و متحدانش شکست خوردهاند به مانند مار زخمی تمام دندانهای خود را جهت نیش زدن ایران به کار انداختهاند. عادی سازی روابط با صهیونیستها. نزدیکی بیش از حد به همسایگان ایران از جمله پاکستان و آذربایجان و ارتقائ مناسبات با عراق متحد ایران (پر رنگ کردن مسائل قومی و زبانی به جای اشتراکات مذهبی و دعوت از مقتدی صدر را میتوان از مشخصات این ترفند دانست) و از همه مهمتر ریخت و پاش و بذل و بخششهای مالی جهت رضایت مصر و قراردادهای میلیاردی با آمریکهای ترامپ و متعاقباً انگلیس. به طور خلاصه یعنی جهت تخریب ایران از تمام امکانات خود بهره جسته و از تمام آرمانهای خود نیز عبور کردند (حتی به عقیده نگارنده اهدای آزادیهای اخیر به بانوان و… را نیز میتوان از باب تحریک کردن خواستههای موازی بخشی از جامعهی ایرانی جهت فشار به حاکمیت ایران دانست) اینها تماماً چیزهایی است که بر همگان محرز و مبرهن شده و خیلی از جزییات و مداخلات دیگر نیز برای عموم آشکار نیست؛ البته قطعاً دستگاههای دیپلماسی و امنیتی بر آن اشراف دارند ولی با این همه هجمه چه باید کرد؟ آیا ما هم باید متقابلاً همین راهی که میرویم و جنگ نیابتی را ادامه دهیم یا راههای دیگری نیز وجود دارد که اتخاذ آن نتایج بهتری به همراه دارد و دستاورد آن بیشتر خواهد بود.
در وهلهی اول باید قبول کرد که عربستان چهار برابر ما نفت صادر میکند و جمعیت آن نیز یک چهارم ایران است. پس واقعیت ماجرا این است که در شرایط فعلی مقابلهی اقتصادی ما با عربستان، مردم ایران را در فشار بیشتری قرار داده و اصلاحاتی که در عربستان در حال انجام است شاید در زمینهی وابستگی به نفت، سعودیها را در آینده در وضعیت بهتری از ما قرار دهد. پس رویارویی اقتصادی اصلاً به نفع ایران نیست.
نکتهی جالب دیگر بهره مندی هر دو کشور از اقلیت مذهبی مساوی است. یعنی در ایران ده درصد از عزیزان اهل سنت زندگی کرده و متقابلاً در عربستان نیز به همین نسبت شیعیان زندگی میکنند. دخالتهای آشکار و پنهان عربستان و تزریق پول فراوان در منطقهی اهل سنت ایران بر همگان محرز شده و البته سعودیها هم ادعا دارند که ایران در تحریک مناطق شیعهنشین «قطیف» و «احسا» نقش دارد. ولی قطعاً شرایط جامعهی ایران با عربستان فرق میکند و عربستان از ابتدا هم شیعیان را سرکوب کرده و ابایی از هویدا نمودن دشمنی با آنها ندارد ولی بر عکس جامعهی اهل سنت ایران علی رغم بعضی تنگ نظریها مشکل خاصی با کلیت جامعه ندارد. پس در صورت زبانه کشیدن اختلافات مذهبی، سعودیها هیچ ابایی در سرکوب ندارند. البته این سیاست سعودیها مختص اختلافات مذهبی نبوده و سرمایه گذاری ویژهای نیز در مناطق عرب زبان ایران در جهت تحریکات قومی و زبانی انجام دادهاند که در چند مورد اتفاقات و انفجارات لولههای نفتی خوزستان ردپای آنها مشاهده میشد.
ولی خطرناکترین پیوند و اتفاق جدید، ظهور به ظاهر دیوانهای به نام ترامپ است که هیچ معیار اخلاقی و حقوق بشری را حتی در ظاهر امر به مانند اسلاف خود لحاظ نکرده و فقط پول را میشناسد. قراداد یکصد میلیاردی فروش تسلیحات به عربستان (این مبلغ به اندازهی اقتصاد یکسال ایران است) و طرح قرار داد چهار صد و پنجاه میلیاردی که بزودی در واشگنتن امضا میشود و طرح قرن عربستان و ترامپ (صلح قطعی اعراب و اسراییل) همگی دلالت بر محاصرهی همه جانبهی ایران دارد. حرکت جدی دیگر عربستان در جهت در تنگنا قرار دادن ایران، مدارا و صلح با دشمنان قدیمی از جمله عراق و اسراییل و روسیه است که به هدفش که همانا خاطر جمع شدن از اطراف و در تنگنا قرار دادن ایران است، نزدیکتر شود.
در مظلومیت و حقانیت ایران هیچ بحثی نیست ولی به خاطر رعایت مصالح ملی باید در این جنگ خاموش چند مهم را در نظر داشت:
اولاً. بهترین راه، بهانه ندادن به آغاز تحریکات قومی و مذهبی و دادن آزادیهای بیشتر و قانونی است. اینکه اهل سنت از داشتن حتی یک مسجد در تهران، پایتخت ایران محرومند بسیار ناراحت کننده است. اینکه استانهایی با سکونت اکثریت اهل سنت حق داشتن استاتدار بومی را ندارند زیبندهی مردم و دولت ایران نیست. پس قطعاً با اندکی گشایش میتوان این حربه را از بدخواهان گرفت که این مهم در پاسخ نامهی مقام معظم رهبری به مولوی عبدالحمید، در جهت رعایت حقوق اقلیتها مفروض و مشهود است.
دوم. استفادهی به موقع از موقعیتهای مناسب است. دوران اوباما و کری بهترین فرصت برای عادی سازی روابط با آمریکا به زعم بیشتر ناظران بی طرف بود. این دشمنی همزمان ایران با غرب و عربستان و اقمارش شرایط را برای دیپلماسی خارجی کشور بسیار سخت کرده و نباید منکر شد که به خاطر اقتصاد بسیار بزرگ آمریکا، دوستان صمیمی ما هم در نهایت آمریکا و یا بازار آمریکا را به ما ترجیح میدهند.
سوم. لحاظ کردن منافع ملی. تمام ایرانیها باید بدانند که تمام مردم دنیا امروز در وهلهی اول منافع ملی خودشان را لحاظ میکنند، بعد به فکر دیگران هستند. در ماجرای حمله به سفارت عربستان آش آنقدر شور بود که برادر شیخ نمر به این حرکت ایرانیها اعتراض کرد. چرا ما که بعد از فوت حجاج مظلوم ایرانی عربستان را در گوشهی رینگ قرار داده بودیم بعد از ماجرای سفارت عربستان و مسبوق به سابقه بودن آن در مورد سفارت انگلیس و آمریکا در تهران در جهان محکوم شدیم؟!
چهارم. سیاست تشنج زدایی منطقهای است. درمورد همسایگان حتی همین مورد عربستان شاید اشتراکاتمان بیشتر از اختلافاتمان باشد. هر دو کشور مسلمان بوده. دارای یک پیامبر و قبله و اشتراکات فراوان هستند. چند امام معصوم ما در بقیع مدفون شدهاند. سالانه چند میلیون ایرانی جهت حج واجب و عمره به عربستان میروند. در ضمن حتی ما اگر بخواهیم با چند میلیون شیعهی عربستانی ارتباط داشته باشیم حتماً این روابط متضمن داشتن روابط دیپلماتیک با حاکمان سعودی است. هیچ وقت فراموش نخواهیم کرد که هتلهای مشهد و قم مملو از زائران شیعهی سعودی و بحرینی بود. پس این تیرگی روابط کام دوستداران اهل بیت در خلیج فارس را نیز تلخ کرده است.
در پایان اینطور میتوان نتیجه گرفت که بازندهی این روابط تلخ دو کشور مسلمان، مردم و به خصوص دوست داران و شیفتگان اهل بیت هستند و ادامهی اینچنینی روابط فقط جیب اقتصاد غرب و شرق را پر کرده و فشار مضاعف بر مردم دو کشور وارد میکند.
انتهای پیام