رضا بابایی: دینگریزی جامعه یک «واکنش» است
رضا بابایی نویسنده و پژوهشگر دینی گفت: زندگی کردن بدون دین، ممکن است زندگی را تهی از معنا کند و زیان بیافریند؛ آن چنان که برخی جوامع مدرن امروز با مشکلات آن مواجه شدهاند.
بابایی شامگاه چهارشنبه ۲ آبانماه ۹۷ در برنامه «تعزیت آفتاب» در مسجد میرنشانه کاشان، در سخنانی با عنوان «دین و دینداری در جهان معاصر»، نخستین ویژگی دنیای معاصر را علمگرایی برشمرد و گفت: پیشینیان ما اگر سوالی داشتند، نخست به «دین» مراجعه میکردند، اگر پاسخی نمییافتند، به «فلسفه» ، «ادبیات» و «حکمت» رجوع میکردند، و اگر باز به پاسخ نمیرسیدند، در نهایت به «علم» مراجعه میکردند. در دنیای امروز، این روند کاملا بر عکس شدهاست. انسان معاصر برای یافتن سوالات خود، نخست سراغ دانشمندان میرود، و اگر آنرا نیافت سراغ فیلسوفان و ادیبان و حکیمان میرود و اگر از آنها هم به جوابی نرسید، در نهایت سراغ دین و متون مقدس میرود.
بابایی افزود: دومین ویژگی جهان معاصر، «عقلگرایی و استدلال» است. پیشینیان بسیار آسان چیزی را میپذیرفتند، در حالی که امروزه باید دلیل بیاوری. انسان معاصر با معجزه هم چیزی را نمیپذیرد، بلکه باید عقلش را مجاب کنی.
وی سومین ویژگی جهان معاصر را «قانونگرایی» عنوان و اضافه کرد: در جهان سنت، مقامات و جایگاهها و افراد، فصلالخطاب بودند، ولی در جهان مدرن، «قانون» فصلالخطاب است. جامعه مدنی در برابر قانون فروتن است، زیرا میداند اگر آن را زیر پا بگذارد، فردا خودش بیپناه خواهد شد.
نویسنده «مولوی و قرآن» به «آزادی» بهعنوان چهارمین ویژگی جهان معاصر اشاره و تصریح کرد: اگر در متون پیشین، در مثنویها، گلستانها، فلسفههای قدما، سیاستنامهها، نصایحالملوکها و…بنگریم، میبینیم که در آنها حرفی از آزادی نیست. اگر هم به ندرت یافت میشود، آزادی «از» چیزی است؛ مثل آزادی از هوای نفس یا آزادی از غل و زنجیر ستم. اما انسان معاصر به آزادی «در» مسائل میاندیشد و آن را ارج مینهد؛ مثل آزادی در اندیشه، آزادی در بیان، آزادی در پوشش و… . «کانت» میگوید: «بدون آزادی، با سوژهای به نام انسان مواجه نیستیم و با شیء مواجه هستیم».
این پژوهشگر دینی با بیان اینکه پنجمین ویژگی جهان معاصر، «عدالتخواهی» است گفت: عدالتطلبی همیشه بوده و اختراع جهان معاصر نیست ولی عدالتی که انسان معاصر میگوید با آنچه قدما میگفتند آنقدر متفاوت است که میتوان گفت فقط در لفظ مشترکاند.
او افزود: پیشینیان اگر صحبتی از عدالت میکردند، منظورشان عدالت در بندگی و حق خود بود، آنقدر که جامعه به آنها حق داده؛ یا اگر میگفتند پادشاه باید عادل باشد، یعنی همین که فتیله ظلم را پایین بکشد، کافی است. ولی امروز، عدالت به معنای «برابری فرصتها» و «برابری در مقابل قانون» است؛
بابایی گفت: ششمین ویژگی جهان مدرن «فردگرایی» است. در جهان سنت یک مفهوم مرکزی از خدا و امر قدسی و سیاست و زندگی وجود داشت و بنابراین همه انسانها باید یکگونه میاندیشیدند. آنها سلولهای مردهی یک پیکر زنده بودند. اما در دنیای مدرن، جهان درونی و فردیت آدمها، گسستهتر شده و انسانها متکثر شدهاند و هرکدام میتوانند هر طور که میخواهند بیندیشند.
او پس از برشمردن ویژگیهای دنیای معاصر، با طرح این پرسش که دین و دینداری در این جهان مدرن، چه میشود؟ تصریح کرد: دین، میراث جهان سنت است و ما میراثدار آن. یعنی باید به این سوال بپردازیم که پدیدهای که خاستگاه آن، سنت است، به چه کار انسان معاصر میآید؟ و انسان چهطور میتواند با آن تعامل کند؟
بابایی با تاکید بر اینکه دین قابل حذفشدن نیتست، خاطرنشان کرد: من فکر میکنم و تجربه بشری را اینطور دیده ام که هر جامعه ای که خواست دین را به طور کامل حذف کند، نسل های بعدیاش با شدت بیشتری سمت آن رفتند. زیرا دین در بخشی از جهان زندهی بشر وارد میشود که تا این زمان، بشر نتوانسته آنرا با چیز دیگری پر کند. بدون دین زندگی کردن، ممکن است زندگی را تهی از معنا کند و زیان بیافریند؛ آن چنان که برخی جوامع مدرن امروز با مشکلات آن مواجه شدهاند.
نویسنده کتاب «دین و دینداری» با بیان اینکه هر چیزی میتواند زیانبار باشد تاکید کرد: ما باید ببینیم چه نگاه و برداشتی از دین و دینداری داشته باشیم که زیان نبینیم. البته منظورم دین تاریخی است و نه حقیقت آنچه وحی ِ نازلشده از طرف خداست.
بابای اضافهکرد: جنگهای صلیبی در گذشته یا نزاعهای امروز خاورمیانه، زیانهایی است که دین تاریخی به بشر زده است.
او با طرح این پرسش که چه کنیم که دین به ما سود برساند و گرهای از کار ما بگشاید؛ توضیح داد: میان «دین» و «انسان» دو مسیر وجود دارد: یک مسیر سنتی و یک مسیر نواندیشانه. این دو مسیر، دو جهت مختلف و بلکه مخالف دارند.
مسیر اول، از دین به سراغ انسان میرود. یعنی آیات و متون را میخواند و سرشار از باورها، هیجانات و دغدغهها در دین، به باورها و احکامی که رسیده اولویت میدهد و بعد به سراغ انسان میرود و به انسان امر و نهی میکند که اینگونه باش! و اینگونه بیندیش! و به نام «خدا» حکم صادر میکند و حرفهای خودش را به اسم خدا به انسان میزند.
بابایی افزود: اما مسیر دوم، مسیر نواندیشی است. این مسیر، اول سراغ انسان میرود و دردها و رنجهای انسان را میشناسد و میفهمد. این مسیر میگوید اول انسان را بشناس و اینقدر تکلیف پیشفرض به دوش او نگذار؛ و بعد به سراغ متون بیا و ببین میتوانی درمانی برای دردهای او داشته باشی؟
او با اشاره به آیه شریفه «وَ لَنَبلُوَنّکُم بِشَیءٍ مِنَ الخَوفِ وَ الجوعِ وَ نَقصٍ مِنَ الاَموالِ وَ الاَنفُسِ وَ الثّمَرات»، تاکید کرد: بهنظر من بسیاری از حرفها و فتواهایی که به نام دین صادر میشود، از سر بیدردی است؛ اگر کسی درد انسانی را تجربه نکردهباشد، نمیتواند نسخههای درمانی واقعی بپیچد. همیشه هم، دردها، دردهای مادی نیستند. گاهی رنجهای معنوی و فلسفی و دچار پوچیشدن در زندگی، به انسان شوک وارد میکند.
نویسنده کتاب «دیانت و عقلانیت» افزود: نواندیشی دینی میگوید نخست ببینیم انسان چه میگوید؟ چه دردی دارد؟ و بعد برای او درمان پیدا کنیم. این مسیر میتواند دین را در جهان معاصر حفظ کند، اما مسیر نخست، برای جهان معاصر مشکل دارد، و کمکم محدود میشود و جامعه را دینگریز میکند.
بابایی با بیان اینکه دینگریزی جامعه، یک «واکنش» است و از سر عقلانیت و تفکر نیست، تاکید کرد: این جامعه بعدها «عقلگریز» و «دموکراسیگریز» هم خواهد شد.
او گفت: در اینجا، برای مخاطب یک سوال مهم و بهجا مطرح می شود که آیا این مسیر دوم، با حقیقت دین سازگاری دارد؟ آیا انبیا هم در این مسیر بودند؟ آیا سیره پیشوایان دینی ما هم این مسیر بود؟ پاسخ من به این سوالات، «آری» است و اتفاقاً انبیا همین مسیر را طی کردهاند.
بابایی با طرح این پرسش که پس چرا در حال حاضر، مسیر اول غالب است؟ توضیح داد: پاسخ من این است که این موضوع، دلایل تاریخی و جامعهشناسی دارد و به اصل و اساس دین بر نمیگردد.
مسیر اول میگوید «درد دین» داشته باش و هر جا به سلیقه و زعم خودت دیدی، دین اجرا نمیشود، وارد شو و با قیل و قال دخالت کن و امر و نهی کن؛ ولی مسیر دوم میگوید «دین باید درد انسان داشته باشد» و گرهای از مشکلات انسان حل کند.
او تاکید کرد: اگر بزرگان ما هم گفتهاند درد دین داشته باشید، یعنی مراقب حضور قلب خودت در دین باش و حس و حال معنویات را از دست نده، نه اینکه برای بقیه حکم صادر کن.
بابایی اضافهکرد: برای این دو مسیر مثالهایی بزنم. در مورد مسئله بلوغ دختران؛ مسیر اول میگوید دختر در 9 سالگی بالغ و رعایت احکام شرعی بر او واجب میشود و میتواند ازدواج کند. اما مجتهدینی هم در قم هستند که اول انسان را دیدند، آیا دختر 9 ساله از هر نظر، آمادگی ازدواج دارد؟ بعد سراغ متن رفتند و نتیجهای دیگر گرفتند. یعنی چون درد را دیدند، سراغ درمان رفتند.
او در پایان تاکید کرد: اگر مسیر اول اصلاح نشود، دین در آینده جایی نخواهد داشت و اثر مثبتی نخواهد گذاشت و تنها به یک زیست گلخانهای و حیات موزهای بدل خواهد شد که به اجبار به جامعه تزریق میشود، ولی جای خالی چیزی را پر نمیکند و دردی را درمان نمیکند.
انتهای پیام
“دینگریزی جامعه یک «واکنش» است”
حرف حقی است ، ولی متاسفانه متولیان دین فکر چاره نیستند . ظاهرا دنیا بدجوری در دلشان جا کرده است 1
مردم مدرن از دین خدا طلاق گرفته اند حال عده ای طلاق رسمی و عده ای طلاق عاطفی