توضیح فاضلی نشلی درباره ی پروژه گاهنگاری رادیو کربن 14
حسن فاضلی نشلی، عضو گروه باستانشناسی دانشگاه تهران در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
اطلاع یافتم که مصاحبهای از آقای دکتر کامیار عبدی در تاریخ ٢٠ بهمن ١٣٩٣ در پایگاه خبری انصاف نیوز به چاپ رسید که در آن به انجام پروژه گاهنگاری رادیو کربن 14 پژوهشکده باستانشناسی در زمان مسئولیت اینجانب انتقاداتی وارد شد که لازم میآمد توضیحی هرچند به اختصار برآن داشته باشم. به نظر نگارنده این سطور، ارزیابی آقای عبدی در ارتباط با گاهنگاری مطلق برخی محوطههای باستانی عجولانه بوده و نشان از عدم آگاهی ایشان است درباره کاری که صورت گرفته است. به واقع یکی از کارهای نیک و ثمر بخشی که در بین سالهای 1386، 1387 و تا اوایل 1388 در پژوهشکده انجام گرفت، تاریخگذاری تعدادی از محوطههای در حال کاوش پژوهشکده باستانشناسی از طریق تاریخگذاری مطلق بوده است. صرف نظر از دلایلی که اینجانب را واداشت که این مهم را انجام دهم بایستی چند نکته را متذکر شد.
اول اینکه برخلاف ادعای طرح شده کل مبلغ قرارداد 75000 پوند بوده است و نه 90000 پوند (ظاهرا قراردادها هم در ایران دچار تورم میشوند!).
نکته دوم اینکه در مصاحبه اشاره به این نکته شد که دانشگاه اکسفورد برای پژوهشکده باستانشناسی لایه نگاری کرده است که به نظرم باید آن را بیشتر اشتباه تایپی تلقی کنیم و نه عمل به واقع.
سوم اینکه نه پژوهشگاه و نه پژوهشکده حتی یک ریال بابت تاریخگذاری نمونهها هزینهای را متقبل نشدند و تمامی این هزینه کرد از طریق سهمیه ی ارزی سازمان میراث فرهنگی توسط بانک مرکزی به دانشگاه آکسفورد پرداخت شده بود. سازمان میراث فرهنگی همانند دیگر وزارت خانهها و سازمانهای کشور دارای سهمیه ی ارزی است و پژوهشکده باستانشناسی با استفاده از یک چنین اعتباری در گذشته نیز نه تنها میتوانست تجهیزات لازم مورد نیاز را تهیه نماید بلکه میتوانست دهها کار آزمایشگاهی را با چنین شیوهای انجام دهد. این مهم متاسفانه فقط یک بار در تاریخ حیات آن نهاد پژوهشی و آن هم در مقیاسی کم در زمان مسئولیت اینجانب روی داد و دیگر تکرار نشد.
لازم به ذکر است که بعدها انجام این پروژه مهم نه تنها موجب تشویق قرار نگرفت بلکه روسای بعدی پژوهشکده آقایان دکتر لشکری و دکتر میراسکندری دردسرهای زیادی را برایم فراهم کردند و اگر حمایتهای دکتر مقدم (رئیس بعدی) نبود معلوم نبود چگونه میشد آقایان را قانع میکردم که خطایی در این فرایند صورت نگرفت! متاسفانه طوری این آقایان به پژوهشگاه و دیگر مراکز (!!) القاء کرده بودند که این یک قرارداد شخصی با دانشگاه آکسفورد بوده است و دیگر خود بخوان از آن حدیث مفصل. الطاف آشکار و خفیه ی دوستان باستان شناس در تاریخگذاری کربن 14 در خارج مجموعه ی سازمان نیز شامل حال اینجانب شد که باید آن را در جایی دیگر نوشت! ولی در اینجا لازم میدانم که از آقای دکتر مهرداد ملکزاده که مراحل سخت اداری آن را با جدیت تمام انجام دادهاند تا پروژه رادیو کربن پژوهشکده منتج به نتیجه شود کمال تشکر را داشته باشم.
حال با این مقدمه دلایل توجیهی یک چنین هزینه کردی را به اختصار بیان مینمایم:
1- نیاز به بروز کردن گاهنگاری ایران با استفاده از گاهنگاری رادیو کربن. میدانیم که گاهنگاری ایران در تمامی ادوار دارای ایرادات جدی بوده و نیاز به نهضتی عظیم دارد تا تاریخ تقومی ایران را با نگاهی نو بنویسیم. می دانیم قبل از اینکه باستانشناسی روندگرا یا پساروندگرا باشیم، کار ما باستانشناسی تاریخی فرهنگی است. همه باستان شناسان محترم آگاهند که بعد از کار ارزشمند دونالد مک کان آمریکایی در دهه چهل که پایه گذار تاریخگذاری نسبی در ایران بوده است ضرورت داشت و دارد که تاریخ تقویمی ایران باستان با گاهنگاری مطلق تدوین شود. به هر حال در آن سالها فرصت یک چنین خدمات پژوهشیهرچند اندک برای باستان شناسانفراهم شد تا بتوانیم تعدادی محوطهها را بوسیله کربن 14 تاریخگذاری مطلق کنیم. بنظر نگارنده لایه نگاری محوطههای باستانی بدون نتایج رادیو کربن و در اختیار داشتن نتایج گاهنگاری مطلق هدر رفت هزینههای کاوش است و نتایج حاصل از آن نیز خیلی کارا نیست. وظیفه ی اینجانب بهینه کردن امر پژوهش همکاران باستان شناس بوده و دادن خدمات پژوهشی به باستان شناسان نه تنها عیب نبوده بلکه بایستی به آن ارج نهاد.
2- ایران کشوری پهناور با تنوع جغرافیایی، زیستی و فرهنگی گسترده است. تهیه ی نقشه ی باستانشناسی ایران نیز نیاز به گاهنگاریهای دقیق منطقهای دارد که باید آن را پیش شرط تهیه ی نقشه ی باستانشناسی کشور حساب کرد. اینجانب همانند دیگر مدیران پژوهشکده سعی زیادی در تکمیل نقشه ی باستانشناسی داشتم و معتقد بودم که دادههای بررسی بایدقابل انطباق بر دادههای لایه نگاری باشد. تاریخگذاری محوطهها براساس دادههای گاهنگاری مطلق و نه نسبی کمک حال باستانشناسی در نیل به اهداف متعدد بوده است. با گردآوری دادههای قبلی و پژوهشهای نوین این امید را به وجود آورد که بتوانیم کار نقشه ی باستانشناسی ایران را در بستر علمیتر دنبال کنیم.
به هر حال تعدادی از محوطههای باستانی با چنین رویکردی در تجربه ی اول تاریخگذاری شدند که لیست و نتایج آن کار در پژوهشکده ی باستانشناسی موجود است. ای کاش این سیاستگذاری به رفع عیوب اولیه توسط پژوهشکده دنبال میشد و کار به سرانجام میرسید. نگارنده هم به صورت کتبی و هم به صورت شفاهی بارها از مسئولین پژوهشگاه و پژوهشکده ی وقت تقاضا کردم که سمینار یا کارگاه تخصصی را در باب این کار انجام دهند یا به اینجانب اجازه دهند که نتایج آن را در قالب سمیناری در دانشگاه تهران چاپ کنم که متاسفانه مورد اقبال قرار نگرفت. در حال حاضر نیز نگارنده به طور جدی علاقهمند به تکمیل این پروژه با استفاده از منابع مالی غیر از سازمان میراث فرهنگی هستم و ضروت این کار را واجب عینی برای باستانشناسی ایران میدانم و از عملکردم و از کاری که آغاز کردم دفاع می نمایم.
در پایان بهترین روز زندگی زمانی خواهد بود که ببینم باستان شناسان ایرانی چنگ انداختن به صورت همدیگر را به پایان رسانند و به قول معروف: چو بر گورم بخواهی بوسهای دان رخم را بوسه ده که اکنون همانیم.
به امید آن روز
حسن فاضلی نشلی
گروه باستانشناسی دانشگاه تهران
22 بهمن سال 1393 خورشیدی
انتهای پیام