«سرانجام سهم شخصی فرماندار آبادان از سیاست»
ماندانا صادقی، روزنامهنگار آبادانی، در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز دربارهی فرماندار سابق آبادان که اخیرا به عنوان استاندار البرز مشغول به کار شده است، نوشت:
درکشاکش دعوای میان عبدالحسن مقتدایی و محمد سعید انصاری نماینده مردم آبادان در مجلس نهم که قول پست فرمانداری آبادان را به سید محمد مولوی داده بود، بالاخره این مقتدایی اصلاح طلب بود که به مدد حمایت دولت اعتدال و امید عزیزالله شهبازی را باحکم سرپرستی به آبادان فرستاد و تاوقتی که محمد سعید انصاری، مولوی را راهی معاونت فرمانداری نکرد نتوانست حکم فرماندار ویژه شهبازی را به ریاست تبدیل کند.
غیبت سه نماینده مجلس در روز معارفهی شهبازی موضوعی نبود که از چشم ناظران پوشیده بماند. آگاهان بر این باور بودند که غیبت نمایندگان تلویحا به معنای این است که هیچ کدامشان نتوانسته بودند در لابی میان وزارت کشور و عبدالحسن مقتدایی، گزینهی موردنظر خود را برای آبادان انتخاب کنند.
با این همه شهبازی با سابقهی ریاست در بخشداری شهرهایی همچون بهبهان، اهواز، شادگان و حضور در پستهایی همچون ریاست و معاونت در دانشگاهها، دهمین فرماندار بعد از جنگ در آبادان شد.
باختن قبل از بازی کردن
شهبازی در برههای قدم به آبادان گذاشت که فضای سیاسی جزیره متاثر از شرایط ۸ سال دولت مهرورز کاملا در دست اصولگرایان و طرفداران احمدی نژاد بود. از یکسو، سه نمایندهی اصولگرا در مجلس شورای اسلامی حضور داشتند، از سوی دیگر رییس شورای شهر در ستاد احمدی نژاد فعالانه پلاکارد و پوستر و… توزیع میکرد و در گوشهی دیگر شهر امام جمعهی غیربومی با شعارهایی کاملا ارزشی و حکومتی مهمترین تریبون آزاد شهر را در دست داشت.
شهردار غیربومی و پرحاشیه در همراهی با شورای وابسته به نمایندگان همان دوره با هزینهکرد از جیب شهر و پروپاگاندا آمادهی رفتن به بهارستان بود. حوزه علمیه نیز به عنوان نهادی مذهبی و تاثیرگذار در غیبت حجت السلام دهدشتی جلودار گفتمان احیای ارزشها و مصادرهی همهی جریانهای مذهبی و سیاسی به سود خود بود. حوزه علمیه در حالی پرچم هواداری از احمدی نژاد را زمین گذاشته بود که اینبار علم طرفداری از سعید جلیلی را بالا برده بود.
به عبارتی شهبازی وقتی پا به عرصهی مدیریت شهر آبادان گذاشت که مهمترین ارکان دولت و حاکمیت در دست اصولگرایان قرار داشت و پایگاههای صنعت هم همینطور.
اما در طرف دیگر ماجرا؛ اصلاح طلبانی بودند که درترکیبی تازه و منجسم با جوانان تحولخواه، روزنامهنگاران و هنرمندان سرمست از پیروزی حسن روحانی جان تازهای گرفته بودند و میخواستند در زیر سایهی حمایت استاندار اصلاح طلب آبادانی و فرماندار مورد تاییدش در به ثمر رساندن خواستههای عقیم ماندهی سالهای گذشته، طرحی نو بیندازند.
اصلاح طلبان که از فردای پیروزی حسن روحانی اعلام کرده بودند که خواستار هیچ سهم مشخصی از بدنهی قدرت در آبادان نیستند با این همه به محض ورود شهبازی، این اصلاح طلبان بودند که باهدف گشایش مسایل آبادان اقدام به ارایهی لیست و برگزای انواع و اقسام نشستها به منظور معرفی جوانان فعال، خلاق، تحصیل کرده اما بدون شغل به فرماندار شدند. موضوعی که بعدها از فرط تکرار و عدم نتیجهگیری مناسب چنان به محاق رفت که برخی ازچهرههای فعال و نام آشنای اصلاح طلب آبادان با گلهمندی از انتظار طولانی پشت در اتاق فرماندار برای بیان و احیانا رفع مشکلات مردم انگیزهی اولیهی خود را ازمشارکت بیچشمداشت با نمایندهی دولت از دست دادند.
ضلع دیگر اصلاح طلبان آبادان در اختیار جوانانی بود که قصد داشتند با احیای فضای اجتماعی-سیاسی و فرهنگی آبادان به نفع شادابی اجتماعی در آینده، عملگرایی خود را ثابت کنند. اینان که طرفداران سرسخت رویهی گفتمان اصلاح طلبی از نوع دوم خردادی بودند به طور مشخص در ماههای منتهی به انتخابات ۹۲ از همه سو مورد هجمه و فشار گروههای تندرو قرار گرفته بودند و از جایی که حضور فرماندار اصلاح طلب را نویدبخش گشایش در فضای سیاسی –فرهنگی شهر تلقی میکردند در درون خود فرصت پیش آمده را به عنوان وقت طلایی برای استفاده از کارت برندهی دولت به نفع جامعه مدنی بسیار ارزشمند میدانستند.
استنباط جوانان اصلاح طلب آبادان در خصوص همراهی با دولت اعتدال در واقع عقب راندن و به حاشیه بردن تندروهای کفن پوشی بود که به نام مخالفت با کنسرت یا اعتراض به برگزاری جلسات سیاسی –فرهنگی –هنری روزانه بدترین اتهامها را در سایتهایشان به روشنفکران، فعالان مدنی، شاعران و سیاسیون میزدند. البته که بخش زیادی از این امیدواری نسبت به دولت نسبت مستقیم داشت با آنچه که عزیزالله شهبازی در روز معارفهاش به اصحاب رسانه گفته بود: «با گروههای فشار هم صحبت میکنم.»
شرجی در جزیره
وقتی در بهمنماه ۹۲ شهبازی سکان هدایت فرمانداری آبادان را به دست گرفت به عنوان فرماندار اصلاح طلب دو سال وقت داشت تا انتخابات مجلس دهم را به عنوان یک پیروزی سیاسی هم برای خودش ثبت کند و هم اصلاح طلبان آبادان را تا ابد مدیون خودش نگه دارد.
اما شهبازی که در ابتدای ورودش به آبادان در همراهی بامردم و دست در دست فرزندانش در بزرگداشت مرتضی پاشایی در خیابان شاپور حضور یافته بود و از انتشار عکسش در سایت عصر آبادان وابسته به اصول گرایان تندرو خم به ابرو نیاورده بود، در مراسم اولین سالگرد پیروزی انتخاباتی دکترحسن روحانی (خرداد۹۳) با اتخاذ رفتار دوپهلو با گروه برگزار کنندهی مراسم که مشخصا پرچمداران شناخته شدهی دوم خردادی بودند، با عدم موافقت در آوردن چهرههایی همچون هادی خانیکی، عماالدین باقی، احمدمسجدجامعی به آبادان اولین خط کم رنگ اما ماندگار را میان خودش و اصلاح طلبان ترسیم کرد.
شهبازی گمان میبرد که با حذف چهرههای مهم و موثر سیاسی و در عین حال اجازهی برگزاری مراسمهایی از این دست راه میانه و اعتدال را انتخاب کرده است، اما به مرور نشان داد که جایگاه صیانت از عنوان نمایندهی دولت را با جای «عاملی» برای فشار به گروههای همسو با خودش عوض کرده است. (یااحیانا فروخته است)
اوج این جاخالیهای پی در پی شهبازی و اخذ سیاستهای یک بام و دوهوایی درجریان انتخابات دهمین دورهی مجلس شورای اسلامی مشهود شد.
پیش از حضور شهبازی در آبادان تحرکات انتخاباتی آغاز شده بود و در این مسیر جبهه پایداری در میان انتخاب بین سردار غلامرضا شرفی و محمودرضا شیرازی (شهردار وقت) در نهایت به دلیل پروپاگاندای وسیع شهردار و حمایت غالب اعضای شورا که پیدا بود وابستگی و علاقهای به جبهه پایداری نداشتند، بلاخره غلامرضا شرفی را برگزید و محمود رضا شیرازی به پشتوانهی رای قومی برخی از اعضای شورا مانند سید فیاض موسوی، مکوندی و ناصر کعبی، راه خودش را از جبهه پایداری جدا کرد. نمایندگانی همچون محمدسعید انصاری و جواد سعدون زاده نیز که از قبل کم شانسی خود را برای رسیدن به بهارستان پیش بینی میکردند کم جان و دلخور منتظر پیشی گرفتن سیدمحمد مولوی از جلیل مختار و عامرکعبی بودند تا از این راه بتوانند اگر شده یکبار برای همیشه تکلیف چهرههای سنتی اصولگرای فارس را (دهدشتی، گذاری، ارشدی) درهمان مرحلهی اول یکسره کنند.
ازسوی دیگر رویای تحقق مجلس ششم اصلاح طلبان آبادانی را بر آن داشت که از فرصت استثنایی برخورداری توامان از استاندار آبادانی اصلاح طلب و فرماندار همسو، برای رسیدن به بهارستان بهرهبرداری کنند.
دراین مقطع بود که شهبازی به عنوان فرماندار یکباره خود را در مرکز دایرهای دید که آدمها و جریانهای سیاسی و قومیاش ذرهای باکسی سرشوخی و معطلی و رودربایستی نداشت. اوخیلی زود متوجه شد که باید میان حمایتهای همه جانبهی استاندار مقتدایی و سبد پر یا خالی نمایندگان احتمالی آینده یکی را انتخاب کند…
بله؛ کاملا واضح بود میزان شرجی این جزیره شبیه هیچ جزیرهی دیگری نبود…
بادهای سرد بر تن اصلاح طلبی
بدنه اصلاح طلبی آبادان در دوران فرمانداری شهبازی هیچ گاه احساس نکرد که به رسمیت شناخته شده است. نه از سوی شهبازی اصلاح طلب و نه از سوی شهبازی نمایندهی دولت اعتدال. شهبازی در جریان انتخابات مجلس دهم آشکارا به سمت گروه رقیب اصلاح طلبان متمایل شد.
تلاش کم و غیرموثر و عدم قابلیتهای سیاسی و شخصی او برای چانهزنی با مقامات به عنوان فرماندار شهر سیصد هزار نفری مفتخر به سه نماینده، نتیجهاش نرسیدن صدای اعتراضهای دکتر ناصر اقبالی، سیدرضا طباطبایی، عبدالله کعبی و اسماعیل میدری در خصوص عدم تایید صلاحیتشان بود.
شهبازی با ایجاد یک مرزبندی نامحسوس در رابطه با اصلاح طلبان شهر عملا درهای فرمانداری را بهروی محافظهکاران تازه به دوران رسیدهی سیاسی، اصول گرایان و چهرههای سیاسی وابسته به آرای قومی گشود و بیش از آنکه بتواند کمکی به توسعه سیاسی اجتماعی آیندهی آبادان داشته باشد در یک حرکت منفعلانه و بیسابقه حتی اعلام آمار رای چهارنماینده (کعبی، مختار، شرفی، مولوی) را به خودشان واگذار کرد و به عنوان نماینده دولت درمیان خبرنگاران مستقر در فرمانداری حاضر نشد.
آیا او انتخابات را به نمایندگان و… و… که ازصبح روز شمارش آرا در فرمانداری مستقر شده بودند، باخته بود؟
هرچند انصاف نیست که بخواهیم همهی دلایل عدم موفقیت لیست امید را یکسره به گردن عزیزالله شهبازی بیاندازیم اما نمیتوان از گفتن این گزاره صرفنظر کرد که به اعتقاد بسیاری از ناظران و فعالان سیاسی پیروزی رقبای اصلاح طلبان مشخصا نتیجه انفعال، کمتجربگی و عدم تابآوری فرماندار در مقابل گروههای رقیب بود.
با این همه شهبازی بعد از انتخابات مجلس دهم به جای ترمیم خطاهای سیاسیاش توپ را به زمین اصلاح طلبان شوت کرد و گناه عدم تحقق خواستها و مطالبات مردم شهر را به گردن کمکاری و بیکنشی سیاستورزی سیاسیون جزیره انداخت. اما نگفت که «منشوربرنامه»هایی که روز اول قول داده بود را با کدامیک از سیاستورزان اصلاح طلب در میان گذاشت که آنان را بابت مشکلات پیش آمده (آن هم در وضعیت بعد از شکست انتخاباتی) مواخذه میکند.
صید ماهی از آب شور
ازآنجایی که هواداران واقعی دموکراسی برای رسیدن به خواستهها و نیازها، ازحقوق شهروندیشان برای کاسبان قدرت خرج نمیکنند و اساسا جنبش دموکراتیکخواهی هم منتظر احکام دولتی و همایشها ومراسمهای سیاسی ِحکومتی نمیماند، چهرههای مستقل اصلاح طلب آبادان بعد از شکست در انتخابات مجلس دهم بعد از حدود ۵ سال همراهی با شهبازی به فراست دریافتند که پیروزیشان را باید درگرو همبستگی بدون وابستگی به نمایندهی دولت بدانند و به همین دلیل نه عکس سه نفرهی نمایندگان مجلس دهم و یکصداییشان در همراهی با رقیب روحانی و نه محافظهکاری بیش از اندازهی شخص شهبازی (نه مجموعهی فرمانداری) در قبال اصولگرایانی که برای رادیکال شدن ادبیات سیاسی حاضر به انجام هر عملی بودند، باعث دلسردی آنان نشد و ستادهای روحانی به پشتوانهی اقشار مختلف مردم فعال شد.
واقعیت این است که شهبازی در جریان دور دوم انتخابات ریاست جمهوری به عنوان نمایندهی عالی دولت اعتدال و امید با اطمینان از استقلال رای و کاربلدی نیروهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ستادهای روحانی که توسط چهرههای بانفوذ اصلاح طلب اداره میشدند عملا سرنوشت سیاسی خود را به نتیجهی انتخابات شوراهای شهر گره زد و انتخابات ریاست جمهوری را از صفر تا صد به نیروهای اصلاح طلب واگذار کرد و تنها وظیفهای که به عهده گرفت راضی کردن اصلاح طلبان برای لغو سخنرانیهایی بود که بیم جنجال و حاشیه از آن میرفت. (شبیه کاری که در جریان انتخابات مجلس انجام داد و گناه آن را یکسره به گردن اصلاح طلبان انداخت.)
اصلاح طلبان که دردوران فرمانداری شهبازی با کاهش حضور اجتماعی و عدم مشورتخواهی از سوی او مواجه شده بودند، اینبار با بیاعتنایی به سرنوشت انتخابات شوراها، عملا شهبازی را در دوراهی انتخاب میان شورا و رییس جمهور قرار دادند.
عدم پختگی سیاسی فرماندار در ایجاد موزانهی قدرت در شهری کوچک با سه نماینده مجلس، سکوت و مغلوب شدن زیر فشار روانی و رسانهای و تن دادن به رای نهادهای استصوابی بود. شمارش چندبارهی آراء شورا، عدم تصمیمگیری و برخورد قاطعانه با متخلفان انتخاباتی، انفعال در رابطه با ورود و حضور پیمانکاران ِبیبهره از سواد سیاسی، اجتماعی، به شورای شهر و… درکنار سردرگمی در جریان دستگیری شاعران و نویسندگان و… کار را بهجایی رساند که اولین تغییر مدیریتی در دورهی جدید دولت، به نفع جریان اصولگرایی رقم خورد و علیرضا خلیلینیا به سمت آبفای آبادان منصوب شد.
مرزبندی شهبازی در طی مدتی که کلید ساختمان سفید فرمانداری آبادان را به دست داشت با جناح اصلاح طلب خیلی بیشتر از مرزبندی او با محافظهکاران بود؛ مماشات او در برابر بیکفایتی برخی از مدیران منطقه آزاد، سرپوش گذاشتن بر فشارهایی که مجبور بود از طرف نمایندگان مجلس و اطرافیانشان تحمل کند، بیتوجهی به زمینخواران وابسته، عدم توجه نسبت به حفظ بافت قدیمی آبادان که درنهایت منجر به تخریب خانهی تاریخی بچاریها شد و… مجموعه دلایلی بود که میان شهبازی و حامیان اولیهاش فاصله انداخت.
اما رسیدن او به پست استانداری البرز نتیجهی ۵ سال فعالیت در شهری بود که با مهار اعتراضهای پراکندهی آبادانیها در دیماه ۹۶ و تابستان ۹۷ سهم شخصیاش را از سیاست دولتی گرفته بود.
انتهای پیام