احضار علی(ع) توسط قاضی، از دیدگاه امام: «ما چنین حکومتی میخواهیم»
قاضی حضرت امیر را احضار کرد. رفت. نشستند جلوی قاضی. حتی تعلیم داد به قاضی – ظاهراً در همین جاست – که نه، به من زیادتر از این نباید احترام کنی؛ قضاوت باید همچو، هر دو علی السواء باشیم
یکی یهودی بوده و یکی هم رئیس – عرض میکنم که – از ایران گرفته تا حجاز تا مصر تا عراق! قاضی رسیدگی کرد و حکم بر ضد حضرت امیر داد.
شما پیدا بکنید در تمام دورههای سلطنتها و رئیس جمهوریها و اینها، یک همچو وضعی که یک رئیسی با یک یهودی که تَبَعش بوده و با آن قاضیای بوده است که خودش رعیت او بوده، شما پیدا کنید یک همچو قضیهای در تمام جمهوریها، در تمام سلطنتها، در تمام رژیمها تا ما بگوییم رژیم اسلام یک رژیمی است که پایین تر از سایر رژیمهاست.
ما که رژیم اسلام را میخواهیم، یک همچو چیزی میخواهیم. ما که میگوییم حکومت اسلام، همچو چیزی میخواهیم. ما میخواهیم یک حکومتی باشد که اگر قاضی دادگستری او را احضار کرد، برود آنجا. حالا به «اعلیحضرت» میشود گفت، یک کسی بگوید که شما مال مرا غصب کردی؟! یکی از این مازندرانیها برود بگوید که شما مال مرا غصب کردید؟! قاضی جرأت میکند؟! حالا هم – حتی حالا هم که همه بچهها دارند داد میزنند که مرگ بر شاه- همین حالا هم جرأت میکند قاضی که احضاریه بفرستد برای «اعلیحضرت»؟! حالا چند سال پیش از این را که میدانید چه مصیبتی بود. رئیس جمهور اینجا چطور؟ قاضی دادگستری احضارش میکند؟ احضار کرد، میرود در آن محضر مینشیند، حکم برخلافش بکند، بی چون و چرا قبول بکند
صحیفه امام – ج ۴ – ص ۳۲۷و 328
انتهای پیام