عاشورا و سنجههای دمکراسی
محمدناصر تقوی در کانال تلگرامی خود نوشت:
اگر چه دمکراسی یک واژهی خاص در ادبیات سیاسی است و انواع مختلفی دارد و نقدهایی بر اَشکالی از آن نیز وارد است، اما قدر متیقّن و حدنصابی از این مفهوم که جریان مؤثر اراده مردم در سیاست و اجتماع است همیشه و همواره قابل سنجش در حکومتهای مختلف بوده و خواهد بود و در اندیشه اسلامی نیز بدون این اراده جمعی هرگز تحقق عینی حکومت متوقّع و مطلوب نیست. این دخالت و اراده مردم اگر از حیث حرکت امام به سمت کوفه و تصمیم ایشان از مکه باشد، که واضح و روشن است و همانطور که وجود مبارک امام در پاسخ به ابن عباس میفرماید با نامهها و تقاضاهای انبوه مردم کوفه وظیفه متوجه ایشان شده و برای مردمی که این درخواست را کردهاند در محضر خدا در برابر این دعوت مردم حجّت وعذری وجود دارد (و هذه کتب اهل الکوفة و رسلهم و قد وجب علیّ إجابتهم و قام لهم العذر علیّ عند الله سبحانه) این اتمام حجت است برای امام که چهل هزار نامه آنهم با سوگندهای شرعی “طلاق و عتاق” به امام نوشتهاند همانطور که امام (ع) به عبدالله زبیر این نکته را به صراحت فرمودند (أتتنی بیعة ُ أربعین ألفاً یحلفون لی بالطلاقِ والعتاقِ من أهل الکوفة) و باز چنانکه در نمازی که با سپاه حرّ همگی به جماعت امام اقامه میکنند به عنوان اتمام حجت در جمع یاران خود و سپاه حرّ میفرماید که من به این دیار نیامدم مگر آنکه نامههای شما به دستم رسید و فرستادگانتان نزد من آمدند و گفتند به سوی ما بیا، و همچنین در پاسخ به فرستاده ابن سعد که از امام میپرسد چرا به دیار ما آمدی؟ امام میفرماید شهروندان دیار شما به من نامه نوشتند و مرا دعوت کردند و اگر از آمدن ناخشنودند باز خواهم گشت!(… فأمّا إذا کرهونی فأنا أنصرفُ عنهم)
اما از جانب دیگر ممکن است که بگویند ماجرای عاشورا، با شبهه خروج از جماعت مسلمین و به اصطلاح با شبهه معروف تاریخی ” شقّ عصای مسلمین” روبروست آنگونه که همان زمان و برخی پس از آن، امام را بدان متهم ساختند و بسا چنین نتیجه گیری شود که این حرکت با دمکراسی واحترام به اکثریت همخوانی ندارد که این هم سخن سنجیدهای نیست. چرا که امام هیچگاه قیام بالسیف نکردند و درصدد اقدام نظامی علیه حکومت مستقر نبود و بلکه تنها وظیفه خود را در آگاهی بخشی و روشنگری در چارچوب امربهمعروف و نهی از منکرمی دانست که البته لازمه آن عدم بیعت با یزید و عدم تأیید انحرافی بود که در امت محمدی آغاز شده بود. امام حتی در ماجرای کربلا وقتی در مسیر، اخبار به ایشان رسید که مردم کوفه از نظرشان باز گشتهاند و فرستاده ایشان مسلم را به شهادت رساندهاند، گفت من به مرینه باز میگردم و به سپاه عمرسعد که راه را بر او بسته بودند گفت: ” تترکنی حتی أرجع إلی المدینة إلی حرم جدّی رسول الله” و بارها بر این تصریح داشتند که من قیامم قیام و شورش قدرت طلبانه نیست (إنی لم أخرج أشراً ولا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً) بلکه چنانکه به فرزدق میفرمایند قیام او برای یاری دین خدا و عزّت شریعت و تلاش و مجاهدت در راه خداست و از مصادیق ” قوموا لله ” قرآنی است. امام به صراحت فرمودهاند که آنچه ما میکنیم برای رقابت در سلطنت و زمامداری و به اصطلاح بر سر منصب قدرت قرار گرفتن نیست و برای به دست آوردن مال و منال دنیوی و ثروت نیست بلکه هدف و انگیزه ما آنست که نشانههای دین راستین را احیا کرده و جامعه به مسیر درست خود بازگردد. (اللهمّ إنک تعلم إنه لم یکن ما کان منّا تنافساً فی سلطان ولا التماساً من فضول الحطام ……) اتفاقاً اینجا در تحلیل حکومت یزید باید گفت این از مهمترین شاخصههای استبداد در جامعه و نظام سیاسی یزید است که اقلیتی که هرگز دست به شمشیر نمیبرد و تنها با روش روشنگری فعالیت میکند را به بدترین و فجیعترین و قساوتمندانه ترین روش سرکوب میکند و به نسل و خانواده او نیز رحم نمیکند و خون کودک و بزرگش را برزمین میریزد. در ادبیات مدرن سیاسی می دانید یکی از سنجههای دمکراتیک بودن حکومت، نوع برخورد با اقلیتهاست.
خارج از رویکردهای دینی و اخلاقی، نقدی که از منظر بنیادها و روشهای دمکراتیک به وضوح بر حکومت مستبد و خودکامه یزید وارد است همین است که حتی نجیبانهترین و منطقیترین صدای مخالف هم تحمل نشد. صدایی که در حکومت خلفا، حضرت امیر (ع) به گوش تاریخ و آن جامعه با عدم بیعت خود رساند و صدایی که در خود حکومت حضرت امیر از جانب عبد الله ابن عمر که با علی بیعت نکرد تحمل شد و او وخوارج تا مادامی که دست به شمشیر نبردند به آزادی و راحتی از همه حقوق انسانی و اجتماعی برخورداربودند و حتی پس ازجنگهایی چون جمل و صفین و نهروان نیز شکست خوردگان وشمشیر به زمین گزاردگان، از حقوق و آزادیهای اجتماعی هرگز محروم نشدند و حقوق خود از بیت المال را نیز دریافت می کردند.
انتهای پیام