نقدی بر واکنش مطهری به حجاب اجباری
سیاوش خوشدل، عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز: پس از آنکه در ماههای اخیر تحرکّاتی در زمینهی حجاب و قوانین مربوط به آن صورت گرفت، کارشناسان و سیاسیون به اظهارنظر دربارهی این موضوع پرداختند. برخی از این اظهارنظرها، متضمّن نقد وضع فعلی و ناظر به لزوم تجدیدنظر در قوانین فعلی بود. علی مطهری نمایندهی صریح و صادق مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، در یادداشتی، به نقد این اظهارنظرها پرداخته است. بخشی از این یادداشت، پاسخ مشخّص به نوشتهی حجّتالاسلام ایازی است و بخشهایی از آن مخاطب مشخّصی ندارد و ارجاعی به سخن و نوشتهی معیّنی ندارد. آنچه را در نوشتهی ایشان متناقض و مبهم و دچار ضعف استدلال یافتهام، در این یادداشت نوشتهام. در هر بخش نخست، بند مورد نقد از نوشتهی ایشان را آوردهام و سپس به نقد آن پرداختهام.
۱- «ظاهر قضیه این است که میخواهیم در داشتن روسری آزاد باشیم. اما وقتی تعمق میکنیم میبینیم بعید است این روسری نیمبند که فلسفه پوشش اسلامی را هم تامین نمیکند آنقدر مزاحم باشد که افرادی برای حذف آن حاضر به در خطر قرار دادن خود باشند، بلکه هدف، بالاتر از این حرفهاست»
آقای مطهّری در این بند از سخن خود، دم از تعمّق زدهاند و دعوت به دیدن چیزی فراتر از ظاهر کردهاند. امّا از دید من خود تا حدودی به ظاهر قضیه اکتفا کردهاند. ایشان گمان میکنند این روسری نیمبند که لزوماً حجاب را محقّق نمیکند و بهراحتی میتوان آن را به گونهای بر سر انداخت که هیچ اخلالی در نمایش موها ایجاد نکند، «مزاحم» جلوهگری خانمها و بهرهبرداری بصری آقایان میشود. اتّفاقاً بعضی از ما، برخلاف آقای مطهّری، وقتی تفکّر میکنیم –و نه حتّی تعمّق- این احساس مزاحمت را مرتبط با جنبهی ظاهری نمییابیم. زیرا وقتی چیزی به شما اجبار میشود که احیاناً به آن اعتقاد چندانی ندارید، حسّ بدی پیدا میکنید. اگر قرار بر تعمّق باشد، خوب است قدری هم به جنبههای روانی اجبار و تحمیل و اثر آن بر رفتار و واکنش فرد پرداخته شود. چنانکه شهید بهشتی کمتر از یک ماه از پیروزی انقلاب، چنین چیزی را پیشبینی کرده بود: «برخلاف دستورقرآن، مبادا مسلمان بودن و مسلمان زیستن را بخواهید بر مردم تحمیل کنید، که اگر تحمیل کنید، آنها علیه این تحمیلتان طغیان خواهندکرد.»
۲- «وقتی از طرفداران حجاب اختیاری سؤال میکنیم مرز این اختیار کجاست، پاسخی ندارند جز اینکه جامعهی اروپا و شهرهایی مثل آنتالیا را نشان بدهند و در نهایت بگویند برهنگی»
اوّلاً آقای مطهّری در این فراز به جای نقد و تحلیل سخن مخالفان خود، به گذاشتن حرف در دهان ایشان پرداخته است. در این شیوه نیز حدّ اعلای اغراق را به کار بستهاست.
ثانیاً پاسخ همهی کسانی که از آنها سؤال شود این پاسخ سردستی و مطلوب آقای مطهّری نخواهد بود. در دنیا و همان اروپا و همان ترکیه، هستند شهرها و مناطقی که آزادی انتخاب پوشش، معادل برهنگی نیست. میتوان به جای اروپا و ترکیهی اروپایی، سری به آسیا هم زد، از عراق شروع کنیم و بعد از ایران نگاهی به پاکستان و بنگلادش بیاندازیم و دست آخر هم به مالزی و اندونزی و برونئی برسیم و ببینیم که آزادی تعیین نوع پوشش و از جمله موی سر، به برهنگی منجر شدهاست یا خیر.
ثالثاً اگر آقای مطهّری معتقد به لزوم و اثر اعمال نظر حاکمیت در پوشش افراد است، نباید نگران حدّ غایی آزادی پوشش باشند. چون حاکمیت این قدرت را دارد که اگر سطح و نوعی از پوشش را آزاد بگذارد، از سطح و نوع دیگر جلوگیری کند.
۳- «برهنگی بیماری امروز دنیای ما است و به عقیده محقّقان اجتماعی مدیریت جهانی آن با صهیونیسم است چرا که تا هفتاد-هشتاد سال پیش حتی زنان اروپا نیز از پوشش قابل قبولی حتی با روسری برخوردار بودند و این وضعیت رسوا مربوط به حدود نیم قرن اخیر است.»
خوب بود وقتی سخن از محقّقان اجتماعی به میان میآید به قول این محقّقان نیز استنادی بشود و یا دست-کم نامی از ایشان برده شود تا خواننده هم این امکان را داشته باشد که از منبع یا منابع مورد استفادهی نویسنده بهره ببرد. به هر روی، استناد به سخن و عقیدهی محقّقان اجتماعی را میتوان به فال نیک گرفت، ولو اینکه در این استناد هیچ تحلیل اجتماعی صورت نگرفته باشد و صرفاً عقیدهی نگارنده در تشخیص پشتپردهی وضعیت فعلی از زبان محقّقان اجتماعی بیان شده باشد. وقتی از محقّقان اجتماعی شاهد میآوریم، یعنی مطالعات و پژوهشهای ایشان را در تحلیل وضعیت امروز جامعهی خودمان در موضوع موردبحث، دارای اهمّیت میدانیم. باشد که در نوشتهها و سخنان آتی نمایندهی محترممان، اثری از توجّه به پژوهشهای محقّقان اجتماعی هم ببینیم.
۴- «متأسّفانه برخی محترمین نیز به این موضوع دامن میزنند.»
قید «متأسّفانه» و عبارت کنایی «دامن زدن» حاکی از نوعی نگاه از بالا به افراد طرف بحث است، ولو اینکه محترم باشند. وقتی در یک گفتگو برای طرف بحث حقّ داشتن نظر مخالف قائل باشیم، به خود اجازه نمیدهیم که نظر او را مایهی تأسّف بخوانیم. تأسّف ما یک احساس شخصی است و اگر قرار باشد کسی به اعتبار حقانگاری نظر خودش، برای دیگری متأسّف باشد، هر دو طرف بحث باید برای هم متأسّف باشند.
۵- «حجتالاسلام ایازی با استناد به نقل قولی از استاد حکیمی مدعی شدهاند که شهید آیتالله مطهری طرفدار حجاب اختیاری بود، در حالی که همان نقل قول نیز دالّ بر این مطلب نیست.»
آنچه از نقلقول مذکور برمیآید، این است که شهید مطهّری قصد مطرح کردن قضیه و بحث دربارهی آن را داشتهاند. در نقلقول، نظری به شهید مطهّری نسبت داده نشده است. تنها ممکن است از نقلقول مذکور برداشتی در ذهن مخاطب شکل بگیرد. به نظر میرسد آقای مطهّری در این فراز نیز کلامی را در دهان طرف بحث گذاشته و آنگاه به نقد آن نشستهاند.
۶- «طبق نقل آقای حکیمی، در موضوع قانونی شدن پوشش اسلامی در ادارات دولتی در ماه اول پیروزی انقلاب اسلامی، استاد مطهری گفتهاند «طرح مساله حجاب زود بود» و بعد فرمودهاند «من خدمت امام رفتم و گفتم الان وقت این نبود که شما این مساله را مطرح کنید.»
اینکه فردی زمانی گفته باشد وقت چیزی نرسیده و اجرای آن زود است، اوّلاً دلالت بر این ندارد که آن فرد قطعاً معتقد به اجرای آن فعل در زمان دیگر باشد. ثانیاً به فرض که به این نتیجه برسیم آن فرد قطعاً به اجرای آن فعل معتقد بودهاست، نمیتوان آن اعتقاد را توسّع بخشید. نقلقول صورتگرفته، در بحث الزام حجاب در ادارات دولتی بودهاست. بنابراین مصادیق خارج از موضوع، در محدودهی بحثهای حاضر نمیگنجد.
ثالثاً باز با فرض اثبات اعتقاد فرد به اجرای فعل، مقیّد دانستن اجرای فعل به عامل زمان، نشان از آن دارد که از نگاه آن فرد، شرایطی متصوّر است که اجرای آن فعل، مفید و مؤثّر نخواهد بود و حتّی ممکن است مضر باشد. چنین دقّت نظر و هوشی، همان تعمّقی است که نیاز امروز جامعهی ماست.
۷- «در یادداشتی هم که زمان شهادت آیتالله مطهری در جیب لباس ایشان یافت شد و در آن، مطالبی که بنا بوده با امام خمینی (ره) مطرح کنند یا مطرح کرده بودند فهرست شده، از جمله آمده است: «پیشنهاد آقای تهرانی (آیتالله سید محمدحسین حسینیتهرانی) و حجاب استاندارد شده» و «توقیف اجرای حدود اسلامی به برقرار شدن نظامات اسلامی.» از مجموع اینها برمیآید که نظر استاد مطهری این بوده است که مطرح شدن الزام حجاب در اسفند ۱۳۵۷ زودهنگام بوده و باید بعد از استقرار نسبی نظامات اسلامی در کشور مطرح شود، نه اینکه ایشان موافق حجاب اختیاری بودهاند.»
اوّلاً یادداشت مذکور، اصولاً قابل استناد نیست. چون گزارهای در این یادداشت منعقد نشده است و صرفاً موضوعی که قرار بودهاست مطرح شود در آن درج شدهاست، بی آنکه نظر و زاویهی دید شهید مطهّری آمده باشد.
ثانیاً به فرض که از دل عبارت «پیشنهاد حجاب استاندارد شده» این گزاره را استخراج کنیم که شهید مطهّری قصد طرح این پیشنهاد را به عنوان اعتقاد خود داشته است، باز هم بحث از کمّ و کیف و قیود پیش میآید.
ثالثاً از عبارت دوم که مرتبط با اجرای «حدود» بودهاست، ارتباطی با بحث پوشش و حجاب به دست نمیآید. چه اینکه حدّ شرعی برای عدم رعایت پوشش در کتابهای حدود ذکر نشده است. مگر اینکه آقای علی مطهّری، «حدود» را در خارج از معنای اصطلاحی و خاصّ آن و توسّعا در معنای مرزهای رفتاری و اخلاقی به کار برده باشند.
۸- «امّا کسانی که سنگ حجاب اختیاری را به سینه میزنند باید بدانند که بانوان ما با آنها همراهی نخواهند کرد زیرا آنها پوشش اسلامی را انتخاب و اختیار کردهاند و آن را از نظر بالا رفتن ارزش و احترام زن و آرامش روانی جامعه و افزایش نیروی کار جامعه و استحکام کانون خانواده، بهتر و برتر از بیحجابی میدانند و آثار بیحجابی را بهتر از مردان میدانند.»
اوّلا آقای مطهّری باز هم حرف خود را از زبان دیگران بیان میکنند. در این حرف در دهان گذاشتن هم، از چاشنی تعمیم استفاده میکنند.
ثانیاً ایشان دستکم بنا به ظاهر کلامشان برای دانستن و درک افراد دارای اندیشهی متفاوت، «باید» تعیین میکنند. آقای مطهّری حتماً میدانند که این شیوه ناصواب است. نظرات ایشان در حوزهی سیاسی، گواه این درک ایشان است که انتظار میرود در حوزههای فرهنگی نیز نمود داشتهباشد.
ثالثاً این ادّعا که «بانوان ایرانی پوشش اسلامی را انتخاب و اختیار کردهاند» با فحوای کلام آقای مطهّری مبتنی بر لزوم اقدامات و اعمال حاکمیتی برای جلوگیری از تبدیل شدن ایران به آنتالیا در تضادّ آشکار است.
9- «و به یاد دارم در ماههای اول پیروزی انقلاب اسلامی، تلویزیون با یک کارمند زن درباره پوشش جدیدش مصاحبه میکرد. او میگفت از مسوولان کشور تشکر میکنم که ما زنان اداری را از یک رقابت سخت در ادارات نجات دادند. ما قبل از انقلاب، هر روز صبح پیش از آمدن به اداره یک ساعت آرایش میکردیم و به خود میرسیدیم تا از رقبای خود در اداره عقب نمانیم، امروز همه با یک لباس ساده و پوشش مناسب و بدون آرایش به اداره میرویم و از آن رقابت نفسگیر راحت شدیم.»
