خرید تور تابستان

«سقوط»

مجید یونسیان، روزنامه‌نگار پیشکسوت و تحلیلگر سیاسی، در یادداشتی برای کانال تلگرامی راهبرد نوشت:

✍️ آرون بک، روانشناس و شناخت‌درمانگر، برای فهم زیست انسان و تبیین مشکلات فردی به عاملیت جامعه و نقش موثر محیط اجتماعی، دو مفهوم مرتبط با هم را طرح می‌کند.

✍️ یکی فوبیای اجتماعی است؛ اضطرابی که ناشی از عوامل مختلف است که عمده‌ترین آن ترس از موشکافی یک مجموعه فرافردی است. مفهوم دیگر “اگورا فوبیا”یا ترس از محیط‌های باز است.

✍️ این دو مفهوم، گرچه ابزاری برای شناخت مشکلات فرد در رابطه با خود و پیرامون است؛ اما می‌توان آن را به‌نوعی در رابطه با آنچه در جامعه ما می‌گذرد، به کار گرفت.

✍️ این روزها جامعه ما متاثر از حادثه‌ای است که هرچه زمان می‌گذرد، ابعاد آن پیچیده‌تر و فهم آن مشکل‌تر و تاریکی آن بیشتر می‌شود.

✍️ قتل یک زن توسط همسرش، به‌ظاهر ساده و آسان می‌نماید‌. با این صورت مساله، ده‌ها و شاید صدها حادثه اتفاق افتاده باشد؛ ولی بازتاب زیادی نداشته است. اما این حادثه همه جامعه را درگیر کرده است. یک قتل اتفاق افتاده که دو مقتول دارد و چند متهم ردیف اول:

۱. زنی که رگ حیات زیستی‌اش را چند گلوله بریده است.

۲. زنی که همزمان جامعه‌اش، رگ حیات اخلاقی و انسانی‌اش را قطع می‌کند.

✍️ همزمان مردی که قتل را برعهده گرفته و جامعه‌ای که قبل از محاکمه به دو یاچند بخش تقسیم شده است؛ عده‌ای مدافع او هستند، عده‌ای قاضی، گروهی حکم صادر کرده‌اند و تعدادی به نظاره نشسته‌اند.

✍️ اما واقعیت عریان‌تر از حادثه‌ای است که اتفاق افتاده است. آقای نجفی چه قاتل باشد و چه نباشد، فرقی نمی‌کند؛ مهم این است که جامعه باید این پرسش را جدی بگیرد که چه اتفاقی افتاده که یک فرد با ویژگی‌های محمدعلی نجفی می‌تواند هم قاتل باشد و هم مقتول؟

✍️ یا چه شده که خانمی تبدیل به یک مقتول شده است؛ درعین‌حالی که متهم است. متهم به فریب، زیاده‌خواهی، عشوه‌گری و…

✍️ این همان پیچیدگی شناخت‌درمانگری از رابطه انسان و جامعه است؛ تداخل ویژگی‌های فردی با هراس ما، هراس از جامعه‌ای که خلق کرده‌ایم. جامعه‌ای که دائم اضطراب می‌آفریند، جامعه‌ای که به‌جد باید گفت اخلاق در هر تعریفی که مورد پذیرش باشد، در آن مرده است.

✍️ وقتی اخلاق مرده باشد؛ محیط اجتماعی تبدیل به یک هیولا می‌شود. هیولایی که ترس و اضطراب را در تمامی وجوه حیات انسانی رسوخ می‌دهد. به همین علت است که باید از این همه خودویرانگری وحشت کرد.

✍️ جامعه‌ای که نویسنده، تحلیلگر، روشنفکر، سیاست‌پیشه، رسانه وهمه به‌ظاهر پیش‌برندگان و راهبران آن، ابعاد یک حادثه را بدون آنکه از تمامی وجوه آن آگاهی داشته باشند؛ تبیین می‌کنند، تحلیل می‌کنند وابایی ندارند که زنی را این‌گونه لگدکوب کنند، یا مردی را این‌چنین یا به عرش برسانند یا زیر بار هزاران تهمت دفن کنند، ده‌ها سناریو بنویسند و ده‌ها متهم بتراشند.

✍️ آیا این خود به‌تنهایی آینه تمام‌نمای جامعه‌ای فروریخته از نظر اخلاقی نیست؟ جامعه ما به این عادت نادرست معتاد شده که قبل از دستیابی به اطلاعات درست وصبوری برای قضاوت، اول قضاوت می‌کند و بعد برای ثابت کردن خود اطلاعات جعل می‌کند. اول محکوم می‌کند وبعد به داوری می‌نشیند.

✍️ این روزها و شیوه اطلاع‌رسانی، تحلیل‌ها و یادداشت‌ها درباره قتل میترا استاد، بیش از آنکه موضوعیتی حادثه‌ای، اجتماعی یا سیاسی  داشته باشد؛ موضوعی هراس‌آور از سقوط اخلاقی جامعه‌ای است که به‌نظر می‌رسد قادر به مدیریت خود نیست.

✍️ جامعه‌ای که در آن، گرانیگاهی که فرد  احساس امنیت کند، وجود ندارد. همه هراسانند. از محیط، از خود، از دیگری، از دوست، از خودی، از بیگانه. هیچکس نمی‌تواند احساس امنیت کند؛ چون، دائم در معرض موشکافی و قضاوت است.

✍️ قضاوت بر اساس آگاهی البته، عین عدل است؛ ولی داوری بر مبنای جهل و دروغ، عین سقوط است. سقوط اخلاقی که این روزها بیش از هر زمان دیگری می‌توان آن را لمس کرد.

وکیل جنایی معروف: سوءنیت نجفی در قتل استاد محرز است

روایت تکمیلی خبرنگار انصاف نیوز از آخرین تماس میترا استاد

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. چه بایدگفت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟حضرات پرگو وپر ادعا شمایی که سالهاست رگ گردن وپیشانی تانرا می ترکانید تا فقط کینه ونفرت بزایید….میبینید اینست نتایج ان……..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا