روانی نبود، آرمانگرا بود
جواد کاشی در یادداشتی تلگرامی با عنوان “روانی نبود، آرمانگرا بود” نوشت:
مردی که مسلمانان را در نیوزیلند به رگبار گلوله بست، یک آرمانگرا بود. از خور و خواب و رفاه خود گذشت و برای آنچه تصور میکرد یک آرمان اخلاقی است، به صحنه آمد. احتمالاً دوستانش به دیده احترام به او نظر میکنند. چه بسا نزد کسانی که در سراسر جهان مثل او فکر میکنند یک قهرمان باشد. او آرمانگرا بود، اما آرمانش در سویه زوال حیات انسانی روییده بود و شاید نمیدانست.
این انگاره درست در مقابل تبلیغات رسانههای غربی است. آنها فوراً به چنین افرادی انگ روانی میزنند تا نشان دهند وجود آنها هیچ نسبتی با کلیت جامعه غربی و سازوکار زندگی آنها ندارد.
آرمانگرایان همه مثل هماند. باورهای استوار دارند. فراتر از زندگی روزمره و خور و خواب آن میاندیشند. دل به دریا میزنند و کارهای بزرگ میکنند. اما برای برتر نشستن از انسانهای متوسط معمولی، آرمان کفایت نمیکند. باید نظر کرد که آرمانها در کدام خاک و بستر روئیدهاند.
خیر و شر در نهاد هر یک از ما به منزله یک قابلیت انسانی وجود دارد. اجتماع انسانی ما نیز، مملو از امکانهای شرارت و خیر است. سویههای شرارت بار حیات جمعی ما، همان است که تداوم زندگی را مختل میکند، سرمایههای انسانی را میسوزاند و آتش و جنگ و کینه را به منطق زندگی تبدیل میکند. سویههای بالنده و بارآور زندگی اما زندگی را ممکن میکند. افقهای فردا را روشن میکند و به جای ترس، امید مینشاند.
این دو سویه از حیات انسانی، آرمانهای مشابه میآفرینند. در هر دو سو، آرمانهایی نظیر عدالت، برابری، آزادی و رفاه و امنیت میروید. او که تصمیم گرفته آرمانگرا زندگی کند، باید متوجه باشد آرمانی که اختیار کرده در کدام خاک روئیده است. سویه بارور زندگی انسانی یا سویه زوال و ویرانی؟
آرمانهایی مثل عدالت و آزادی و رفاه و امنیت، معقولاند و حاصل اندیشه انسانی. اما آنچه سویههای بارور و زوال یابنده زندگی را از هم متمایز میکند، معقول نیستند بیشتر به احساس و رویکردهای عام و کلی ما مربوط میشوند. باید در مطالعه روانشناختی یک فرد، در مطالعه یک سامان ایدئولوژیکی، در منظومه کلی یک مشرب و آئین انسانی، و در منظومه مشروعیت بخش به یک نهاد سیاسی نظر کرد و دید کدامیک غلبه دارند. اگر نوعدوستی و انسان دوستی، میتوان امیدوار بود که با سویههای خیر حیات انسانی سازگار است، اما اگر خاص گرایی و اصرار بر سویههای تمایزگذار با غیر، باید ترسید حتماً با سویههای شرارت بار حیات انسانی نسبت دارد.
امروز سویههای زوال یابنده حیات انسانی در حال غلبه بر سویههای بارور زندگی است. در شرق و غرب جهان امروز، آرمانهای خوف انگیز و مرگبار در حال روئیدن است. شیطان لباس عدالت و آزادی و امنیت پوشیده و به هستی آدمی آتش کینه میپاشد. منجی انسان امروز آن است که تلاش کند در این میدان پرمخاطره، بسترهای بارور را به یادمان بیاورد. عدالت و آزادی و رفاه و امنیتی که در شوره زار پرمخاطره شرارتها روئیده است، دروغین است، باید در آتش افکنده شوند. باید دوباره به یاد آوریم که این آرمانها را در زمینی دیگر بجوئیم. زمینی که از آب علاقه به انسان به منزله یک نوع دوست داشتنی و شریف تغذیه میکند.
انتهای پیام