تاثیر رفتار مسلمانان در اسلام هراسی در اروپا
سید محمدناصر تقوی دربارهی خبر اظهارات یکی از وزرای آلمان که گفته اسلام به آلمان تعلق ندارد، در یادداشتی تلگرامی با عنوان «خرما نتوان خورد از این خار که کشتیم…» نوشت:
در خبرها آمده بود وزیر کشور جدید آلمان اخیرا گفته است «اسلام به آلمان تعلق ندارد».
جملهی فوق البته مشابه جمله تبلیغاتی یکی دوسال پیش حزب راستگرای افراطی AFD است که در پوسترهای انتخاباتی خود استفاده میکردند.
و این در حالیست که خود جمله مذکور کُدشده و منفی گشته و ناظر به جمله دیگری است که با ادبیات مثبت در فاصله سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۰ از سوی صدر اعظم (آنگلا مرکل) و رییس جمهور وقت آلمان (کریستیان وولف) و دیگر مقامات عالی آلمان بارها و بارها صدر مطبوعات آلمان را در آن سالها به خود اختصاص داد، با این عبارت که: «اسلام به آلمان تعلق دارد»
( Der Islam gehört zu Deutschland )
جملهای که البته خانم مرکل در پاسخ کوتاه به وزیر جدید کشورش امروز تکرار کرد.
اما پرسشی که بسیار کوتاه و گذرا در پی پاسخ بدان در این نوشته هستم اینست که چه شده است که در فاصله زمانی کمتر از یک دهه، چنین صداهایی که همیشه در لایههای زیرین و در اقلیتی محدود بوده است، اکنون اینچنین بلند شده و مطرح میگردد؟ چه میشود که حزب افراطی و راستگرایی چون حزب AFD که ضدمهاجرین و ضد مسلمانان هستند اولا در سال ۲۰۱۴ تشکلی به نام همین حزب، تاسیس و ثانیا در این مدت کوتاه سه چهار ساله خود را به این جایگاه فعلی در انتخابات آلمان میرسانند؟ چه شده است که مسیحیان افراطی، به عنوان همراهان افراطیون سیاسی، با آنان هم نوا شده و شعارهایی هماهنگ و مشابه با آنها و از جایگاه پستهای رسمی (مثل وزیر جدید کشور) سر میدهند؟
پاسخ کوتاه اینکه:
اتفاقی که در این سالهای اخیر در اروپا افتاده، مع الاسف این بوده است که بهانههایی برای رشد چنین افکار اسلام هراسانهای بدست این افراطیون که همیشه در لایههای پنهان جامعه حضور داشته اند داده است. اصل شکل گیری جنبش پگیدا (PEGIDA) که نطفه شکل گیری حزب AFD بوده است، حرکات نامعقول و افراطی سلفیون دوسلدورف در گروههای ارشاد خیابانی آنها بوده است که با شکل و شمایل ظاهری سلفی ( غالبا محاسن بلند و سبیلهای تراشیده) مشغول پروپاگاندای خاصی از اسلام میشدند. همچنین اضافه کنید به این مورد، نمایش سمبلهای خاص تبلیغاتی مثل خواندن نماز جماعت با لباس تبلیغ و جامه رسمی یک روحانی مسلمان در خیابانهای آلمان پس از راهپیمایی که عکس تبلیغاتی، یا بهتر بگوییم بهانه تبلیغاتی لازم و مناسبی برای حزبی مثل AFD را بدست داد تا در انتخابات اخیر آلمان نمونههای عینی را در کف خیابانهای آلمان نشان مردمشان داده و با تشدید موج اسلام هراسی، آراءخاموش را به سوی خود جلب کند!
اگر چه در تحلیل اینگونه موارد نباید از عوامل بیرونی در جامعه مسلمان که در جامعه جهانی و خارج از اراده و امکان مسلمانان رخ داده و میدهد غافل بود، ولی آنچه که در اختیار ماست و مبهویژه در امکان آنانی که در غرب به عنوان نمایندگان مسلمانان و اسلام حضور دارند مهم بوده و در این حوزه است که این گروه افراد نمیبایست از وظیفه خطیر خود غفلت کنند و به زوایای مختلف این تغییر روند دقت کافی داشته باشند. از اینروست که باید تاکید کنم در کنار موارد یاد شده در بالا، فاصله گرفتن از رویکرد تفاهمی و دوری از وجه بین الاذهانی اسلام و عقلانیت مندرج در آموزههای اسلامی و فروکاست و بسا بعضا انسداد باب گفتگو، باعث در محاق رفتن گرایش عقلانی، اعتدالی و تفاهم آمیز اسلام در جامعه ای چون آلمان امروز شده است. در عوض در این سالها متاسفانه بعضا مواجهیم با ترویج و فربه شده گی اسلامی که حاملان آن هیچ اهمیتی به اینکه چگونه فهمیده میشوند، نمیدهند و هیچ باکی از نفهمیده شدن و یا سوء فهم مخاطب خود در آن جامعه ندارند. اسلام و مسلمانانی که در پیلهی خود ساختهی خود، شدیداً سرگرم بوده و خرسند و سرمست از اینکه در دل کفر! چه نمایشی از مسلمانی که نمیدهند! و برای گروهی از اینان، کوچکترین اهمیتی ندارد که همهی عالم در مورد اعمال و رفتار آنها چه تعبیر و تفسیر و یا سوء تفسیری داشته باشند!
سوگمندانه باید گفت اسلامی که به طور غالب در این سالها در جامعهای چون آلمان نمود داشته، با تاکید برنمادهای دینی که تنها در منطق درون مذهبی و برای مخاطبان خاص قابل فهم است، قدم در جامعهای گذارده که هر قدم آنها قابلیت و ظرفیت دچار آمدن به سوء برداشتها و سوء استفادههایی خطرناک است. اسلامی که بعضاً مروّجان آن در گفتار و رفتار خود بر هویتهای «غیریّت ساز» تاکید داشته و گویی از این غیریّت و جدایی و ناسازگاری در آن جامعه لذت میبرند! شاید گروهی از اینان، از نگاه خود و در نزد کشورهایی که ازآنجا آمدهاند «قهرمان» نیز پنداشته شوند، أما باید بدانند که ضربهی بزرگی بر اسلام ناب که جوهرهاش بنابه آموزههای اصیل قرآنی، عقلانیت، تفاهم، گفتگو و تعایش است را وارد میکنند. ضربهای که شاید آثار مخرّب آن تا سالها در روند بومی سازی اسلام و مسلمانان در اروپا- که پیشتر از آن سخن گفتهایم – کندی و اختلال ایجاد کند!
این حقیر به عنوان کسی که سالها در غرب و در همین آلمان اندک تجربتی داشته و معجزهی گفتگو را دیده و چشیده است میگویم که اگر چه گوشها و دلهای مستعد حقیقت و جویای تفاهم در مغرب زمین بسیارند ولیکن اینگونه عملکردهای نسجیده و نابخردانه اگر ادامه یابد، فرزانگان و حقیقت جویان آن جوامع را نیز زمین گیر و عزلت گزین خواهد کرد و این باد کاشتنها، توفان اسلام ستیزی و اسلام گریزی را در پی خواهد داشت و به قول حکیم سعدی شیرازی، از این خار کاشتن میوه شیرین خرما هرگز حاصل نخواهد آمد:
خرما نتوان خورد از این خار که کشتیم
دیبا نتوان کرد از این پشم که رشتیم
انتهای پیام