جاوید قربان اوغلو: شطرنج ایران و 5+1 «پات» شد
احسان اسقایی در آرمان نوشت: دیپلماسی کلمهای مشتقشده از کلماتی به وزن تاریخ روابط میان کشورهاست. کلمهای که هرگاه به زبان میآید مفهومی چون، دوستی و صلح را درخاطر شنوندگان متواتر میسازد. دیپلماسی دیر زمانی است در خاورمیانه رنگ باخته است. جنگهای طولانیمدت در این پهندشت، انقلابهای عربی و دخالتهای بیگانگان مفاهیمی مانند دیپلماسی را در خاورمیانه دور از ذهن سیاستمداران آن قرارداده است. پرونده هستهای ایران و توافقات فعلی، آوردگاهی برای بازگشت این مفهوم به ادبیات سیاسی سیاستمداران این منطقه است. این امید میرود که جواب دادن دیپلماسی تعاملی در روابط ایران و غرب بتواند الگویی برای تغییرات اساسی در خاورمیانه باشد. بسیاری از تحلیلگران و آیندهپژویان بر این اعتقادند که ایران پساتوافق، بهطور یقین از جایگاه عالی خود خواهد جهید. این جهش بهطور یقین رویکردهای سیاستمداران این پهندشت را به آینده سیاستورزی دچار چرخشی 180 درجهای خواهد کرد. در این میان مخالفان توافق در ایران به هر دری میزنند تا تیم مورد تائید بزرگان نظام را به کمکاری و عبور از خط قرمزها متهم کنند. دلواپسان اگر به مصوبات شورای امنیت از ابتدای تاسیس آن تا به امروز بنگرند بهطور یقین خواهند فهمید نمونهای برای خروج از زیر بار فصل هفتم تا به حال وجود ندارد و ایران مبداء این رفتار دیپلماتیک است. این خروج با ارزش را در کارنامه حقوقی و روابط بینالملل خود و به نام ایران به ثبت خواهند رساند. به بهانه بیانیه مطبوعاتی لوزان، روزنامه ی «آرمان» با دکتر جاوید قربان اوغلی گفتوگویی انجام داده که درادامه میخوانید:
عملکرد تیم هستهای را چگونه ارزیابی میکنید؟
تیم هستهای فعلی هم هنرمذاکره را به خوبی میداند و هم مذاکره برای رسیدن به هدف را دنبال میکند. تفسیرهای غرب از بیانیه را نباید جدی گرفت. تفسیرهای متفاوت غرب در ادامه روشهای قبلی غرب در برخورد با ایران است و چیز تازهای نیست. البته درحال حاضر محملی به دست آوردهاند که بر اساس آن قدرت چانهزنی خود را بالاببرند و چون یک زمانی به آنها داده شده وفرصتی به وجود آمده تا بر روی کلمه– کلمه بیانیه بحث کنند. خطوط قرمز نظام بارها اعلام شده و اگر امروز بر کسی پوشیده نیست، تائید حقوق هستهای بر اساس انپیتی و غنیسازی بود. اگر غیر از این است منتقدین باید اعلام کنند که قبلا چه چیزی را به عنوان خط قرمز معرفی میکردند که در مذاکرات از آن عبور شده است. دربیانیه لوزان، هم حقوق هستهای ایران و هم غنیسازی مورد تائید و پذیرش قرار گرفته شده است و درمتن بیانیه هم گنجانده شده است. البته این حقوق در بیانیههای آژانس هم به صورت رسمی گنجانده میشد؛ بیانیههای آژانس عادی بود ولی بیانیه لوزان حاصل گفتوگوهای طولانی با شش قدرت بزرگ دنیاست که در آن حقوق هستهای و غنیسازی ما را به رسمیت شناخته است. درمتن بیانیه آمده است که شش هزار سانتریفیوژ غنیسازی خواهد کرد که پنجهزار سانتریفیوژ در نطنز و 1000 سانتریفیوژ هم در فردو قرار خواهند داشت. حقوق هستهای ما یک مساله است و لغو تحریمها مساله دیگری است. مذاکرهکنندگان ما همه تلاش خود را میکنند که تمامی تحریمها لغو شود. تحریمها زنگولهای بوده که به پرونده هستهای ایران سنجاق شد و سنحاق شدن تحریم بهدلیل بیتدبیری دولت قبل بود. اساساً قرارنبود تحریمی داشته باشیم و قطعنامهای علیه ایران صادر شود که امروز تمام تمرکزمان برای رهایی از آنها باشد. اگر به خاطر داشته باشید آقای دکتر ولایتی در جریان مناظرههای انتخاباتی خطاب به آقای جلیلی اعلام کرد: «هنر این است که ایران هستهای شود و قطعنامه نگیرد». این حرف کاملاً درست است. هستهای شدن به قیمت قطعنامه و تحریم و گذاشتن آنها جزو خطوط قرمز، هنر نیست. در همان زمان هم خیرخواهان نسبت به ارجاع پرونده به شورای امنیت، گرفتن قطعنامه و تحریم هشدار دادند.
برداشته شدن تحریمها و بازی برد- برد را چگونه ارزیابی میکنید؟
بازی برد- برد یک استراتژی مذاکراتی است. معنی بازی برد- برد این است که دو طرف که بهدلیل مواضع سخت نسبت به یکدیگر به نتیجه نمیرسند و یک طرف میخواهد اراده خود را به طرف دیگر تحمیل کند، با تنازل از خواستههای حداکثری و انعطاف، شرایط مذاکره را بهگونهای هدایت میکنند که منافع دوطرف در نظر گرفته شده و خواستههای دو طرف تامین شود. در بازی شطرنج پات شرایطی است که هیچیک از طرفین شکست نخورده و هیچ کدام شرمنده از میدان مسابقه بیرون نمیروند. بنابراین بازی برد- برد استراتژی و روشی است که هیچ کدام از طرفین بازنده نشده و دوطرف باتامین حداقلهای خود از میدان خارج میشوند. این استراتژی را نظام در دور جدید مذاکرات و پس از روی کار آمدن آقای روحانی انتخاب کرد. نتیجه آن هم دستیابی به نتیجه فعلی بود. اینکه لغو تمامی تحریمها برد- برد است یا لغو و تعلیق قسمتی از تحریمها نیز بازی برد- برد محسوب میشود، باید گفت لغو تحریم ربطی به استراتژی برد- برد ندارد. برد- برد رسیدن به تفاهمی است که حداقلهای دو طرف را تامینکند. مجدداً تاکید میکنم اصلاً قرار نبود که ما تحریم شویم، قرار نبود علیه ما قطعنامه صادر شود که بعد این موارد را جزو شروط مذاکره و توافق قرار دهیم. البته تلاش مذاکرهکنندگان ما این است که سنجاق را آرام و به گونهای که پوست هم خراشیده نشود از پرونده هستهای جدا کنند. اگر بتوانند همه تحریمها را به یکباره لغو کنند کار بزرگی انجام دادهاند. برخی از تحریمها بر اساس دستورات رئیسجمهور آمریکا برخی دیگراساس مصوبات کنگرهٔ آمریکا، اتحادیه اروپا یا بر اساس قطعنامههای شورای امنیت است. بنابراین تنوع تحریمها و متنوع بودن تحریمکنندگان لغو این تحریمهارا یکباره مشکل میکند. مثلاً رئیسجمهور آمریکا اختیار لغو بخشی از تحریمها را دارد یا اتحادیه اروپا میتواند با یک تصمیم تحریمها را لغو کند ولی مشخص است که نمیتوان انتظار داشت، کنگره که درحال حاضر رودرروی رئیسجمهور ایستاده و اوباما را درباره ایران به مبارزه میطلبد تحریمها را یکباره لغو کند. البته میتوانیم در مذاکرات با آمریکا توافق کنیم که دولت آمریکا به هر شکلی که میتواند تحریمهای کنگره را لغو کند مثل موردی که ما پروتکل الحاقی را اجرا کردهایم چون اجرای آن خواست طرف مقابل است درحالی که این امر نیازمند تصویب مجلس است. البته توافقشده که با تصویب قطعنامهای در شورای امنیت و در یک قطعنامه، تمامی قطعنامههای قبلی را لغو کنند.
اهمیت برداشته شدن تحریمها را باتوجه به اینکه تاکنون مسبوق به سابقه نبوده است که پروندهای به شورای امنیت برود وقطعنامهها به این شکل و سرعت لغو شود را چگونه ارزیابی میکنید؟
اگر درباره قطعنامههای شورای امنیت این روند طی شود، یک معجزه اتفاق افتاده است! و این اتفاق در تاریخ روابط بینالملل در دنیا بیسابقه است. موردی در دنیا پیدا نمیشود که یک کشوری تحت فصل هفتم شورای امنیت سازمان ملل قرار بگیرد و حاصل آن قطعنامه یا منجر به جنگ نشده باشد یا موجب ائتلاف بینالمللی برای اقدام نظامی نشود. درعراق، لیبی و خیلی از کشورها به این شکل بوده است و تنها موردی که در دنیا وجود دارد که یک کشورتحت فصل هفتم منشور شورای امنیت سازمان ملل قرار گرفته با درایت مذاکرهکنندگان سازوکاری اتخاذ شود که این قطعنامهها به این شکل لغو شود. کار بسیاربزرگی است. فصل هفتم منشور شورای امنیت مواد مختلفی دارد و آنچه بسیار خطرناک است ماده 41 آن است که ما نیز زیر آن ماده قرار داریم. چنانچه این اتفاق بیفتد و در 11 تیرماه 1394 توافق نامه جامع به نتیجه برسد و این شش کشور با قطعنامهای که قرار است در شورای امنیت به تصویب برسانند که متضمن از میان برداشتن کلیه قطعنامههای مرتبط با مساله هستهای باشد معجزه صورت گرفته و یک پیروزی بزرگ برای ملت و کشور است.
دلواپسی دلواپسان داخلی و خارجی را چگونه ارزیابی میکنید؟
نتانیاهو تمام تلاش خود را کرد که جلوی توافق را بگیرد ولی نتوانست. درواقع اسرائیل با تمام توان دیپلماتیک خود که لابی آیپک و بخشی از کنگره آمریکا از آن جمله است میخواست که توافقی حاصل نشود ولی نتوانست این کار را بکند و نهایتا بهدلیل حمایت اوباما از مذاکرات، تلاشهای نتانیاهو جواب نداد. بعد از انتشار بیانیه لوزان نیز، نتانیاهو بیانیهای صادر کرد که در آن به صراحت اعلام شده بود که علت نارضایتی اسرائیل این است که بر اساس بیانیه لوزان «ایران فعالیت هستهای خود را حفظ خواهد کرد، غنیسازی را ادامه خواهد داد، هیچ سایتی از تاسیسات هستهای تعطیل نخواهد شد و تاسیسات زیرزمینی فردو نیز همچنان به فعالیتهای خود ادامه خواهد داد» این موارد درمتن بیانیه نتانیاهو آمده است و به این معنی است که خط قرمزهای نظام بر اساس بیانیه نتانیاهو کاملا حفظ شده است.
