راهکار اساسی امروز ایران چیست؟
صالحی امیری: فراگیر کردن گفتوگو در همه اجزای جامعه
ایرنا: چهره ای که هم سابقه امنیتی دارد، هم علوم اجتماعی خوانده و هم سمتهای مهم فرهنگی را تجربه کرده، حالا از نگاه خود برای جامعه نسخه مینویسد. صالحی امیری قبلا درباره سوال اصلی ما نوعی تئوری پردازی کرده و همان را با ما در میان میگذارد.
ایرناپلاس: اولویتها و ضرورتهای ما برای ادامه حیات انقلاب چیست؟ میدانیم و تعارف هم نداریم، تهدیدها به قدری است که رقبای جمهوری اسلامی به طمع افتادند و کار میکنند. بهخصوص براندازان در فضای افکار عمومی تاثیرگذاری دارند. اگر بخواهیم این تهدیدات را کم کنیم، مطلوبیت حکومت را افزایش دهیم یا به حکمرانی مطلوب برسیم باید چهکار کنیم و اولویتها چیست؟
صالحی امیری: به اعتقاد من، ما نیازمند روندشناسی تحولاتی هستیم که در چهار دهه گذشته داشتیم. بلافاصله یک نتیجه گیری منطقی داشته باشیم، منطبق بر واقعیتهای جامعه. یکی از چالشهای تحلیلی ما این است که عمدتا در فضای رمانتیک صحبت میکنیم، در فضای تخیلی، آرمانگرایی بیش از حد افراطی داریم و کمتر به واقعیتهای روی زمین توجه میکنیم.
*5 دوره گفتمانی پس از انقلاب
ما بعد از انقلاب، 5 دوره گفتمانی را طی کردیم. گفتمان ارزشها در دوران جنگ بود. بعد گفتمان سازندگی بود. بعد گفتمان اصلاحات و توسعه سیاسی شکل گرفت. بعد از آن، گفتمان عدالت. نهایتا در دوره آقای دکتر روحانی، گفتمان اعتدال شکل گرفت. این5 دوره هر کدام برای خودش، دارای مشخصهها و اجزا و ابعاد خاصی است که نیازمند تحلیل مستقل است. اما من در تحلیلی که چند سالی روی آن وقت گذاشتم، با عنوان تحولات فرهنگی اجتماعی جامعه ایران در دهه چهارم، به این مسئله پرداختم که مختصات جامعه ایران در چهار دهه گذشته چگونه بوده و در دهه چهارم چگونه خواهد شد.
در دهه اول، ما دوران انطباق ارزشهای رسمی و غیر رسمی را داشتیم. در فضای جنگ، حیات امام، فضای انقلابی، بین حاکمیت و متن اجتماعی، هیچ گونه شکافی وجود نداشت. یک انطباق و هماهنگی، همگرایی و همنوایی و همدلی در همه اجزای نظام سیاسی با جامعه وجود داشت. آن دوران را دوران پرافتخار انقلاب اسلامی تعریف میکنیم. عمدتا ناظر بر دوره جنگ است، فداکاری است، شهادتها و جانبازیهاست و همه آن چیزی که ملت میتواند در مسیر تاریخ خودش تجربه کند، ملت ایران در آن دوره به نمایش گذاشت.
عنوان دوره دوم را ظهور جامعه باز گذاشتم. در این دوره، دهه دوم است، اینترنت وارد میدان میشود در سال 1990، 1372 اگر اشتباه نکنم. در ظهور جامعه باز، روابط جدیدی شکل میگیرد. نوعی دسترسی به اطلاعات گسترده شکل میگیرد. در گذشه با فقر اطلاعاتی مواجه بودیم. در این دوره با نوعی غرق شدگی اطلاعاتی مواجه میشویم. عنصر زمان و مکان در دسترسی حذف میشود. دیگر نمیشود پدیدهای به نام سانسور و ندانستن را با نوعی صف بندی و سد بندی میان جامعه و ساختار تعریف کرد. مردم نسبت به واقعیتها از طریق پدیدهای به نام اینترنت اطلاع پیدا میکنند. در این مقطع موبایل وارد زندگی مردم میشود. روابط با سرعت خیلی بیشتر، ارتباطهای جدیدی شکل میگیرد.
ما بلافاصله وارد دهه سوم میشویم که در آن، اتفاق جدیدی شکل میگیرد که تغییر در زیست فرهنگی جامعه است. جامعه با نوعی از ادبیات جدید آشنا میشود. روابط با دنیای مدرن شکل میگیرد. شبکههای اجتماعی خلق میشوند. سایتها میآیند. ماهواره گسترش پیدا میکند. نسل جوان در بستر جدیدی زیست میکند. سلسله مراتب قدرت در خانواده شکسته میشود. در گذشته پدر خانواده، قدرت برتر بود، بعد مادر، بعد فرزند پسر و دختر. این روابط شکسته میشود و روابط قدرت جدیدی شکل میگیرد که از آن به عنوان قدرت مشارکتی نام میبرم. مناسبات حقوقی جدیدی در خانواده شکل میگیرد. آموزش، مهارت آموزی و ارتباطات اجتماعی تغییر میکند. در فضای اجتماعی، نوع روابط پسر و دختر تغییر میکند. نوع انتخاب زن و ازدواج و مناسبات تغییر میکند. نوع آرایش و لباس و پوشاک و مد و آن چیزی که از آن به عنوان سیاست بدن نام میبریم، تغییرات جدی را تجربه میکند. جامعه، میل به تغییر گستردهتر دارد. ما در دهه سوم، با تغییر سبک زندگی مواجه میشویم. در همین دوره متاسفانه آسیبهای اجتماعی هم افزایش پیدا میکند. پدیده طلاق، خشونت، پدیده حاشیه نشینی گسترش پیدا میکند. در همین دهه سوم با اتفاقهای جدیدی مانند شکاف طبقاتی، فقر، حاشیه نشینی و بیکاری مواجه میشویم. جامعه فضای جدیدی را متفاوت از دهه دوم و اول، تجربه میکند.
نهایتا وارد دهه چهارم میشویم که عنوانش را زندگی دیجیتالی گذاشتم. یعنی اپلیکیشنها، نرم افزارها و زندگی موبایلی در جامعه گسترش پیدا میکند. الان در حال پژوهش و آینده پژوهی برای دهه پنجم هستم. این که در دهه پنجم یعنی 1400 تا 1410 چه جامعهای با چه مختصات فرهنگی اجتماعی خواهیم داشت. وقتی از تغییر صحبت میکنیم، یک معنا دارد. وقتی از تحول صحبت میکنیم، معنای دوم دارد. در دهه چهارم، زندگی دیجیتالی را تجربه خواهیم کرد. در این زندگی دیجیتالی، ارزشهای جدیدی در جامعه شکل گرفته، مناسبات جدید شکل میگیرد. اقتصاد، ماهیتش تغییر میکند. اقتصاد دیجیتالی در فضا میآید. یک اپلیکیشن در قالب یک شرکت میآید، بخش بزرگی از بازار را تحت تاثیر قرار میدهد. یک شرکت از طریق یک اپلیکیشن، کل حمل و نقل را تحت تاثیر خودش قرار میدهد. اصلا روابط اجتماعی دستخوش تغییر میشود. مفهوم جدیدی در تجارت شکل میگیرد. همین مفهوم در حوزه فرهنگی شکل میگیرد. امروز دیگر دسترسی به کتابخانهها، کار سختی نیست. حتما نیاز نیست به یک کتابخانه مراجعه کنید. شما با یک گوشی موبایل میتوانید به همه کتابخانههای دنیا رجوع کنید. 2020 آغاز دوره کتابخانههای موبایلی است. شما میتوانید از طریق یک نرم افزار به هر کتابخانه و کتابی که متن آن را خواستید، مراجعه کنید.
در مناسبات فرهنگی، ارزشها، هنجارها، رفتارها، حتا زبان گفتوگو تغییر میکند. زبان گفتوگو، انیمیشن و فیلم و تیزر و سایر زبانهاست. امروز تاثیر یک انیمیشن از صدها کلاس شاید بیشتر باشد. زبان تغییر میکند. دیگر بحثها، چهره به چهره نیست. هر کسی میتواند در هر فضایی که زیست میکند با همه دنیای خارج از خودش ارتباط برقرار کند. اعضای خانواده زیر یک سقف جمع هستند. اما در فضای مجازی، مصرف فرهنگی آنها خارج از خانه است. الگوهای مصرف تغییر پیدا میکند. در گذشته مصرف به مفهوم سیری بوده است. امروز الگوهای مصرف تغییر کرده است. مصرف غذا، پوشاک، خوراک، حمل و نقل، آموزش، بهداشت و سایر حوزهها تحت تاثیر قرار گرفته. تغییر عناصر کوچکی است که ما در هر مقطع آن را مشاهده میکنیم. اما تحول فراتر است. مجموعه تغییرات در یک پروسه تاریخی، تحول را شکل میدهند. به عنوان مثال، طلاق همیشه بوده است. در سال 1335 در ایران، طلاق یک درصد بوده است. بعد افزایش پیدا کرده به سه درصد. در دهه 50 به هفت درصد، در دهه 60 به 13 درصد، دهه 70 به 17 درصد، دهه 80 به 27 و دهه 90 به مرز 38 در تهران و در سطح کشور به حدود 33 درصد. اما وقتی بخواهیم این مجموعه را مطالعه کنیم، میگوییم خانواده ایرانی طی 50 سال گذشته، دچار تحول شده است، از ساخت سنتی به ساخت مدرن. از ساخت خانواده بزرگ به ساخت خانواده هستهای. یعنی خانواده، تغییراتی را تحمل میکند. نتیجه تغییرات، یک تحول است. این بحث در حوزههای مختلف قابل تعمیم است. زندگی دیجیتالی در دهه چهارم، هم فرصتهای طلایی دارد، هم مخاطرات بسیار نگران کننده دارد.
ایرناپلاس: الان نظام جمهوری اسلامی، مبتنی بر یک ایدئولوژی است، به خصوص زندگی انقلابی را به عنوان ارزش حاکم تایید و تبلیغ میکند. اما در دوران زندگی جدید، تقریبا میتوان گفت زندگی انقلابی چندان خریداری ندارد. این دوگانه را چگونه باید حل کنیم؟
صالحی امیری: اولین نیاز، درک روشن از این تغییرات و تحولات است و باور آنهاست. انکار واقعیتها مسئله را حل نمیکند. اولین مسئله، ضرورت درک واقعیتهای جامعه براساس یافتههای علمی و عینی در متن اجتماعی است. مثلا در جامعه، آسیبهای اجتماعی افزایش پیدا کرده است. اعتیاد، ایدز، خشونت، حاشیه نشینی، فقر، شکاف طبقاتی و دهها مسئله دیگر. اگر این را انکار کنیم و تلاش کنیم بر آن سرپوش بگذاریم، پدیده را پاک نکرده ایم. بلکه کمک کرده ایم به انباشت آسیب. اما اگر بپذیریم که جامعه دچار یک بیماری است، به درمان آن میپردازیم. اولین راه حل، درک روشن از واقعیتهای تلخ جامعه در بستر تاریخی چهار دهه گذشته است که انقلاب اسلامی را تجربه کرده.
*بپذیریم دولت نمیتواند حلال مشکلات باشد
نکته دوم که به اعتقاد من بسیار مهم است، این که بپذیریم دولت نمیتواند حلال مشکلات باشد. یعنی مداخله مردم، نهادهای مردمی، نهادهای دینی، کانونهای خیریه در حل مسائل اجتماعی و فرهنگی جامعه است. من به این باور قلبی رسیدهام که برای این که بتوانیم در قلههای توسعه حرکت کنیم، باید از ریل مردم حرکت کنیم. جامعه میتواند انبوه مشکلات را حل کند، دولت نمیتواند. ما در چهار دهه گذشته، فقط روی دولت متمرکز شدیم. باید بپذیریم در دهه آینده، ثقل برنامهها و استراتژیها و سیاستهایمان در بستر اجتماعی شکل گیرد.
عاشورا را ببینید. عاشورا یک نماد حرکت صد درصد مردمی است. اگر میخواست عاشورا را دولت برگزار کند، چه میشد. مردم براساس باورها، اعتقادات، هنجارها و ارزشها نسبت به تحولات جامعه خودشان حساسیت دارند. وقتی زلزله در کرمانشاه میآید، جامعه میلرزد. باید جامعه را دعوت کنیم به این که بیایند به این کانونهای زلزله کمک کنند. اما اگر همهاش متوجه دولت شویم، انحرافی است که چهار دهه آن را مرتکب شدیم.
* از نظام آموزشی آغاز کنیم
نکته سوم، بپذیریم که باید از نظام آموزشی آغاز کنیم. مسئله 4 دهه گذشته ما، عدم درک و سرمایه گذاری روشن نسبت به نهاد آموزشی ماست. وقتی نهاد آموزشی را صحبت میکنیم، راس آن آموزش و پرورش است، نهاد دینی حوزه علمیه است، صدا و سیماست، مساجد است، اموزش عالی است، ارشاد، همه اینها نهادهای آمورشی ما هستند. ما به جای این که به نهادهای آموزشی توجه کنیم، پلیس را وادار میکنیم در خیابان با مردم مواجه شود. مسئله حجاب را اگر چهل سال دیگر از طریق پلیس بخواهید دنبال کنید، مطمئنا حل نخواهد شد. حجاب موقعی حل خواهد شد که شما در مدرسه، در دانشگاه، در حوزه، در صدا و سیما، در ارشاد، در تبلیغات و در مساجد به آن بپردازید. تبدیل به یک باور جمعی شود، جای باید.
پلیس یعنی بایدها، ولی نهاد آموزشی یعنی باورها. بنابراین جامعه نیاز دارد به ارتقای باورها و کاهش امر و نهی. جامعهای که مدام در معرض تهدید و فشار و بایدهاست، دچار نوعی عصبیت خواهد شد. در مجموع دو میلیون نفر از مسلمانان به حج میروند. همه انسانها بر محور و مدار کعبه میگردند. هیچ کس با بقیه مناقشه نمیکند. هیچ کس نسبت به دیگری حسادت به خرج نمیدهد. یا نسبت به دیگری برتری ندارد. همه نگاهها به بالاست. در آنجا انسان، زیست فرهنگی و اخلاقی دارد. برای توسعه یک جامعه، نیازمند نهادهای آموزشی هستیم که زیست فرهنگی و اخلاقی را در بستر جامعه جاری و ساری کنند. جامعهای که در آن زیست فرهنگی نیست، یعنی اخلاق، فضیلت، معرفت، همدلی، همنوایی، همگرایی در آن جاری نباشد، دچار عصبیت، خشونت، انتقام، شایعه و دهها تخریب دیگر خواهد شد.
* مشکل امروز ما چیست؟
اگر بپرسید مشکل امروز ما چیست؟ یک جمله عرض میکنم. این است که ما نتوانستیم اخلاق را که اکسیر حیات یک جامعه است، در متن اجتماعی جاری و ساری کنیم و نیامدیم روی باورها سرمایه گذاری کنیم، روی بایدها سرمایه گذاری کردیم. اگر ما 40 سال قبل، به جای این که به نیروی انتظامی متوسط شویم، برای حجاب به مدرسه و حوزه و صدا و سیما و ارشاد متوسل میشدیم، وضع امروز ما فرق میکرد. این مسئله برای دیگر حوزهها هم صادق است.
من معتقدم نسل جوان ما، نسل نجیب، صادق و صریحی است. راحت میتوان با او گفتوگو کرد. ما زبان گفتوگو با نسل جدید را نیاموختیم. یکی از راهکارهای اساسی جامعه امروز ایران این است که گفتوگو را در سطح همه اجزای جامعه، فراگیر کنیم. گفتوگو در داخل خانواده، گفتوگو در دانشگاه و مدرسه، گفتوگو در متن اجتماعی. همه با هم گفتوگو کنند. در جامعه ایران، گفتوگو بسیار کم شکل میگیرد. به همین دلیل در این جامعه، مناقشه و مناظره زیاد است. وقتی گفتوگو شکل میگیرد، در یک فضای برابر، شناخت ما به هم بیشتر میشود. در فضای گفتوگو، درک بیشتری از واقعیتها پیدا میکنیم. در فضای گفتوگو همدلی و همنوایی بیشتر میشود. اما وقتی گفتوگو نمیکنیم، عمدتا فضای شایعه و انگ زنی و تخریب گسترش پیدا میکند. ببینید در بستر فضای مجازی ما، امروز چه غوغایی است.
*گفتوگو، راهبرد اصلی جامعه امروز
یکی از راهبردهای اصلی جامعه امروز این است که در مدرسه، گفتوگو را آغاز کنیم. اصلا کلاس درس، موضوع درس، گفتوگو باشد. الزامات گفتوگو، شرایط گفتوگو، گفتوگوی برابر، گفتوگوی دانش آموز با دانش آموز، گفتوگوی دانش آموز با معلم، گفتوگو دانش آموز و معلم با خانواده، گفتوگوی معلم و دانش آموز و خانواده با جامعه. این چیزی است که امروز در دنیای توسعه یافته تجربه کردند. نظام آموزش ژاپن، نظام آموزشهای پیشرفته، اصولا انسانهایی با اراده و پژوهشگر و قدرت گفتوگو را تربیت میکنند.
آخرین نکتهای که باید به آن بپردازیم، این است که جامعه به امنیت نیاز دارد. امنیت یک مفهوم فراگیر است. امنیت، شقوق و سطوح مختلف دارد. امنیت زبان، امنیت فکر، امنیت قلم، امنیت جانی، امنیت مالی. احساس امنیت بسیار مهم است. جامعه نباید احساس ناامنی کند. امنیت در قوه قضاییه یعنی احساس کنید که قاضی، عادلانه رای میدهد. به این احساس امنیت قضایی میگویند. احساس امنیت غذایی به معنی خوردن، وقتی در جایی غذا صرف میکنید، احساس کنید غذای سالم به شما داده میشود. امنیت زیستی یعنی فرد وقتی در منزل زندگی میکند، دنبال چهار قفل و زنجیر برای بستن نباشد که احساس ناامنی کند. امنیت زیست یعنی مجموعه اتفاقهایی که در اطراف شما جاری و ساری است، شما را نگران نکند.
*مفهوم نشاط اجتماعی کنسرت و کف زدن نیست
آخرین راهکار برای رسیدن به قلههای توسعه، داشتن جامعه امیدوار و بانشاط است. یکی از چالشهای بنیادین ما این است که در جامعه ما، در دهه چهارم، تولید و بازتولید نشاط شکل نمیگیرد. نمیتوان جامعه را در فضای یاس و ناامیدی اداره کرد. اساسا هر انسانی به آینده زنده است. آینده پیش رو. از همین منظر وقتی میبینید امروز مهاجرت زیاد شده و سرمایه خارج میشود، یک دلیل عمده آن، عدم امید به آینده است. این نگران کننده است. امید به مفهوم عام است، نه به مفهوم خاص. یعنی یک کارگر در کارخانه احساس امید و امنیت داشته باشد نسبت به آینده خودش. یک دانشجو در دانشگاه امید داشته باشد که آینده خواهد داشت. یک کارمند در اداره احساس کند که دارای امید است. در دل امید باید نشاط تولید شود. در جامعه ما، تولید و بازتولید نشاط خیلی محدود است. عدهای فکر میکنند منظور ما از نشاط فقط کنسرت و خندیدن و کف زدن و اینهاست. نه . اینها، بخش کوچکی از نشاط اجتماعی است. نشاط اجتماعی به مفهوم رضایت از مجموعه تغییرات و تحولات زیستی در اطراف یک فرد است. وقتی شما میفرمایید که من از مجموعه تحولات اطرافم، از خانواده، دوستان، کار و زندگیام احساس رضایت میکنم یعنی نشاط دارید.
وقتی از ماه رمضان خارج میشوید و به فطر میرسید، احساس نشاط پیدا میکنید. این نشاط ناشی از یک عبادت طولانی است. شما از مکه برمیگردید، احساس نشاط میکنید، چون از زیارت خدا برگشتید. برای این، مفهوم نشاط فقط در کنسرت و کف زدن نیست. این تحلیل غلط و انحرافی است که عدهای آن را تبلیغ میکنند. نشاط به مفهوم رضایت از مجموعه تحولاتی است که فرد میبیند و نسبت به آن، احساس خوبی دارد.
آخرین و مهمترین نکتهای که من فکر میکنم باید به آن توجه کنیم و به آن بپردازیم، این است که اعتماد اجتماعی را تقویت کنیم. سرمایه اجتماعی به منزله سوخت نظام سیاسی است. هر نظام سیاسی که از سرمایه اجتماعی تهی شود، به سمت قدرت سخت میرود. بزرگترین قدرت نرم یک نظام سیاسی، اعتماد اجتماعی است، رضایت اجتماعی و مشارکت اجتماعی است که از آن به عنوان سرمایه اجتماعی نام میبریم. وقتی در جامعهای سرمایه اجتماعی کاهش پیدا میکند، یعنی اعتماد و رضایت و مشارکت، نظام سیاسی اجبارا به سمت قدرت سخت حرکت میکند. اگر ما هزینه حداکثری انجام دهیم برای ارتقای سطح رضایتمندی و اعتماد جامعه، در مقابل همه تهدیدات میتوانیم مقاومت کنیم. اما اگر اعتماد اجتماعی را از دست بدهیم، هر میزان سلاح و امکانات و تجهیزات و ارز و منابع سخت افزاری داشته باشید، قطعا بازنده هستید. این یک قاعده منطقی در دنیای امروز است.
از این منظر وقتی از قدرت نرم صحبت میکنیم، یعنی دیپلماسی، یعنی مغز، انسان، یعنی اعتماد، یعنی رضایت. اینها مفهوم قدرت نرم است. قدرت سخت، امروز به حاشیه رفته است. سوئیس را ببینید، یک کشور کوچک چند میلیونی، نه در دنیا جایگاهی دارد، نه قدرت سخت او در دنیا جایی دارد. اما قدرت نرم تولید میکند. وقتی شما به شهروندانش مراجعه میکنید، بالای نود درصد، احساس رضایت دارند نسبت به تغییرات و تحولات محیط خودشان. صندوق آرا در شهرداری، دائم هست. برای هر اقدام و تصمیم کوچکی، دولتمردان به آرای عمومی مراجعه میکنند. این جامعه با نشاط و سرزنده است. من فکر میکنم بزرگترین نیاز ما در دهه چهارم انقلاب اسلامی، افزایش میزان اعتماد میان نظام سیاسی و جامعه است. این بزرگترین نیاز امروز است.
نیاز دوم، کارامدی است به معنی پاسخ به مطالبات واقعی جامعه. این یک ضرورت است. نیاز سوم در دهه چهارم، انسجام است، وفاق ملی، انسجام ملی. جامعه ذرهای و اتمیزه همیشه در تهدید است. ما نیازمند یک ملت واحد هستیم. صدای واحد، منهای رنگ و پوست و نژاد و مذهب، باید ایرانی منهای کرد و بلوچ و آذری و عرب و ترکمن، باید ایرانی صدای واحد داشته باشد. این ممکن نیست مگر این که ما انسجام را بپذیریم. ارزش انسجام یعنی برابری منزلت، توزیع عادلانه ثروت و قدرت. توزیع عادلانه منزلت، ثروت و قدرت، عاملی است برای انسجام ملی که باید در جامعه شکل بگیرد. دیگر نمیشود جامعه را با رویکرد ذره و اتمیزه اداره کرد. جامعه منسجم، جامعهای است که همه یکدل و یکصدا به سمت قلههای توسعه حرکت میکنند، منهای رنگ و نژاد و پوست و مذهب.
انتهای پیام