توجیهی عجیب برای حذفیات کتاب ادبیات فارسی
حسین قاسمپور مقدم، مدیر گروه تالیف کتب درسی ادبیات فارسی سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش میگوید: بعضی متنهای زیبایی در ادبیات داریم که چون متعلق به افرادی هستند که در دایره نظام ارزشی ما قرار نمیگیرند، نمیتوانیم از آنها اثری بیاوریم.
روزنامه همشهری نوشت: «چند روز پیش یکی از کانالهای تلگرام، لیستی از اشعار و داستانهای شاعران و نویسندگان نامی ایران که از کتابهای ادبیات فارسی مدارس حذف شدهاند، منتشر کرد که انتقادهای بسیاری از اهالی فرهنگ و ادب را به همراه داشت. در این فهرست غزل «در این سرای بیکسی» هوشنگ ابتهاج (سایه)، غزل «جوانی» رهی معیری، شعر «باغ بیبرگی» اخوان، داستان «حلاج» تذکرةالاولیاء، شعر «داروگ» نیما یوشیج، داستان «سیاحتنامه ابراهیمبیگ»، شعر «مادر» ایرجمیرزا و چندین داستان و شعر دیگر دیده میشود. همچنین در این فهرست به این موضوع اشاره شده است که در عوض اشعار و داستانهای حذف شده، شاعران دیگری همچون حمید سبزواری، محمود شاهرخی و… جایگزین شده یا به شاعران و نویسندگان مشهور ترجیح داده شدهاند. به همین بهانه سراغ حسین قاسمپور مقدم، مدیر گروه تالیف کتب درسی ادبیات فارسی سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش در طبقه چهارم ساختمان اصلی این سازمان رفتهایم تا برایمان بگوید علت حذف گسترده آثار شاعران و نویسندگان مطرح از کتابهای درسی چه بودهاست.
آقای قاسمپور طبیعی است که کتابهای درسی بنا به اقتضائات زمان و روز دستخوش تغییر شوند و ما این نکته را درک میکنیم که رویکردهای جدید آموزشی وارد محتوای کتابهای درسی شوند اما مواردی وجود دارد که جامعه نسبت به آن حساس است. مانند اتفاقی که در کتابهای ادبیات فارسی دوره متوسطه در خصوص حذف اشعار و داستانهای بخشی از مهمترین شاعران معاصر مانند هوشنگ ابتهاج (سایه) رخ داده است. هیچکس انتظار ندارد آثار شاعران و نویسندگان نامی که بیشتر آنها هم معاصر هستند از کتابهای درسی حذف شود یا در کتابهای جدید تالیف شده، جایی نداشته باشد. به طور نمونه بخشی از ادبیات سینمایی ما با داستان فیلمنامه گاو که برگرفته از داستانی از غلامحسین ساعدی است شناخته میشود و این تنها داستان ساعدی در کل کتابهای درسی، حالا حذف شده است. چرا این اتفاق افتاده؟
کتابهای درسی بر اساس خواستههای اسناد بالادستی مانند سند تحول بنیادین و سند برنامه درسی ملی همواره دستخوش اصلاح، بازنگری یا تالیف جدید میشوند. از طرف دیگر در یک بازه زمانی طولانی پژوهشهای زیادی در جامعه انجام میشود و نیازها، خواستهها و سلایق افراد و نهادها را بررسی میکنیم و این موضوعات در تالیف کتابهای جدید در نظر گرفته میشود. از آنجا که در ابتدای دهه ۸۰ همسوسازی کتابهای درسی با سند برنامه درسی ملی خیلی رسمی ابلاغ شد، در اواخر دهه ۸۰تمامی برنامهها از جمله زبان و ادبیات باید طبق این سند اصلاح میشدند و چون به هیچ عنوان نمیشود از اصول و معیارهای آن عدول کرد بنابراین کتابهای ادبیات فارسی کل پایهها بهتدریج تا پایان سال ۹۴ برنامهریزی و طراحی جدید شدهاند.
ما در سازمان پژوهش و برنامهریزی کتب درسی وزارت آموزش و پرورش، شورای برنامهریزی درسی را داریم که در آن افرادی با تخصصهای مختلف حضور دارند. سال ۹۴ درباره ساختار کتابهای جدید بحث و گفتوگو شد و در نهایت سرفصل دروس ادبیات تغییر کرد که هماکنون عبارتند از: ادبیات تعلیمی، پایداری، غنایی، سفر و زندگی، انقلاب اسلامی، حماسی، داستانی و جهان که این عنوانها در ۳ سال دوره متوسطه دوم تکرار میشوند و هر فصلی هم باید ۲درس داشته باشد. بنابراین در ۳ پایه دهم، یازدهم و دوازدهم بهصورت کلی ۶ درس در یک فصل مثل ادبیات حماسی میتوانیم داشته باشیم که ۳ مورد آن از متون کلاسیک و ۳ مورد دیگر از متون معاصر است. برای همین در تقسیمبندی جدید مجبور شدیم برخی متون را کنار بگذاریم؛ بهطور نمونه در بین متون نثر معاصر در نهایت مولفان کتابهای درسی داستان «کباب غاز» اثر محمدعلی جمالزاده را ترجیح دادند.
از میان همین داستان هم نام «صادق هدایت» یکی از مهمترین نویسندگان پیشگام در ادبیات فارسی معاصر حذف شده است.
نام صادق هدایت ۲۵ سال پیش یعنی سال ۱۳۷۵ از داستان حذف شده بود و این ربطی به سالهای اخیر ندارد. در سالهای اخیر ما قسمتهایی از این داستان را که خوشایند دانشآموزان نبوده، جرح و تعدیل کردیم.
خب، این روند حذفیات به مرور و در طول سالهای مختلف رخ داده است و در هر دورهای آثار برخی از شاعران و نویسندگان حذف شده تا این دوره که شاهد اتفاقهای اخیر هستیم؟
نه اینطور نیست. اتفاقا در کتابهای جدید تعداد متون فاخر ادبیات کلاسیک بیشتر از گذشته شده است. طبق آمار در پایه دوازدهم، ۲۰متن کلاسیک وجود دارد و اتفاقا از شعرا و نویسندگان مختلف اثر داریم. چه کسی گفته که شعر شفیعی کدکنی حذف شده است؟ اتفاقا یک شعر بسیار مناسبتری را به جای شعر قبلی (به کجا چنین شتابان) آوردهایم. (اشاره به شعر…)
کل حرف ما این است که اولا بر اساس سندهای بالادستی، کتابهای جدید طراحی شدهاند و به صراحت میگوییم چیزی حذف نشده، بلکه کتابهایی را که ۱۰سال آموزش دادیم، حالا کنار گذاشتیم و به تاریخ پیوستهاند و کتابهای جدیدی را تالیف کردهایم؛ همان طور که قبل از ما کتابهای دهه ۵۰، ۶۰ و قبل از آن را کنار گذاشتند. دوم این که حجم کتابها را کم کرده ایم؛ کتابهای قبلی ادبیات ۲۴درس بودند ولی حالا به ۱۶درس رسیده است. علاوه بر اینها موضوعات تازهای مانند ادبیات انقلاب اسلامی و پایداری را به کتابهای ادبیات اضافه کردهایم. مثلا وقتی موضوع شهید و شهادت پیش میآید، ما نمیتوانیم بگوییم که شهید حججی را در درسها نمیآوریم بلکه موظف و متعهد هستیم که آموزههای ارزشی و انقلابی را لحاظ کنیم. البته با همه اینها سعی کردهایم توازن را حفظ کنیم و به موارد دیگر هم سهم بدهیم.
بهنظر شما از نظر درس ادبیات فارسی سهم و نقش ادبیات پایداری در تاریخ ادبیات کشور ما بیشتر است یا سهم ادبیات حماسی؟
به نظر من ادبیات پایداری قدمت بیشتری از ادبیات حماسی دارد. باید پایداری را بهمعنای مقاومت در برابر ظلم دید. مثلا شما حماسه امام حسین(ع) را در کدام بخش از کتاب ادبیات فارسی جا میدهید؟ جز این که واقعه عاشورا یک حماسه است؟ اگر شاعر یا نویسندهای در باب حماسه کربلا شعری سروده و داستانی نوشته خیلی قبلتر از حماسه فردوسی بوده است. بنابراین باید یک نگاه وسیع به این موضوع داشت. فراتر از آن دایره محدودی که امروزه ادبیات پایداری را با آن میشناسند که همان مقاومت لبنان، فلسطین و… است.
