«مجمع تشخیص مصلحت وطن»
امیر هاشمی مقدم، پژوهشگر فرهنگی و عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی دربارهی اظهارات اخیر علیرضا کمالی مبنی بر تشکیل «مجمع تشخیص مصلحت وطن» نوشت:
سخنان چند روز پیش علیرضا کمالی در نشست خبری فیلم «سمفونی نهم» دربارهی تضعیف هویت ملی و علاقه به وطن و همچنین لزوم تشکیل «مجمع تشخیص مصلحت وطن» در کنار «مجمع تشخیص مصلحت نظام»، واکنشهای بسیاری را در پی داشت. پایهی سخن ایشان شوربختانه درست است؛ چه در زمینهی تضعیف هویت ملی و علاقه به میهن در این چند دهه و چه دربارهی لزوم ایجاد نهادهایی قدرتمند که اولویتشان کشور باشد؛ دقیقا همانگونه که نهادهای بسیاری داریم که اولویتشان نظام است. در زمینهی تضعیف هویت ملی که به رشد هویتهای قومی و گاه جداییطلبانه انجامیده، پیش از این بارها نوشتهام. بنابراین در اینجا به گزارهی دوم، یعنی نیاز به ایجاد نهادهایی توانمند و غیر صوری که اولویتشان کشور و میهن باشد، میپردازم.
اصولا نمیتوان مدعی شد که در جمهوری اسلامی، خدمات شایان و قابل توجهی به کشور نشده است و به جز نیروهای مغرض، کسی چنین ادعایی نمیکند. اما از سوی دیگر نمیتوان این را هم انکار کرد که حفظ نظام، اولویت همهی نهادها و ارگانهای رسمی بوده و هست و در این راه، شوربختانه نظام جمهوری اسلامی بر موجودیت و مفهوم ایران ترجیح داده شده است. در زیر تنها چند نمونه برای این گزاره و ادعا نشان میدهم.
سرود ملی: در همه کشورها، سرود ملی نشاندهنده تاریخ، فرهنگ و تمدن یک کشور و افتخارات آن است. اما در ایران پس از انقلاب، هر دو سرود ملی، تنها به جمهوری اسلامی پرداخته و بر هر آنچه پیش از آن داشتهایم، خط کشیده شده. چه سرود پیشین که با «شد جمهوری اسلامی به پا…» آغاز میشد و چه در سرود کنونی که کوتاهتر و ادیبانهتر، با «سر زد از افق…» میآغازد. در هیچ یک از این دو سرود ملی، هیچ نشانی از تاریخ گذشته، فرهنگ درخشان و تمدن گستردهی ایران، حتی در دورهی اسلامی دیده نمیشود. رگههایی هم اگر از ایران در سرود ملی پیشین دیده میشد، در سرود ملی کنونی همانها هم پاک شده است. البته در زمان پهلوی و قاجار هم در سرودهای ملی به خاندان پادشاهی اشاره میشود، اما بخش بیشتر سرود ملی، همانگونه که انتظار میرفت و میرود، مربوط به کشور ایران است. اما در سرود ملی کنونی، هیچ اثری از کشور ایران، جدای از بند پایانی که بهصورت «جمهوری اسلامی ایران» آمده، دیده نمیشود.
نشان پرچم کشور: ایران اگرچه در درازای تاریخ، نشانهای زیادی بر روی پرچمهایش داشت، اما نشان شیر و خورشید دستکم چندین سده پیشینه داشته و حتی پیش از درج شدن بر روی پرچم، در دورههایی همچون سلجوقیان و صفویان، کاربرد بسیاری داشته است. همانگونه که در یادداشتی دیگر در همینجا نشان دادم (لینک)، شیر و خورشید نمادی است که در آن عناصری از فرهنگهای پیش و پس از اسلام، زردشتی، یهودی، شیعی، ایرانی، عربی، مغولی و ترکی دیده میشود و بنابراین به تمام معنا، نمادی است کاملا ایرانی و متعلق به همهی ایرانیان. البته که انتقاد به پاک کردن نماد ملی شیر و خورشید از پرچم کشور، «هرگز به معنای مخالفت با کاربرد نمادهای اسلامی و دینی نیست؛ بلکه تاکید بر این است که هر عنصری باید در ساختار فرهنگی کشور، سر جای خودش باشد» و به بهانهی دین، نباید تاریخ و فرهنگ و تمدن یک کشور را نادیده گرفت و پاک کرد.
تمبرهای پستی: شاید توجه به تمبرهای پستی در اینجا، کمی عجیب باشد. همین دیشب از سفر مشهد بازگشتم. در موزههای آستان امام رضا، بخشی هم به تمبرهای ایران از دورهی قاجار تاکنون اختصاص یافته است. نگاهی گذرا به تمبرهای پستی در دورهی جمهوری اسلامی و مقایسهی آن با دورههای پیشین، به خوبی نشان میدهد که نمادهای غالب، نمادهای نظام جمهوری اسلامی است؛ در حالیکه مثلا در تمبرهای دورههای پیشین، در کنار تمبرهای یادبود شاهان یا جشنهای حکومتی، تمبرهای بسیاری هم به ایران، فرهنگ، تمدن و بزرگان ایرانی اختصاص یافته بود. تمبرهای موضوعی «هفت هزار سال تمدن ایران»، «بیست و پنجمین سده بنیانگذاری ایران» (که هر بخش آن به یکی از سلسلههای حکومتی در ایران میپرداخت)، سری «ورزشهای باستانی»، مجموعه تمبرهای «هنر موسیقی»، سری «یادبود هزار و صدمین زادروز رودکی»، سری «یادبود هزاره فارابی»، سری «جشن هزار ساله ابنسینا»، سری «بزرگداشت فردوسی»، سری «هفتصد و هفتادمین زادروز سعدی»، سری «هفتصدمین سالروز درگذشت خواجه نصیرالدین توسی» و دهها مجموعه و سری تمبر دیگر که هر کدام معمولا چندین سال (و همزمان با انتشار دیگر تمبرها) منتشر میگردید و مقایسهی آنها با این چند دهه، به خوبی نشان میدهد که توجه به نمادها و عناصر هویتی و ملی و تاریخی دیگر چندان در مرکز توجه نیست و به جای آن، بیشتر موضوعات تمبرها، مناسبتهای مرتبط با جمهوری اسلامی است (که اگرچه نیاز است، اما کافی نیست و دلیلی نمیشود برای کمتوجهی به موضوعات ملی). این تفاوت موضوعی بین تمبرهای دورهی جمهوری اسلامی و دورههای پیشین تا آنجا پررنگ بود که به باورم میتوان با نشانهشناسی همین تمبرها، یک اثر پژوهشی قابل توجه در تحلیل ایدئولوژی حاکم بر جمهوری اسلامی و مقایسهی آن با ایدئولوژی حاکم بر دورههای پیشین نوشت.
به هر ترتیب همین توجه یکسویه به نظام و نادیده گرفتن خواسته یا ناخواسته موجودیت مستقلی به نام کشور ایران که هزاران سال پیش از روی کار آمدن جمهوری اسلامی وجود داشته، باعث برداشتهای گاه نادرست میان مسوولان و مردم شده است. برای نمونه، در یادداشتی دیگر در همین سایت (لینک) نشان دادیم که حتی شخصی همچون حسن روحانی در جایگاه رییس جمهور، با بیان جملهی «چرا مردم نسبت به آیندهی ایران دچار تردید شدهاند؟ حتی بالاتر، نسبت به آیندهی عظمت نظام دچار شک و تردید شدهاند؟»، نظام را در جایگاهی بالاتر از ایران قرار میدهد که به نقد این نگاه پرداختهام و در اینجا تکرار نمیکنم.
سخن علیرضا کمالی دربارهی لزوم توجه بیشتر به کشور و جلوگیری از تضعیف هویت ملی، نه سخن تازهای است و نه شگفتانگیز که نسبت به آن موضع تند بگیریم. بهتر است این دست از سخنان را هم شنید، دربارهشان اندیشید و منصفانه بررسی کرد که آیا ایرانیان حق نگرانی دربارهی کشورشان را ندارند؟
انتهای پیام
انتقادى به غايت منصفانه و مفيد. درود بر شما و نويسنده محترم
امروز هویت ایرانی جدای از اسلام و جمهوری اسلامی نیست،ما ایرانیان به جمهوری اسلامی رای داده ایم و مردانه با خونمان پای این تصمیم الهیمان ایستاده ایم.
این تلاشهای مذبوحانه برای قرار دادن مردم مقابل اسلام محمدی راه به جایی نبرده و نخواهد برد.
والسلام
متاسفانه جوانان بدجوری دچار بحران هویت هستند . عده ای که به فرهنگ قومیتی روی آورده اند : پان کردیسم و پان ترکیسم و… عده بیشتری هم که در غرب الینه شده اند . در چند روز آینده ببینید برای جشن ولنتاین چه می کنند . ایکاش جشن هایی مثل سده و مهرگان و اسپندارمذ در تقویم ملی جای می گرفت و صدا و سیما هم آنها را تبلیغ می کرد . ایکاش صدا و سیما یک سریال فاخر هم راجع به کوروش ذوالقرنین به عنوان شخصیت بزرگ ایرانی و بنیانگذار ایران که مورد احترام قرآن کریم و کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان است می ساخت تا جوانان با هویت و اصالت ایرانی خودشان بیشتر آشنا شوند . ببینید سریال های کره ای که بر اساس افسانه هایشان ساخته اند چگونه در صدا و سیما جولان می دهد اما دریغ از یک سریال و فیلم بر اساس افسانه ها و اسطوره های ایرانی .