دوم خرداد مُرد! تا ققنوس چه زاید…!
«نیما پروین»، فعال سیاسی، در یادداشتی با عنوان «دوم خرداد مُرد! تا ققنوس چه زاید…!» که در اختیار انصاف نیوز گذاشت، نوشته است:
دو خرداد تنها پیروزی یک جناح سیاسی بر رقیبش نبود، جنبشی را شکل داد و هویت نسلی از فعالین مدنی را به خود گره زد. محمد خاتمی را رئیسجمهور ایران کرد و ظرف چند سال بیشتر کرسیهای انتخابی حاکمیت را در اختیار جریان خطامامی سابق قرار داد، جریانی که خود را اصلاحطلب خواندند.
اصلاحطلبان دوم خردادی گرچه در ابتدا خود را ادامهدهندگان پروسهی دویستسالهی اصلاحگریای دانستند، که با ورود مدرنیته به ایران در مقابل استبداد و استعمار قد برافراشته بود، اما پس از دستیابی به قدرت، رفتهرفته خود را مبدأ اصلاحگری انگاشته و تصور کردند پیش از ایشان، اصلاحاتی در ایران نبوده، عقلانیت منفصل تاریخی در عملشان متجلی شد و تجربهی اصلاحگران پیشین را از یاد بردند.
اصلاحات دوم خردادی تنها مرحلهای از گذار تاریخی ملت ایران از جامعهی سنتی به جامعه اي مدرن بود، و جریان خط امام که قبای اصلاحگری را بر دوش خود میدید، این واقعیت را فهم نکرد و خود را مبدأ و منشأ پروسهی اصلاحگری ایرانی فرض گرفت.
در کنار این انفصال تاریخی اما اصلاحات دوم خردادی با آسیب دیگری نیز مواجه بود و آن تعدد سازههای پروژهی اصلاحطلبی دوم خردادی و عدم تجانس آنها با یکدیگر و بخصوص با پیشینهی مجریان آن بود. اگر سازههای شکلگیری اصلاحات دوم خردادی را اندیشههای اصلاحگری ابتدای دههی 70 در سه بلوک اندیشهای روشنفکری دینی، توسعهی سیاسی و توسعهی اقتصادی بدانیم، واسطهای شکل نگرفت تا ارتباط عملی این سه حوزه را با هم روشن کرده و دلالتها و کاربردهای آنها را در عرصهی عمومی تنسیق کند و نقش دولت دوم خردادی را در دستیابی به آن اهداف و کلاننگره تبیین نماید.
این واسط میتوانست تناقضهای ذاتی خط امامیها با مبادی سه گانه گفته شده، بالاخص توسعه اقتصادی را حل و فصل کند، مسألهای که مسأله ماند و باعث شد قبای اصلاحگری بر قامت خط امامیهای سابق ننشیند و سردرگمی ایشان در حل مسائل کشور را به همراه داشته باشد.
چهار سال پس از حاکمیت بلامنازع خطامامیهای سابق بر مناصب انتخابی، حباب توهم استغنایشان جایی ترکید که دو انتخابات مهم شوراها و مجلس را باخته و صحنه را به رقیب واگذار کردند. از سویی تحصن نمایندگان مجلس ششم برخلاف انتظار آنان با بیتوجهی جامعه مواجه شد و کسی را به خیابانها نکشاند.
سختی و عسرت تحولخواهان ایرانی در سالهای 84 تا 92 اهمیت بازاندیشی بنیادی در پروسهی اصلاحگری موجود را به تعویق انداخت، اما کنش اصلاحگران ناخواسته از آنچه کنشگری دوم خردادی قلمداد میشد، فاصله چشمگیری گرفت.
بازگشت عقلانیت در سال 92 گرچه با حمایت علنی تحولخواهان صورت پذیرفت، اما امتدادی از جریان دوم خرداد نبود. دوم خردادیهای تکنوکرات که سکانداری بخشهایی از دولت را به عهده گرفتند، به دلیل فساد، عدم استفاده از چهرههای جدید و شایسته، تکیه بر شبکههاي تودرتوی رابطهگرایی و ناتوانی در فهم و ارائهی راهکارهای غلبه بر مشکلات، نتوانستند طرحی نو دراندازند و با ایجاد شرایط اقتصادی جدید، در ناامدیدی بدنهی رأی تحولخواهان از اصلاحات دوم خردادی نقش داشتند.
دومخردادیهای سابقاً پارلمانتاریست که عمدتاً از مناصب رسمی حاکمیت راندهشده بودند، با تشکیل احزاب جدید کوشیدند به عرصه بازگردند. غفلت اصلاحطلبان دوم خردادی از بازگشت به سازههای کلیدی پروژهی دوم خرداد (که در گذر زمان پروسهی اصلاحگری، امتداد یافته بود) ناتوانی از معرفی چهرههای جدید به جامعه، تشکیل لایههای تودرتوی رابطهگرایی، ناتوانی از ارائهی راهکار اثربخش برای تحکیم رابطه با حاکمیت (که تجلی آن رد صلاحیت چهرههای تحولخواه در انتخاباتهای اخیر بود) و نهایتاً ناتوانی از ارائهی راهکارهای عملی حل مشکلات کشور (حتی در حوزههایی که اراده در دست این جریان قرار گرفت، مثل سازمان محیط زیست) همه و همه از افول اصلاحات دومی خردادی حکایت دارد.
بدین ترتیب پروژه اصلاحات دوم خردادی که جامهی اصلاحگری را بر قامت خطامام انداخته بود، مُرد. مرگی نه چندان شگفتآور، که هر پروژهای را آغازی است و پایانی، و هر لحظه که کسی میمیرد، نوزادی متولد میشود، با امیدی افزونتر! این نوزاد تازه سربرآورده، البته سودایش همان پروسهی اصلاحگری است، میداند انفصال تاریخی و درس نگرفتن از اصلاحگران پیشین، تحول را به سر منزل مقصود نمیرساند. و میداند اگر مبادی اندیشهاش با گسست معرفتی مواجه شد و ناکارآیی خود را در عرصهی عمل نشان داد نه سرپوشگذاری، که اجتهادی معرفتی طلب میکند. و میداند که لایههای تودرتوی رابطهگرایی مانع ورود و معرفی چهرههای کارآمد و شایسته به عرصهی مدیریت و سیاست کشور است و جریان و سیلان دشمن گنداب و فساد است.
دوم خرداد، تا ابد بر تارک سیاست کشور خواهید درخشید و خاتمی عزیز! فرزند فاضل و باتقوای امام راهبری این راه را بر عهده خواهد داشت. چنین باد.
اشکال عمده خط امامی های سابق ومدعیان اصلاحطلبی دوم خرداد نداشتن یک مانیفست سیاسی واعتقادی بود هنوز رنج فقدان این دو اصل پایان ویا امیدی به پایان ان مشاهده نمیگردد..چه دراین زمانه که اندیشه های خط امامی فاقد ایدئولوگ است ودربرابر ان تفکرات……….