خرید تور تابستان

گفته‌های موسوی خوئینی درباره امام موسی صدر و دکتر چمران چه پشتوانه‌ای دارد؟

بیژن مومیوند در روزنامه‌ی سازندگی نوشت: سیدمحمد موسوی خوئینی در دهه اول انقلاب از جمله موثرترین و فعال‏ترین روحانیون جریان خط امام بود و در آن سال‏ها کمتر موضوعی بود که ردپایی از او در آن وجود نداشت از تسخیر سفارت آمریکا گرفته تا پرونده انفجار نخست‏وزیری، اما با به حاشیه‏ راندن جناح چپ پس از رحلت امام و به‏ویژه در دو دهه اخیر به یکی از ساکت‏ترین چهره‏ها تبدیل و سایه‏نشین شد تا جایی که در این سال‏ها مخالفان اصول‏گرایش به او لقب «عالیجناب خاکستری» داده بودند. خوئینی‏‌ها که حتی توقیف روزنامه «سلام» نیز باعث نشد سکوتش را بشکند، پس از آنکه مدتی از طریق کانال تلگرامی‏اش هر از گاهی درباره مسائل مختلف تاریخ انقلاب نظراتش را بیان می‏کرد در دومین سالگرد درگذشت اکبر هاشمی رفسنجانی گفت‏‏وگویی تفصیلی با بخش ایرناپلاس خبرگزاری ایرنا داشته و سکوت طولانی‌مدتش را با نظراتی جنجالی و صریح شکسته است. او در این گفت‏وگو ضمن شرح و تحلیل مفصل فعالیت‏های هاشمی در پیش و پس از انقلاب، درباره افراد دیگری چون امام موسی صدر، دکتر مصطفی چمران و مهندس بازرگان نظرات و قضاوت‏هایی صریح و جنجالی بیان کرده که انتظار می‏رود واکنش‏های دامنه‏ داری در پی داشته باشد. خوئینی‏‌ها در این گفت‏ و گو مدعی شده امام موسی صدر و دکتر چمران شیوه مبارزه علیه رژیم پهلوی را قبول نداشتند: «مرحوم آقاموسی صدر، تا آنجا که رفتار ظاهری‏اش نشان می‏داد، هیچ نوعی همراهی با انقلاب نداشت. به نظرم می‏آید که اساساً در آن زمان ایشان نظرش این نبوده که نهضتی که در ایران شروع شده به یک نتیجه خاصی می‏تواند برسد.» او در بخش دیگری به گفت‏ و گویش با دکتر چمران در سال ۵۳ یا ۵۴ و در لبنان اشاره می‏کند: «ایشان می‏گفت اصلاً این کاری که در ایران شروع شده، اشتباه است و شما بیخود وقت خود را صرف این نهضت می‏کنید. از آقای چمران پرسیدم چطور؟، گفت کار شما اصلاً نتیجه ندارد، اصل کار اینجا در لبنان است و کاری که آقاموسی می‏کند، اصل است. اگر این به نتیجه برسد و ما در اینجا موفق شویم، خودبه‏خود مسئله ایران هم حل می‏شود. اگر اینجا درست نشود، آن هم به نتیجه نمی‏رسد.»

این اظهارنظر خوئینی‏‌ها شاید در فضا و شرایط کنونی عجیب به نظر برسد، اما ریشه در دو نگاه متفاوتی دارد که در آن سال‏ها بین مخالفان مذهبی رژیم شاه وجود داشت. یک جریان نهضت آزادی و افراد نزدیک به آن چون امام موسی صدر و جریان دوم بخشی از روحانیون جوان مبارز شاگرد امام خمینی  بودند. موسوی خوئینی‏‌ها و اکبر هاشمی با وجود تمام اختلاف‏نظرها و اختلاف سلایق جزو جریان دوم بودند و جوانان رادیکالی مثل محمد منتظری و جلال‏الدین فارسی ـ که چند ماه پیش در گفت‏وگو با خبرگزاری فارس ضمن نقدهای تند به امام موسی صدر با افتخار از دوستی‏اش با قذافی سخن گفته بود و رویکرد قذافی نسبت به امام موسی را ستوده بود ـ هم به جریان دوم نزدیک بودند. با در نظر گرفتن این صف ‏بندی سخنان اخیر خوئینی‏‌ها معنای واضح‏تری پیدا می‏کند و در حقیقت نظرات اخیر او را باید ادامه درگیری‏ها و چالش‏های محمد منتظری و اطرافیانش با امام موسی صدر و دکتر چمران دانست. اما ریشه این اختلاف در کجا قرار داشت؟ برای رسیدن به پاسخ این سوال نیاز است نگاهی به به سوابق فعالیت‏ها و اقدامات امام موسی صدر و دکتر چمران داشته باشیم.

