سنت گرائی شیعیان مانعی در برابر اصلاحات شیخ طوسی
به گزارش انصاف نیوز، متن کامل یادداشت حاج میرزا ابراهیم منهاج دشتی به نقل از سایت شخصی وی در پی می آید:
به طوری که در مقدمه کتاب مبسوط شیخ طوسی آمده شیخ از اخباریگری و سنتگرائی و سطحینگری شیعیان زمان خود ناراحت بوده و آن را مانعی در برابر خود در جهت پرداختن به تالیفات جدیدی در جهت اصلاح کتب مذهبی می دانسته و نگران برخورد نامناسب از ناحیه آنان بوده است.
از بیانات جناب شیخ در این مقدمه چنین بر میآید که پیش از کتاب مبسوط کتاب فقهی جامعی به سبک کتب فقهی اهل سنت بر طبق مذهب شیعه تالیف نشده بوده.
بلکه فقه آنها در بین کتب حدیث پراکنده و غیر مرتب و بدون تنظیم ابواب و فصول بوده و شیعیان به دلیل همین نقص از جانب رقیبان خود یعنی اهل سنت مورد انتقاد و سرزنش قرار میگرفتهاند و به آنها گفته می شده که شما علوم و فقه مرتب و سازمان یافتهای ندارید و آراء و نظرات شما پراکنده و متناقض و درهم و برهم است. و شیخ که در صدد دفاع از طائفه خود برآمده و می خواسته به تالیف یک کتاب فقهی جامعی به سبک کتب اهل سنت اقدام نماید و این نقیصه را جبران نماید وزمینه نکوهش و سرزنش مخالفان را از بین ببرد، نگران این امر بوده که شیعیان به دلیل انس گرفتن و عادت کردن به سنت و روش گذشتگان خود که به تالیف کتاب فقهی جدای از کتب حدیث اقدام نمی کرده اند و تقدیس روش آنها، به کتاب مبسوط ایشان که در آن زمان تحول و اصلاحی در فقه شیعه به حساب می آمده، توجه نکنند و آن را تحویل نگیرند و مورد خدشه و اعتراض قرار دهند.
شیخ در باره این مطلب در مقدمه کتاب مبسوط میفرماید”و کنت علی قدیم الوقت و حدیثه متشوّق النفس إلی عمل کتاب یشتمل علی ذلک تَتُوقُ نفسی إلیه فیقطعنی عن ذلک القواطع و تشغلنی الشواغل، و تُضَعِّف نیتی أیضا فیه قلة رغبة هذه الطائفة فیه و ترک عنایتهم به لأنهم ألفو الأخبار و ما رووه من صریح الألفاظ حتی أن مسئلة لو غیّر لفظها و عبّر عن معناها بغیر اللفظ المعتاد لهم لتعجّبو منها و قصر فهمهم عنها…” یعنی هم درگذشته دور و هم در گذشته نزدیک اشتیاق به تالیف کتابی داشته ام که مشتمل بر این اوصاف باشد،(پیش از این عبارت اوصاف کتابی که در صدد تالیف آن بوده را بیان کرده) دلم به سوی آن می رفت ولی موانعی مرا از آن باز می داشت و اشتغالات دیگری مرا به خود مشغول می داشت. مضافا بر اینها، چیز دیگری که عزم مرا سست می کرد این بود که این طائفه یعنی شیعیان علاقه ای به این مطلب ندارند و به آن توجه نمی کنند. چون انس و دلبستگی آنها به اخبار و روایات خود به طوری است که اگر مسئله ای عبارتش تغییر داده شود و همان مسئله به عبارت دیگری بیان شود شگفت زده می شوند و نمی توانند آن را بفهمند.
و در ادامه همین مقدمه به توصیف کتاب نهایه خود که پیش از کتاب مبسوط تالیف کرده بوده می پردازد و می گوید:” و کنت عملت علی قدیم الوقت کتاب النهایه و ذکرت جمیع ما رواه اصحابنا فی مصنفاتهم…” یعنی در گذشته اقدام به تالیف کتاب نهایه نمودم و همه آنچه اصحاب ما در مصنفات خود روایت کرده بودند را در آن نوشتم…و در آخر توصیف همین کتاب می گوید:”…بل أوردت جمیع ذلک أو أکثره بالألفاظ المنقولة حتی لا یستوحشوا من ذلک…” ولی همه مطالب یا بیشتر آن را با همان الفاظی که در روایات نقل شده بود بیان کردم. تقید من به عبارات وارد شده در روایات به این دلیل بود که از این کتاب وحشت نکنند و از آن نهراسند.
باید توجه داشت که این نظر شیخ طوسی است که ملقب به شیخ الطائفه است نه نظر یک صاحب نظر معمولی. شیخ طوسی از علمای بزرگ اسلام بوده که هم بر فرهنگ و علوم اهل سنت احاطه داشته و هم بر فرهنگ و علوم شیعیان. کتاب خلاف او که مسائل اختلافی شیعه و سنی را در برابر هم قرار داده و آنها را با هم مقایسه نموده گواه بر این است که به موارد اختلاف شیعه و سنی احاطه داشته است. شیخ طوسی تنها کسی است که در بین علمای شیعه ملقب به شیخ الطائفه شده و تا کنون که حدود هزار سال از وفات او گذشته شخص دیگری ملقب به این عنوان نشده است.
بنا بر این، نظر شیخ در باره این مطلب بسیار حائز اهمیت است و جا دارد که در باره عوامل و ریشه های این حالت کهنه پرستی در بین شیعیان که شیخ طوسی از آن هراس داشته و آن را مانعی در راه اصلاحات علمی و فکری می دانسته، تحقیقات کاملی صورت گیرد تا معلوم شود که سنت گرائی و اخباری گری و افراط در تقدیس گذشتگان و آثار آنها از چه زمینه و چه عواملی سرچشمه گرفته و تقید به ظاهر عبارات روایات و احادیث و عدم دقت کافی در محتویات آنها از چه تاریخی و در اثر چه عواملی در بین شیعیان به وجود آمده؟ و بعد از این تحقیق و با توجه به نتایج به دست آمده از آن، برنامه ریزی مناسب و کاملی برای اصلاحات در نظر گرفته شود که تبعات و آثار نامطلوبی در پی نداشته باشد و از دوباره کاری ها و تکرار مکررات و هدر رفتن امکانات و فرصت ها جلو گیری شود و نقاط قوت مکتب اهل بیت(ع) مورد آسیب قرار نگیرد.
نقد نظر مرحوم دکتر شریعتی در باره این مطلب
از این جا معلوم می شود که آنچه مرحوم دکتر شریعتی روی آن تاکید می ورزیده که تشیع موجود را تشیع صفوی نامیده و تشیع صحیح را تشیع علوی نامیده و این دو را در برابر هم قرار داده و با هم مقایسه نموده و ویژگی ها و خصوصیات هر کدام این دو طرز تفکر را برشمرده، نمی تواند تعریف کاملی از این وضعیت ارائه نماید.
هر چند که سطحی نگری و افراط گرائی در بین شیعیان در زمان صفویه به واسطه نشر و ترجمه کتاب های مرحوم مجلسی به اوج خود رسیده و در آن زمان فراگیر و ریشه دار شده و آثار سیاسی و اجتماعی و فرهنگی عمیقی در جامعه شیعیان به جا گذاشته است.
و نیز از اینجا معلوم می شود که عامل اصلی این وضعیت، عوام زدگی و وابستگی به عوام و سهم امام و سایر اموالی که از عوام به دست روحانیت می رسد نیست. چون در زمان سه عالم بزرگ شیعه یعنی شیخ مفید و سید مرتضی و شیخ طوسی که به مذهب شیعه و کتب آنها سر و سامان داده و به صورت یک مذهب رسمی در آوردند، علمای شیعه ساکن بغداد مخصوصا منسوبین به اهل بیت از بیت المال که تحت امر خلفای بنی عباس بود مستمری می گرفتند. بنا بر این در زمان شکل گیری و سازمان یافتن فرهنگ و علوم مذهب شیعه به عنوان یک مکتب،رؤسای مذهب و پایه گذاران آن از جنبه مالی وابسته به عوام نبوده اند.
نقد نظر شهید مطهری در باره این مطلب
هر چند که در این اواخر بزرگانی همین وابستگی مالی را علت العلل خرابی ها به حساب أورده اند. از جمله شهید مطهری در مقاله”مشکل اساسی در سازمان روحانیت” که نظر یکی از دوستان خود که گفته بوده”علت العلل همه خرابی ها سهم امام است” را مورد تایید قرار داده است.این مقاله در کتابچه “بحثی در باره مرجعیت و روحانیت” چاپ شده است. این کتابچه مجموعه مقالاتی است از صاحب نظران آن زمان که بعد از فوت مرحوم آیت الله بروجردی در باره اوضاع روحانیت و نحوه اصلاح آن،نوشته شده است.
و شاید پس از تحقیقات کاملی در این مسئله معلوم شود که همین علت یعنی وابستگی به عوام و مساعدت های مالی آنها نیز معلول همان سطحی نگری و افراط در تقدیس گذشته و گذشتگان و آثار آنها است که انسان را مقلد و تابع و افراطی و منزوی بار می آورد و مانع رشد و خلاقیت و شکوفائی استعدادهای او می شود.
آن طور که از کتب فقهی و اصولی در بین نقل اقوال علمای قدیم شیعه به دست می آید، علت بی التفاتی فقهای شیعه به دو عالم بزرگی که پیش از شیخ مفید می زیسته اند و از دست رفتن کتاب های آنها، نیز غلبه همین امر یعنی سطحی نگری و سنت گرائی بر واقع بینی در بین شیعیان بوده است. در کتب فقهی از این دو عالم بزرگ به عنوان “قدیمین” یاد می شود. و در مقام بیان دلیل بی التفاتی علمای متاخر از شیخ مفید، به آراء آنها، چنین استدلال می شده که فتاوای آنها در بعضی مسائل فقهی متمایل به اهل سنت بوده است.
شیخ مفید و سید مرتضی و شیخ طوسی که ملقب به شیخ الطائفه شده در زمان حکومت آل بویه و در زمان حضور آنها در بغداد و غلبه قدرت آنها بر قدرت خلفای عباسی، می زیسته اند. بنا بر این اگر کسی بخواهد این وضعیت یعنی سطحی نگری شیعیان را به یک دسته از حاکمان نسبت دهد و آنها را عامل به وجود آمدن رواج سطحی نگری و افراطی گری و به حاشیه راندن افکار معتدل و اصلاح گرانانه معرفی نماید، شاید بهتر این باشد که تشیع موجود در زمان ما را تشیع حاکمان آل بویه بداند نه صفویان. چون شیخ مفید که بعد از آن دو نفر عالم بزرگ یعنی ابن جنید و ابن ابی عقیل آمده در زمان حکومت آل بویه می زیسته که بعد از حکومت بر ری و اصفهان و شیراز و اهواز به بغداد رفتند و خلیفه عباسی را عملا زیر سلطه خود قرار دادند و در نتیجه فرهنگ تشیع بر کل جهان اسلام غالب شد و شیخ مفید و بعد از او سید مرتضی و شیخ الطائفه یعنی شیخ طوسی، در پرتو حکومت آنها توانستند آثار پراکنده مذهب را به صورت یک مکتب منسجم و سازمان یافته در آورند. و بعد از این مرحله بود که فرق مختلف شیعه تدریجا به هم پیوستند و روایات و نظرات و افکارشان که بسیار متضاد و متناقض بود در هم آمیخت و افکار و مرویات غلات شیعه و منافقین و منحرفینی که خود را داخل شیعیان کرده بودند، در بین همه شیعیان منتشر شد و تدریجا زمینه انتشار و پخش عقائد و افکار افراطی و سطحی به طور گسترده فراهم گشت و نهادینه و تثبیت شد.
بنا بر این افراطی گری و سطحی نگری در بین شیعیان اختصاص به دوره صفویه ندارد بلکه پیش از آنها و پیش از دوره تیموریان و دوره ایل خانان مغولی و حتی پیش از دوره آل بویه هم وجود داشته و عامل یا عوامل آن به قرون قبل باز می گردد.
علت اصلی بروز و غلبه این حالت سطحی نگری در مقاله دیگری مطرح می شود.
انتهای پیام