با مستر پرتغالی چکار کنیم؟
«احمد هاشمی» در یادداشتی برای انصاف نیوز دربارهی کارلوس کیروش مربی تیم ملی فوتبال ایران نوشت:
همه آنچه کارلوس کیروش درباره تأثیرگذاری برانکو در به هم خوردن برنامه تدارکاتی تیم ملی میگوید، اگر درست باشد، نشانه ضعف فدراسیون فوتبال است. فدراسیون فوتبال ارگانی دولتی است که در سالهای اخیر بر اثر فشار فیفا مجبور شده تعاملش را با فوتبالیستها و مردم بیشتر کند. سازمانی که مدیرش بهنوعی منصوب دولت است، اما بیشتر از سازمانهای دیگر ناگزیر به پاسخگویی به خرد جمعی است. سازمانی که دچار دوگانگی است. نمونه آشکار این دوگانگی مسئله ورود بانوان به ورزشگاههاست، افکار عمومی و قوانین صریح بینالمللی فشار میآورد که درهای ورزشگاهها را به روی بانوان باز کنند، اما ریش رئیس، گیر اجازهنامه مافوق است. اینگونه است که مسائل بغرنج میشوند. با این شرایط پاسخ روشن به این پرسش که فدراسیون فوتبال در قبال اظهارات خارج از اسلوب کیروش چکار باید بکند این است که دقیقاً هیچ کار، چون درواقع هیچ کاری از او برنمیآید. تصمیمگیری درباره برخورد با کیروش، احتمالاً ربط مستقیمی دارد به ماندن یا نماندن او، امری که در حیطه اختیارات فدراسیون فوتبال نیست. درست به همین دلیل است که کنترل رفتار کارلوس کیروش از دست رفته است. این درگیریها حاصل اشتباهی است که چهار سال پیش به وقوع پیوست. اشتباهی که همه در وقوع آن نقش داشتیم. وقتیکه تیم ملی بهقاعده انتظاری که از آن داشتیم، حضور موفقی در جام جهانی داشت، انتظار مردم این بود که قرارداد مربی تمدید شود و البته مشکلاتی سر راه بود. درنهایت با فشار رسانهها و نمایندههای مجلس و حمایت گسترده مردم کیروش مربی ماند. از آن به بعد، مربی کارمندی بود که زورش از کارفرمای خود بیشتر است.
قاعده این است که پس از نخستین مصاحبه خارج از حیطه کاری مربی، رئیس فدراسیون او را جریمه کند و از او تعهد بگیرد که پایش را از دایره اختیارات خود بیرون نگذارد، اما این اتفاق در اینجا نمیافتد، چون ساختارها معیوب است و رئیس فدراسیون آخرین نفر سیاهه کسانی است که قرار بوده درباره این موضوع تصمیم بگیرند. بالاتر از او مسئولین دولتی و نمایندههای مجلس نشستهاند. مربی آدم باهوشی است و سه سال فرصت کمی نیست برای فهمیدن این ناکارآمدی. درواقع سویه اصلی کنایههای مربی در تمام بیانیههایش به سمت همان ناکارآمدی بوده. همین گفتوگوی آخر را بخوانید، مربی میگوید از جیبش برای آمادهسازی تیم خرج کرده. اگر این کار را کرده که اشتباه کرده و اشتباهتر آن است که مسئولین مربوطه اجازه این کار را به او دادهاند. عمق فاجعه اینجاست که حالا هم یک مرد پیدا نمیشود چشمتوچشم او بایستد و بگوید ما محتاج صدقه تو نیستیم مستر پرتغالی و پول را حواله کند به حسابش. حالا هم یا باید با او بیحساب شویم یا سرمان را پایین بگیریم و پنبه در گوشمان کنیم که کنایههایش را نشنویم. کنایههایی که تلختر از هر حقیقتی است.
مشکل این است که او راست میگوید فلانی اردوی تیم را به هم زده و راست میگوید که خیلی از آدمهای فوتبالی منفعت شخصی و رسیدن به سهمشان را به موفقیت تیم ملی ترجیح میدهند. راست میگوید که حمایتها در حد شأن تیم ملی نیست و تدارکات برای موفقیت در جام جهانی کافی نیست، اما همه اینها تقصیر فدراسیون فوتبال نیست.
مشکل ما با کارلوس کیروش، ادامه همان مشکلی است که در سیاست خارجی و اقتصاد داریم. اینکه تیمی حاضر نمیشود با ما بازی کند به روابط سیاسی ما با دنیا ربط دارد. اینکه نمیتوانیم از موفقیت تیم و مطرح شدن نام ایران در جام جهانی بهواسطه جذب گردشگر و هزار راه دیگر کسب درآمد کنیم به سستی و بیقاعدگی ساختارهای اقتصادی ما مربوط است و تا این ساختارهای معیوب هست یا باید کنایههای سرمربی را تحمل کنیم یا عطای او را به لقایش ببخشیم. اگر از من بپرسید میگویم وقت خداحافظی رسیده است. خداحافظی هیچگاه بدون اشک و آه نیست. تا سالها چهره مستر پرتغالی از جلوی چشممان رد میشود و یادش میافتیم که مراکش را شکست داده بود و بلندبلند میخندید، اما یک پایان تلخ بهتر از تلخی بیپایان است.
انتهای پیام
سلام
خدا خیرتان بدهد با یه علکرد صرف تدافعی چیزی عاید تیم ایران نشد!
حتی تیم ضعیف عربستان هم یه برد قوی داشت.
اگر ما جای تیم های کره وژاپن بودیم وبرد وتوقف تیم های قوی را درعرصه عمل انجام میدادیم که الان میشدن وزیر ورزش!