تحلیل گاردین | برگزیت بریتانیا را دچار هرج و مرج کرد
به گزارش شفقنا، قانتان اوتول در گاردین درباره بریگزیت که مهم ترین موضوع این روزهای انگلستان است می نویسد: وینسنت گوکین، استعمارگر قرن هفدهمی انگلستان، روزی در ایرلند جایی با اشتیاق نوشته بود: «بی ثبات کردن یک کشور یا یک ملت کار ساده ای است؛ اما برعکس باثبات کردن و یک کاسه کردن آن دشوارترین کار دنیاست». یکی از راه های درک این موضوع که این پرسش ایرلندی تا چه حد حیاتی است و به خصوص این که چه تاثیرات کشنده ای در پروژه برگزیت به جای گذاشته، نگاه به سرنوشت دو جزیره ای است که این روزها بی ثباتی و هرج و مرج حاکم بر فضای سیاسی آن هاست.
در بریتانیا برگزیت کار آسان بی ثبات کردن و به هرج و مرج کشاندن یک ملت را به خوبی انجام داده است؛ در عین حال در هر دو بخش ایرلند زخمی از اختلافات دیرینه، پیش بردن کار دشوارتر ساختن و یک کاسه کردن ملت را با مشکلی دیگر و مهم تر مواجه کرده. تناقض بزرگ در این میان این جاست که این توافق شکننده در دو جزیره ای به بی ثباتی و غتشاش انجامیده که با هم مشکلات دیرینه ای دارند.
آن چه درباره اغتشاش و هرج و مرجی که در وست مینستر شاهدیم مهم به نظر می رسد وحشت خالصی است که به بار آورده. این وحشت به دلیل طاعون یا قحطی نیست، یا از جنگ و تهاجم و اشغال. لکه بحران حاکم بر بریتانیا دلایل و ریشه های عمیق تری دارد که البته مهم ترین شان ( تاثیرات ریاضت اقتصادی که باعث سست کردن اتحاد بریتانیا شده) خود خواسته و خود کرده است. اما از نظر سیاسی چنین به نظر می رسد که تمام این اتفاقات به خودی خود رخ می دهند.
از دیدگاه وینسنت گوکین کل پروژه برگزیت می تواند یک کار ساده قلمداد شود. « دروغ سازی درباره اتحادیه اروپا؛ ادای شعارها و رفتارهای وطن پرستانه؛ داشتن یک نخست وزیر مغرور که بخواهد و بتواند بدون توجه به تبعات آن یک رفراندوم سراسری برگزار کند؛ گفتن دروغ های بیشتر و بیشتر؛ وعده های فراوان؛ استفاده از اطلاعات سرقتی فیسبوک برای هدف گرفتن رای دهندگان با تصاویری جنون آمیز؛ و نیز سخنرانی های پی در پی در باره این که در خروج از اتحادیه نیز همان منافع حضور، البته بدون هزینه هایش به تک تک مردم خواهد رسید ». می بینید که کار ساده ای است، بی هیچ نقشه ای، بی هیچ پیچیدگی خاصی و البته بی هیچ مسئولیتی. بله؛ تمام پروژه برگزیت را با این سه جمله می توان تعریف کرد.
صبح روزی که در سال ۲۰۱۶ نتیجه رفراندوم اعلام شد، تنها تصویری که به ذهنم آمد تصویر یک شعبده بازی بامزه بود که بعضی ها انجام می دهند و در یک ثانیه کمدی پر از انواع و اقسام وسایل و لباس را خالی کرده و دوباره پیش چشم مردم پر می کنند. البته با این تفاوت که این بار این شعبده بازی را یک شعبده باز مست انجام داده بود. ایده این شعبده بازی سیاسی مبنی بر این عقیده احمقانه بود که می توان ساختاری سیاسی را که شکل گیریش چهل و پنج سال زمان برده – اتحادیه اروپا – در یک چشم به هم زدن غیب کرد، بی این که در این بین به لایه های دیگر – دولت، پارلمان، قانون و اصلا خود اتحادیه – فکر کرد. می دانید که چنین اتفاقی قطعا نمی افتد. این شعبده تازه اگر کامل و درست اجرا می شد، نیاز به مهارت و همکاری های فراوانی داشت که البته از سطح توان دست و پا چلفتی های برگزیتی فراتر بود.
یک تناقض دیگر هم وجود دارد: تنها و تنها یک کشور، آن هم کشوری که نمی داند فروپاشی سیاسی به چه معناست و چه عواقبی دارد، می تواند خود را در این بازی وارد کند. بی پروایی نامشروع دولتمردان در وادار کردن بریتانیا به غوطه خوردن در این بحران شبیه آتش بازی مردمانی است که چون طعم آتش را نچشیده و هیچ وقت نسوخته اند، ترسی از آتش هم ندارند و با آن بازی می کنند. بریتانیای مدرن با این که بحران ها و دردسرهای خودش را داشته، اما با این حال از نظر سیاسی به نحوی قابل توجه با ثبات بوده است. در واقع می توان گفت سیستم سیاسی دو حزبی در این کشور جواب داده. خشونت ساسی به حداقل رسیده و حتی جنبش های ملی گرایانه اسکاتلند و ولز هم به فعالیت های مدنی و صلح جویانه و دموکراتیک روی آورده اند.
با این حال در نگاهی از بیرون بریتانیای سه سال اخیر را سرزمینی می بینیم که دارد پشت پا به شانس خودش می زند. در جقیقت به نظر می رسد سستم سیاسی کشور در حد مقدور و ممکن می کوشد خودش را بی اعتبار کند؛ و این برای کسانی که خاطرات و تجربیاتی در کشورهای بی ثبات دارند، ترسناک است.
البته بخشی از بریتانیا هم هست که هیچ گاه چنین شانسی نداشته. دردسرها و بحران های موجود در ایرلند شمالی بخشی از داستان طولان تر و گسترده تری هستند که گوکین در قرن هفده آن را با صدای بلند اعلام کرده بود: بی ثباتی و هرج و مرج ایرلند شمالی را به سادگی نمی توان درمان کرد. دارم از توافق سال ۱۹۹۸ بلفاست حرف می زنم که در بیانیه های رسانه ای به توافق جمعه خوب معروف شد. توافقی که البته عمر طولانی تری دارد و به انتخابات سال ۱۹۱۸ باز می گردد که در آن سین فین اکثریت کرسی های پارلمان را برنده شد، اما در ادامه به بحران هایی دچار شد که تاثیراتش تا به امروز امتداد یافته است. به دلیل عمیق بودن این زخم هاست که با ثبات کردن ایرلند شمالی و حل و فصل بحران های آن کار ساده ای نیست، چون با خون و دردهای انسان های بی شماری آبیاری شده. حل و فصل بحران این کشور نیاز به سیاستمدارانی دارد که ( بیشتر از جانب انگلیسی ها البته ) صبورانه، هوشمندانه، آینده نگرانه، خلاقانه و البته با احساس مسئولیت اخلاقی فراوان برای پذیرش تبعات رفتارهایی که تاکنون انجام شده یا نشده، به دل بحران بزنند و این مشکل بزرگ را درمان کنند.
نویسنده گاردین در ادامه به واژه اعتماد اشاره کرده و می نویسد که حل بحران ایرلند شمالی تنها زمانی ممکن است که ایرلند و انگلیس به هم اعتماد داشته باشند. اما یکی از تعات برگزیت می تواند این باشد که حتی به تتمه اعتماد موجود نیز رحم نکرده و آن را کاملا از بین می برد.
در واقع وقتی دولت ایرلند در پاسخ به نتیجه رفراندوم برگزیت می گوید که ایرلند دیگر هیچ گاه داخل مرزهای بریتانیا بازنخواهد گشت، خشمی را فریاد می زند که دهه های متوالی از این کشور در دل ایرلندی ها بوده. معنای این خشم ساده است: به ما اعتماد کنید! اما آیا می شود در نقطه مقابل به ترزا می هم اعتماد کرد که تمام وعده های انتخاباتی خود را زیر پا گذاشته و از تمام خط قرمزهای ممکن بریتانیا عبور کرده است؟ آیا می توان به بوریس جانسون اعتماد کرد که بخش اعظمی از این دوره را وزیر امور خارجه بوده و حالا به نخست وزیری در دوران پس از برگزیت می اندیشد؟
البته می توان پرسش مهم تر و عمیق تری هم پرسید: آیا می شود به کشوری اعتماد کرد که خود به دست خود تیشه به ریشه اش می زند و ثبات و امنیت خود را به بازی می گیرد؟
به گزارش شفقنا، اگر چه این تنها بریتانیا نیست که دچار هرج و مرج و نابسمانی ناشی از برگزیت شده است فرانسه دیگر کشور قدرتمند اروپا نیز تا اندازه ای مصون از تنش های سیاسی و اجتماعی نمانده است. در فرانسه معترضان تحت عنوان جلیقه زردها بعد از چند هفته درگیری و اعتراض همچنان در خیابان ها حضور دارند و معترض سیاست های عمدتا اقتصادی چند سال گذشته این کشور هستند.
انتهای پیام