خرید تور تابستان

تقابل دو گونه‌ی رفتاری در «بدون تاریخ، بدون امضا»

/ تحلیلی بر یک فیلم /

«سیاوش خوشدل»، عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی نوشت:

[این یادداشت، قسمت‌های مهمّی از فیلم را لو می‌دهد. اگر قصد دیدن فیلم را دارید، پیشنهاد می‌کنم آن را نخوانید.]
 
«بدون تاریخ بدون امضا» ساخته‌ی «وحید جلیلوند»، روایتگر بدبختی و عزا و فقر و نابسامانی نیست. همه‌ی این‌ها در فیلم هست. امّا موضوع فیلم این‌ها نیست. فیلم روایت یک تقابل است؛ تقابل دو گونه‌ی رفتاری در مواجهه با متّهم دیدن خویش. حادثه‌­ای رخ داد­ه ­‌است. یک نفر با نگاه اطرافیان می­‌جنگد و به هر دری می­‌زند تا بگوید تقصیر او نبوده ‌­است. دیگری با خودش کلنجار می­‌رود و نگاه ملامت­گر نزدیک­ترین فرد به خود را به جان می­‌خرد و به اعتبار کاری خود لطمه می‌زند، تا بگوید احتمال تقصیر او هم هست. به طور جداگانه، ویژگی‌­های هر یک از این دو گونه را که در تضاد کامل با یکدیگر قرار دارند، برمی­‌شمرم.

خوداتّهامی «کاوه نریمان»

کاوه با اتّهامی مواجه است که اطرافیان و جامعه اصلاً در جریان آن نیستند تا بخواهند به صدق یا کذب آن بیاندیشند. این خود کاوه است که در درون خود با این اتّهام مواجه است. او خود گام به گام جامعه را به این اتّهام متوجّه می­‌کند. نخست نزدیک­ترین فرد به خود و سپس فرد ذی­نفع را که ممکن است از او شاکی باشد، مطلّع می‌­کند. در نهایت رسیدگی موضوع را به نهاد قانونی و روند حقوقی می‌­سپارد و حتّی خود در بخشی از این سازوکار قانونی و حقوقی مسوولیتی به عهده می‌­گیرد. هرچند احتمالاً از نظر حقوقی و قانونی، کسی که در پرونده‌­ای ذی­نفع باشد، امکان اعمال نظر در آن پرونده را ندارد، امّا اعتماد ما به کاوه و دغدغه و مسئولیت‌­پذیری‌اش، آن قدر هست که بتوان او را در مقام نظردادن درباره‌ی چیزی نشاند که ممکن است نتیجه‌ی آن به ضرر خودش باشد.

کاوه دو تقصیر داشت؛ در شب حادثه، مسأله را به صورت حقوقی پیگیری نکرد. در روز اطّلاع از واقعه، حادثه‌ی شب گذشته را اطّلاع نداد. او آن قدر بر این دو تقصیر متمرکز است که برخی از جزئیات را یا تکرار نمی­‌کند یا نمی‌­گوید یا اصلاً به یاد نمی‌­آورد:

1- اینکه در شب حادثه در اثر تحت فشار بودن و برخورد با خودروی دیگری، به سمت موتور منحرف شده ­است.

2- اینکه کودک را معاینه کرده و به پدر اصرار و تأکید کرده‌­است که کودک را به درمانگاه برساند و پس از مشاهده‌ی اینکه کودک را به درمانگاه نبردند، کوشیده­‌است بار دیگر او را به این امر توجّه دهد.

3- اینکه خسارت و هزینه‌ی درمان احتمالی را به صورت توافقی پرداخت کرده­‌است و رضایت طرف مقابل را جلب کرده‌ ­است.

کاوه به هیچ یک از این توجیهات و انجام وظایف اهمّیت نمی­‌دهد. در منش و باور او، انجام وظایف، رافع مسوولیت‌­های دیگر و سرپوشی برای کوتاهی­‌ها نیست.

«موسی خانرودی»

بر خلاف ترانه‌­ای که روزبه بمانی برای این فیلم سروده‌­است، موسی به هیچ وجه معتقد نیست که «من بچه‌م رو کشتم». از حدیث نفس او بی­‌خبریم. همسرش او را مقصّر می‌­داند و او به هر مستمسکی دست می‌­زند تا بار اتّهام را از دوش خود بردارد و بر دوش دیگران بگذارد. موسی نیز در این کشاکش کوتاهی‌­های خود را نادیده می­‌گیرد.

