29 اردیبهشت؛ یک سال بعد
«محمد توکلی» عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز به مناسبت سالگرد انتخابات۹۶ نوشت: «حالا یک سال از انتخاب حسن روحانی در 29 اردیبهشت 1396 میگذرد. یک سال پر فراز و نشیب که برخی را به مرحلهی «پشیمانی» از انتخاب روحانی و صندوق رای رسانید و گروهی دیگر را با محدودیتهای ساختار سیاسی برای نهادهای انتخابی بیشتر از گذشته آشنا کرد.
از پاییز سال 1395 شاهد آن بودیم که جریان اصلاحات با سه رویکرد متفاوت به انتخابات96 توجه نشان داد. بخشی از این جریان معتقد بودند که تکرار کاندیداتوری حسن روحانی و سرمایهگذاری دوبارهی اصلاحطلبان بر روی او اشتباه است و رییس دولت یازدهم نمیتواند پاسخ شایستهای به اعتماد دوبارهی اصلاحطلبان به او بدهد، گروهی دیگر در بین اصلاحطلبان معتقد به حمایت مشروط از روحانی بودند و از «بده – بستان» با او سخن میگفتند. آنان مدعی بودند که روحانی در دولت یازدهم آن طور که انتظار میرفت این جریان حامی خود را ندید و در چینش اعضای کابینه و یا در پیشبرد برنامههای دولت در حوزههای سیاسی و اجتماعی نگاه چندان اصلاحطلبانهای حاکم نبود. این گروه از اصلاحطلبان با تاکید بر اینکه کاندیدای مورد حمایت این جریان سیاسی به دلایل مختلفی باید روحانی باشد اعتقاد داشتند که این حمایت میباید با شروطی همراه بوده و به اصطلاح حمایتی از جنس «چک سفید امضا» نباشد. و گروه سوم هم که در نهایت توانستند حرف خود را به کرسی بنشانند بر این عقیده بودند که «انتخابات 96 لزوماً انتخابی برای چهار سال نیست»، در نتیجه ساختار قدرت اجازهی حضور اصلاحطلبان شاخص را نخواهد داد، از طرف دیگر جناح مقابل نیز با همهی قوا به میدان میآید تا دولت اعتدال را به «نخستین دولت تک دورهای تاریخ جمهوری اسلامی» تبدیل کند. بنابراین جریان اصلاحطلبی میباید با تکیه بر نقاط قوت کارنامهی چهار سالهی حسن روحانی (همچون برجام، کنترل و تک رقمی کردن نرخ تورم، بهبود وضعیت نرخ رشد اقتصادی، طرح تحول سلامت و…) حمایت قاطع و بدون قیدوشرط خود از او را اعلام کند. این گروه از اصلاحطلبان که ظاهراً اکثریت تصمیمگیران این جریان را تشکیل میدادند بر این عقیده بودند که انتخاب فردی مانند روحانی حتی اگر باعث حضور آنان در قدرت رسمی نشود فضایی را ایجاد میکند که نیروهای تحولخواه و اصلاحطلب با دستان بازتری به فعالیت بپردازند.
در نهایت اصلاحطلبان یک صدا نام حسن روحانی را «تَکرار» کرده و در روزهای انتخابات از او حمایت قابل توجهی داشتند. حضور اسحاق جهانگیری در انتخابات نیز بیشتر از آنکه به معنای حضور دو نامزد از این جریان سیاسی باشد ترفندی برای مقابله با وضعیتی بود که در آن جریان مقابل با حضور سه کاندیدا به دنبال استفادهی بیشتر از فضای تبلیغاتی دوران انتخابات بود.
هنگامی که به آن روزها در سال پیش نگاهی میاندازیم شاهد آن هستیم که حسن روحانی در روزهای ابتدایی مبارزات انتخاباتی از نشاط و جدیت کافی برخوردار نبود و حتی کار به جایی رسید که برخی زمزمهها مبنی بر اینکه «بهتر است جهانگیری جایگزین روحانی شود» هم شنیده شد! اما به تدریج و با افزایش خطر شکست در انتخابات سیاست تبلیغاتی روحانی نیز تغییر کرد. او در روزهای پایانی مبارزات انتخاباتی به همان شخصیت صریحی که گاهی در برابر فشارهای داخلی در دوران مذاکرات هستهای نشانههایی از آن را شاهد بودیم تبدیل شد. در هفتهی پایانی تبلیغات انتخاباتی حضور در برنامههای صداوسیما را تحریم کرد و به جای پاسخ به پرسشهای کلیشهای و تکراری آمران و مجریان برنامههای انتخاباتی رادیو و تلویزیون به میان مردم رفت، سخنان تند و غیر منتظرهای را گفت که حرف دل بسیاری بود و از فضای مجازی نهایت استفاده را برد.
