پرسشهای مهم کرباسچی دربارهی اصلاحات
/ و واکنش محمد کیانوشراد به طرح «نواصلاح طلبی» /
عطیه هوشمند، خبرنگار انصاف نیوز: راهبردهای جریان اصلاح طلبی حال در سالهای پایانی ریاست جمهوری روحانی و چندماه مانده به انتخابات مجلس، از موضوعات بحث برانگیزی است که فضای تبادل نظر سیاسی را تا حدودی به خود اختصاص داده و برای بسیاری این سؤال مطرح است که اصلاح طلبان، درحالی که رهبر معنویشان -سیدمحمد خاتمی- به حضور در انتخابات تاکید میکند، چگونه باید از سد انتقاداتی عبور کنند که به ویژه در دوسال اخیر، حتی نظر برخی را به مرگ قطب بندیهای سیاسی و ذیل آن اصلاح طلبی معطوف کرده بود و حتی کار این جریان را با ادامه استراتژی و سازوکارهای کنونی تمام شده میدانست.
انتقادها از سرمایه گذاری و نگاه صرفا معطوف به انتخابات، رویکرد بسته و محفل گرایی در شورایعالی اصلاح طلبی و تهی شدن مفهموم اصلاح طلبی از گفتمانی برانگیزاننده که نگاهی متفاوت به اقشار و طبقات مختلف داشته باشد، سه مورد از چندین انتقادی است که این طیف سیاسی را بیست سال پس از دوم خرداد نشانه گرفته؛ همچنین تاکید بر لزوم تغییرات در عملکرد جریان اصلاح طلبی ازسوی برخی تحلیلگران این جریان و صحبت از یک «نواصلاح طلبی» که رویکرد متکثرتر و ساختاری شفافتر برای پیگیری مطالبات این جریان سیاسی دارد، مسایلی است که این روزها مطرح میشود. حال سوالاتی پیرامون این مباحث با دو فعال سیاسی اصلاح طلب، محمد کیانوش راد و غلامحسین کرباسچی مطرح شده است. مشروح گفتوگوی آنها با انصاف نیوز را در ادامه میخوانید:
کرباسچی: جریان اصلاحات مشخص نکرده چه چیزی را میخواهد اصلاح کند
انصاف نیوز: این نقد توسط برخی مطرح شده که شورایعالی سیاستگذاری اصلاح طلبان بهاصطلاح سنگینپاتر از آن است که بتواند فضای خمودهی جریان اصلاح طلبی را متحول کند، از این جهت که این جریان نیاز به گفتمان سازی جدیدی دارد. از طرفی گفته میشود آقای خاتمی هم تمایل دارد تحولی را در جریان اصلاح طلبی ایجاد کند، اما احتمالاً برخی از اعضای شورای عالی در اینباره مقاومت میکنند. این ادعا تا چه اندازه درست است؟ شورایعالی سیاستگذاری اصلاح طلبان از سوی برخی با این انتقاد مواجه شده که اگر این شورا به نظارت استصوابی شورای نگهبان انتقاد دارد چگونه خود میتواند ساختاری غیردموکراتیک و غیرشفاف داشته باشد؟ نظر شما در این باره چیست؟
غلامحسین کرباسچی: واقعیت این است که شورایعالی اصلاح طلبان برای برخی بد فهمیده شده. برخی فکر میکنند شورایعالی سیاست گذاری اصلاح طلبان سازوکار پیچیده و وظایف مهمی دارد. به نظر من نه ترکیبی که آنجا است و هیچ وقت از شروع به کار آن، نه اعضا، نه مسوولین و نه احزاب نسبت به آن این ایده را نداشتند که جایی است که بتوان در آن ایدهپردازی کرد.
آنجا فقط شورایی در جریان انتخابات سال 92، 94 و 96 بوده است و وظیفهی اصلی آن نیز هماهنگی بین گروهها و شخصیتهای اصلاح طلبی است که میخواهند در انتخابات شرکت و راجع به انتخابات مجلس یا ریاست جمهوری اظهارنظر کنند. در واقع شورایعالی اصلاح طلبان جمعی است برای هدفی بسیار محدود و مشخص، یعنی هماهنگی در زمان انتخابات برای کسانی که میخواهند در انتخابات شرکت کنند؛ یعنی شورایعالی سیاست گذاری اصلاح طلبان برای این نیست که بگویند «ما در انتخابات شرکت نمیکنیم». خب اگر شرکت نمیکنید که دیگر شورایعالی سیاستگذاری نمیخواهد. مقصود اصلی از تشکیل این شورا این است که گروهها و شخصیتهایی که میخواهند در انتخابات شرکت کنند و داعیهی اصلاح طلبی دارند و خودشان را احیاناً جزو جریان چپ یا میانه و معتدل میدانند، با هم هماهنگی داشته باشند که آرایشان پراکنده نشود.
فقط در همین حد است: هماهنگی دربارهی انتخابات. یعنی اگر کسی توقع داشته باشد شورایعالی بیاید تمام سوالاتی که از اصلاح طلبان هست را پاسخ بدهد چنین چیزی نه برای شورایعالی تعریف شده و نه چنین قابلیتی دارد که بخواهد از طرف تمام احزاب راجع به مسائل اصلاح طلبی اظهار نظر کند.
خودشان هم فکر نمیکنند چنین کارایی و ادعایی داشته باشند. یعنی بعد از انتخابات هم شورایعالی کار مهمی انجام نداده است، نه در امر منتخبین و نه در امر ریاست جمهوری، نمایندگان مجلس و شورای شهر مداخلهای نکرده. چنین قابلیتی نبوده است و آنها چنین ادعایی هم ندارند.
توقع زیادتر از این جمع در آن حد که برای مثال بگوییم چنین قابلیتی را دارد یا نه، دلیل ندارد. اگر آنجا بتوانند هماهنگ کنند و افراد بالاخره به تفاهم برسند که در شهرستانها و حوزههای مختلف از چه کسانی حمایت شود چیز خوبی است. من فکر میکنم از نظر آقای خاتمی و بقیهی کسانی هم که این شورا را تشکیل دادهاند و اظهارنظری کردند، قدر متیقن وظایف این شورا همین است. اما بیشتر از این نه کسی از اینها توقع دارد و نه باید توقع داشته باشد. چون احزاب اصلاح طلب بالاخره دیدگاههای مختلفی راجع به مسایل مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دارند و اصلاً چنین یکپارچگی و هماهنگی بین احزاب اصلاح طلب بسادگی ایجاد نمیشود.
اصلاح طلبی تا به حال اینگونه تعریف نشده است که بگوییم نو یا کهنه است. اصلاً کهنهاش چه بوده که نوی آن چه باشد؟ در کدام بخش وحدت نظر بین احزاب اصلاح طلب در مسایل اقتصادی، سیاسی، سیاست خارجی و داخلی وجود داشته؟ اصلاً چنین چیزی تدوین و اعلام نشده و مانیفستی داده نشده است که حال بگوییم قدیمی آن به درد نمیخورد و یا بگوییم جدید آن چگونه باشد. اصلاح طلبی شامل شعارهایی کلی راجع به «بهبود وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور» است و همه هم دلشان میخواهد در این جهت حرکت کنند و همه هم مدعی هستند.
این جمعی هم که گرد هم آمدهاند، براساس یک تعلق خاطری که از گذشته بوده و در طول سالها تشکیل شده دور هم جمع شدهاند. والا اینکه به این شکل مانیفست و نقطه نظرهای مشترک مشخصی داشته باشد که بگوییم این مانیفست از بین رفته است و کهنه شده، چنین تعریفی اصلاً وجود ندارد. هم وزارت کشور و هم خود احزاب و مسوولین در همین حد نظر دارند و بیشتر از این اگر کسی بخواهد حرفی بزند، به نظرم خیلی دقیق نیست.
شما به این مساله اشاره کردید که این شورا تنها کارش هماهنگی میان کسانی است که داعیهی اصلاح طلبی دارند. اما در حال حاضر جو ناامیدی در جامعه ایجاد شده است و صحبت از این میشود که کسانی که دست به انتخاب و هماهنگی میان کسانی میزنند که داعیهی اصلاح طلبی دارند، برای بسیاری مشخص نیست که تمایز خیلی از این افراد به عنوان اصلاح طلب چیست و این افراد در چه زمینهای داعیهی اصلاح طلبی دارند؟ آیا ساختار شورا دموکراتیک است؟ افراد چگونه به آن وارد میشوند و برای مثال آقای عارف به چه معنا اصلاح طلب است که فردی دیگر نمیتواند داخل جریان اصلاح طلبی قرار بگیرد؟ باید تعریف مشخصی از این جریان ارائه داده شود یا خیر؟
حتماً باید این کار را انجام دهند اما تا به حال انجام ندادهاند. اما این از عهدهی آقای عارف و شورایعالی سیاست گذاری برنمیآید. این نیازدارد به یک مجموعهی پیگیرتر و گستردهتر و در عین حال از مجموعهی احزاب، آنها که برنامه و خط مشی دارند. باید یک چالش وسیعی بین خودشان و شخصیتهایی که صاحب نظرند انجام شود. کار خیلی سادهای نیست که بگوییم شورایعالی یا آقای فلان این کار را بکند. مسالهی اصلاح طلبی منهای شعارهای کلی اگر بخواهد مانیفستی برای آن طرح شود، کار سنگینتر و وزینتری میخواهد. حرفهای مختلفی زده شده و بحثهایی در طی این سالها صورت گرفته است. باید کسانی از این مجموعه بنشینند و یک جمع بندیها و شعارهایی که مورد قبول همه است دربیاورند. بعد همهی آن اعضا که میخواهند در آنجا به عنوان اصلاح طلب مشارکت کنند اینها را بحث کنند و قبول داشته باشند. این کار اصلاً در توان شورایعالی نیست که بخواهد چنین کار بزرگی را انجام بدهد. در این مدت هم نسبت به ساختار شورایعالی انتقاداتی بوده و بسیاری از این انتقادات وارد بوده است. خودشان هم توجه دارند که برای رفع این انتقادات باید کسانی که سابقهی حضور در جبههی اصلاح طلبی دارند و هزینههایی در رابطه با این شعارها دادهاند، دست به ترمیم بزنند. معلوم است و انتقادات نابهجایی نیست که نسبت به ترکیب این شورا وجود دارد. اما به هرحال همین است و جایگزین بهتری هم فعلاً وجود ندارد. یا باید مجموعهها بگویند شعار اصلاح طلبی و جمع اصلاح طلبی و فعالیت سیاسی و همهی این را رها کنیم، یا بالاخره همین مجموعههایی که هستند یک رهنمود و راهکاری را نشان بدهند و افرادی را مشخص کنند.
ناامیدی هم فقط مربوط به اصلاح طلبان نیست. یعنی این چیزی است که در مجموعهی اصولگرایان هم وجود دارد. مگر مردم به مجموعهی اصولگرایان یا دیگران امیدوار شدهاند؟ مجموعاً اگر بتوان گفت ناامیدی وجود داشته باشد از مجموعهی جریانات اجرایی و دستگاههای حاکمیت و گرفتاریهای مردم و مشکلاتی است که وجود دارد.
بحث اصلاح طلبی هم این است که اگر کسانی نارضایتی دارند امیدوار باشند که جریان اصلاح طلب یا اصولگرا یا هر جریان دیگری که روی کار بیاید میتواند وضعیتشان را بهتر بکند. اما وقتی چنین باوری وجود نداشته باشد که اینها نه چنان برنامهی مشخصی را ارائه کردند و جایی هم که آمدهاند نتوانستند در مجموعههایی هم که آمدهاند، چه مجلس و چه شورا، عملکرد درخشانی که بتواند مشکلات مردم را حل کند از خودشان نشان دهند، ناامیدیها بیشتر به عملکردها و کاراییها برمیگردد نه راجع به اینکه شعار جدیدی باید بیاید، مثل نواصلاح طلبی و مانند آن. اینها هم خیلی در ذهن مردم جایی ندارد و آنها کارایی جریان اجرایی و حاکمیتی را میبینند و مشکلاتشان را میبینند که تداوم دارد و سعیشان هم این است که کاری کنند و گزینهای را انتخاب کنند که این مشکلاتشان را حل کند.
فکر نمیکنید اصلاح طلبان به صورت کلی در گفتمان سازی دچار مشکل شدهاند؟ بسیاری از مردم به ویژه بعد از دی ماه 96 سوالشان این است که «اصلاح طلبان دقیقاً قرار است چه چیزی را اصلاح کنند؟» آیا چنین ساختار دموکراتیکی میتواند فراتر از شورایعالی سیاستگذاری اصلاح طلبان به وجود بیاید و به این بپردازد که اصلاح طلبی بعد از بیست سال قرار است به اصلاح چه چیزی بپردازد؟
جریان اصلاح طلبی اشکال اساسیاش این است که مشخص نکرده قرار است چه چیزی را اصلاح کند. این اشکال درستی است. اصل مساله این است که این جریان اگر بخواهد جریان پایدار و اصیلی باشد و همه دنبال آن اهداف باشند، مرحلهی اول این است که تعریفی از اصلاح طلبی ارائه بدهند. اصلاح طلبی یعنی چه و چه کار کند؟ اینکه حسن برود، حسین بیاید، تقی برود و نقی بیاید که اصلاح طلبی نمیشود. باید بگویند که اصلاح طلبی هدفش چیست؟ و بعد هم معلوم شود که برنامه و استراتژیاش چیست و این اهداف را به چه شکلی میخواهد در جامعه پیاده کند؟ از طریق انتخابات یا براندازی، اعتصابات، مقابله یا معامله؟ بالاخره اینکه میخواهد اصلاحی را در امور ایجاد کند روش کارش چیست و میخواهد تعامل کند یا جنگ؟ میخواهد بسازد یا میخواهد نسازد؟ نه اینکه در هر مرحلهای عدهای بگویند انتخابات خوب است یا بد است یا عدهای بگویند شرکت میکنیم یا شرکت نمیکنیم. بالاخره یک دفعه برای همیشه باید بگویند روش کارمان در جریان اصلاح طلبی چیست؟ اگر نمیخواهیم در انتخابات شرکت کنیم پس میخواهیم چه کار کنیم؟ کجا را میخواهیم اصلاح کنیم؟
و بالاخره جریان اصلاح طلبی درون خودش هم باید مدیریت و نظارتی داشته باشد. یعنی یک مجموعه که با شعار اصلاح طلبی و مجموعهی نیروها در سراسر کشور روی کار میآیند بالاخره بیایند حساب پس بدهند و بگویند چه کار کردهاند؟ آیا توانستهاند این اهداف را یک سانت، دو سانت، یک اپسیلون، یک کیلومتر جلو ببرند؟ یا نه همان سرجای اولشان درجا زدهاند و یا اینکه عملکردشان بدتر بوده است؟ این هم بالاخره باعث ناامیدی و پراکندگی میشود.
به نظر من اصل مساله این نیست که ما یک چیز جدید یا قدیمی بیاوریم. اصل مساله این است که ما یک جمع بندی کنیم و تعریفی از اصلاح طلبی داشته باشیم که تا حالا نداشتیم. یک تعریف جامع که همهی این گروهها که میخواهند دور هم جمع شوند قبول داشته باشند. بعد برنامهی کار داشته باشند و بعد هم اگر نتیجهای را گرفتیم نظارت و مدیریتی روی این مجموعه باشد که این برنامه و روش را عمل کردهاند یا نکردند. هر سهی این ارکان در حال حاضر نقص دارد و در واقع اصلاً وجود ندارد. کسی نظارت ندارد که در هر کدام از این شوراها یا مجلس که اصلاح طلبان آمدهاند چه اتفاقی افتاده است؟ آیا مثبت شده یا بدتر از قبل شده است؟ در هر حوزهای که نگاه بکنید، اینکه اصلاح طلبی آمده است آثار وجودیاش چه بوده است؟ دولتی رفته و وزیری آمده است. این وزیر حال نتیجهی کارش چه بوده؟ کسی وزیر راه شده است، پنج، شش سال بوده است و وقتی رفته شروع کرده است به انتقاد. کارش در آن پنج، شش سال چه بوده؟ چه نتیجهای داشته؟ کمی راهها را درست کرده؟ کمی تلفات و تصادفات را کم کرده است؟ بالاخره اصلاح طلبی یعنی همهی اینها. همهاش حرفهای سیاسی انتزاعی ذهنی که نیست. باید به مردم عملکرد و کارایی نشان بدهند.
کیانوش راد: صرف تعریف سلبی از نواصلاح طلبی دقیق و کامل نیست
محمدرضا تاجیک در گفتگویی که در روزهای گذشته در انصاف نیوز منتشر شد، از لزوم تغییراتی در عملکرد این جریان صحبت کرد و از یک «نواصلاح طلبی» نام برد که رویکرد متکثرتر و ساختاری شفافتر برای پیگیری مطالبات پیشروی این جریان سیاسی دارد. گفتهای که به صوت مستقیم و غیرمستقیم به آن واکنش نشان داده شد. حال «محمد کیانوش راد»، فعال سیاسی اصلاح طلب، در پاسخ به پرسشهای انصاف نیوزدربارهی مصادیق طرح شده در صحبتهای آقای تاجیک، سراغ گفتههای او میرود و آن را مورد نقد قرار میدهد. کیانوش راد میگوید صرف تعریف سلبی نمیتواند تمایز این جریان [نواصلاحلبی] را از جریان قبلی مطرح کند و محمدرضا تاجیک باید تمایزهای ایجابی جریانی که مطرح میکند را با اصلاح طلبی روشن کند. گفتگوی محمد کیانوش راد را در ادامه میخوانید:
انصاف نیوز: نظر شما در ارتباط با راهکار آقای محمدرضا تاجیک با عنوان «نواصلاح طلبی» که در مصاحبه با انصاف نیوز مطرح شد چیست؟
محمد کیانوش راد: وقتی صحبت از نواصلاح طلبی یا نواصولگرایی میشود، باید گفتار تکیه بر موارد اثباتی تغییر گفتمانی در درون گفتمان قبلی باشد. صرف تعریف سلبی و عنوان نواصلاح طلبی را مطرح کردن، حرف دقیق و کاملی نیست. اشکال آقای تاجیک آن است که صرفاً میگوید باید نواصلاح طلبی را دنبال کنیم، بدون آنکه توضیح بدهند نواصلاح طلبی از دیدگاه ایشان چیست و چه تفاوتی با اصلاح طلبی که از سوی آقای خاتمی و اکثر احزاب اصلاح طلب مطرح شده دارد و آیا طرح نواصلاح طلبی آقای تاجیک متضمن نوعی نگاه رادیکالتر در اصلاح طلبی فعلی است و یا نوعی تجدیدنظر و رفتن به سوی نوعی محافظه کاری در اصلاح طلبی. تعریف ایجابی اولین ضرورتی است که کسی که ادعای ایجاد گفتمان جدیدی را دارد باید به آن ملتزم باشد و آن را اعلام کند.
نکتهی دومی بعضا مکرراً تکرار میشود، طرح آن است که اصلاح طلبان سنتی باید کنار بروند و گروه جدیدی میداندار جریان اصلاحات بشوند. خب هر هرکس حرف نو و منطق جدیدی را به لحاظ نظری و هملی دارد می تواند میداندار جریان نواصلاح طلبی بشود ، پذیرش نخبگان و کنشگران سیاسی و نهایتا مردم یک جریان را قدرت می بخشد و یا پس می زند . در عرصهی کنش سیاسی، اصلاحات یک جریان رسمی تأیید شدهی دائمی از سوی مردم و یا حتی حاکمیت نیست. کنشگران سیاسی به میزانی که به مشکلات و مسایل مردم نزدیک میشوند و به میزانی که راه حل خودشان را جهت خروج از بحرانهای موجود در جامعه و مشکلات مردم بیان میکنند، میتوانند مورد اقبال و یا ادبار مردم قرار بگیرند. در نتیجه هیچ فرد و یا جریانی در اصلاحات نیست که به صورت رسمی و دستوری بخواهد فرد یا جریان را بایکوت کند.
هر جریان فکری که بخواهد در درون خودش تجدیدنظر کند و اندیشه جدیدی را مطرح کند باید بتواند مفاهیم نظری نو را بصورت متمایز از قبل مطرح کند . برای مثال محافظهکارتر یا رادیکالتر شود، و یا به لحاظ عملی باید تغییر معنادار رفتاری و کنشگری خاص و متفاوت از قبل را در عرصه داخلی یا خارجی ، مثلا با حاکمیت یا با نیروهای مخالف و یا در عرصه بین المللی و .. . نشان داد. کسانی که دم از نواصلاح طلبی در جبههی اصلاح طلبان و یا نواصولگرایی در جبههی اصولگرایان میزنند، باید به صورتی اثباتی در سطح نظری و یا سطح عملی و یا هر دو وجه متمایز و تفاوت خودشان را با گفتمان قبلی نشان دهند. درمجموعه اصلاح طلبان همواره باید به نقد خویش پرداخت . و همیشه باید به ترمیم گفتمان و شعارها و برنامه های خود و نیر با تصحیح رفتار فعالان اصلاح طلب مقبولیت خودشان را حفظ کنند، این امری درست و بدیهی و البته ضروری است، اما این مساله ، لزوما به معنی نواصلاح طلبی نیست . سخن از نواصلاح طلبی حتماً نیازمند تعیین جغرافیای اندیشگی و شیوهی کنش عملی کسانی است که به دنبال ایجاد جریانی نو در اصلاحات و یا در جریان اصولگرا هستند می باشد .
آقای تاجیک در بخشی از صحبتهایشان به این اشاره میکنند که اگر اصلاح طلبان بخواهند در مسیر گفتمانسازی حرکت کنند باید متکثرتر عمل کنند. همچنین به این اشاره میکنند که نحوهی رشد و حضور برخی افراد در جریان اصلاح طلبی از نظرشان معلوم نیست و بحثهای دیگری هم مطرح میکنند. از این نظر فکر میکنید این پیشنهادها به آن صورت نمیتواند راه حلی واضح و راهگشا باشد؟
این حرف های حرف های درستی و به رفع نواقص حرکت اصلاح طلبان به درستی اشاره دارد ، اما این نواصلاح طلبی نیست ، این رفع نواقص اصلاح طلبان است و حرف درستی هم هست . اصلاح طلبی گاه به عنوان روش مورد تاکید قرار میگیرد و گاه به عنوان یک هدف. علی القاعده اگر اصلاحات به عنوان یک هدف، مرام و ایدئولوژی تلقی شود، دارای شعارها، برنامهها و تاکتیکهای خاص خودش است و در یک جغرافیای فکری و عملی خودش را تعریف میکند. اما اصلاحات به عنوان یک روش، بهبود دائمی و سیستماتیک ِنظام سیاسی برای بالا بردن کارایی و توان و ظرفیت آن در پاسخ به مطالبات و خواستههای مردم است . با این تعریف و نگاه ، اصلاح طلبی یک ایدئولوژی و یا یک مرام بسته و منجمد نیست، بلکه روشی برای بهبود دائمی نظامهای سیاسی از جمله نظام سیاسی ایران است. روشی که آینده نظام های سیاسی را باز نگه می دارد . در این صورت فرقی نمیکند که نظام یک نظام سیاسی مبتنی بر جمهوری اسلامی یا نظام مارکسیستی و یا نظام لیبرالی باشد.
اگر فرض را بر آن بگیریم که نظام سیاسی باید توانایی و قابلیت پاسخگویی به خواستهها، مطالبات و نیازهای مردم را داشته باشد، قاعدتاً اصلاحات در درون چنین نظام سیاسی به افزایش کارآمدی براساس بالابردن پاسخگویی به نیازهای مردم تعریف میشود. البته روشهای اصلاحی نیز از تاکتیکها و شیوههای ستیزهجویانه، گسترش تضادهای آشتی ناپذیر، استفاده از روشهای خشونتبار، استفاده از روشهای غیرقانونی و انتظار تحقق خلقالساعهی برنامههای گوناگون به دور است. اصلاحات علاوه بر آنکه به معنای رفرم و بهبود در یک نظام سیاسی است، به معنی گام به گام بودن و تدریجی بودن پیگیری مطالبات نیز خواهد بود.
این بحث کراراً تکرار شده است؛ برخی اصلاحات را به عنوان یک روش میانگارند، برخی اصلاحات را به عنوان یک هدف دائمی یا موقت، برنامه و مرام میانگارند اما به هرحال هر حزب و کنشگر سیاسی البته باید در چارچوب شعارها، برنامهها و خط مشیهای مشخصی اقدام کند. طرح چنین مباحثی از سوی اندیشمندان بسیار مغتنم است، اما اولاً باید به جای استفاده از تعاریف سلبی به تعاریف ایجابی در باب نواصلاح طلبی بپردازند، ثانیاً در عرصهی فعالیت اجتماعی راه برای هیچ کس به ویژه در شرایط فعلی بسته نیست. افراد گوناگون با نظرات گوناگون در عصر ارتباطات و گسترهی دنیای مجازی میتوانند دیدگاههای نوی خویش را مطرح کنند و علی القاعده مورد خوانش جریانهای سیاسی قرار خواهد گرفت و با اقبال و یا عدم اقبال مواجه خواهد شد.
آیا شما در برخی از پیشفرض ها با ایشان در این زمینه که اصلاح طلبی نیاز به تحول جدیدی با هدف گفتمان دارد موافق هستید؟ این موضوع به ویژه با نزدیک شدن به انتخابات مجلس خیلی بیشتر احساس میشود. ایشان به ضرورت پوست انداختن جریان اصلاح طلبی برای ورود نسلهای نو اشاره میکنند، شما میگویید راه بسته نیست و افراد میتوانند تعامل کنند و نظراتشان را بگویند، درحالی که بارها این مطلب مطرح شده است که خود سازوکار حاکم بر شورایعالی اصلاح طلبان مشخص نیست و تمایزهای اصلاح طلب بودن یا نبودن نامشخص و مبهم شده. نظر شما در اینباره چیست؟
هر جریان نو هنگامی زاییده میشود و رشد میکند که نسبت به جریان موجود یا گذشته منتقد باشد ، و در واقع با نفی برخی از وجوه گفتمان قبلی سعی در مطرح نموندن گفتمان جدید را دارد. از این جهت هیچ کس جلوی افرادی با گفتمانهای جدید را نگرفته است. اگر کسانی به روش آقای خاتمی اشکال دارند میتوانند بگویند روش آقای خاتمی را قبول نداریم و باید به گونهی دیگری عمل کند. اما توجه داشته باشید که همهی کسانی که این انتقادها را مطرح میکنند هنگامی که خودشان هم درون همین تشکیلات و یا در رأس تشکیلات قرار گرفتند، ناگزیر در فرایند انتخاب افراد دست به انتخاب میزنند. ما در مقام انتقاد از یک جریان که میتواند نقد هم بشود نباید به کلی گویی بسنده کنیم.
انتقاد از یک جریان به معنای در انداختن طرحی نو نیست. شما میتوانید به اصولگرایی، جمهوری اسلامی و دولت انتقاد کنید. برانداختن طرحی نو ادعایی است که صرفاً تعریف نظری با تکیه بر تفاوتها با گفتمان قبلی یا روش عملی در ارتباط با روشهای قبلی معنا می یابد. برای مثال فرض کنید در جریان اصلاح طلبی اصلاح طلبانی ظهور کنند که بگویند ما اقدامات شورای نگهبان را نه تنها قبول داریم بلکه آن را فصل الخطاب میدانیم. یا مثلا بگویند جنبش سبز را و اقدامات میرحسین و کروبی را قبول نداریم و یا مواردی اینگونه و قاعدتاً با چنین رویکردی میتوان گفت اینها اصلاح طلبانی هستند که برخلاف اصلاح طلبان قدیمی که به شورای نگهبان انتقاد میکردند و انتخابات 88 را مخدوش شده میدانستند و نظر شورای نگهبان را به دلیل حضور برخی از آنها در یک جبههی سیاسی غیرقابل قبول میدانستند، این اصلاح طلبان جدید روششان برخلاف همهی اصلاح طلبات قدیمی بوده و بهنوعی متفاوت است.
نواصلاح طلبی یا باید به لحاظ نظری و عملی ، با مفاهیم قبلی تفاوت داشته باشد، رادیکالیزه شده یا محافظه کارانهتر شده باشد یا به لحاظ مشی عملی باید تفاوت معناداری با اصلاح طلبان فعلی داشته باشد.
انتهای پیام
مشکل چندانی ندارند این متفکران سیاسی نظام
ایرادشان این است که بیست سالی از ما آزاداندیشان عقب ترند…تازه این کاردرستشان است
اولا موافقم اصلاح طلبان شفاف برنامه شان را اعلام کنند
دوما ترس از قیف شورای نگهبان میشه اصلاح طلبان بدلی و اعتدال و
….