درنگی دربارهی فرزندان معنوی و فکری امام خمینی
حجتالاسلام هادی سروش، مدرس حوزه علمیه در یادداشتی تلگرامی نوشت:
امروز از رحلت حضرت امام خمینی (ره) ۳۰ سال میگذرد و این سؤال جا دارد که بپرسیم از فرزندان امام چه خبر؟
فرزندان معنوی
مهم در بخش فرزند معنوی بودن به تبعیت از افکار و سیرهی سیاسی امام است همانطوری که طبق بیان قرآن فرزندان معنوی حضرت ابراهیم (ع) از بهترین تبعیت کنندگان ایشان هستند: «فمن اتبعی فانه منی» (ابراهیم/۳۶) و در نهج البلاغه برای دفع این پندار که در فرزندیِ، فقط جسمیت ملاک نیست، فرمود: آنانکه در مسیر پیامبر (ص) هستند از خاندان اویند گرچه از جهت جسمانی به ایشان متصل نباشند «ان بعدت لحمته» (حکمت/ ۹۶).
امام خمینی هم شهید عارف حسینی پاکستان را فرزند خود میداند و هم استاد مطهری را که شاگرد خود بوده و نیز امام موسی صدر و یا آقایان اخوان محترم صانعی را فرزند خطاب میکند.
و در غیر مورد اشخاص، رزمندگان و آزادگان و فرزندان شهداء که از اقلیمهای گوناگون بودهاند را بعنوان فرزند ذکر فرموده است.
نقطهی حیاتی در موضوع «فرزندان معنوی» امام خمینی با الهام از حدیث رسول معظم اسلام (ص) که فرمود «الولد سرّ ابیه» بدین معنا که فرزند نهان پدر را آشکار میکند، باید توجه داشت که هر کسی با هر رفتار سیاسی و اجتماعی غیرمقبولی نمیتواند خود را «فرزند معنوی امام خمینی» معرفی کند.
چهارچوبهای سیاسی ـ اجتماعی که امام به آنها سخت باور داشت چیزی ازآن مخفی برای ما نبوده و نیست که همهی آنها به صورت منظم در وصیت نامهی ایشان تدوین شده، مثلاً حاکمیت اصل «ولایت فقیه» در کنار تبیین همهی تفاوتاش با دیکتاتوری و یا پذیرش «رأی مردم» که یک اصل مهم در سیاست امام است و نیز همانطوری که وحدت و عدم ایجاد یا دامن زدن به تفرقه از اصول سیاسی ایشان بوده و نیز عدم دخالت نیروهای نظامی در جناح بندیهای سیاسی «اصل حاکم» بر همهی آن چیزی است که برخی به عنوان دفاع از ارزشها آن را نادیده میگیرند و یا «مبارزه غیر منقطع با استکبار و یا تحجر»، موارد دیگری که از اصول مستحکم “خط امام” است.
فرزندان فکری
فرزندان فکری امام خمینی همان میوههای رسیده بر شجرهی طیبهی آن عزیز هستند که از آن بزرگوار تغذیهی فکری میشوند و بعد، غذای فکری جامعه را تأمین میکنند. اگر فرزندان معنوی امام خمینی در رفتار از آن بزرگوار بهره جستهاند فرزند فکریاش از تفکرات عمیق امام بهره میجویند که مبنای رفتار خواهد بود.
محل تمرکز «تفکرات امام خمینی» در دانش فقه او تمرکز دارد.
شاخصهی مهم «فقه خمینی» در این نکتهی مهم بود که او «زمان و مکان» را در احکام تأثیرگذار میدانست و حتی بالاتر از «تغییر موضوع احکام» نقش جدی و بالاتری برای زمان و مکان در سرتاسر فقه قائل بود.
از اینجاست که ؛ “اجتهاد” در منظومه فکری امام راحل چیز دیگری است. او میگفت : «اجتهاد مصطلح برای ادارهی جامعه کافی نیست» و بر این باور بود که ؛ «مرجع و مجتهدی بگوید، من در مسائل سیاسی اظهارنظر نمیکنم!».
«فقه خمینی» بر اساسی استوار است که خروجی اش چنین است: «حکومت در نظر مجتهد واقعی، فلسفهی عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است. حکومت نشان دهندهی جنبهی عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است. فقه، تئوری واقعی و کامل ادارهی انسان از گهواره تا گور است».
تهدیدها و چالشها
دو تهدید مهم در برابر فرزندان فکری امام خمینی، قرار دارد:
تحجر
«تحجر» جمودبرگذشته وگذشتگان و عدم پذیرش هرگونه مبناوتئوری نوبرای پاسخگو بودن به نیازها و شبهات است.
این تهدید را امام، از ناحیهی «روحانیون وابسته و مقدسنما و تحجرگرا» معرفی نمود.
اگر مخالفت با فلسفه و عرفان در حوزه در دیدگاه امام تحجر به حساب میآید، شک نکنید برخی از تندرویها، مانند حذف بخش بحث «ولایت فقیه» از کتاب بیع مرحوم آیت الله اراکی به انگیزهی اینکه بامبانی امام خمینی سازگار نیست،خودیک تحجر دیگر است.
این سنخ تحجرهامتأسفانه درگوشه و کنار و چه بسابیش ازگوشه وکناردر حوزه دیده میشود.
سیاست بازان
سیاست بازان همانانی اندکه عرصه را به دست میگیرند و مدام از نام امام بهره میجویند تاجائیکه باعث دل سردی فرزندان فکری امام خمینی میشوند.
آنانی که برای دوروزدنیاچنان سیاست بازی میکنند که انسان رادرحیرت فرو میبرد؛
گاه مخالف ولایت فقیه را «مشرک» معرفی میکنند!
یا فقه بدون ولایت فقیه را «سکولار» میدانند!
واما سخن آخر؛
فرزندان فکری امام وارث این سخن او هستند:
«نصیحت پدرانه میکنم که سعی کنیدتنهاخدارادرنظربگیریدوتحت تأثیر مقدسنماهاوآخوندهای بیسواد واقع نشوید،چرا که اگربنااست با اعلام و نشر حکم خدا به مقام و موقعیتمان نزد مقدسنماهای احمق و آخوندهای بیسواد صدمهای بخورد،بگذار هر چه بیشتر بخورد».
انتهای پیام
حقاحق…….