آخرین روز اردیبهشتماه سال گذشته با اعلام نام حسن روحانی به عنوان منتخب اکثریت در انتخابات96 همراه شد. مردم نام روحانی را «تَکرار» کرده بودند و حالا دولتی که نام «اعتدال» را برای خود برگزیده بود میتوانست چهار سال دیگر هم ادامه پیدا کند.
پس از روزهایی که به ابراز خوشحالی از انتخاب حسن روحانی و از آن مهمتر عدم انتخاب رقیب او طی شد حالا زمزمههایی از کابینهی دوازدهم شنیده می شد، زمزمههایی ناخوشایند که در نظر برخی «گردش به راست» روحانی بود. اعلام نام اعضای کابینهی دوازدهم حامیان انتخاباتی روحانی را بیشتر از گذشته ناامید کرد؛ عدم حضور وزیر زن در کابینه، حضور برخی وزرای دولت یازدهم که در نگاه اصلاح طلبان همراهی کافی را با برنامههای دولت نداشتند، انتخابهایی همچون وزیر علوم که در نگاه کسر قابل توجهی از جامعه دانشگاهی ناامید کننده بود و… سبب ایجاد جوّی شد که در آن صدای غالب با کسانی بود که از «تغییر روحانی» سخن میگفتند. آنان بر این عقیده بودند که «شیخ دیپلمات» فریبشان داده است و تنها برای جلب نظر آنان در روزهای انتخابات شعارهایی زیبا را انتخاب کرد.
امّا آیا روحانی تغییر کرده بود؟!
ریشهی بیشتر انتقاداتی را که حامیان روحانی پس از انتخابات 96 از منتخب اکثریت مطرح میکنند به دو موضوع کابینهی دوازدهم و عدم اجرای وعدههایی برمیگردد که در روزهای پایانی تبلیغات انتخاباتی سبب شور و شوق بسیاری در میان مردم شد. دربارهی این دو موضوع چند نکته قابل ذکر است:
1ـ ساختار تصمیمگیری در کشور به شکلی است که چه گفته شود و چه گفته نشود انتخاب اعضای کابینه تنها با رییسجمهور منتخب نیست! جملهی معروف روحانی که در پاسخ به انتقادات از عدم معرفی وزیر زن گفته بود: «خیلی دلم میخواست حداقل سه وزیر زن داشته باشیم و گزینههای آن نیز انتخاب شده بود اما نشد» اشاره ای به همین محدودیتهای ساختاری بود. این محدودیتها لزوماً به دولت اعتدال و این سالهای اخیر هم باز نمیگردد و میتوان مصداقهای آن را در دولت احمدینژاد و در زمان انتصاب مشایی به عنوان معاون اول و همچنین دورهی دوم دولت آیتالله خامنهای که ایشان مجبور به پذیرش نخستوزیری میرحسین موسوی شدند مشاهده کرد.
2ـ علاوه بر محدودیتهای متدوال برای انتخاب اعضای کابینه شاهد آن بودیم که در این دوران ظاهراً برای انتخاب وزرای فرهنگی و آموزشی دولت نیز الزامی برای مشورت با مقامات عالی بوده است. این الزام از این بخش از اطلاعیهی دفتر رهبری نظام که در دوران حرف و حدیثها دربارهی کابینهی دوازدهم منتشر شد قابل فهم است: «رویهی ثابت در همهی دولتها، هماهنگی با رهبری در انتخاب وزیران دفاع، امور خارجه و اطلاعات بوده است. و این هم، حسب تکالیفی است که در قانون اساسی برای رهبری در امور سیاست خارجی و دفاعی- امنیتی تعیین شده است. در خصوص برخی وزارتخانهها مثل علوم، آموزشوپرورش و ارشاد اسلامی، رهبر انقلاب اسلامی حساسیتهایی دارند، چراکه انحراف در آنها، موجب ایجاد انحراف در حرکت کلان کشور به سمت آرمانها میشود»
3ـ از این واقعیت گریزی نیست که بخشی از شعارها و وعدههای رییس جمهور روحانی در دوران تبلیغات انتخاباتی، به خصوص در هفتهی پایانی آن اساساً در حیطهی قدرت و اختیارات هیچ رییس جمهوری نبوده و نیست. تاکید روحانی بر مسایلی همچون تغییرات اساسی در سازمان صداوسیما و یا حل و فصل پروندهی حصر در صورت انتخاب با رأی بالا و مانند آن از جمله شعارهایی بود که هر فردی با اندک توجهی به ساختار تصمیمگیری در کشور میتوانست غیرقابل اجرا بودن آنها را با توجه به اختیارات رییسجمهور به سادگی پیشبینی کند.
4ـ و یک احتمال دیگر دربارهی نوع رفتار حسن روحانی پس از انتخابات 96 به این نکته بازمیگشت که او قصد داشت تا با نزدیک شدن به بخشی از قدرت که در روزهای انتخابات و حتی چند هفته پس از اعلام نتایج انتخابات جدال سختی را با هم آغاز کرده بودند فضا را برای اجرایی شدن برنامههایش با ایجاد اجماع ملی فراهم سازد؛ اتفاقی که البته در عمل هرگز رخ نداد و نزدیک شدن او به جناح رقیب آن چنان عایدی برایش نداشت. برخی نیز همین موضوع را به جاهطلبی روحانی مرتبط میدانستند و معتقد بودند او به فکر جایگاهی جز ریاستجمهوری است که البته با توجه به فضای سیاسی کشور بیشتر به آرزویی محال میماند و تا حد زیادی نمیتوان چنین گمانهای را دلیل تغییر ظاهری الگوی رفتاری روحانی پس از انتخابات دانست.
اکنون یک سال از آن انتخابات گذشته است و شاهد آن هستیم که صفی از مخالفان روبروی دولت اعتدال ایستادهاند؛ صفی ناهمگون که ظاهراً هدفی واحد را دنبال میکنند و به دنبال سقوط دولت منتخب مردم هستند.
چهار گروه حاضر در صف مخالفان دولت اعتدال که میتوانند لزوماً هم با یکدیگر ارتباط جدی نداشته باشند عبارتند از: اصلاح طلبان ناراضی از دولت اعتدال که از ابتدا هم به دنبال کاندیداهایی به جز روحانی بودند، حامیان جوانتری که بی توجه به شرایط و مقدمات و الزمات یک تغییر بزرگ، به دنبال آن هستند و دچار سرخوردگی شده اند، مخالفان نظام سیاسی مستقر که اصولاً با همهی دولتهای پس از انقلاب۵۷ مخالفند، به خصوص اگر آن دولت ذیل طیف میانه رو تعریف شود و بتواند شرایط نظام را بهبود ببخشد و جناح تندرو درون حاکمیت که از روز پس از شکست در انتخابات پروژههای خود برای ناکامسازی دولت و ناامیدسازی آنان که به دولت روحانی امید داشتند را آغاز کرد. نکتهی جالب توجه در همین ارتباط آن است که دو گروه مخالفان نظام و جناح تندرو ظاهراً به یک ائتلاف نانوشته نیز دست پیدا کردهاند که مصداقهایی از آن را میتوان در پشت پردهی اعتراضات دی ماه 96، نابسمانی بازار ارز و واکنشها به خروج آمریکای ترامپ از برجام مشاهده کرد.
حال باید چه کرد و راهحل پیش روی طیف میانهرو برای عبور از این وضعیت نامساعد چیست؟
1ـ صراحت روحانی
به نظر میآید که سادهترین راه برای مقابله با فضایی که علیه دولت روحانی ایجاد شده است صراحت شخص حسن روحانی است. واقعیت آن است که در انتخابات 96 نیز تنها موضوعی که ممکن بود به شکست او بینجامد نه قدرت رقیبان و یا ناملایماتی از درون ساختار سیاسی بلکه عدم صراحت او بود. و موضوعی که در روزهای پایانی تبلیغات انتخاباتی توانست سبب جهش آرا او شود نیز همین صراحت بود. هر چه زمان بیشتری بگذرد امکان آنکه صراحت رییسجمهور بتواند سبب شفافیت فضا شده و ابهام های موجود را که سبب بروز ناامیدی و احساس شکست از انتخاب96 شده است را از بین ببرد کاهش مییابد، بنابراین ضروری است که رییس دولت اعتدال زودتر با مردم سخن بگوید؛ سخنی که در آن صراحت حرف اول را بزند نه الگوهای کلیشهای و امیدبخشی واهی. او باید صراحتاً محدودیتهای پیش روی خود برای تحقق مطالباتی که از دولت وجود دارد را با مردم در میان بگذارد و طراحیهای واقعی که برای بحرانآفرینی علیه دولت وجود دارد را افشا کند.
2ـ تلاش برای تغییر ساختار و اصلاحات واقعی
اصلاحات در ایران با ویژگی «گام به گام» بودن آن شناخته می شود و ماهیت آن نیز «آهستگی و پیوستگی» است اما مشکل از آن جا شروع میشود که اثری از این اصلاحات گام به گام مشاهده نشود. به نظر میآید که دولت دوم حسن روحانی دچار «درجا زدن» شده است. بخش بزرگی از نسل جوانی که با شور و اشتیاق و به امید اندکی تغییر در شرایط فرهنگی و اجتماعی ایران به روحانی «آری» گفتند پس از گذشت یک سال از انتخابشان همچنان با این علامت سوال بزرگ روبرو هستند که آیا فقط و فقط یک گام برای تغییر شرایط سیاسی، فرهنگی و اجتماعی که در آن زیست میکنند برداشته شده است؟! به نظر میآید که لازم است حسن روحانی با اتکا به رای 24 میلیونی خود وارد مذاکره جدی با نهادهای قدرت شده و پروژه های مشخصی را برای ایجاد تغییر و اصلاحی هر چند اندک آغاز کند. ادامهی رخوت دولت اعتدال و شخص رییسجمهور در این موضوع تنها سبب گسترش جوّی خواهد شد که اولین قربانی آن خودِ روحانی است.
3ـ اصلاحطلبان از توهم خارج شوند
در کنار همهی نقدها و اعتراضات به حقی که به عملکرد روحانی پس از انتخابات96 وارد است شاهد آن هستیم که بخشی از جریان اصلاحات در این توهم هستند که شکست دولت اعتدال میتواند فضایی را برای آنان فراهم آورد تا با آنچه «خواست مردم» میخوانند از دولت کنارهگیری کرده و به عنوان اپوزیسیون دولت اعتدال در دورههای بعدی انتخابات وارد صحنه شوند. این طیف از اصلاحطلبان از دو توهم رنج میبرند. نخست آنکه تصور میکنند اکثریتی میان دولت اعتدالی که اصلاحطلبان حامی آن بودند و جریان اصلاحطلب تفاوت قائل خواهند شد. با وجود تمام تفاوت هایی که میان یک دولت اصلاح طلب با دولت اعتدال وجود دارد کسر قابل توجهی از مردم تفاوت چندانی میان دولت روحانی و اصلاحطلبان قائل نیستند و چه بخواهیم چه نه نقاط قوت و ضعف در کارنامهی این دولت به نام اصلاحطلبان هم تمام میشود. و توهم دیگر این تصور است که ساختار قدرت اجازهی حضور اصلاحطلبانی که در حال پوشیدن ردای مخالفت با دولت اعتدال هستند را میدهد. واقعیت تلخ موجود فضای سیاسی در ایران آن است که تا اطلاع ثانوی اصلاحطلبان شاخص به دلیل وقایع 88 امکان حضور در هیچ انتخاباتی را نخواهند داشت در نتیجه سیاست «رفیق نیمه راه شدن» نه اخلاقی است و نه حتی میتواند اصلاحطلبان را به کرسی قدرت برساند.
4ـ گزارش دقیق روحانی
پنج سال از آغاز به کار دولت یازدهم میگذرد اما همچنان بخش بزرگی از ویرانهای که در تابستان92 به روحانی تحویل داده شد برای مردم بازگو نشده است. از طرف دیگر ضعف مفرط تیم رسانهای دولت، عدم همراهی بخش قابل توجهی از رسانههای اصلاحطلب و البته جذابیتی که نقد نسبت به حمایت دارد سبب آن شده است که برخی معتقد باشند «وضعیت ایرانِ امروز بدتر از ایرانِ پنج سال پیش است»! آنان که چنین دیدگاهی دارند تنها به طیف تندرو مخالف دولت محدود نمیشوند و اتفاقاً میتوان چنین موضوعی را در بین گفتههای مردم کوچه و بازار هم شنید. این برداشت از وضعیت ایرانِ امروز که کاملاً برخلاف تمامی آمارهایی است که مراکز داخلی و بینالمللی ارائه کردهاند تنها و تنها به عدم گزارش وضعیت پیش از این دولت و عدم انسجام و فعالیت ناکافی تیم رسانهای دولت و رسانههای اصطلاح حامی دولت بازمیگردد.»
انتهای پیام
ماندگاری با عزت در حاکمیت یا خانه نشینی خاتمی کدام عاقلانه تراست