با این تعریف جدید شما از ادبیات پایداری، چرا شعر اندوه لبنان آقای سبزواری را در کتاب فارسی بهعنوان نمونه آوردهاید؟
اتفاقا شعر اندوه لبنان آقای سبزواری در ادبیات پایداری نیامده است.
این که بدتر شد. یعنی شما سهم یک شعر با مضمون متفاوتی را در بخش دیگری هم به موضوع پایداری اختصاص دادهاید. در واقع به برخی از شعرا و نویسندگان نگاه ویژهای داشته و برخی دیگر را حذف کردهاید.
نشد دیگر. آقای سبزواری شاعر انقلاب اسلامی است و مضمون شعرشان درباره امام خمینی (ره) است ولی در موضوع شعر پا را فراتر گذاشته و تا خارج از مرزهای ارزشی ما رفته است. شما باید کتابهای درسی ما را ببینید و بعد قضاوت کنید.
جدا از شعر اندوه لبنان اثر حمید سبزواری که مضمون انقلابی و پایداری دارد، در بخش ادبیات جهان هم حتی دوباره از بین اشعار نزار قبانی شاعر معروف لبنانی و عرب، شعری را برای کتاب ادبیات فارسی انتخاب کردهاید که مضمون انقلابی و پایداری دارد. یعنی عملا شما از سهم بخشهای دیگر کاسته و به ادبیات پایداری و انقلاب اسلامی به صورت کلی در کتابهای ادبیات فارسی سهم ویژهای دادهاید؟
بحث ما و نگاه ما این گونه نیست. شما میگویید چرا بخش داستان را کم کرده و بخشهای دیگر را افزایش دادهاید. شما باید ظرف محدود کتاب درسی را در نظر بگیرید و بعد انتقاد کنید.
نزار قبانی، شاعر عربی است که برای شعرهای عاشقانهاش شهرت دارد ولی شما از بین اشعار بسیار او یک شعر خاص و ایدئولوژیک را انتخاب کردهاید. در حالی که بهصورت کلی سبک شعری او متفاوت است.
شما به این دلیل که میگویید و از سلیقه شخصی میآید نمیتوانید شعر خوب یک شاعر را در نظر نگیرید و حذف کنید. ما در فصل ادبیات جهان کتابهای ادبیات فارسی هر ۳ پایه متوسطه دوم، نگاهمان این بود ضمن این که ادبیات کلاسیک کشورهای دیگر را معرفی میکنیم، بخش پایداری کشورهای دیگر را هم در همان فصل معرفی کنیم تا بتوانیم در فصل ادبیات پایداری صرفا از متون کلاسیک و معاصر ادبیات کشورمان درس داشته باشیم. درباره این موارد در شورای تالیف کتابهای فارسی خیلی بحث شد.
در مورد شعر که به نتیجهای نرسیدیم، درباره ادبیات داستانی صحبت کنیم. گفتید شما در مجموع کتاب ادبیات فارسی ۳ سال متوسطه دوم، ۶ داستان در فصل ادبیات داستانی میتوانستید جادهید که طبق گفته خودتان ۳ متن آن به ادبیات کلاسیک و ۳ متن دیگر از ادبیات معاصر انتخاب شده است. میبینیم در بخش ادبیات کلاسیک داستان منصور حلاج، تذکرةالاولیاء و حسنک وزیر تاریخ بیهقی را حذف کردهاید. در بخش ادبیات معاصر کتابهای ادبیات فارسی کنونی هم اثری از صادق هدایت، غلامحسین ساعدی، محمود دولتآبادی، سیمین دانشور، بزرگ علوی نیست و هر چه بوده حذف شده است؛ در حالی که این افراد جزو مهمترین نویسندگان معاصر کشور ما هستند. شما حتی داستان «سووشون» سیمین دانشور و «چشمهایش» بزرگ علوی را حذف کردهاید. بر اساس چه منطقی این تصمیمات در شورای تالیف گرفته شده است؟ تصویر کنونی این است که گروهی خاص با نگاهی سیاسی کتابها را تالیف کردهاند.
معیار انتخابهای ما برنامه درسی ملی است. این را هم قبول ندارم که نگاه یک جریان خاص در تالیف کتابها دخالت داده شده است. شما ببینید در فصل داستان، از محمدعلی جمالزاده که آغازگر ادبیات داستانی معاصر ایران است، اثر وجود دارد. داستان جمال میرصادقی هم هست. از رسول پرویزی هم داستان «عینکم» را در کتاب درسی گذاشتهایم. این طور نیست که همه اینها حذف شده باشند. ما مجبوریم وقتی حجم درسها کم شده است از بین بزرگ علوی، سیمین دانشور و جمالزاده، یکی را انتخاب کنیم.
اتفاقا داستانها و شعرهای خنثی را نگه داشتید و آنها که مضمون انتقادی و اعتراضی داشتهاند را حذف کردهاید. مثلا داستان غلامحسین ساعدی را برداشتهاید یا متن حسنک وزیر و منصور حلاج که بسیار تأثیرگذار هستند.
بله. آنها اثرگذار بودند ولی شما نمیتوانید بگویید که چرا یکی هست و دیگری نیست. مثلا روایت منصور حلاج در کتاب پیشدانشگاهی چاپ شده بود که این پایه به طور کلی حذف شده است ولی به هر حال ما سعی کردیم از برخی متنها مانند نینامه استفاده کنیم ولی برخی متنها به سرفصلهای جدید که طبق برنامه درسی ملی تعریف شدند، نمیخوردند. مثلا داستان حسنک وزیر را نمیشد در ادبیات تعلیمی آورد. دستمان بسته بود. شما نمیتوانید انگشت روی اثری بگذارید و بگویید چرا این نیامده است. الان نینامه را بهعنوان یک مطلب عرفانی بیشتر میشناسید یا حکایت منصور حلاج را؟ شکل قضاوت شما مشکل دارد.
پس شما بگویید نوجوان و جوان ایرانی در کجا باید نویسندگان و شاعران مطرح و اثرگذاری همچون بزرگ علوی، سایه و… را که نام بردم، بشناسد؟
ببینید فرزندان ایرانی که فقط از طریق کتابهای درسی با ادبیات آشنا نمیشوند. شما بهتر از من میدانید که جوانهای ما بیشتر از محدوده کتاب درسی آگاهی و اطلاعات دارند. بنابراین وقتی دست ما بسته و ظرفمان محدود است، نمیتوانیم تعداد بیشماری داستان و شعر بیاوریم. به طور طبیعی معلمان، نویسندگان دیگر را هم معرفی میکنند.
برگردیم سر اشعار حذف شده. تمام اشعاری که مضمون اعتراضی و انتقادی داشتند، از کتاب فارسی حذف شدهاند؛ مثلا شعر «در این سرای بیکسی» هوشنگ ابتهاج (سایه)، شعر «باغ بیبرگی» اخوانثالث یا «داروگ» نیما یوشیج و… .
برای این که از اینها بهتر آمده و قرار نیست که از شاعرانی که شما نام آوردید، حتما اثری بیاوریم. اگر این اشعار اعتراضی حذف شده به جایش شعر «سیف فرغانی» آمده یا شعر پروین اعتصامی را منتشر کردهایم که مصداق شعر اعتراضی است. چگونه میگویید که این ادبیات اعتراضی نیست؟ من باز هم میگویم وقتی حجم درسها و کتب درسی کم میشود ما ناگزیریم انتخاب کنیم و مجبور شدیم آثار برخی شاعران و نویسندگان را نیاوریم. آن زمان که کتاب فارسی به بخش ادبیات کلاسیک و معاصر تقسیم میشد، بسیاری از معلمان پیام میدادند که با این فصلبندی به ادبیات معاصر خیانت شده است، چون فقط از نویسندگان محدود معاصر توانستهاید اثر بگنجانید ولی الان این گونه نیست و نزدیک به ۲۰ اثر معاصر در کتابهای درسی وجود دارد.
الان شما بگویید که کدام شعر را جایگزین شعر «سرای بیکسی» سایه کردهاید.
ما یک شعر دیگر از این شاعر را در ابتدا انتخاب کردیم ولی به فصلهای ادبی ما نخورد. بنابراین همان را هم درآوردیم و یک شعر بهتر از مرحوم سلمان هراتی منتشر کردیم.
یعنی مرحوم سلمان هراتی در ادبیات معاصر جایگاه بالاتری از هوشنگ ابتهاج و شاملو دارد؟
مضمون اشعار ابتهاج مناسب کتابهای درسی نبوده است.
به موضوع کتاب تاریخ ادبیات هم بپردازیم. در آنجا هم ممیزیهای فراوانی شکل گرفته و نام بسیاری از شاعران و نویسندگان مطرح معاصر و حتی کلاسیک حذف شده است.
در این درس ما وظیفه داریم آنچه در سیر ادبیات کشور رخ داده را آموزش دهیم؛ بنابراین در کتاب علوم و فنون ادبی آنجا که به ادبیات معاصر میرسیم همه نویسندگان و شاعران حتی فروغ فرخزاد، شاملو و صادق هدایت را معرفی کردهایم. اما در همان کتاب هم دست ما بسته است؛ چراکه عنوان درس عوض شده و دیگر تاریخ ادبیات نیست. به عبارت دیگر کتاب علوم و فنون ادبی جایگزین کتاب قبلی شده و در کتاب جدید فقط ۲ فصل را به تاریخ ادبیات اختصاص دادهایم. در این ۲ درس هم باید شاعران و نویسندگان صدسال گذشته را معرفی کنیم و بهخاطر همین فرصت نمیشود به همه آنها پرداخت.
چندی پیش شبکه افق یک برنامه مفصل درباره فروغ فرخزاد و اشعارش پخش کرد که اتفاقا مرتضی امیریاسفندقه که یکی از آثار او بهتازگی در کتاب ادبیات فارسی مدارس آمده، سخنران این برنامه بود و خیلی هم حمایتی درباره فروغ صحبت کرد. چطور است که در تلویزیون ساخت برنامه حمایتی از فروغ فرخزاد مجاز است اما در کتاب تاریخ ادبیات، دانشآموز نباید با این شخصیت ادبی آشنا شود؟
تاریخ ادبیات طی ۵۰سال گذشته بیشترین میزان افت تحصیلی را داشته و در کنکور جزو سختترین دروس بوده است؛ چون صرفا بر پایه توسعه مبانی نظری بود و جزئیات زیادی داشت. بنابراین این درس را در خدمت نقد ادبی تالیف کردیم و به دانشآموزان یاد دادیم که چطور اشعار را نقد کنند. آیا جامعه جوانان ما نیاز ندارند که نقد ادبی را بلد باشند و باید همیشه اسامی متعدد شاعران و نویسندگان را حفظ کنند؟
به طور کلی میتوان صحبتهای شما را در این دو جمله خلاصه کرد؛ اول این که حجم محتوای کتاب ادبیات فارسی کم شده و به همین دلیل برخی دروس حذف شدهاند و دوم این که سند برنامه درسی ملی که در دولت قبل توسط یک طیف فکری خاص نگاشته شده برایتان تعیینتکلیف میکند که چه محتوایی در کتابهای درسی بهویژه ادبیات فارسی گنجانده شود؛ یعنی عملا نگاه سیاسی در تالیف کتاب درسی قالب است.
ما موظفیم که چنین کنیم. ما یک سیستم دولتی هستیم و باید طبق چارچوب سند برنامه درسی ملی حرکت کنیم. ضمن این که کسی قسم نخورده که یک اثر ادبی برای همه نسلها مناسب است؛ مثلا درباره داستان «گاو» غلامحسین ساعدی نمیتوان گفت که دانشآموزان مثل گذشته از آن لذت میبرند یا درباره «باغ بیبرگی» اخوان ثالث سالهای سال معلمان برای دفتر تالیف کتب درسی نامه مینوشتند که مضمون یأس و ناامیدی دارد. همچنین من قبول ندارم که ایدئولوژی خاصی پشت عدم تکرار برخی اشعار و آثار در کتاب جدیدالتالیف وجود دارد. تنها موضوع این است که وقتی شما در یک نظام ارزشی زندگی میکنید برای حفظ کیان آن موظفید که بین ۲ متن آن را انتخاب کنید که به اعتقادات و باورهای نظام نزدیک باشد اما من اسم این را تبعیت از یک ایدئولوژی خاص نمیگذارم. دقیقا بر همین اساس میگویم بعضی متنهای زیبایی در ادبیات داریم که چون متعلق به افرادی هستند که در دایره نظام ارزشی ما قرار نمیگیرند، نمیتوانیم از آنها اثری بیاوریم.
انتهای پیام
حقیقتا این هجویات محصول کدامین اندیشه سنگواره ایست؟؟؟؟؟؟