به بهانه اولین سالگرد درگذشت دهقان فداکار
ایرج نجف اوغلی در یادداشتی تلگرامی نوشت:
“در درس هشتم کتاب فارسی بخوانیم سوم ابتدایی در صفحه ۵۹ درباره دهقان فداکار توضیح کوتاهی، این گونه آمده است: «ریزعلی خواجوی دهقان فداکار آذربایجانی در غروب یک روز سرد پاییزی، وقتی از مزرعه به خانه بر میگشت، متوجه شد که بر اثر ریزش کوه، راه آهن مسدود شده است. در این هنگام قطار میآمد و صدای سوت آن در کوه میپیچید. ریزعلی پیراهنش را به چوب دستی خود بست، نفت فانوس خود را بر آن ریخت و آتش زد و به سمت قطار دوید. راننده قطار با دیدن آتش ایستاد و جان مسافران قطار از مرگ حتمی نجات یافت وبا اینکه مسافران قطار کتک مفصلی به او زدند ودر آخر از ایشان عذر خواهی کردند».
ریز علی خواجوی ( ازبر علی حاجوی) یک خاطره تعریف کرده وآن اینکه حالا بعد از گذشت بیش از 62 سال از آن روز دهقان فداکار ما چندین گله دارد که به نظر خودش بسیار مهم است و از اینکه به آن توجه نشده خوشحال نیست .
اولاً : اینکه آن شب زیر پیراهن کلفتی بر تن داشته و از اینکه در کتابها او را برهنه به تصویر کشیده اند احساس ناراحتی می کند
ثانیا : ً نام اصلی اش ازبر علی است ، نامی که پدر و مادرش برای او گذاشتند تا درسهای زندگی و حساب و کتاب را از بر کند و برای خودش کسی شود…
او برای خودش کسی شد ولی نه دکتر و مهندس….ازبرعلی قهرمان شد و نامش در تاریخ ایران ماندگار گردید…
در یکی از مصاحبه ها از ایشان به شوخی می پرسند حاضری یک بار دیگر جانت را برای کسی به خطر بیندازی و آنهم باجناقت باشد ؟ با همان زبان و لهجه شیرین ترکی ، خنده کنان قاطعانه جواب می دهد نه!… اگر ژیان ماشین شد باجناق هم فامیل میشود….البته در آخرمصاحبه گفت که: ” شوخی کردم وباجناقم را خیلی دوست دارم”
و سخن آخر اینکه از حقوق بازنشستگی گذران عمر می کرد واخیراَ ازبرعلی خواجوی، معروف به ‘دهقان فداکار’، به دلیل عارضه کلیوی درتاریخ ۹۶/۹/۸ درگذشت که امروز اولین سالگردش بود./ روحش شاد”
انتهای پیام