فرزند سردار عزیز جعفری، خدمت به انقلاب و راه رشدِ غیرطبیعی
امین فرجاللهی، فعال اصولگرا و یکی از سازندگان مستند «قائم مقام» در یادداشتی با عنوان «فرزند سردار عزیز جعفری، خدمت به انقلاب و راه رشدِ غیرطبیعی» در کانال تلگرامی «مکتوبات» نوشت:
بخاطر اینکه بچههای دانشکده را خوب میشناختم، معمولا برای گزینش بچهها میآمدند سراغم. یک روز گوشیام زنگ خورد و برادری از آنور خط بعد از سلام علیک گفت برای گزینش یک بنده خدایی میخواهیم مزاحمتان بشویم. گفتم در خدمتم، برای کی؟ گفت آقای مهدی جعفری. زدم زیر خنده و گفتم برادر بیخیال! دوربین مخفیه؟ مهدی جعفری که دیگر این چیزها را نمیخواهد. طرف جدی جواب داد نه آقا! برای ورود به سپاه ضوابط به روابط ترجیح دارد و برای ایشان هم باید سیکل گزینش کامل طی شود و این حرفها. گفتم باشه، فلان روز فلان ساعت جلوی دانشکده ادبیات در خدمتتان هستم. آن بنده خدا روز قرارمان آمد و واقعا دقیق و مثل بقیه از صفر شروع کرد به پرسیدن سولات مرسوم گزینشی. از اینکه چقدر نظام و رهبری را قبول دارد تا اینکه با دود و مشروبات الکلی تعامل دارد یا نه و روابطش با دخترها توی دانشگاه چجور است.
گذشت تا اینکه چندوقت بعد اخبارش را شنیدم که فرزند سردار عزیز جعفری شده مسوول “سازمان فرهنگی هنری بشارت”. اگر اشتباه نکنم در واقع خودش این مجموعه را راه انداخته بود. بعدش هم خبر چند کار فرهنگی و تئاتر و همایش و ساپورت پروژههای فرهنگی که بانیاش بشارت بود آمد. مدتی بعد باز خبر رسید که مهدی جعفری شده رییس مأوا (مرکز آوای انقلاب اسلامی) که زیر مجموعهی سازمان اوج است. در طول این مدت هم کارهای خوب و جالبی توسط مأوا تولید شد.
من نه از طول و عرض “سازمان فرهنگی هنری بشارت” و “مأوا” و میزان بودجهشان مطلعم، نه کاری به تولیدات مأوا و بشارت یا خوب و بد کار کردن مهدی جعفری دارم. از حقوق دریافتی و سبک زندگی و ماشین و موتورش هم چندان با خبر نیستم. کمی میشناسمش، متدین و حزباللهی است و بر خلاف برخی آقازادههای جمهوری اسلامی هم، دغدغهی کار برای انقلاب را دارد. اینها قبول. من فقط یک ایراد دارم: آقای مهدی جعفری بچه حزباللهی با لیسانس حقوق دانشگاه تهران که با توجه به سنش یک سابقهی معمولی در مسائل فرهنگی دارد، اگر فرزندِ آن پدر نبود از ابتدای ورودش به سپاه تا الان در چنین جایگاههایی قرار گرفته بود؟ اینقدر بودجه زیر دستش بود که کارهای فاخر هنری تولید کند؟ الان هر جوانی حزباللهی دغدغهمندی برود و بگوید آقای مسوول! من این ایده را دارم و خودم پایه هستم اجرایش کنم، به راحتی بودجه و امکانات اجرای ایدهاش در اختیارش قرار را میگیرد؟
آن سالها در همان بسیج دانشگاه تهران دو رفیق داشتیم که از قضا پدرانشان جزو فرماندهان عالی رتبهی سپاه و ارتش بودند و در تغییرات اخیر هم ارتقاء یافتهاند. برای آن دو نفر هم راههای این چنینی باز بود که به پشتوانهی “پسر فلانی بودن” بروند اندیشکده و موسسهی پژوهشی و مرکز تحقیقاتی و اینها بزنند و خودشان هم بشوند مدیر انقلابیاش، بچههای با استعدادی هم بودند، ولی این کار را نکردند. تصمیم گرفتند مثل بقیهی بچه حزب اللهیها باشند، خودشان بدون پشتوانهی نام و درجهی پدر بروند دنبال کار. جالب آنکه یکی از آنها گمانم در یکی از پروژههای اقماری زیردست همین آقا مهدی جعفری مشغول بود و هست.
من با “مهدی جعفری” مشکلی ندارم، با “راه رشدِ غیر طبیعی و خارج از عرف و قاعده” امثال مهدی جعفری مشکل دارم. جدی برایم سوال است که اگر پدر من فرمانده سپاه باشد، من چرا باید بروم در سپاه و به لطف پسر فلانی بودن بشوم رییس و مسوول و از این مسوولیت به مسوولیت بعدی منتقل شوم؟ من نمیگویم این کار “حرام شرعی” یا “خلاف قانون” است، نه، ولی قطعا نوعی رانتِ نانوشته را در دل خود دارد. برادر انقلابی! آقا مهدی جعفری! کاش همانطور که آن برادر مسوول گزینشت دوست داشت، ضوابط بر روابط حاکم بود، نه بر عکس. کاش شما هم مثل آن دو رفیقمان، “مثل بقیه” جهاد میکردی.
انتهای پیام
اقا همین که رفته و کار کرده و اثار فاخر درست کرده ما ممنونیم.
حالا اگر کاری نبود چه؟
تشریف ببرن بیل و کلنگ دست بگیرن؛ مثل همهء مستضعفین تحصیلکرده و بیکار. میدونم درک این حرفا سخته. مال اینه که ملئت بطونـ… ! بعله.
آره شما راست میگید
و سردار جعفری هم اصلا پارتی بازی نکرده
برو بابا مگه با بچه طرفی؟