اگر توافقی صورت بگیرد چه تاثیری بر اقتصاد ایران خواهد داشت؟
نباید طوری القا کنیم که با لغو تحریمها معجزهای دراقتصاد ایران اتفاق خواهد افتاد. اقتصاد براساس قوانین خود عمل میکند. عرضه و تقاضا یک اصل مهم در اقتصاد است یا پشتوانه ارزی یک کشور و همچنین توان تولید یک کشور، نیروی کار تحصیلکرده و دیگر مولفههای تاثیرگذار مهم است. بنابراین اگر مردم خودمان را بیش از حد و اندازه درباره اثرات مثبت توافق بر اقتصاد ایران امیدوار کنیم به خطا رفتهایم. البته این واقعیت به خاطر تحریمها، قطعنامهها و اجماع بینالمللی علیه ما و بهدلیل ترس از تحریمها، روابط اقتصادی ایران با کشورهای تاثیرگذار متوقف شده، روابط مالی ما با دنیا به بنبست رسیده است. سرمایهگذاری خارجی در هیچ بخشی از جمله نفت و گاز صورت نمیگیرد. ببینید ذخایر مشترک ما با قطردرچه وضعیتی قرار دارد. قطر چند برابر ما گاز برداشت میکند و ایران بهدلیل فقدان سرمایهگذاری و تکنولوژی از قطر عقب افتاده است. ما نیروی انسانی کارآمد را داریم ولی دوعنصر سرمایهگذاری و تکنولوژی را نداریم. از این منظر رویکردی که آقای روحانی پیش گرفته فقط منتج به حل مساله هستهای نیست. چند روز پیش هم آقای روحانی برای تعامل با تمامی کشورهای دنیا اعلام آمادگی کرد. به نظر من تعامل یعنی بهبود روابط ما با دنیا. تعامل یعنی عقلانیکردن سیاست خارجی. ما بر اساس سهمیه اوپک حدود دومیلیون و 350 هزار بشکه در روز میتوانیم صادر کنیم ولی در حال حاضر بیش از یک میلیون بشکه نمیتوانیم صادر کنیم. دلیل این امر هم تحریمهاست. شرکتهای بزرگ نفتی در صنعت نفت ما سرمایهگذاری نمیکنند. تمامی چاههای نفتی ما پیر شده است و میزان بهرهبرداری از چاهها به حداقل رسیده است. تکنولوژی جدید لازم است تا از این چاهها نفت برداشت شود. بنابراین اگر تحریمها برداشته نشود و روابط ما با دنیا عادی نشود این وضع ادامه خواهد یافت. بنابراین اگر چنانچه این اتفاق بیفتد اگرچه معجزه اقتصادی رخ نخواهد داد ولی قفلهای بزرگی شکسته خواهد شد و بن بستها باز خواهد شد. 60 درصد انرژی فسیلی دنیا درخاورمیانه قراردارد و ایران قلب خاورمیانه است. از لحاظ تمدنی و تاریخی هیچ کشوری در این منطقه و بلکه جهان را نمیتوان با ایران مقایسه کرد. از نظر ژئوپلیتیک کشور ما با 15 کشور همسایه است و کریدور هوایی ما امنترین کریدور هوایی منطقه است. گاز ما میتواند انرژی اروپا را تامین کند. چرا آذربایجان و ترکمنستان باید جایگاه ما را در اروپا پر کنند.
اگر اختلافی در تفسیر توافقنامه شود آنگاه به لحاظ حقوق بینالملل مرجعی برای حلوفصل اختلاف در تفسیر وجود دارد؟
در توافقنامهها بندی وجود دارد که اختلافات از طریق مذاکره به شکل مرضیالطرفین حلوفصل میشود. در صورت عدم حصول توافق موضوع به یک مرجع بینالمللی ارجاع میشود. این مرجع درحال حاضر دیوان داوری بینالمللی (i.c. c) است. این نهاد حقوقی بخشی از سازمان ملل متحد و مقر آن در لاهه است. اینکه تجربه ما در دیوان لاهه چگونه است و درباره بیانیه الجزایر چه مشکلاتی ایجاد شده نباید از اهمیت این مرجع بکاهد. همه کشورها نیز در صورت بروز اختلاف به این نهاد مراجعه میکنند. تصور میکنم درباره توافق جامع نیز تنها مرجعی که وجود دارد دیوان داوری بینالمللی است.
اگر توافق صورت بگیرد، جایگاه ایران بعد از حصول توافق در منطقه چگونه خواهد بود؟
تاثیر توافق ایران با غرب درخاورمیانه بسیار زیاد خواهد بود. فکر میکنم این توافق باعث شکلگیری ائتلافهای جدیدی در منطقه خواهد شد. قبلا در یادداشتی نوشتم یکی از سفرای عربی درباره محور شرارت گفته بود «محور شرارت زمانی شکل خواهد گرفت که روابط ایران و آمریکا عادی شود». عادیسازی روابط ایران با آمریکا قطببندیهای جدیدی را در آینده در منطقه ایجاد خواهد کرد. بنابراین اگرآمریکا تمایل به مذاکره با ایران دارد به خاطر این است که بر نقش ایران، ژئوپلیتیک و توانمندی بازیگری ایران در منطقه و جهان آگاه است. در صورت دستیابی به توافق جامع، اولاً بخش عظیمی از توانمندیهای ایران که درحال حاضردرگیر موضوعات حاشیهای است، آزاد خواهد شد و این مثل یک سونامی عمل خواهد کرد. بسیاری از کشورها که بهدلیل نگرانی از فشارهای آمریکا و غرب در نزدیکی به ایران جانب احتیاط را گرفتهاند بهطور فزایندهای به سمت ایران خواهند آمد و در ایران سرمایهگذاری خواهند کرد.
ایستادن آقای ظریف در میان شش قدرت بزرگ جهان در لوزان را چگونه ارزیابی میکنید؟
افتخار این ایستادن برای ایران و ایرانی باقی خواهد ماند. اجازه بدهید برای تقریب ذهنی مثالی ورزشی بزنم؛ زمانی که رضازاده وزنه میزد، بقیه وزنهبرداران به دوم و سوم شدن فکر میکردند و صراحتا میگفتند اولی که جایگاه ایران است. اینکه چند وزیر خارجه دنیا ازجمله آقای کری 9روز در لوزان میمانند تا با ایران به تفاهم برسند از نطر دیپلماتیک مهم است. اشخاص دیگری که قبل از این برای مذاکره میرفتند درنهایت بعد از یک روز به قرائت بیانیه اکتفا میکردند. واقعا باید قدر شخصیتهایی مثل آقای ظریف را دانست. زمانی که دشمن به ما احترام میگذارد و مجبور میشود احترام بگذارد این ناجوانمردی است که بخواهیم ظریف را بشکنیم. پاسداشت و تکریم بزرگان، مشی جوانمردان است.
بر کسی پوشیده نیست که ظریف در پرونده هستهای به خوبی عمل کرده است. عملکرد خاورمیانهای ظریف را چگونه ارزیابی میکنید؟
متاسفانه بهدلیل اشتغال تقریبا تماموقت آقای ظریف در پرونده هستهای و بهدلیل ضعف ستاد منطقهای دستگاه دیپلماسی، در روابط با منطقه ضعیف عمل کردهایم. آقای ظریف میتوانست با استفاده از ظرفیت دیپلماتیک توانمندی که در وزارت خارجه وجود دارد، عملکردی بهتر در رابطه با منطقه داشته باشد. وزارت خارجه ما در ردههای سفیر و مدیرکل از دیپلماتهای توانمندی برخوردار است ولی هنوز کسانی رشته امور را در دست دارند که در ایجاد وضعیت 8 سال گذشته مستقیم یا غیرمستقیم دخیل بودهاند. در آبان سال 92 در نامهای به آقای ظریف گفتم که گام دوم دولت تدبیر و امید در سیاست خارجی بهبود روابط با منطقه است و مشخصاً راهکار ارائه داده بودم. آگاهم که تعدادی از مدیران نیز به اشکال مختلف این موضوع را در ردههای مختلف طرح کردهاند ولی بههر حال اکنون در وضعیتی نامطلوبی با کشورهای منطقه قرار داریم و امیدوارم سیاست خارجی در منطقه و همسایگان فعال شود.
انتهای پیام