1- اینکه نریمان برای رساندن کودک به درمانگاه، اصرار و تأکید و تلاش کرده‌­است و او کوتاهی کرده‌­است.

2- اینکه نریمان خسارت موتور و هزینه‌ی لازم برای رفتن به درمانگاه را به او پرداخت کرده‌­است و او کوتاهی کرده‌­است.

3- اینکه بر خلاف مقرّرات، چهار سرنشین بر روی موتور سوار بوده‌­اند و باز بر خلاف مقرّرات هیچ یک کلاه ایمنی نداشته‌­اند.

موسی هیچ کلامی و موقعیتی را علیه خود برنمی­‌تابد. در لحظات آغازین باخبر شدن از احتمال مرگ کودک در اثر آلودگی غذا، به سکوت و پنهان­کاری روی می­‌آورد و به همسرش نیز اجازه‌ی حرف زدن نمی­‌دهد. وقتی همسرش به وجود غذای آلوده در خانه اشاره می‌­کند، از زخم­‌زبان زدن او عصبانی می­‌شود. وقتی همسرش در حیاط و در خلوت خود گریه می‌­کند، به او امر می­‌کند دست از این کار بردارد و به اتاق بیاید. وقتی همسرش به او نگاه نمی­‌کند، به او امر می­‌کند که نگاه کند. همۀ این موقعیت‌­ها و رفتارها، او را در موقعیت متّهم قرار می‌­دهد. او تحمّل چنین موقعیتی را ندارد. گریه و فریاد موسی در بیغوله‌­ای دور از نگاه دیگران، واکنشی به این موقعیت است. وگرنه، برای گریه از مرگ فرزند، نیازی به پنهان شدن از جمع نبود. امّا این مقدار کافی نیست. او برای فرار از این فشار، به سمت کسی حمله‌­ور می­‌شود که غذای آلوده را به او فروخته‌ ­است. البته این حمله قابل هضم و طبیعی است و از موسی نمی­‌توان توقّع داشت به این بیاندیشد که همان قدر که او نمی­‌دانسته، کارگر فروشنده هم نمی­‌دانسته‌ ­است. موسی در این مرحله هم کوتاهی خود را که اعتماد به فردی فاقد صلاحیت است، نادیده می­‌انگارد. نتیجه‌ی حمله و درگیری موسی با کارگر فروشنده، برای او آرامشی نسبی فراهم می‌­کند.

نگاه و حرکات او آرام شده ­‌است و از لرزش­‌های جسمی و لغزش‌­های زبانی برخاسته از تردید خبری نیست. زیرا او توانسته­‌ است در ازای این فرآیند یک چیز را به دست بیاورد؛ نگاه و توجّه همسرش. موسی دیگر مورد اتّهام و انتقاد نیست، بلکه مورد حمایت است. این آرامش در لحظات سخت بازپرسی صحنۀ جرم هم احساس می­‌شود و تنها وقتی جای خود را به اضطراب و آشفتگی می­دهد که برخورد بازپرس با همسرش را برنمی‌­تابد.

برخوردهای موسی در مواجهه با دکتر نریمان نیز آمیخته با طلبکاری اوست. او بیان صادقانه‌ی دکتر درباره‌ی «احتمال» مرگ در اثر تصادف را حمل بر «قطعیت» می‌­کند و مدّعی می­‌شود که اگر دکتر مطمئن نبود، مسأله را فاش نمی­‌کرد. پرسش دکتر از چرایی نبردن کودک به درمانگاه را حمل بر اشاره به پول دریافتی می­‌کند.

خطّ رفتاری دو شخصیت اصلی فیلم در دادگاه به یک نقطۀ مشترک می‌­رسد. یکی اتّهامات خود را علنی می­‌کند و از هیچ مستمسکی برای کاستن از بار تخلّف و جرم خود استفاده نمی‌­کند. دیگری همه‌ی آنچه را می­‌تواند به کاستن از بار تخلّف و جرم طرف مقابل بیانجامد، پنهان می­‌کند.

***

این یادداشت را با اشاره به جمله‌ی «وحید جلیلوند»، هنگام دریافت جایزه‌ی جشنواره‌ی ونیز پایان می­‌دهم؛ «سینما قرار است از من انسان بهتری بسازد، پیش از آنکه فیلمساز خوبی بسازد.» و «بدون تاریخ، بدون امضا» می­‌تواند فیلمی باشد که از منِ مخاطب، انسان بهتری بسازد.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا