صدای آزاردیدگان از مدارس را بشنویم
دکتر فرنوش اعلامی، در پی ماجرای آزارواذیت جنسی تعدادی از دانشآموزان یکی از مدارس تهران، در یادداشتی که به پایگاه خبری رب سپرد، ضمن آسیبشناسی مسئلۀ آزار جنسی و کلامی دانشآموزان در کشور، پیشنهادهایی برای حل آن ارائه میدهد. توجه به نقش خانواده، گزینش و تربیت معلم، تربیت معنوی کودکان و نوجوانان از جمله پیشنهادهای محوری وی برای کاهش این قبیل آسیبهاست.
نوشتار دکتر فرنوش اعلامی، عضو هیئتعلمی گروه رهبری و توسعۀ آموزشی دانشگاه شهید بهشتی را میخوانید:
از اتفاق شوم و دردناک برای تعدادی از فرزندان ایران زمین ابراز ناراحتی و تأسف فراوان میکنم. در محیط خشک و فضای مرده برخی از این مدارس که تعدادشان هم کم نیست، بچهها را به اجبار به مدرسه فرستادیم و شروع کردیم به تحمیل عقایدمان، فرهنگمان، حتی گفتیم چه بگو و چه نگو؛ چه بپوش و چه نپوش… فرصت کودکی کردن و لذت از یادگیری را از آنها گرفتیم و مدام با اجبار و تحمیل که من میدانم صلاحت در چیست، پیش رفتهایم!
به آنها آموختیم که حرف معلمت را گوش کن، حرف او حجت است. از معلم بت ساختیم بیآن که بگوییم از او نیز ممکن است خطایی سربزند… حال در حیرت فرو میرویم که چگونه نوجوانانمان نه نگفتند! مگر به آنها اجازه دادیم نه گفتن را تمرین کنند؟! مگر با آنها صمیمی بودیم که راز دل غمباد گرفته خود را به ما بگویند؟ هربار با ما صحبت کردند به جای همدلی نصیحت کردیم.
به نظر بنده این اتفاق یک ضعف فرهنگی، آموزشی، معنوی و اجتماعی است. و در صورت نپرداختن بدان فاجعهای رخ میدهد اما متأسفم که بگویم بالاخره صدای آزاردیدگان جسمی و جنسی شنیده میشود اما آزاردیدگان کلامی چهطور؟ بسیاری از کودکان و نوجوانان سرزمینم در معرض آزار کلامی والدین و مدرسه خود قرار میگیرند. برای برونرفت از این بحرانها باید کاری کرد. بنده به نوبۀ خود پیشنهادهای زیر را مطرح میکنم:
۱٫ در کشورهای پیشرفتۀ دنیا، معلمشدن دورهای طولانی به قدر دوره پزشکی است. شرایط و تسهیلات مالی و غیرمالی، فرهنگ و شأن معلمی را ارتقا دهیم و افراد بااستعداد و علاقهمند را به این شغل مقدس سوق دهیم و البته اساتید پرانرژی و متخصص و حرفهای را به این امر اختصاص دهیم.
٢. تغییری جدی در سیستم گزینش معلمان صورت گیرد که البته در چند سال اخیر این تغییرات مثبت و قابل تحسین بوده اما بهویژه در بخش صلاحیتهای عمومی نیاز به کار دارد. سؤالات گزینش آموزشوپرورش، ریا و دورویی را ترویج میدهد؛ ما نیازمند ارزشیابیهای غیرمستقیم، باطنیتر، تخصصیتر و روان کاوانهتر هستیم.
٣. با توجه به این که نسل بعدی معلمان بیشتر مجرد هستند، دورههای روانشناسی کودک و نوجوان بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد.
۴. مباحث خداشناسی و خداجویی با لذت را از کودکی آموزش دهیم که به اعتقادم کلید پیشگیری و برونیافت از بحرانهای اخلاقی، دین و دینداری است که متأسفانه در این حوزه بسیار ضعیف عمل کردهایم.
۵. برگزاری جلسات منظم مدرسه با والدین و آگاهنمودن آنها از مسایل مختلف بهویژه ارتباطات اجتماعی دانشآموزان، بحث بلوغ، و … الزامی باشد.
۶٫ با این روند بیاعتمادی جامعه به مدارس، به اعتقادم فضاهای بیشتری به دوربین مخفی و سیستمهای هوشمند مجهز گردد. این حق والدین است که بتوانند کودک و نوجوان خود را در مدرسه دنبال کنند.
٧. قطعا بدون نقش فعال خانواده هیچ کاری به خوبی در مدارس پیش نمیرود. پدرها و مادرهای عزیز، فرزندان پاک و معصوم خود را برونسپاری نکنیم. متأسفانه به دلیل شرایط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، خانواده فرصت کمی برای فرزندان میگذارد و گاهی فقط نقش تنخواه را برای آنها ایفا میکند. از فرزندان فقط انتظار درس خواندن داریم. کسب مهارتهای فردی، اجتماعی و حرفهای درس اصلی زندگیست.
٨. خانوادههای محترم با تحقیق و بررسی بسیار و در نظرگرفتن شخصیت فرزند خود، فرهنگ خانواده و سبک و رویکرد مدرسه، در مدارسی ثبت نام کنند که شأن انسانیت را حفظ مینماید. متأسفانه به نظرم مدرسهنرفتن گاهی بهتر از رفتن به مدرسههای نامناسب است.
۹٫ اجازه دهیم بچهها حرفشان را بزنند. هنر همدلی را بیاموزیم. اجازه دهیم ما را به چالش بکشانند، ادعا داشته باشند، محترمانه نظرات و ارزشهای خود را بیان کنند، تلاش کنیم الگوی مناسبی برایشان باشیم و این فقط با رفتار صحیح امکانپذیر است نه گفتار. داشتن نقش تربیتی، فرصت تهذیب نفس را به ما میدهد که هر شغلی این فرصت را نمیدهد.
در نهایت باید بپذیریم که خاطیان و مجرمان این داستان که متأسفانه در جامعۀ ما هم در حال افزایش است محصول خانواده و نظام آموزشی خود ماست. به امید آن که همه برای انسانشدن، انسانماندن و انسانسازی تلاش کنیم.
انتهای پیام