اشتباهات ما در حجاب (قسمت چهارم)
آیتالله سروش محلاتی در یادداشتی تلگرامی با عنوان “اشتباهات ما در حجاب!” نوشت:
“۷. حساسیتهای نابرابر
حجاب حکمی مربوط به مناسبات زنان و مردان است و این حکم برای زنان با حکم دیگری برای مردان پیوند خورده است. از بانوان “پوشش” و از آقایان “عدم آزار” خواسته شده است.
البته این دو دستور، دو حکم موازی و مستقل نیستند بلکه هر دو ناظر به یک غایتند و مقصود آن است که زنان از امنیت و آرامش برخوردار باشند: “یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک ادنی ان یعرفن فلایوُذین”(احزاب/۵۹) در واقع، اسلام برای حفظ حریم زنان، فقط به منع مردان از آزار و اذیت نسبت به آنان بسنده نکرده است بلکه علاوه بر آن، زنان را هم موظف کرده تا با رعایت پوشش، زمینه تهییج و اذیت مردان را کاهش دهند. ولی اشتباه ما این است که این تکلیف دوسویه را یک سویه کرده و تکلیف را به طرف زنان سوق داده ایم و مردان مزاحم را رها کرده ایم، به عکس آنچه در دنیای جدید اتفاق افتاده که تکلیف را بسوی مردان سوق داده و در حالیکه با مزاحمتهای آنان بشدت برخورد میکنند، زنان را در پوشش آزاد میگذارند.
ما در این مسئولیت دوگانه در حالی فشار تکلیف را بر زنان قرار داده و از مردان برداشته ایم که قرآن در آموزه های خود، بار مردان را سنگینتر قرار داده و گناه مزاحمت مردان را بسیار بزرگتر از بی حجابی زنان قلمداد کرده است. در همان سوره احزاب که پیامبر(ص) مأمور ابلاغ این وظیفه به زنان میشود، آیه حجاب با “ان الله کان غفورا رحیما ” پایان میپذیرد و به زنان متخلف امید رحمت و غفران الهی میدهد ولی در آیه بعد که مربوط به مردان متخلف است، لحن آیه کاملا عوض شده و خداوند با شدت و تهدید با آنان سخن میگوید: که اگر این مزاحمان، دست از اذیت برندارند، پیامبر را علیه آنان مأموریت داده و زندگی را بر آنان تنگ خواهیم کرد تا نتوانند در شهر بمانند: “لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لاَ يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلاَّ قَلِيلاً “. در اینجا ” الذین فی قلوبهم مرض” اشاره به همان مزاحمان خیابانی دارد که بدنبال زنان می افتند که در کنار –المرجفون فی المدینه — یعنی عوامل نفوذی دشمن از آنان یاد شده است(مجمع البیان). بکار بردن تعبییر “فی قلوبهم مرض” هم فقط برای مردان مزاحم بکار رفته، نه زنان بدحجاب! چه اینکه از زنان خواسته با ناز و ادا سخن نگویند تا مردان “بیماردل” به ایشان طمع نورزند ” فلاتخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض”(احزاب/۳۲) در اینجا هم هر چند از زن خواسته شده تا متانت در گفتار را در برابر مردان حفظ کند ولی تعبیر ملامت آمیزی درباره او بکار نرفته ولی متقابلا از مردانی که تحت تاثیر لحن لطیف او قرار گرفته و قصد سوء میکنند با “فی قلوبهم مرض”یاد شده است. بعلاوه این در حالی است که آن تهدیدهای سنگین دنیوی و اخروی هم فقط برای مردان مزاحم بیان شده و نه زنان لاابالی از نظر پوشش!
ولی ما در اثر دوری از فرهنک اصیل اسلامی، همه این آموزه ها را معکوس فهمیده ایم و با این فهم وارونه –که متاسفانه به دین هم نسبت میدهیم — توقع داریم دنیایمان اصلاح شود!!
حساسیت یک طرفه ما نسبت به بی حجابی زنان و بی اعتناییمان نسبت به مزاحمت های مردان، ادامه همان فرهنگ جاهلی است که علامه طباطبایی بدان اشاره کرده که “مسلمانان زنا را برای زن عار و ننگ میدانند حتی اگر توبه کند، ولی برای مرد ننگ نمیدانند حتی اگر اصرار بورزد در حالی که زانی و زانیه درمعصیت برابرند.”(المیزان ج۲/ص۲۷۱)
شاید اگر زنان مسلمان ما در فضای اجتهادی فعال بودند، میتوانستند جلوی اینگونه یک سو نگری های دینی را بگیرند.”
انتهای پیام