تریدینگ فایندر

نگاهی به فراز و فرودهای اصلاح‌طلبان در شورای شهر

به گزارش انصاف نیوز به نقل از سفیر، بهروز شجاعی در هفته نامه ی صدا نوشت: یازدهم شهریور ماه 93، بار دیگر شورای شهر تهران، یادآور خاطرات تلخ برای اصلاح‌طلبان شد. احمد مسجد جامعی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت اصلاحات و رئیس شورای شهر چهارم در سال اول آرای لازم را کسب نکرد تا بار دیگر حداقل فرماندهی سنگری که در انتخابات دوم شورای شهر توسط اصولگرایان فتح شد و زمینه پیروزی‌های بعدی آن‌ها را فراهم کرد به اصولگرایان باز گردد.
شورای شهر تهران به عنوان مهم‌ترین شورای شهر کشور، آن از ابتدای تولد در دولت اصلاحات تاکنون آبستن حوادث فراوانی برای اصلاح‌طلبان بوده، از پیروزی تا انحلال، از شکست تا ردصلاحیت، از حضور کمرنگ تا پیروزی نسبی تا بدین وسیله این نهاد مدنی که احیای آن از مهم‌ترین دستاوردهای دولت اصلاحات به شمار می‌رود تبدیل به پاشنه آشیل اصلاحات شود.
شورایی به عمر مشروطه
شورای شهر در تمام دموکراسی‌ها دنیا به عنوان یکی از نماد اصلی دموکراسی در آن کشورها مطرح است، شورایی برآمده از رای مردم که بر اداره شهر که بیش از هر جای دیگر بر زندگی شخصی و اجتماعی مردم تاثیر دارد نظارت می‌کند و برای زندگی بهتر شهروندان قوانین در خور، تصویب می‌کند. گرچه در اکثر دموکراسی‌ها دنیا، در نیم قرن اخیر شهردار یا انتخابی بوده است و یا گام‌های بلند اولیه برای انتخابی شدن آن از سوی شهرداری و نه شورای شهر برداشته شده است اما همچنان در ایران، انتخاب شهردار یکی از اصلی‌ترین تصمیمات شورای شهر محسوب می‌شود.
سابقه قانون شوراها که در ابتدا به عنوان «انجمن‌های بلدیه» شناخته می‌شدند به مشروطه می‌رسد، آنجایی که یکی از نخستین قوانین مصوب نخستین مجلس شورای ملی این میوه مشروطه، قانون بلدیه بود که در سال 1286 هجری شمسی در  5 فصل و 108 ماده به تصویب رسید تا شهروندان از حق انتخاب کردن و انتخاب شدن از جمله در مدیریت و اداره شهرها برخوردار شود. قانون بلدیه اما از هنگام تصویب تاکنون فراز و فرود فراوانی را تجربه کرد ، هرچند این قانون در زمان تصویب با توجه به شرایط خاص ایران رد آن زمان که شامل وضع نامناسب اقتصادی اکثر ایرانی‌ها، بی‌سوادی بالای 95 درصد و امید به زندگی کمتر از 30 سال بود قاونی بسیار مترقی محسوب می‌شد تا بدانجا که هیچ قدرت و نهادی اختیار انحلال شورا را نداشت اما این قانون هم به مانند بسیاری از دستاوردهای مشروطه، قربانی شرایط ناگوار اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایران بعد از جنگ جهانی اول و کودتای رضاخان شد.
رضاخان که بیش از هرچیز به دنبال نوسازی ایران بود در مسائل شهری بیش از هر چیز به مدرن شدن ظاهر شهر اهمیت می‌داد و این رو برای رسیدن به این مهم یک مشاور آمریکایی در زمینه حکومت شهری و یک مهندس آمریکایی برنامه‌ریزی شهری را به خدمت گرفت و قانون بلدیه ملغی شد و به دنبال آن قاون جدیدی در سال 1309 به تصویب رسید که بر اساس آن انتخاب شهردار و سایر اعضای شهرداری در اختیار وزارت داخله قرار گرفت.
بعد از حمله متفقین به ایران و خروج رضاخان از کشور و جایگزینی پسرش، محمدرضا به جای او، تا حدود هشت سال قانون دوم بلدیه بر سر جای خود بود تا 4 مرداد 1328 سومین قانون شهرداری کشور با عنوان «قانون تشکیل شهرداری‌ها و انجمن شهرها و قصبات» در 7 فصل و 5 ماده به تصویب رسید و جایگزین قوانین پیشین گردید. این قانون گرچه نسبت به قانون مصوب در دوران رضاخان مترقی‌تر به نظر می‌رسد اما تصمیم‌گیری و انتخاب شهردار را به طور کامل به انجمن شهر نداد. در ماده 4 این قانون تصریح شده بود:«در هر شهرداری انجمنی خواهد بود که از طرف اهالی مستقیما و با رأی مخفی و با اکثریت نسبی به مدت 4 سال انتخاب می شود. عده آنها در مرکز شهرستان و قصباتی که عده نفوس آن از 10 هزار نفر تجاوز نکند ، 6 نفر و حداکثر تعداد نمایندگان یک شهر از 25 نفر تجاوز نمی کند ، مگر در شهرستان تهران که 30 نفر نماینده خواهد داشت.»
با این حال شهرداری و انجمن شهر هیچ‌گاه تا پایان حکومت پهلوی، از زیر سایه حکومت مرکزی خارج شندند و بیشتر به آلت دست حکومت تبدیل شدند تا شورایی دارای هویت و قدرت مستقل.
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و به دنبال آن  تشکیل اولین مجلس خبرگان برای تدوین قانون اساسی و با پیگیری  فراوان مرحوم آیت الله طالقانی اصل ششم ، هفتم و اصول یکصدم الی یکصد و ششم قانون اساسی موضوع شوراهای اسلامی به عنوان یکی از رکان نظام جمهوری اسلامی ایران مطرح و تثبیت شد اما این قانون به دلی بحران‌ها و مشکلات روزهای اول انقلاب و عدم وجود قانون مناسب و سپس آغاز جنگ تحمیلی بر زمین ماند. هرچند اولین قانون شورای اسلامی کشور در سال 1361 به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید و بعد ازآن تا سال 1375 این قانون پنج بار دستخوش اصلاح و تغییر شد اما اجرایی شدنش تا تصمیم سید محمد خاتمی، رئیس دولت اصلاحات به طول انجامید.
تجربه شیرین و تلخ برای اصلاح‌طلبان
بعد از پیروزی تاریخی سید محمدخاتمی در دوم خرداد 76 در انتخابات ریاست جمهوری، رئیس دولت اصلاحات که توجه ویژه ای به توسعه سیاسی و اجرای قانون اساسی داشت، تصمیم به احیای شوراهای شهر و روستا گرفت، شوراهایی که تنها از ابتدای مشروطه و تا پیش از کودتای رضاخانی، عمری شیرین و کوتاه داشتند و بعد از آن تا سال‌ها یا نشانی از شورای بلدیه نخستین نداشتند و یا تعطیل بودند.
خاتمی یکسال و نیم بعد از آغاز به کار دولتش، یعنی 7 اسفند 1377 توانست نخستین انتخابات شورای اسلامی شهر و روستا را در کشور با را مشارکت 24 میلیون نفر برگزار کند، انتخاباتی که همانطور که پیش‌بینی می‌شد با پیروزی مطلق اصلاح‌طلبان همراه شد و زمینه‌ای برای پیروزی‌ بزرگ دیگر اصلاح‌طلبان در مجلس. 
در تهران از یک میلیون و 480 هزار و 275 رای اخذ شده، یک میلیون و 403 هزار و 389 رای، صحیح اعلام شد و به ترتیب عبدالله نوری با 588633 رای، سعید حجاریان با 386069 رای، جمیله کدیور با369669 رای، فاطمه جلایی پور با350173 رای، محمدابراهیم اصغرزاده با 347173 رای، محمد عطریانفر با322897 رای، احمد حکیمی پور با 304460 رای، محمد حسین درودیان با279946  رای، سیدمحمود علیزاده طباطبایی با 260462 رای، مرتضی لطفی با 224867 رای، رحمت الله خسروی با220021 رای، غلامرضا فروزش با215520 رای، صدیقه وسمقی با210303 رای، عباس دوزدوزانی با200521 رای و سید محمد غرضی با192211 رای به عنوان اعضای اصلی،  داوود سلیمانی، محمدحسین حقیقی، حسن عابدینی، سید منصور رضوی، یحیی آل اسحاق و محمدکاظم سیفیان به عنوان اعضای علی البدل انتخاب شدند.
9 اردیبهشت سال 78 در سالروز فرمان امام(ره) برای تشکیل شوراها، شورای شهر اول تهران تشکیل شد و عبدالله نوری به عنوان رئیس و سعید حجاریان به عنوان نائب رئیس اولین شورای شهر تهران انتخاب شدند.
اولین دستور کار شورای شهر تهران، انتخاب شهردار بود، آن هم در شرایطی که شهردار موفق و محبوب تهران، یعنی غلامحسین کرباسچی در زندان به سر می‌برد و بعد از سال‌ها، تهران با بحران جدی در شهرداری روبرو بود.
سایه کارهای موفقیت آمیز غلامحسین کرباسچی به شدت بر سر شهرداری سنگینی می‌کرد و اصلاح‌طلبان چاره‌ای نداشتند جز اینکه شهرداری هم وزن و یا دارای سوابقی چون کرباسچی را به عنوان اولین شهردار منتخب شورای شهر تهران معرفی کنند. همین حساسیت موجب شد که فرآیند انتخاب شهردار، به فرآیندی طولانی و گاه تنش آمیز مبدل شود.
اعضای شورای شهر اول تصمیم گرفتند در فراخوانی عمومی از مردم بخواهند هرکسی را که شایسته شهرداری تهران می‌دانند به شورای شهر معرفی کنند، حاصل این فراخوان لیست 74 نفره‌ای بود که بنا شد هر کدام یک از این افراد که بتواند در رای گیری مقدمانی 5 رای بیارود در لیست نهایی برای انتخاب شهردار قرار گیرد. سرانجام محمد عطریانفر، ‏محمد حقانی، تقی زاده، محمد غرضی، دانش آشتیانی، ابراهیم اصغرزاده، سهیلا جلودارزاده، شهاب گنابادی و عزت الله ‏سحابی به عنوان 9 کاندیدای نهایی انتخاب شدند و دانش آشتیانی، کاندیدای مورد نظر مشارکت با کسب 9 رای در برابر 6 رای انتخاب شد، اما عبدالله نوری در اعتراض به این انتخاب ضعیف، استعفانامه خود از ریاست شورا را به محمد عطریان‌فر تحویل داد و نتیجه این شد که جلسه رسمی برای انتخاب و معرفی رسمی شهردار آن روز برگزار نشد و شب آن روز، همه اعضا به منزل عبدالله نوری رفتند و قرر بر این شد که به غیر از 9 نفر راه یافته به لیست نهایی، سایر کاندیداها هم مورد بررسی قرار گیرند. یکی از نام‌هایی که بلافاصله بعد از این جلسه برای شهرداری تهران مطرح شد «بهزاد نبوی» بود، هرچند در روز چهارم خرداد و در جلسه بعدی یعنی 9 خرداد که رسانه‌ها منتظر اعلام نام بهزاد نبوی به عنوان شهردار تهران بودند این اتفاق نیفتاد. این بار این بهزاد نبوی بود که این مسئولیت را قبول نکرده بود و ناگهان 11 خرداد نام مرتضی الویری به عنوان شهردار منتخب اعلام و بلافاصله حکمش هرداری او از سوی وزارت کشور صادر شد. رای مرتضی الویری در این انتخابات قابل تامل بود، 15 رای از 15 رای!
ماه عسل اصلاح‌طلبان در شورای شهر کوتاه مدت بود، به دلیل نوپا بودن این نهاد مدنی اختلاف نظرها بین اعضای شورای شهر و شهرداری آرام آرام نمود پیدا می‌کرد، شهردار و شهرداری همانند گذشته چندان نظارت از سوی شورا و گوش به فرمان بودن را بر نمی‌تافتند و اعضای شورا اما خواستار این مهم بودند. حضور عبدالله نوری به عنوان رئیس شورای شهر یکی از ارکان اصلی ثبات و آرامش نسبی در چند ماه اول عمر این شورا بود، اما هنگامی که عبدالله نوری سرانجام تسلیم فشارها شد و همراه با جمیله کدیور و محمدغرضی برای شرکت در انتخابات مجلس ششم، شهریور 78 از حضور در شورا استعفا دادند ضربه نخست و سهمگین بر پیکره شورای اصلاح‌طلب اول وارد آمد و شورای شهر یکی از وزنه‌های اصلی خود که در مواقع بحران با ریش‌سفیدی و حتی تلخی و تندی، شورا را اداره می‌کرد از دست داد.
عبدالله نوری، اولین رئیس شورای شهر تهران اما از شورای شهر نتوانست به ساختمان مجلس راه یابد، چه آنکه مدیرمسئولی او در روزنامه خرداد و تشکیل پرونده‌ای علیه او در دادگاه حتی مانع از ثبت نام او در این انتخابات شد و مدتی بعد به مدت سه سال روانه زندان اوین شد.
دومین ضربه سنگین به شورای شهر اول، زمانی خورد که سعید عسگر، ماشه تفنگ خود را فشرد و سعید حجاریان، اسفند 78 مقابل ساختمان شورای شهر در خیابان بهشت، نقش بر زمین شد. حجاریان که آذر 77 در گفتگو با روزنامه ایران به تببین نظریه «فتح سنگر به سنگر» خود پرداخته بود در مقابل دومین سنگر اصلاح‌طلبان ترور شد و شورای شهر و اصلاح‌طلبان تا مدت‌ها یکی از اصلی ترین تئوریسین‌های خود را از دست دادند.
 کشمکش بین شورای شهر و شهرداری بالا گرفت تا جایی که الویری از سوی شورا استیضاح شد.
مخالفان الویری او را در 14 آبان 80 استیضاح کردند اما در آن جلسه موافقان الویری توانستند او را در سمت شهرداری تهران نگه دارند. استیضاح الویری با 5 رای مخالف، 5 رای موافق و 2 رای ممتنع رای نیاورد. محمدحسین حقیقی، ‏غلامرضا فروزش و عباس دوزدوزانی هم غایب بودند. محمد عطریانفر در ابتدای جلسه اعلام کرد رای غایبان جلسه ممتنع و مخالف استیضاح است. برای استیضاح شهردار نیاز ‏به 10 رای موافق بود. ‏
ابراهیم اصغرزاده از موافقان استیضاح در سخنان خود گفت: علت عمده ‏اختلاف در روابط شورا و شهرداری به این مساله بر می گردد که شهرداری تهران با وجود آنکه منتخب شورای شهر است، ‏به سرعت خود را مستقل از شورا و سپس در مقابل شورای شهر قرار داده است… آقای الویری نه تنها فعالیت در چارچوب ‏قانون شورا را قبول ندارد، بلکه تصور می کند پس از انتخاب شهردار توسط شورا، وظیفه شورا تمام شده است.» ‏امیر عابدینی اما در دفاع از الویری گفت:« دیکته نوشته نشده غلط ندارد و همیشه 20 است. دیکته نوشته شده گاهی 17، 18 و ‏‏15 می گیرد. آقای اصغرزاده بگذارید در دانشگاه شما نمره 15 هم وجود داشته باشد.»
اختلاف شورا و شهرداری نیز همانطور که اشاره شد ناشی از تفاوت نگاه به تعامل و رابطه شورای شهر و شهرداری و مدیریت شهری بود. در این میان اما صدا و سیما نقش مهمی در برافروختن و شعله‌ورتر کردن آتش اختلافات داشت و عنایت ویژه‌ای به جدل ها و تذکرات و دلخوری‌ها و گاه دعواهای درون شورا و بین شورا و شهرداری داشت.
سرانجام الویری با روزافزون شدن اختلافات، ماندن در شهرداری را به صلاح ندید و در بهمن 80 بعد از 33 ماه شهرداری تهران، استعفا داد، استعفایی که مورد موافقت 14 عضو شورای شهر قرار گرفت.
چند هفته بعد محمدحسن ملک مدنی، به عنوان شهردار جدید انتخاب شد اما آمدن ملک مدنی هم نتوانست رابطه  ترک خورده شورای شهر اول و شهرداری را بهبود ببخشید، چه انکه اینبار‌ بحث‌ها بر سر تصمیم ملک مدنی مبنی بر توقف فروش تراکم بالا گرفت. ملک مدنی معتقد بود شهر را نباید ارزان فروخت، او می‌گفت:« اقتصاد شهری این ‏نیست که شهرداری تراکمش را مفت بفروشد. من فروش مازاد تراکم در هفت منطقه تهران را متوقف کرده ام و تسلیم فروش ‏موردی تراکم نخواهم شد.» این تصمیم ملک مدنی اما به عقیده اعضای شورای شهر موجب افزایش قیمت شدید مسکن در تهران می‌شد. ملک مدنی که سابقه سال‌ها شهرداری موفق در اصفهان و همراهی و مشاوره غلامحسین کرباسچی را در کارنامه کاری خود داشت اما تسلیم شورا نشد. 
ملک مدنی هرچند در کارنامه کاری 10 ماهه خود اقدامات بنیادینی در مدیریت شهری تهران همچون توسعه شهرداری‌های نواحی، شکل‌دهی به تدوین طرح جام شهر تهران و اتخاذ سیاست‌های بنیادین در توسطه خطوط مترو انجام داد اما ایستادن او بر سر تصمیمش مبنی بر عدم فروش تراکم، تا جایی اختلافات میان شورای شهر و شهرداری را شعله‌ور کرد و این شورا سرنوشت شومی به نام انحلال نصیبش شد.
اختلافات بین طرفین موجب بررسی موضوعات مورد اختلافای در هیات اختلاف استان و سپس مرکز شد، این هیات‌ها کارگر نیفتاد، جلسات شورا به دلیل دودستگی میان اعضا برگزار نمی‌شد، مجلس تحقیق و تفحص در این خصوص را کلید زد و با مقصر اعلام کردن شهردار، مجلس این پروند را برای پیگیری به قوه قضائیه ارجاع داد. سرانجام هیات مرکزی حل اختلاف که متشکل از دو نماینده دولت- محمدعلی ابطحی، معاون حقوقی رئیس جمهور، محمدعلی ابطحی و اشرف بروجردی، معاون اجتماعی و امور شوراهای وزیر کشور-، دو نماینده از قوه قضائیه و 3 نماینده از مجلس بود بعد از آنکه حکمیتش و دادن فرجه برای تغییر هیات رئیسه، تصویب لایجه بودجه 81 و تعیین تکلیف شهردار بدون نتیجه ماند در تاریخ 20 اسفند 80 در جلسه‌ای فوق العاده رای به انحلال این شورا داد و محمدحسین مقیمی به عنوان سرپرست شهرداری تهران از سوی وزیر کشور منصوب شد.
شکست اصلاحات در شورای شهر دوم
انتخابات شورای شهر دوم که از نظر تکثر سلائق سیاسی حاضر در انتخابات، تنه به تنه انتخابات دوره اول مجلس شورای اسلامی می‌زد علی‌رغم آنکه اصلاح‌طلبان گمان می‌کردند، پیروزی شیرینی دیگر در انتظارشان است تا تلخی شورای اول را از یاد آن‌ها ببرد، به تلخی چند ساله‌ای مبدل شد که هنوز هم آثار آن به وضوح دیده می‌شود.
در این انتخابات مرحله اجرا به عهده وزارت کشور و نظارت بر عهده مجلس ششم بود و خبری از نظارت شورای نگهبان نبود، جریان راست سنتی از ارائه لیست خودداری کرد اما گروهی برآمده از جریان راست با عنوان ائتلاف آبادگران به عنوان تنها لیست این جناح در کنار لیست‌ها و افراد متعدد از جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب گرفته تا نهضت آزادی و ملی مذهبی به رقابت پرداختند.
نتیجه این انتخابات اولین شوک بزرگ به جناح اصلاح‌طلب و فتح اولین سنگری از سوی اصولگرایان بود که قرار بود زمینه فتح سنگرهای بعدی از سوی اصلاح‌طلبان شود.
در این انتخابات که 9 اسفند 1381 برگزار شد در تهران تنها  562 هزار و 522 نفر در انتخابات شرکت کردند و رای منتخب اول یعنی مهدی چمران در این دوره، با رای آخرین و پانزدهمین نماینده شورای شهر تهران در دور اول برابری می‌کرد!
مهدی چمران با 192716 رای نفر اول این دوره از انتخابات شد و  عباس شیبانی، نادر شریعتمداری، حسن بیادی، حسن زیاری، حبیب کاشانی، محمود خسروی‌وفا، حمزه شکیب، خسرو دانشجو، مسعود زری‌بافان، رسول خادم، امیررضا واعظی آشتیانی، نسرین سلطانخواه، منظر خیرحبیب‌الهی و مهنوش معتمدی‌آذر به عنوان اعضای اصلی انتخاب شدند. هرچند که در میان اعضای علی البدل، اصلاح‌طلبان حضور پررنگ داشتند اما با عدم خروج حتی یک نفر از شورا در طول چهارسال عمر شورای شهر دوم، هیچ یک اعضای علی البدل نتوانستند بر صندلی‌های خیابان بهشت بنشینند و سید مصطفی تاج‌زاده، محمدمهدی مظاهری تهرانی، ابوالقاسم آشوری، محمدابراهیم اصغرزاده، مهدی قاسمی و علیرضا رجایی تنها نامشان در این دوره به عنوان عضو علی البدل شورای شهر باقی ماند.
اصولگرایان که بعد از سال‌ها به طور مطلق بر شهرداری تهران حاکم شده بودند ارزش فتح این سنگر ارزشمند را می‌دانستند، سنگری که می‌توانست به عنوان پایگاهی لجستیک برای جریان اصولگرایی باشد. نیروهای بسیاری از اصولگرایان در پست‌های مختلف در شورای شهر و شهرداری استخدام و یا به کار گرفته شدند و شهرداری تهران کاملا رنگ و بویی اصولگرایانه گرفت و نماد این اصولگرایی شهرداری شد به نام محمود احمدی‌نژاد. شهرداری که در اتاق خود را باز می‌گذاشت، سقاخانه در شهر احداث می‌کرد، دوربرگردان در اتوبان ایجاد می‌کرد، وام ازدواج به جوانان می‌داد و کمک‌های قابل توجهی به هیات‌های مذهبی می‌کرد و البته حضور پررنگی در صدا و سیما داشت، به سید محمدخاتمی طعنه می‌زد و برای افتتاح یک پل عابر پیاده هم شخصا همراه با رسانه‌ها حضور پیدا می‌کرد. شهرداری شد سکوی پرتاب احمدی‌نژاد و او از بهشت توانست به پاستور برسد و بلافاصله کاندیدای ناکام اصولگرا، یعنی محمدباقر قالیباف که در سر سودای پاستور داشت و به امید رسیدن به پاستور به بهشت آمد، شهردار تهران شد.
نکته قابل توجه درباره تجربه اصلاح‌طلبان در انتخابات آزاد شورای شهر دوم، تکثر لیست‌های اصلاح‌طلب در برابر لیست واحد جناح راست و دلخوری مردم از عملکرد آن‌ها در شورای شهر اول بود.
شورای سوم و سنگری که باید حفظ می‌شد
24 آذر 85، یکسال و چند ماه بعد از پیروزی شهردار وقت در انتخابات ریاست جمهوری، سومین دوره انتخابات شورای شهر برگزار شد. در این انتخابات یک میلیون و 656 هزار و 558 نفر در تهران شرکت کردند که از نظر میزان مشارکت، رشد چشمگیری نسبت به دور دوم داشت. در این انتخابات باز هم اصولگرایان پیروز شدند، هرچند پیروزی آن‌ها مطلق نبود و راه یافتن احمد مسجدجامعی، معصومه ابتکار، محمدعلی نجفی و هادی ساعی از لیست واحد اصلاح‌طلبان به این شورا هشداری بود به آنان که در آینده ممکن است این سنگر را از دست بدهند.
اصلاح‌طلبان که از شکست عملکردی در شورای شهر اول و تکثر لیست‌ها در شورای شهر دوم و البته انتخابات ریاست جمهوری نهم درس گرفته بودند با لیستی واحد شامل: محمدعلی نجفی، معصومه ابتکار، احمد مسجد جامعی، پیروز حناچی، تقی‌زاده خامسی، علی نوذرپور، زهرا صدراعظم نوری، سید شهاب‌الدین طباطبایی، سید کمال تقوی‌نژاد، مهندس افشین حبیب‌زاده، عباس میرزاابوطالبی، الهه راستگو، اسماعیل دوستی، هادی ساعی و حسن کریمی  پا به میدان رقابت‌ها گذاشتند.
هرچند که این لیست مورد اعتراض برخی گروه‌های اصلاح‌طلب قرار گرفت اما این لیست به عنوان لیست ائتلاف اصلاح‌طلبان در آن انتخابات شناخته شد. گرچه از این لیست 4 نفر به شورا راه یافتند اما به دلیل ناشناخته و یا کمتر شناخته بودن برخی از اعضای لیست، عدم بهره‌گیری از امکانات و فضای مناسب برای تبلیغات انتخاباتی، عدم طراحی و تشکیل مناسب ساز و کارهای تبلیغاتی و جذب رای و نیرو از سوی احزاب و تشکل های اصلاح‌طلب در این انتخابات از یک سو و از سوی دیگر سازماندهی نیروهای اصولگرا در بدنه شهرداری و حداکثر استفاده آن‌ها از امکانات و ظرفیت‌های شهرداری برای ایجاد زمینه رای و تشکیل سازمان‌های رای غیررسمی موجب شد تا این نتیجه رقم بخورد.
در این انتخابات مهدی چمران با603766 رای نفر اول شد و سایر برگزیدگان به این ترتیب انتخاب شدند: مرتضی طلایی، رسول خادم، عباس شیبانی، هادی ساعی، حمزه شکیب، علیرضا دبیر، پروین احمدی نژاد، معصومه ابتکار، احمد مسجد‌جامعی، محمدعلی نجفی، معصومه آباد، حسن بیادی، خسرو دانشجو و حبیب کاشانی.
در این دوره هرچند احمدمسجدجامعی به عنوان رئیس کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای شهر و معصومه ابتکار به عنوان رئیسه کمیته محیط زیست شورا توانستند از فعال‌ترین اعضای شورای شهر سوم نام بگیرند اما انتخابات 88 و سایه سنگین و سرد آن بر شورا موجب شد تا مسجدجامعی ریاست کمیسیون فرهنگی شورا را به مرتضی طلایی بسپارد، محمدعلی نجفی تقریبا سکوت اختیار کند و معصومه ابتکار به جز مواردی چون پارازیت‌ها سخن چندانی نگوید.
نکته قابل توجه در شورای دوم و شورای سوم این بود که هیچ یک از اصولگرایانان علی‌رغم اینکه کاملا زمینه برای گرفتن پست در سطح وزارت و معاون رئیس جمهور برای آن‌ها فراهم بود از شورای شهر کناره‌گیری نکردند چرا که آن‌ها به اهمیت شورای شهر و تاثیری که این شورا و شهرداری بر سرنوشت جریان اصولگرایی می‌گذارد واقف بودند و به شورا به چشم «تنگه احد» نگاه می‌کردند که نباید در هیچ شرایطی آن را از دست داد.
پیروزی نسبی در اوج ناامیدی
عمر شورای شهر سوم به جای چهارسال، هفت ساله شد تا انتخاباتش همزمان با انتخابات ریاست جمهوری برگزار شود. فضا در جریان اصلاح‌طلبی بعد از حوادث سنگین 88، سرد و ناامید کننده بود با این حال، انتخابات شورای شهر برای جریان اصلاحات اهمیت ویژه‌ای یافته بود چرا که اولین سنگر از دست رفته می‌توانست اولین سنگری باشد که موجبات بازگشت آن‌ها به قدرت را فراهم کند. شورای هماهنگی جبهه اصلاحات به صورت جدی وارد موضوع انتخابات شورای شهر شد اما این شورا و اصلاح‌طلبان با مشکل بزرگی روبرو بودند و آن عدم توانایی بسیاری از چهره‌های شاخص این جریان برای حضور در این انتخابات بود، چه آنکه یا بسیاری از آن‌ها بعد از حوادث سال  88، یا حکم‌های سنگین قضایی نصیبشان شده بود و از فعالیت‌های سیاسی منع شده بودند و یا در زندان بودند و عملا امکان مشارکت در این انتخابات را نداشتند. با این حال لیستی حدودا 50 نفره از تائید صلاحیت شدگان که صلاحیت برخی آن‌ها به سختی مورد تائید قرار گرفت و در حلای که چهره‌هایی چون محسن هاشمی و معصومه ابتکار در این انتخابات رد صلاحیت شدند آماده شد و در نهایت لیست 31 نفره برای این انتخابات بسته شد. لیستی که تلاش شده بود لیستی اجتماعی و شهری باشد تا سیاسی. در جریان بستن این لیست اما دلخوری‌ها و انشعاباتی هم رخ داد، ابراهیم اصغرزاده که صلاحیتش تائید شده بود علی رغم تاکید سید محمدخاتمی از سوی شورای هماهنگی جبهه اصلاحات در لیست نهایی قرار نگرفت و سه تغییر ناگهانی بعد از اعلام لیست نهایی به دلیل ترتیب اسامی اعلام شده که مورد اعتراض آن افراد بودند رخ داد و لیستی دیگر موازی لیست ائتلاف اصلاح‌طلبان در نهایت منتشر شد. در نهایت این اسامی به عنوان لیست نهایی ائتلاف اصلاح طلبان در انتخابات شورای شهر چهارم اعلام شد:  احمد مسجد جامعی، احمد حکیمی‌پور، غلامرضا انصاری، عباس میرزا ابوطالبی،  حسن خلیلی آبادی، محسن سرخو، افشین حبیب زاده، ولی الله شجاع پوریان، اسماعیل دوستی، مهدی حجت، محمد مهدی تندگویان، سید عبدالحسین مختاباد،  محمد سالاری، عادل عبدی، احمد دنیامالی، الهه راستگو،  مسعود سلطانی‌فر، محمد میرزایی، محمد حقانی، فائزه دولتی،  زهرا صدراعظم نوری، افشین علاء، فاطمه دانشور، سید افصل موسوی، علی نوذرپور، ابوالحسن ریاضی، محمدسعیدنژاد، علی صابری، سید مهدی نادمی، بهروز شجاعی و  سیاوش شهریور.