اتحاد صدر و چمران در لبنان

سیدموسی صدر پس از درگذشت سیدعبدالحسین شرف‏الدین، رهبر شیعیان لبنان در اواخر سال ۱۳۳۸ توصیه‏ آیات عظام بروجردی، حکیم و شیخ مرتضی آل یاسین، را پذیرفت و به‏عنوان جانشین ایشان به لبنان مهاجرت کرد. پس از رفتن از ایران، مجلس اعلای شیعیان لبنان را تأسیس کرد. از جمله اقدامات مهم صدر در لبنان طرح موضوع گفت‏وگوی ادیان و تقریب مذاهب در این کشور چند‌فرهنگی بود و از نخستین روزهای ورود به لبنان با طرح شعار «گفت‏وگو، تفاهم و هم‏زیستی» روابط صمیمانه‏ای را با علمای سنی و مسیحی لبنان بنیان گذاشت. از دیگر اقدامات امام موسی صدر در لبنان راه‏اندازی مدرسه صنعتی جبل‌عامل بود. او برای اداره این مدرسه با دوستانش در نهضت آزادی از جمله مهندس بازرگان و ابراهیم یزدی مشورت کرد که آنها هم دکتر مصطفی چمران را به او معرفی کردند که در آمریکا در رشته‏های الکترونیک و فیزیک پلاسما تحصیل کرده بود و عضو موسس شاخه خارج از کشور نهضت آزادی و انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا بود.

ابراهیم یزدی: من چمران را به امام‌موسی معرفی کردم

ابراهیم یزدی در گفت‏وگویی که برای شماره ۳۴ مجله «مهرنامه» با او داشتم درباره معرفی دکتر چمران به امام موسی صدر گفت: «وقتی برنامه‏های ما در مصر [آموزش‏های‏ نظامی و چریکی] تعطیل شد، شبکه ما هنوز در خاورمیانه بود و من رفتم در لبنان مستقر بودم. اما چمران به آمریکا برگشت چون همه نمی‏توانستیم در خاورمیانه بمانیم و مشکلات سیاسی و امنیتی داشتیم. آقا موسی صدر که از زمان دانشجویی با ایشان رفیق بودم، می‏خواست یک مرکز پزشکی بسازد و مایل بود در لبنان بمانم و برای این مرکز کمکش کنم، اما بعد از قطع روابط ایران و لبنان که سفر ایرانیان به لبنان ممنوع شد و دولت لبنان به ایرانیان فشار آورد، فضای امنیتی لبنان برای ما دشوار شده بود. بنابراین دوستان ما از منطقه خارج شدند؛ آقای مهندس توسلی که در بغداد بود به آلمان برگشت و من هم به آمریکا بازگشتم و به همان دانشگاهی رفتم که قبلاً آنجا کار می‏کردم. چمران هم در آمریکا بود تا وقتی که آقای صدر مدرسه مهندسی را در شهر صور تشکیل داد با من مکاتبه کرد و خواست مهندس قابلی را به او معرفی کنم و من هم دکتر چمران را معرفی کردم. دکتر چمران به دعوت آقا موسی صدر به لبنان رفت و رئیس مدرسه مهندسی شد. وقتی چمران رفت فقط کار اداره آنجا را انجام نمی‏داد بلکه برنامه‏های دیگری که داشتیم شکل گرفت و من و دیگر دوستان با آقا موسی صدر و دکتر چمران در ارتباط بودیم. چمران تا زمان پیروزی انقلاب در لبنان بود. وقتی آقا موسی ناپدید شد دیگر فضا برای چمران مناسب نبود چون چپ‏ها علیه او خیلی فعالیت می‏کردند و چندین بار قصد کشتنش را کردند. بنابراین به ایران آمد.»

جلال‏الدین فارسی:  از رفتار چمران دل‌خور شدم

جلال‏الدین فارسی در خاطرات خود با عنوان «زوایای تاریک» درباره ورود چمران به لبنان و مدیریت مدرسه صنعتی می‏نویسد: «بنده و محمدصالح حسینی [معاون مدرسه] دل‏خوش بودیم که به‏زودی دکتر مصطفی چمران از آمریکا فرا می‏رسد تا به‏جای آدولف باله مارونی فراماسون، مدیریت هنرستان را به‏عهده بگیرد و بچه‏های شیعه ـ که اکثراً فقیر یا متوسط‏الحال ولی متدین بودند ـ تحت سرپرستی انسان متعهدی درخواهند آمد. روزی در زمستان ۱۳۴۹ برای ملاقات با آقای صدر به حازمیه رفتم. نزدیک ساختمان شورای عالی شیعه، خانواده‏ای نظرم را جلب کرد. آنها را مردی پاکستانی با همسر و فرزندانی آمریکایی پنداشتم. با آقای صدر که روبه‏رو شدم با شادی گفت: “خبر خوشی دارم. الان به من اطلاع دادند آقای دکتر چمران رسیده است. خواهش می‏کنم بعد از تمام شدن گفت‏وگوی‏مان ایشان را به هتلی ببرید!” در راه هتل، اوضاع هنرستان و مسائل و مشکلاتش را شرح دادم. در مورد اوضاع لبنان، سیاست شورای عالی شیعه و نوع ارتباطات آقای صدر با طایفه‏های مذهبی لبنان و دولت‏ها و سازمان‏های سیاسی، توضیحاتی دادم. دکتر چمران به‏جای آدولف باله، مدیر هنرستان برج‏الشمالی شد ولی متقابلاً عذر محمدصالح حسینی را به‏خاطر فعالیت‏های اسلامی و نظامی‏اش خواستند. از جمله گفتند: “فرانسوی‏ها از اینکه فیلم‏های اهدایی‏شان نمایش داده نشده است ناراضی شده تهدید به قطع کمک مالی کرده‏اند. به خاطر ادامه کمک مالی و دو لیسانسه‏ای که زبان فرانسه تدریس می‏کنند مصلحت این است که محمد صالح را از نظامت مدرسه بردارند!” بنده و محمدصالح حسینی از این رفتار و از این سیاست ناراحت شدیم، اما رابطه خود را با آقای صدر تا مدتی دیگر ادامه دادم.»

چمران در کنار امام موسی صدر علاوه بر فعالیت‏های فرهنگی جنبش اَمل را بنیان گذاشتند و گروه مقابل آنها بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در شکل‏گیری حزب‏الله لبنان نقش‌آفرینی کردند. عادل، مسئول نظامی جنبش امل  و از نزدیکان و همراهان دکتر چمران در گفت‏وگویی که با شماره ۳۷ مجله «شاهد یاران» (آذر ۱۳۸۷) داشته درباره انشقاق در جنبش امل و مخالفت‏ها با چمران می‏گوید: «اگر برای شهید چمران مقرر بود که در لبنان باقی می‏ماند و در کنار ما زنده می‏بود، انشقاقی یا اختلافی در گذشته یا آینده به‏وجود نمی‏آمد. این مسأله هم به شناخت ایشان به امور باز می‏گردد و اینکه او پل ارتباط بین امل و انقلاب ایران می‏بود. آنانی که برای از بین بردن جنبش امل و خط امام موسی صدر علناً و پشت پرده فعالیت می‏کردند، همان کسانی بودند که کینه شهید چمران را به دل داشته و پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به چمران به دلیل روابط ویژه، خاص و منحصربه‏فرد امام موسی صدر و چمران به او حسادت می‏کردند.»

فرقانی ‏ها در مسجد جوزستان

موسوی خوئینی‏‌ها در گفت‏وگوی مفصل خود هر چقدر گشاده‏دستانه و با فراغ‏بال درباره دیگران سخن گفته، اما درباره سوالات و ابهاماتی که درباره گذشته خودش وجود دارد سخنی به میان نیاورده است. خوئینی‏‌ها در ابتدای گفت‏وگو گفته هاشمی رفسنجانی با اینکه سنش از او بیشتر بود و تحصیلات حوزوی‏اش هم از او بالاتر بود ولی برایش کسر شأن نبود که در مسجد جوزستان پای تفسیرهای او بنشیند. اما‏ نگفت که اکبر گودرزی و تعدادی دیگر از اعضای فرقان هم از مشتریان ثابت تفسیرهای او بودند. علی‏اکبر ناطق نوری، یکی از دو قاضی پرونده گروه فرقان در گفت‏وگو با مجله «یادآور» درباره رفت‏وآمد فرقانی‏ها به مسجد جوزستان می‏گوید: «در دادگاه فرقان، از یکی از اینها سؤال کردم که شما از کجا به اینجا رسیدید؟ او گفت: ما اول تفسیر پرتوی از قرآن را می‏خواندیم، بعد دیدیم یک کسی روشنفکر‏تر از او تفسیر می‏گوید و رفتیم به مسجد جوزستان در خیابان نیاوران قدیم! بعد از مدتی دیدیم یک کسی انقلابی‏تر از او آمده و از او روشنفکر‏تر است و او شریعتی است، رفتیم دنبال او. بعد دیدیم یکی انقلابی‏تر از همه اینها آمده و روشنفکر‏تر از همه اینهاست و او اکبر گودرزی است!» موسوی خوئینی‏‌ها به جای پرداختن به سابقه فعالیت‏های امام موسی صدر و دکتر چمران کاش یک‏بار برای همیشه روشن کند که اعضای گروه فرقان چه ارتباطی با او داشتند و چه تأثیراتی از او گرفتند و اگر قرار نیست به ابهامات گذشته خود پاسخ دهند بهتر است به سکوتش ادامه دهد.

روایت خوئینی‌ها‏  و پرویز ثابتی از ملاقات امام موسی صدر با محمدرضا پهلوی

ملاقات امام موسی صدر با محمدرضا پهلوی از دیگر نکاتی است که موسوی خوئینی‏‌ها به آن پرداخته و گفته است: «گفتند قرار بوده ایشان در این ملاقات از شاه بخواهد اعضای مجاهدین خلق را اعدام نکند. در آن شرایط کمتر روحانی غیروابسته به حکومت حاضر می‏شد با شاه ملاقات کند. اما آقاموسی از آنجا که مسئله نهضت برایش اهمیت چندانی نداشت، این دیدار را انجام داد. این دیدار البته نتیجه‏ای درباره مجاهدین خلق نداشت.»

برعکس نظر موسوی خوئینی‏‌ها، پرویز ثابتی (مسئول اداره کل سوم ساواک) در کتاب «در دامگه حادثه» می‏گوید شاه بعد از این ملاقات نسبت به امام موسی صدر بدبینی پیدا کرده بود: «یکی از بستگان موسی صدر به نام صدر عاملی، عضو سازمان مجاهدین خلق بود که در سال ۱۳۵۰ دستگیر شده بود. در آن سال موسی صدر در آخرین سفر خود به ایران با شاه ملاقات کرد و درخواست کمک مالی نمود که شاه با قسمتی از درخواست او موافقت کرد. با من نیز ملاقاتی داشت و در این ملاقات درخواست کرد به آزادی قوم و خویش او، صدر عاملی کمک کنم و من هم چون این شخص، نقش مهمی در مجاهدین نداشت و تازه به آنها پیوسته بود، ترتیب آزادی وی را دادم. من از کمک او به مجاهدین خلق برای پیوستن به گروه‏های فلسطینی و آوردن مصطفی چمران از آمریکا به لبنان و همکاری با او از موسی صدر گله و انتقاد کردم و چمران را عامل آمریکایی‏ها و مصر خواندم که موسی صدر کمک به مجاهدین را تکذیب و از چمران دفاع کرد. پس از بازگشت موسی صدر به لبنان، سرلشکر قدر، سفیر ما در بیروت، تلگراف‏ها و گزارشات متعددی برای شاه فرستاد که موسی صدر دشمن شاه و ایران است و نباید به وی کمک شود و تا آن‏جا که من اطلاع دارم، کمکی ارسال نشد. من هم از اینکه موسی صدر با ما صادق نبود، با منصور قدر هم‏عقیده بودم چون هدف‏های موسی صدر با سیاست‏های شاه در منطقه هم‏خوانی نداشت.»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا