مولوى، پارسى گوى پارسى
دکتر محمدتقى فرجى، رییس بنیاد حکمت و اندیشه در یادداشتی با عنوان «مولوى، پارسى گوى پارسى» که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
كسانى كه ادبيات، زبان و فرهنگ ايران را نيك مىشناسند، مىدانند مولوى صاحب مثنوى گرچه همچنان و مثل هميشه افتخار همه جهانيان و ستاره درخشان جهان است، اما پر واضح و معلوم و مبرهن است كه او اصالتاً ايرانى است. و زبان اشعار و آثار مولوى پارسى، و خود از پارسيان است. نه تنها اصل مثنوى و ديگر تأليفات و سخنان مولوى فارسى است، بلكه برخی مولوی شناسان از جمله عبدالحسين زرينكوب بر اين باورند که در دوران مولوی زبان مردم کوچه و بازار قونيه نيز زبان فارسی بوده است.
آفتاب آمد دليل آفتاب
گر دليلت بايد از وى روى متاب
از وى ار سایه نشانی میدهد
شمس هر دم نور جانی میدهد
بهاء الدين ولد پسر مولانا نیز پارسى و پارسى گوى بوده است، و به تآسى از پدر بر ادبيات و زبان فارسى انگشت تأكيد نهاده و گفته است،
بگذر از گفت ترکی و رومی
که از این اصطلاح محرومی
گوی از پارسی و از تازی
که در این هر دو خوش همی تازی
و،
فارسی گو که جمله دریابند
گرچه زین غافلاند و در خوابند
مولوی در بلخ خوارزم شاهيان، يعنى خراسان ايران ديده به جهان گشود. او در زمان تصنیف آثارى مثل مثنوى به قونيه و دیار روم مهاجرت كرده است. با آنکه آثار مولوی برای عموم جهانیان است، اما سهم حداكثرى ايرانيان و زبان و ادبيات فارسى از مولوى زبانزد خاص و عام و اظهرمن الشمس است. شصت تا هفتاد هزار بیت او فارسی است و خطبهها و نامهها و تقریرات و تعالیم او به شاگردانش که آنها آن را ثبت كردهاند اكثراً به فارسى و ايرانى بوده است. تنها حدود هزار بيت عربى و كمتر از پنجاه بيت به زبانهاى يونانى و تركى شعر گفته است.
هرکسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
سر من از ناله من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست
مولوى علاوه بر ايران، البته در افغانستان، تاجيكستان و تركيه هم زندگى كرده است، و آرامگاه او در قونيه است، اما مهاجرت مولوى و محل دفن او، نمىتواند مجوزى براى تحريف و تغيير موطن اصلى او تلقى گردد. شخصيت مولوى فراملى و بين المللى است. و نفوذ او فراتر از مرزهای ملی و تقسیمات قومی است. بله علاوه بر ایرانىها، تاجیکها، ترکها، یونانىها، پشتونها، مسلمانان آسیای مرکزی و آسیای جنوب شرقی نيز در طی هفت قرن گذشته به شدت از میراث معنوی مولوى تأثیر گرفتهاند. و اشعار او به طور گستردهای به بسیاری از زبانهای جهان ترجمه شده است، اما مولوى ايرانى و زبان او فارسى است.
پارسى گو گرچه تازی خوشتر است
عشق را خود صد زبان دیگر است
بوی آن دلبر چو پران میشود
آن زبانها جمله حیران میشود
قرائت ایرانی و اسلامى ما از مولانا، با مولانای ترکها، لزوماً يكى نيست. امهات اين مهم را من در كتاب “وفاق عشق، شرح عرفان و تصوف” و “صورت و سيرت” از نگاه مولانا آوردهام. آنچه برخى از مولوى و آثار او مراد مىكنند، صرفاً تصوف، و بعضاً صوفى گرىهاى صورى و عرفانهاى بدلى است. فهم زيادى نمىخواهد كه ما بفهميم مكتب مولوى و دفاتر و حكايتهاى مثنوى سرشار از شناخت شناسى و خدا و قرآن و پيامبر(ص) و على(ع) است. درس ديندارى و اخلاق و عدالت و انسانيت، از جمله اصلىترين دغدغههاى مولوى بوده است.
مصطفی را وعده کرد الطاف حق
گر بمیری تو نمیرد این سبق
من کتاب و معجزهت را رافعم
بیش و کم کن را ز قرآن مانعم
و،
راز بگشا ای علی مرتضی
ای پس سو القضا حسن القضا
یا تو واگو آنچ عقلت یافتست
یا بگویم آنچ برمن تافتست
حضور مولوى در ادبیات و فرهنگ ترکی، به دلیل این است که به تركيه مهاجرت كرده، و آرامگاه وی در قونيه است. تركيه همچنان مىكوشد از مولانا و نام و ياد بلند آوازه اين شاعر و عارف ايرانى برای خود نما و نمايهی بين المللى جستجو نمايد. حتی قونیه را به یکی از توریستیترین شهرهای خود تبدیل کرده، و علاوه بر سماع عارفانه و بزم عاشقانه، محافل دیگری که هيچ ربطی به عرفان و تصوف مولانا ندارد را به نام او ترتيب میدهد. كمااينكه سرمایه گذاران ترکیهای فيلم مولانا و شمس و دست اندركاران آن، نبايد به بهانهی تعريف و تمجيد از مولوى، او را تحريف و تخريب نمايند.
ای بسا هندو و ترک همزبان
ای بسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبان محرمی خود دیگرست
همدلی از همزبانی بهترست
پيدا و پنهان شخصيت و سخن مولانا رازآلود، و او مخزن الاسرار اهل فن است. مولوى هیچگاه در بارهی دیدار خود با شمس صحبت نكرده است. و اشارهی خود را در قالب استعاره و رمز بیان مىكند. وقتی حسام الدين از وی میخواهد تا شمهای از آن حال روحانی را بازگو نمايد، مولانا میگويد: “سخن اهل محو را اهل صحو نتوانند شنود”. آثارى مانند “پله پله تا ملاقات خدا”، اثر زرین کوب، بعنوان اثرى از آثار مرجع مىتواند مورد بهرده بردارى علاقمندان مولوى قرار بگيرد.
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گل های تر دارد
در این بازار عطاران مرو هر سو چو بی کاران
به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
از آنجا كه حرمت ساخت فیلم سینمایی مولانا و شمس از سوی دو تن از مراجع قم باعث طرح برخى مطالب ناصواب، و احياناً سوء استفادهی اغيار مىشود، حق آن است كه همه بكوشيم كه از ذخاير و مفاخر ملى خود نهايت بهره بردارى را بنمائيم. و در شرايط حساس كنونى جهان اسلام، با تنگ نظرى و بد سليقگى برگ برندهی خود را تسليم ديگران نكنيم. عرفان و تصوف از جمله مشخصههاى مكتب اسلامی و جزئى از اجزای فرهنگ ایرانی است. و مولانا و شمس از مفاخر اسلام و ایران بوده و خواهند بود.
جان شرع و جان تقوی عارف است
معرفت محصول زهد سالف است
زهد اندر کاشتن کوشیدن است
معرفت آن کشت را روییدن است
مسئله، مسئلهی عصمت مولوى و خطا ناپذيرى صوفیان و عارفان نیست، آنها هم مثل همهی انسانها جايزالخطا هستند. مگر عالمان و فقيهان اشتباه نمىكنند؟ وقتى قبلاً و پيش از اين مشاهيرى چون شيخ بهايى، ملاصدرا، فيض كاشانى و ملاهادى سبزوارى، از مولوى به نيكى ياد كرده، و از آثار او استفاده كردهاند، چرا و چگونه است كه از يك سو برخى به بهانهی فيلم شمس و مولوى با اغيار مىنشينند و گويى مولوى را از آن آنان مىدانند، و از سوى ديكر، برخى دست رد بر سينهی مولوى مىكوبند!؟ ما بايد عارف به زمان خويش باشيم. محاسن افراد را به حساب خودشان، و معايبشان را به حساب روزگارشان بكذاريم.
تا كى از تزویر باشم خودنمای
تا کی از پندار باشم خودپرست
پردهی پندار می باید درید
توبهى تزوير می باید شکست
انتهای پیام
سلام-مولوی مانند نظامی و صائب تبریزی و قطران و خیلی های دیگر از ترکهای فارسی گوی است در عصر مانیز خیلیها مانند شهریار و ….که ترک هستند به فارسی سخن سرائی کردند
مولانا پارسى زبان و قوميت اش تاجيك مليت اش خراسانى و ال سنعت بوده و است
مولانا بلخى و مليت خراسانى است به ايران امروزى رپتى نداره وقتى هم وطن هايش در ايران امروزى بيگانه گفته ميشه مولانا و ابن سينا هم بيگانه است