مهمتر از مذاکره رسمی | عباس عبدی
عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی اصلاحطلب در یادداشتی با عنوان «مهمتر از مذاکره رسمی» در روزنامهی سازندگی نوشت:
«وضعيت جامعه ما به گونهاي است كه سادهترين گزارهها ميتوانند كليد حل مشكلات تلقي شوند. يكي از اين موارد دفاع از ضرورت مذاكره با ايالات متحده است. متأسفانه به نظر ميرسد كه موضوع مزبور به درستي طرح نميشود و تا هنگامی که به درستي طرح نشود، طبعاً بعيد است كه نتیجه یا راهحلي هم از دل آن بحث بيرون آيد. در اين يادداشت ميكوشم كه ديدگاه خود را تقديم كنم.
1ـ اگرچه مشكلات و بنبستهاي موجود در روابط خارجي ايران، بسيار مهم و اثرگذار است، ولي ريشه مشكلات ایران به و تبع آن، راهحل این مشکلات در سياست داخلي است. در واقع ما به علت فقدان چشمانداز اميدبخش و انسجامدهنده در داخل است كه دچار مشكلات در روابط خارجي و نيز سياستهاي اقتصادي ميشويم، و تا هنگامي كه گامي موثر براي اصلاحات در سياست داخلي برنداريم، هيچ اقدام موثر و پايداري در امور خارجي و نيز اقتصاد انجام نخواهیم داد. مهمتر از توافق برجام، در سياست خارجي نداشتهايم، ولي به علت تنشهاي داخلي و بازتاب آن در روابط خارجي و اقتصادي آن دستاورد به سرعت در مسير تخريب قرار گرفت.
2ـ به عنوان يك قاعده و فرض اصلي در سياست، با هيچ قدرت خارجي و نيز داخلي نبايد ارتباط خود را قطع كرد. منظور از قطع ارتباط اين است كه به هر علتي احتمال ميرود كه روابط رسمي ميان دو كشور يا دو قدرت قطع شود، هرچند اين قطع روابط حتيالمقدور بايد محدود باشد، ولي در هر حال روابط غير رسمي و غير آشكار را بايد ادامه داد. هر حكومتي هميشه و در همه حال كانالهاي گفتگو را با كليه نيروهاي داخلي و خارجي بايد باز نگه دارد. كانالي كه لزوماً رسمي نيست، يعني اظهارات طرفين رسميت ندارد، و طبعاً هم آشكار نيست.
وجود اين كانالهای ارتباطی براي كاهش هزينههاي عدم رابطه و نيز پيدا كردن درك متقابل از يكديگر لازم و ضروري است. هرگونه قطع ارتباط مطلق جز ضرر نتيجه ديگري ندارد. اين ارتباطات به منزله به رسميت شناختن طرفين نيز نيست. هيچ دولت و قدرتي خود را از چنين منبع مهم و امكاني محروم نمیكند. نفي گفتگو و روابط رسمي فقط در شرايط خاصي قابل فهم است و بايد زودگذر باشد. هيچ قاعده فراعقلي و نيز دايمي نميتواند به قطع اين رابطه حكم كند.
شايد طرفداران قطع رابطه بگويند كه نگاه دايمي به قطع روابط ندارند، ولي شرط و شروطي را كه ميگذارند در عمل به معناي قطع دايمي است. دايمي نه تا صد سال ديگر، بلكه تا چشماندازي كه به طور معمول ميبينيم. بنابراين نفي دایمی رابطه و گفتگو از منظر سياسي غير قابل پذيرش است. حتی اگر رابطه و گفتگوی رسمی بطور موقت هم قطع شود ولی گفتگوي غير رسمي و غير آشكار را هيچگاه نبايد قطع كرد، حتي با دشمن يا كشوري كه در حال جنگ هستند.
3ـ آغاز هر گفتگوي آشكار و رسمي بايد مبتني بر توافقات حاصل از گفتگوهاي غير رسمي و پنهاني باشد. اين ذهنيت را بايد كنار گذاشت كه گفتگوها بايد شفاف و علني باشد!! بويژه آنكه گفتگوهاي رسمي و آشكار نيز ابتدا بايد در سطوح كارشناسي آغاز گردد. بنابراين پيشنهادهاي ترامپ براي گفتگو با ايران در سطح روساي جمهور و سطوح مشابه، منجر به نتیجه نيست، زيرا هر گفتگويي در اين سطح مستلزم جزييات توافقات و مذاكرات بسيار گسترده و فني است. به علاوه ترامپ با خروج از برجام نشان داده است كه پايههاي مفهومی به نام توافق را لرزان كرده است.
بنده معتقد نيستم كه توافقات بينالمللي و حتي داخلي بايد كاملاً منطبق بر حق و حقوق باشد. نه اينكه اگر چنين باشد، بد است، بلكه واقعيت چيز ديگري است. قدرت طرفين نشانگر نتيجه توافقات احتمالي است. اين امر به اين معناست كه حتي ميتوانيم در وضعيت جديد هم با آنان وارد گفتگو شويم، مشروط بر اينكه طرف مقابل آمادگي اين كار را داشته باشد. آمادگي داشتن نيز فقط به اظهار شفاهی ختم نميشود، بلكه رفتار آن طرف بايد بيانگر چنين چيزي باشد.
4ـ با توجه به اين ملاحظات معتقدم كه درخواست از حکومت مبنی بر اينكه با ايالات متحده وارد مذاكره شويم و پاسخ مثبت به دعوت آنان بدهيم، درست نيست و در اولين گام ايران سنگ روي يخ خواهد شد و با وضعيت سياسي داخل كشور هيچ گام مثبتي به پيش برداشته نميشود. آنان پس از موافقت ايران براي مذاكره ميتوانند از موضع خود عقبنشيني كنند و شرط بگذارند، و هيچ پروايي هم از كشورهاي ديگر ندارند، همچنان كه تا كنون نداشتهاند. اصولاً ترامپ خودش را برای جهان اين طور تعريف كرده است.
تأكيد ما به عنوان كنشگران سياسي بايد بر چند نكته باشد. اول از همه درخواست انجام اصلاحات در سياست داخلي كه مجموعه نهادهاي اصلي مرتبط با اين موضوع را نيز بايد در برگيرد. اصلاح نظام رسانهاي و بيطرفي در داوري و تغيير در دايره نيروهايي كه ميتوانند در ساختار سياسي حضور موثر داشته باشند، عناصر اصلي اين تحول است.
نكته دوم مخالفت با نفي مطلق گفتگو است. بايد گفتگو را به عنوان يك اصل پذيرفت، هرچند مقاطعي ميتواند متوقف شود.
نكته سوم اينكه گفتگوي غير رسمي را بايد به صورت مطلق پذيرفت و آن را يك اصل در كنش سياسي داخلي يا خارجي تعريف كرد و خواهان انجام چنین گفتگوهایی شد.
در خصوص آمريكا بايد از گفتگوي آشكار و غير رسمي ميان افراد و نهادهاي مدني نيز دفاع كرد هرچند گفتگوهاي غير آشكار و غير رسمي نيز ميبايد برقرار باشد و حكومتها خود را از اين امکان مهم محروم نكنند.»
انتهای پیام
باید به آقای عبدی گوشزد گرد که اگر در مملکت روی خوش دیده نمی شود و یا اگر مشکلی در کشور هست همه و همه مرهون بی درایتی و بی کفایتی و وطن فروشی اصلاح طلبان است . که در جایی چشم خود را به روی مشکلات مردم بسته اند و ضمن حمایت از دولت نه تنها در مجلس رای به رفع مشکلات مردم و کشور نمیدهند بلکه اب در آسیاب دشمن می ریزند .
در بعد دیگر کسانی در دولت تشریف دارند که نه تنها کار بلد نیستند بلکه به دنبال افزایش آشوب در جامعه اند و مطمئنا با دشمن های قسم خورده همنوا و همدست هستند .
چرا که تنها یک وطن فروش می تواند به مردم پشت کرده و خیانت کند .
از طرف دیگر هم هم مسلکان و هم حزبی های جنابعالی هستند که هیچ هر خیری برای رفع مشکلات مردم نمی زنید و دولت را راهنمایی و نقد نمی کنید.
به کوری چشمتان این مشکلات هم به خوبی و درایت رهبری و حزب الله تمام خواهد شد .
اگر گفتگوهای داخلی قبل از گفتگوهای خارجی بصورت نیمه رسمی هم صورت بگیرد بهتراست ولی چه کنیم که طرف مقابل به کم هم راضی نیست و مطلق میخواهد و کسی را شریک اندک خود هم قبول ندارد طیفی که همه چیز را برای خود میخواهد و حتی از فرزندش هم انتقادی نمیپذیرد چکار باید کرد اینجا سرزمین تمامیت خواهان است و به هیچ کس حرمتی قایل نیست چه رسد به گفتگو . این حرف همیشه در دهانشان میچرخد که هر چه ما گفتیم همان است و ولاغیر ایا این جمله اشنا برایتان نیست . ؟مشکل این روزگار مانند شبه نظامیان همسایه و هم اندیشان اونهاست که بخاطر این عقایدشان انتحار هم میکنند و من وتو بفکر منافع ملی هسنیم و غریبه ایم و غریبه پرست چون منافع ملی هیچ در مخیله شان راه ندارد