به جای مام وطن، بگوییم فرزندم وطن!
«سمیه سادات حسینی»، فعال مجازی، در یادداشتی دربارهی تغییر در ترکیب «مام وطن» نوشت:
آیا مساله این نیست که رابطه بین وطن و وطنمندان را از پایه اشتباه تعریف کردهایم؟ چرا وطن را مادر و خود را فرزندان نامیدهایم؟ مادر آیا نباید خود دارای داشتههای فیزیکی و روحی و عینی و تواناییهای بالقوه برای داشتن، حمایت و تربیت فرزند باشد؟ آیا فرزند نباید پهنه بکر بالفعلها برای پروردهشدن باشد؟ صرفاً چون وطنمندان «در» خاک وطن متولد میشوند، به ورطهی چنین استعارهی ناکارآمد و اشتباهی غلطیدهایم؟ اگر جای عناصر استعاره را با یکدیگر عوض کنیم، چه رخ میدهد؟ وطن را که سرشار از بالقوههای نیازمندِ توجه و ناپروردگیهای نیازمند پرورش است، فرزند خود بدانیم و خود را مادران و پدران آن ببینیم.
چه در سطح کلان مسوول و موثر مستقیم شرایط این طفل باشیم یا وطنمندان عادی، این ما هستیم که با توان، امکانات و مدیریت خود، وطن را آباد میکنیم یا به ویرانی میکشانیم. ما به پدر یا مادرِ وطن بودن، سزاوارتریم تا برعکسش! ماییم که اگر مادرِ این طفلِ عزیز، اما نیازمندِ توجه و تربیت باشیم، تابِ تمام بدقلقیها و سختیهایش را هم خواهیم آورد. ماییم که اگر به جای همیشه طلبکار بودنِ فرزندواره از خاکی که در خود هیچ توانِ مستقلی ندارد، بدهکارِ همیشگی فرزند خود باشیم، از اعتیاد و تندی و فقر و استبدادش، قهر نخواهیم کرد.
ماییم که اگر والدِ این طفل باشیم، در نفرتانگیزترین حالتِ این بینوا نیز، نه از مهرمان به او کم خواهد شد، نه صورتحسابِ عمر و جوانی رفته در قبال آزارهایش را پیش رویش خواهیم نهاد، نه از تلاش برای اندکی بهبود یا کاهش رنجاش دست برخواهیم داشت نه راضی به مرگِ دردناکش خواهیم بود به قیمتِ رستنِ خود از دستِ نیازش. ماییم که هر چه هم فرزند را بد پرورده باشیم و از بدیها و آزارهایش بهجان آمدهباشیم، هرگز نقش خود را در اینگونه بارآمدن او فراموش یا انکار نخواهیم کرد و لحظهای دست از مسوولیتِ مدام خویش در حمایتش برنخواهیم داشت.
زبان، گاهی ما را فریب میدهد. گاهی قرنها گرفتار بندهای استعارهای غلط میشویم و با اشتباهگرفتن نقشها، میشویم یکی از طلبکارترین ملل دنیا در قبال مشکلات سرزمین خود. ذهن، به استعارههای رایج، اصالت و رسمیت میبخشد و با باورکردنِ عناصر یک استعاره، وظیفه سازندگی ما وطنمندان را بدل به این انتظار میکند که وطن وظیفه دارد در هر صورت به ما خدماتی ارائه دهد. زبان، تنها وسیلهای خنثی برای برقراری ارتباط و انتقال مفاهیمی مستقل نیست. زبان، ادبیات و استعاراتِ عام و کهن، به کارکردِ ذهن و اعمال ما شکل میدهد. از امروز، به جای مام وطن، بگوییم فرزندم وطن!