از هم پاشیده شدن ظرفیت‌های تشکیلاتی اصلاح‌طلبان در این انتخابات، نداشتن انگیزه لازم و فراهم نبودن فضای لازم تبلیغاتی از مهم‌ترین چالش های پیش روی لیست ائتلاف اصلاح طلبان در این دوره بود.بسیاری از اقلام انتخاباتی تهیه شده به دلیل عکس‌های خاتمی و هاشمی در روزهای ابتدایی اجازه توزیع نیافتند، بنرهای تبلیغاتی اصلاح‌طلبان به جز چند مورد انگشت شمار اجازه نصب نیافتند و فضای مناسب برای حضور در بین مردم همانند الگوی پیاده شده در انتخابات 84 و 88 عملا فراهم نبود و حتی برخی از کاندیداها به دلیل کمبود نیرو شخصا مسئولیت کارهای تبلیغاتی، اطلاع‌رسانی، توزیع اقلام و سایر کارهای ستادی را بر عهده گرفتند و از کار اصلی خود بازماندند!
فضای انتخاباتی همچنان سرد بود و در این فضای سرد البته انتخابات ریاست جمهوری بیشتر مورد توجه بود تا انتخابات شورای شهر، اتفاقات هفته آخر اما نه تنها کل فضای سیاسی کشور را از خواب زمستانی بیدار کرد که امید را به اردوگاه اصلاح‌طلبان آورد. با انصراف محمدرضا عارف از رقابت‌های انتخاباتی مطرح شدن حسن روحانی به عنوان کاندیدای مشترک اصلاح‌طلبان و اعتدالیون ناگهان ورق برگشت، در میادین شهرها در فاصله دو روز مانده به انتخابات مردم آمدند و اقلام تبلیغاتی اصلاح‌طلبان و پوسترهای حسن روحانی توزیع می‌شد و این بار ستاد انتخابات ائتلاف اصلاح‌طلبان با کمبود نیرو و اقلام تبلیغاتی مواجه شد، کمبودی که اگر زودتر برطرف می‌شد و به نحو بهترین توزیع می‌شد شانس رای آوری اصلاح‌طلبان را بالاتر می‌برد. انتخابات برگزار شد و لیست ائتلاف اصلاح‌طلبان توانست 11 کاندیدای اختصاصی و 2 کاندیدای مشترک با لیست قالیباف را به شورای شهر بفرستند، ترتیب رای آوری اصلاح‌طلبان هم تقریبا بر اساس ترتیبی بود که در لیست اعلام و تبلیغی این ائتلاف آمده بود. هرچند با انصراف محمد مهدی مفتح از شورا به دلیل راه یافتن به مجلس در انتخابات میاندوره‌ای و ورود شجاع‌پوریان به جای او، این تعداد به 12 کاندیدای اختصاصی و 2 کاندیدای مشترک افزایش پیدا کرد و با انصراف مهدی حجت و کوچ او به سازمان میراث فرهنگی و گردشگری این تعداد به 13 کاندیدای اختصاصی و یک کاندیدای مشترک افزایش یافت، اصلاح‌طلبانی چون مسعود سلطانی‌فر و مهدی حجت گرچه با خیال راحت از اینکه جایگزینان بعدی آن‌ها هم اصلاح‌طلب هستند، از شورای شهر برای پیوستن به دولت انصراف دادند اما فراموش نکنیم که اصولگرایان، نعمت بودن در شورای شهر را به فرصت در دولت بودن در دو دوره ترجیح دادند.
پیروزی در ریاست، شکست در شهرداری و کمیسیون‌ها
بعد از پیروزی نسبی اصلاح‌طلبان در انتخابات شورای شهر چهارم و پیروزی همراه با اعتدال‌گرایان در انتخابات ریاست جمهوری، اصلاح‌طلبان امید زیادی به کسب صندلی ریاست شورای شهر و البته شهرداری تهران کرده بودند. در انتخاب ریاست شورای شهر با همراهی دو عضو مستقل یعنی هادی ساعی که در دوره چهارم به صورت مستقل آمد و پیروز شد و عباس جدیدی، ریاست به احمد مسجدجامعی رسید و چمران ناکام ماند، اما در انتخابات پرحاشیه شهردار تهران این قالیباف بود که توانست بر محسن هاشمی غلبه کند تا برای یک دوره دیگر به عنوان شهردار در خیابان بهشت بماند.
اصلاح‌طلبان در انتخاب شهردار نتوانستند رای احمد دنیامالی را به خود جلب کنند و اگر گزینه دیگری به غیراز محسن هاشمی معرفی می‌کردند رای دنیامالی بسیار محتمل‌تر بود ولی از ابتدا هم رای ندادن دنیامالی به قالیباف روشن بود، او پیش از این انتخابات به اصلاح‌طلبان گفته بود رای او در ریاست شورا مسجدجامعی است و در رقابت قالیباف و هاشمی، قالیباف است، او به هر حال کاندیدای مشترک لیست قالیباف و اصلاح‌طلبان بود و از دوستان و مدیران باسابقه قالیباف محسوب می‌شد.
اما آنچه در این میان تمام  معادلات را بر هم زد، رای الهه راستگو به قالیباف بود، رایی که بر خلاف قسم یاد شده در ستاد مرکزی ائتلاف اصلاح‌طلبان در حوالی پل سید خندان، به نام قالیباف نوشته شد تا سرنوشت اصلاح‌طلبان در شورای شهر و شهرداری کاملا تحت تاثیر قرار گیرند. الهه راستگو که با اصرار دبیرکل یکی از احزاب به این لیست وارد شده بود تصمیم شخصی و بر اساس ارزیابی‌هایش از سود این رای به قالیباف رای داد و تا یک ماهی فضای سیاسی و حتی عمومی کشور را تحت تاثیر خود قرارداد.
اصلاح‌طلبان اما در انتخابات کمیسیون‌های شورا نیز توفیق چندانی در سال اول به دست نیاوردند و جز کمیسیون عمران و شهرسازی، ریاست کمیسیون دیگری نصیب اصلاح‌طلبان نشد چه آنکه تقسیم نیروهای اصلاح‌طلب در کمیسیون ها به نظر می‌رسد بدون دقت کافی انجام گرفت.
احمدمسجدجامعی اما در یکسال ریاست خود کار سختی پیش رو داشت، از یک سو رسانه‌های اصولگرا که خشم آن‌ها به دلیل از دست دادن ریاست شورای شهر مشهود بود مرتب در حال شبیه‌سازی سرنوشت شورای اول و چهارم بودند و از سوی دیگر اصلاح‌طلبان یکی از نمایندگان خود را برای همیشه از دست داده بودند. او اما توانست در یکسالی که مدیریت شورا را بر عهده داشت آرامش را بر شورا حاکم کند و مانع از حاکم شدن فضای سیاسی بر شورا علی رغم حضور افرادی چون مجتبی شاکری و پرویز سروری در شورای شهر شود.
مدیریت اخلاق مدارانه و توام با احترام او به همه اعضا تا جایی بود که این اخلاق‌مداری و آرامش از مشخصه‌های ریاست او همواره عنوان شده است.
شکست در ریاست و عبرتی که گرفته نشد
بعد از یکسال ریاست رئیس اصلاح‌طلب بر شورا، این کرسی بار دیگر در شهریور ماه امسال از دست رفت و مهدی چمران بار دیگر به صندلی ریاست ده ساله خود بازگشت. این پیروزی برای جبهه اصولگرا همچون نوشیدن آب حیات بود و برای اصلاح‌طلبان زنگ خطری جدی. این شکست اما ناشی از خیانت دوباره یک عضو سابق اصلاح‌طلب به تصمیم اصلاح‌طلبان و تصمیم عباس جدیدی، حسین رضازاده و هادی ساعی در رای دادن به قالیباف بود.
درباره این شکست در روزهای اخیر برخی نمایندگان اصلاح‌طلب و افراد مطلع «کد»هایی داده‌اند اما فعلا ترجیح داده‌اند در حد اعلام اینکه جریانی خارج از شورا برای مدیریت این انتخابات تلاش کرد، تبریک ویژه و توام با طعنه به قالیباف و شهرداری به دلیل این پیروزی و همچنین اشاره به فردی به نام ر.ف بسنده کنند و شفاف‌سازی در این خصوص را به آینده موکول کنند. اما مشاهده عکس‌های روز رای‌گیری خود نشان‌دهنده تکاپو و لابی گسترده اصولگرایان برای کسب دوباره این جایگاه بود.
هرچه بود و رخ داد، نتیجه‌اش شکست اصلاح‌طلبان در سال دوم بود، مستقل‌ها به افزایش نفوذ و دستاوردهای خود از شورای شهر می‌اندیشیدند و اصلاح‌طلبان نتوانستند این خواسته‌های آن‌ها را برآورده کنند، از سوی دیگر به دست آوردن ریاست شورا برای جریان اصولگرایی به منزله حیات دوباره سیاسی بود و بنابراین از انجام هیچ هزینه‌ای برای فتح دوباره این سنگر ابایی نداشتند، اتحاد رسانه‌ای و سیاسی همه جانبه اصولگرایان و کنار گذاشتن اختلاف سلیقه‌های بعضا عمیق برای به دست آوردن این کرسی، از هزینه‌هایی بود که باید پرداخت می‌شد و شد و بهره‌اش هم نصیب آن‌ها شد. حال جریان اصلاح‌طلب مانده است و دو سال دیگر، سال سوم که سال همراه با انتخابات مجلس است و از همینک زمزمه‌های جدی مبنی بر خداحافظی برخی از اعضای اصلاح‌طلب برای حضور در انتخابات مجلس شنیده می‌شود و برخی دیگر از نمایندگان اصلاح‌طلب، خسته از وضعیت کنونی، منتظر پیشنهادی از سوی دولت برای رها کردن بهشت هستند. به نظر می‌رسد اصلاح‌طلبان هنوز باید درسی را که از شورای اول و شکست در شورای دوم و نحوه پیروزی اصولگرایان در این سنگر حیاتی و لجستیک می‌گرفتند را نگرفته‌اند و این می‌تواند هشداری باشد برای آینده این جریان.
انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا