روایت روزنامه نگار پیشکسوت از تیتر جنجالی «نزن سرباز!»
محمد بلوری، روزنامه نگار پیشکسوت، در روزنامه ایران نوشت: «جعفر شریف امامی روز پنجم شهریورماه سال ۱۳۵۷ پس از برکناری جمشید آموزگار در حالی به نخستوزیری رسید که اعتصابات در ادارات، سازمان ها و کارخانجات همراه با تظاهرات خیابانی در سراسر کشور رو به گسترش بود و هر روز در یورشهای خیابانی نظامیان مسلح به مردم تعدادی کشته یا مجروح میشدند.
در آن روزها هنگام صبح که به تحریریه روزنامه میرسیدیم، خبرنگاران و عکاسان خبری به نقاط مختلف شهر اعزام میشدند تا از صحنههای تظاهرات، آتشسوزیها و جنگهای خیابانی نظامیان با راهپیمایان عکس و گزارش تهیه کنند و ظهر که میشد با برگشتشان به تحریریه روی میز سردبیری انباشته از گزارشها و خبرهایی میشد که گاه با دیدن صحنههایی تکان دهنده در عکسها و خواندن گزارشهایی از رگبار گلولهها و شرح مجروحانی که بر کف خیابان پراکنده بودند، بغض گلویم را میفشرد، اشک به صفحه نوشتهها میچکید و نگاهم را تار میکرد. در فضای تیره از دود باروت و گلوله آمبولانسها را میدیدی که در حال گذرند و مردانی در شتاب جمعآوری مجروحان تا آنها را به بیمارستانهایی برسانند که حتی راهروهایشان انباشته از پیکر مجروحان است.
در یک عکس جوان دانشجویی به علامت تسلیم دستها را در برابر یک سرباز آماده شلیک بالا برده و به نردههای دیواره دانشگاه تهران تکیه داده اما سرباز رو به سینه جوان دانشجو نشانه رفته و انگشت بر ماشه تفنگش فشرده، دیگر فرصت اندیشیدن برای یافتن تیتری برای این عکس نیست. به سرعت تیتر میزنم: «نزن سرباز!» و پشت عکس مینویسم چهارستونی مخصوص صفحه اول کیهان است و بعد هم نوبت به خواندن گزارشها میرسد تا برای قسمت حروفچینی فرستاده شود. آن روز عصر روزنامه در تیراژی هشتصد هزار نسخهای به دکه روزنامهفروشها مینشیند. همه نگاهها به عکس چهارستونی از سرباز و جوان دانشجو در صفحه اول کیهان است با همان تیتر و ساعتی بعد کیهان نایاب میشود و ماشین چاپ برای چاپ دوم روزنامه به غرش درمیآید.»
انتهای پیام
متن خوبی بود.