مجادلهی طباطبایی و سروش بنیادی نیست
«هادی خسروشاهین»، روزنامهنگار، در یادداشتی در فیسبوک نوشت:
تجربهی همنشینی با دکتر داوود فیرحی فیض ناب است و فضل عظیم. امروز در محضر استاد بودیم تا برایمان از تاریخ اندیشهی سیاسی در ایران بگوید. با شاهکلید قانون به سراغ متون و دورههای تاریخی میرفت تا روشن کند که میان حکمرانی سنتی و مدرن در سرزمین پارسیان مرزی باریک است و آنچه به فهم این تفکیک یاری میرساند قرائت و خوانش از انسان است. آنها که انسان را برابر میدانند به هموزنی عقل در نوع انسان میرسند و آنها که به تفارق در قوهی عاقله حکم میکنند، طبیعتا آدمیان را نابرابر. به گمان فیرحی آنچه منورالفکران ایرانی به اشتباه منازعهی اصلی سنت و تجدد میخوانند نسبتی با آراء لاک ندارد. پیروان تجددخواهی این فیلسوف بریتانایی اغلب از دیننداران بودند و نه بیدینان چون لاک به مجادلهی عقل و شرع باور نداشت. آنچه به آدمی مجوز گذر از سنت و ورود به عصر تجدد میدهد، عقل برابر و به تبع آن انسانهای قرینهی یکدیگر است. این مسالهای است که بهباور فیرحی روشنفکران ایران در آن دچار کجفهمی شدهاند و هزینههای چنین گذاری را بیآنکه بخواهند سخت و سهمگین کردند.
وی برخلاف طباطبایی، زوال ایران را نه تضعیف عقل و عقلگرایی بلکه عقل نابرابر طبق روایت سنتگرایان میداند. مشکل اساسا نه تضعیف عقل بلکه قوه و قدرت عقلنابرابر در منظومهی سنت بود آنچنانکه گروهی بر کرسی آریستوکراسی فلسفی مینشستند و دیگران در جایگاه بندگان فرومایه. پس وقتی محل منازعه عوض شود، ممکن است زیان و صدمات آن نیز تقلیل بیابد.
فیرحی در این میان به پرسشی در مورد مجادلهی داخلی تجددگرایان ایرانی پاسخ داد. به باور او چنین مجادلهای بالاخص میان سروش و طباطبایی بنیادی نیست. هر دو تجددی میخواهند که از پالایش سنت زاده میشود؛ اما یکی بر تفسیرهای دینی پای میفشارد و دیگری بر هویت ملی. او در عین حال طریقت سروش را با سلوک شریعتی همگام و همخوان ندانست و قائل به جدایی وی از روندهای بنیادگرایانهی رادیکال شد.
انتهای پیام