اوّلاً با یک مثال قضاوت کردن و استناد کردن به سخن یک نفر نمیتواند معیار خوبی برای رسیدن به نتایج کلان و مهم باشد. به خصوص اینکه آن یک مثال هم محدود به قاب تلویزیون باشد.
ثانیاً کارمند زن مذکور و همانندان ایشان، آن طور که از کلامشان برمیآید، تابع محض هستند. تصویری که از این خانم ارائه میشود، در تضاد با زنانی است که به قول آقای مطهّری پوشش اسلامی را انتخاب و اختیار کردهاند.
10– «کسانی که از حجاب اختیاری سخن میگویند مفاسد ناشی از بیحجابی دوره رژیم گذشته را فراموش کردهاند یا سنشان اقتضا نمیکند که به یاد آورند، که برخی از آنها قابل ذکر کردن نیست.»
اوّلاً خود آقای مطهّری در همین نوشتار از حجاب اختیاری سخن گفتهاند و مدّعی شدهاند که بانوان ایرانی پوشش اسلامی را انتخاب و اختیار کردهاند. مگر اینکه معنای «اختیار حجاب» در یکی از دو گزاره فرق داشته باشد. ایضاحش به عهدهی آقای مطهّری است.
ثانیاً آقای مطهّری یک سیاست حکومتی با اهداف پشتپرده را شبیهسازی میکنند با دادن آزادی انتخاب نوع پوشش. ایشان بار دیگر حدّ غایی برهنگی و فجایع دوران گذشته را نتیجهی محتوم آزادی نوع پوشش میخوانند. روشن است که چنین قیاسی کارآمد و دقیق نیست. زیرا در هیچ یک از نهادهای نظام جمهوری اسلامی ایران ارادهای برای ترویج آنچه آقای مطهّری از آن نگراناند دیده نمیشود. که اگر چنین بود، خود آقای مطهّری تا کنون بارها و بارها آن نهاد را زیر تیغ انتقادهای شفّاف و مداوم خود قرار داده بود. از تذکّر تاریخی آقای مطهّری چنین نتیجه میگیریم که آزادی پوشش در کنار دستگاه و تبلیغات اشاعهدهندهی فساد، فاجعه میآفریند. اگر قرار باشد، وضعیت امروز را به درستی ترسیم و تحلیل کنیم باید به دنبال مثالی باشیم که آزادی پوشش با حاکمیتی که فحشا و فساد را اشاعه نمیدهد و یا شاید بر ضدّ آن تبلیغ میکند، با هم جمع شده باشند.
11- «فاجعه اندلس را که طی آن غربیها سرزمین اندلس را به گفته خودشان به کمک دو عنصر زن و شراب از دست مسلمانان خارج کردند و مرتکب جنایتهای وحشتناک شدند، نباید فراموش کنیم.»
اوّلاً صحّت این تحلیل تاریخی مورد تردید است. حجّتالاسلام و المسلمین، دکتر رسول جعفریان، در مقالهای با عنوان «داستانی که تبدیل به حقیقت تاریخی شد» به این بحث پرداختهاند و علاقهمندان میتوانند به آن رجوع کنند.
ثانیاً روایت مذکور را مستند میگیریم و آن را مثال دیگری میانگاریم از ایران قبل از انقلاب و آنتالیای الان. از همهی این مثالها میتوان این نتیجه را گرفت که علما و مصلحان باید از رفتن جامعه به سوی برهنگی جلوگیری کنند. امّا اینکه اگر حاکمیت با اعمال فشار و استفاده از نیروی انتظامی و قوّهی قضایی وارد میدان نشود، حجاب و بعد هم عفاف ما از دست میرود، بیشتر تحقیر و تخریب حجاب است، تا حمایت از آن. تعبیر «اهانت در لباس حمایت»، عنوان بخشی از کتاب «خدمات متقابل ایران و اسلام» شهید مطهّری است. ایشان در این بخش از کتاب به کسانی که مدّعیاند ایرانیان دین و آیین خود را از ترس حملهی اعراب وانهادهاند و به دین جدید درآمدهاند، میتازند. شیوهی حمایت آقای مطهّری از حجاب، برای من یادآور این عبارت و از نظر من همانند آن ادّعاست. از خلال عبارات و اشارات آقای مطهّری همان نتیجه حاصل میشود که نباید بشود؛ نیروی انتظامی و قوّهی قضایی نباشد، حجاب هم نیست.
12- «اصرار رژیم گذشته بر بیحجابی و دایر کردن مراکز فحشا و کاخهای جوانان، یک سیاست حساب شده بود که جوانان فیلشان یاد هندوستان نکند. هر نظام سیاسی که میخواهد مردمش او را راحت بگذارند، به اشاعه بیبندوباری میپردازد تا مردم مشغول باشند و او به کارش بپردازد»
نقطهی مقابل رفتاری که از رژیم گذشته توصیف میشود، لابد زمینهسازی برای ترویج فرهنگی در نقطهی مقابل فحشا و فساد است. زیرا احتمالاً رژیم گذشته هم افراد را به اجبار به مراکز مذکور نمیبرده، بلکه زمینهچینی میکرده تا افراد جذب شوند.
در عوض سیاست فعلی، هرچند باعث نشده است که مردم نظام سیاسی را راحت بگذارند، بلکه چنانکه شهید بهشتی پیشبینی میکرد، به نوعی طغیان در برابر نظام سیاسی منجر شدهاست. توصیه و پیشبینی شهید بهشتی این بود: «به مردم ایران فرصت بدهید تا آگاهانه و آزادانه خود را بر مبنای اسلامی بسازند و این خودسازی را بر مردم ما تحمیل نکنید. به مردم کمک کنید، آگاهی بدهید، زمینهسازی کنید برای رشد اسلام، ولی بر مردم هیچ چیز را تحمیل نکنید. انسان بالفطره خواهان آزادی است، میخواهد خودسازی داشتهباشد. خودش خودش را بسازد، امّا برخلاف دستور قرآن، مبادا مسلمان بودن و مسلمان زیستن را بخواهید بر مردم تحمیل کنید، که اگر تحمیل کنید، آنها علیه این تحمیلتان طغیان خواهندکرد. انسان، عاشق آزادی است میخواهد خودش به دست خود و با انتخاب خود، خود را بسازد.»
13- «اگر جمهوری اسلامی بر پوشش اسلامی تاکید دارد گذشته از اینکه دستور اسلام است، بدین علت است که خیر دنیا و آخرت مردم خود را میخواهد و نسبت به سعادت اخلاقی و روحی مردم خود نیز احساس مسوولیت میکند و مانند یک حکومت سکولار نسبت به اخلاق و عقاید مردم بیتفاوت نیست و خود را تنها متعهد به تامین معاش مردم نمیداند. آیا آنچه برخی طرفداران حجاب اختیاری برای اثبات ادعای خود به اختیاری بودن نماز و روزه استناد میکنند که هرکس که نماز نخواند یا روزه نگرفت گناهش پای خودش است و ما مامور به الزام نیستیم. به این افراد باید گفت رعایت پوشش اسلامی که شامل زن و مرد میشود و به دلایلی برای زن حدود بیشتری دارد، در دو حوزه قابل بحث است؛ یکی در حریم خصوصی و دیگر در اجتماع. در حریم خصوصی مانند محل سکونت، حکم الزام یا اختیار حجاب مانند حکم نماز و روزه است و کسی نمیتواند الزام ایجاد کند و اساسا الزام شدنی نیست.»
با این منطق آقای مطهّری، نظام از منظر حقوقی با گناهی مثل زنا نباید کار داشته باشد. جشن و پایکوبیهای جوانانه هم چون دیگر در جای عمومی مثل کاخ جوانان نیست و در خانهها یا باغهای خصوصی برگزار میشود، نباید مورد مؤاخده قرار گیرد. در این تفکیک آقای مطهّری نیز تناقضی هست. ایشان از طرفی میگویند، عقیده و اخلاق و سعادت اخلاقی و روحی ایشان از تعهّدات نظام است. امّا در عرصهی عمل، هرآنچه در حریم خصوصی رخ میدهد، از شمول این تعهّد خارج میکنند.
آیا آقای مطهّری به نسبتی میان این حوزه قائل نیستند؟ آیا نه «صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی»؟ آیا اگر عرصهی عمومی را به لطف قهر از مظاهر فساد و بیحجابی پاک کردیم، زیر پوست شهر هم همان میگذرد که ما میخواهیم؟ قطعاً چنین نیست. نگرانی من و امثال من از تأثیر مستقیمی است که رفتارهای حوزهی عمومی حاکمیت بر حریم خصوصی میگذارد.
14- «در اینجا حق اجتماع مطرح میشود و کسی نمیتواند بگوید نوع پوشش من فقط به خودم مربوط است.»
آقای مطهّری صورت مسأله را قدری تغییر میدهند. بحث بر سر انکار حقّ اجتماع نیست. دعوا بر سر این است که حدّ و حدود حقّ اجتماع و نوع برخورد با ناقض آن را چه کسی یا نهادی باید تعیین کند. در اینجا به پرسش ازپیشپاسخدادهی آقای مطهّری میرسیم. ایشان پرسیدند که حدّ اختیار کجاست و خودشان هم حدّ و نتیجهی محتوم اختیار را برهنگی خواندند. حال ما هم میتوانیم از ایشان بپرسیم حدّ اجبار کجاست؟ دقیقاً همان چیزی که در شرع آمده؟ اگر چنین است که آن حد به اذعان آقای مطهّری و به شهادت همگان محقّق نشده است و تلاشی هم برای تحقّق آن از طریق اجبار حاکمیت مشاهده نمیشود. اگر آن حد را چیزی غیر از معیارهای شرعی تعیین میکند، یعنی مسأله عرفی است.
در کتاب مسألهی حجاب شهید مطهّری، بحثی از وظیفهی حاکمیت در قبال پوشش جامعه نشده است. امّا یکی از روایاتی که شهید مطهّری در راستای اثبات وجوب پوشاندن موی سر آورده است، میتواند به بحث حاضر مرتبط باشد:
((عباد بن صهیب: سمعت أباعبدالله علیه السّلام یقول لا بأس بالنّظر إلی رؤوس نساء أهل تهامة و الأعراب و أهل السّواد و العلوج لأنّهم إذا نُهوا لاینتهون». یعنی حضرت صادق علیه السّلام فرمود نگاهکردن به سر زنان تهامه، بادیهنشینان، دهاتیهای حومه و علجها (غیرعربهای بیسواد که در حکم همان بادیهنشینهای عرب هستند) مانعی ندارد، زیرا ایشان را هرگاه نهی کنند، فایده ندارد.))
شهید مطهّری در ادامه از اختلاف نظر علما در باب این روایت و حکم حاصل از آن سخن میگویند و خود نیز آن را یک استثناء دائمی نمیدانند. به هر روی، این روایت و نظر برخی فقها و مراجع بزرگ در تعمیم حکم آن به وضعیت امروز، نشان میدهد که دغدغه و غیرت دینی، به شکل حمایت از حجاب آقای مطهّری و موافقان نظر ایشان منحصر نیست.
۱۵- «به هرحال کسانی که این روزها بر طبل حجاب اختیاری میکوبند در تقسیم اول دو دستهاند؛ یکی گروهی که هدف سیاسی دارند و رسانههای خارجی پیگیر کار آنها هستند، گروه دوم کسانی که هدف سیاسی ندارند و خود به دو دسته تقسیم میشوند: افرادی که در امور دینی سهلانگار و به دنبال راحتی و بیقیدی هستند که در میان آنها به تعبیر شهید مطهری مردان شکارچی نیز حضور دارند که با شعار آزادی زن، دنبال شکارهای خود هستند؛ و دسته دیگر کسانی که از روی حسن نیت و اعتقاد، فکر میکنند حجاب اختیاری به نفع جامعه است. خطاب این مقاله بیشتر به این افراد است.»
من چون خودم را از دستهی دوم میدانستم، دست به قلم بردم و آنچه را باعث میشود نظرات آقای مطهّری را نپذیرم، نوشتم و از این منظر، سخن دیگری ندارم.امّا از این ادّعا که برخی گوبندگان بر طبل حجاب اختیاری، مردان شکارچی هستند، بیتوجّهی و عدم شناخت نسبت به فضاهای غیر از فضای عمومی جامعه را متوجّه میشوم. من بعید میدانم مردان شکارچی، آن قدر در امر شکارشان به مشکل خورده باشند که وقت برای پرداختن به این قسم درگیریها داشتهباشند.
انتهای پیام