واکنش تسنیم و کیهان به پیام میرحسین و کروبی
[+ تحلیل احمد زیدآبادی از مفهوم سیاسی این پیامها]
خبرگزاری تسنیم و روزنامهی کیهان نسبت به پیام میرحسین موسوی و مهدی کروبی دربارهی حوادث اخیر واکنشهایی در محکومیت آنها نشان دادهاند.
به نوشتهی نستیم: «میرحسین موسوی در بیانیهای عجیب اغتشاشگران را «شهید» و جمهوری اسلامی را بهدلیل مقابله با آنها محکوم کرده است، تصمیم بنزینی بهپیشنهاد دولت تحت حمایت خود را تصمیمی «غیرمعقول»، «کاسبکارانه» و «مخالف اقشار مستضعف» خوانده است که جان مردم و فرودستان را به لب رسانده است!»
واکنش تسنیم
خبرگزاری تسنیم با تیتر «دربارهی بیانیههای موسوی، کروبی و خاتمی پیرامون اتفاقات بنزینی| سیاست مُرد؛ زندهباد روانشناسی!» و تصویری از خبر حمایت میرحسین موسوی از روحانی در انتخابات ریاست جمهوری، در تیتر یک نوشت:
«از هر طرف که حساب کنیم، این بار دیگر حقیقتاً در حساسترین برهه حساس کنونی بهسر میبریم؛ نه صرفاً بدان جهت که جناب حسن روحانی طی 6 سال حکمرانی بهجای “چنان رونق اقتصادی” که وعده داده بود “چنان نارضایتی اجتماعی” بهبار آورده است که جامعهشناسان ماهها و شاید چند سالی است که بهدنبال واژگان متناسبی میگردند تا این وضعیت را توصیف کنند!
حساسترین برهه حساس کنونی است، نه صرفاً بدان جهت که رئیسجمهور و مجموعهی اعضای دولت بهنحوی یک تصمیم بسیار مهم مربوط به اصلاح قیمت بنزین را اجرا کردهاند که سیاستمداران از یونان باستان تا همین امروز انگشت به دهان ماندهاند!
و حساسترین برهه حساس کنونی است، نه صرفاً به این دلیل که اظهارات جدّی رئیسجمهور را در آذربایجان شرقی مبنی بر اینکه خودش هم صبح جمعه با مردم فهمیده بنزین گران شده است هنوز هم که هنوز است خیلیها فکر میکنند طنز است و واقعیت ندارد و از آن سو بسیاری از مقامات دولتی که برای اقناع مردم و اجرای بهتر تصمیم بنزینی وارد میدان نشدند کار را درباره اظهارات عجیب و سخیف رئیسجمهور چنان سخت دیدند که از چهارشنبهشب تا الآن بهدنبال اصلاح و توضیح و ترمیم آن هستند!
حساسترین برهه حساس کنونی است، حتی نه صرفاً به این دلیل که مردم بسیاری از اجرای بد تصمیم بنزینی شوکه شدند و بسیاری از آنها بهدلیل تجربهای که از دولت دارند نسبت به آینده معیشتی خود عمیقاً نگراناند، بلکه حساسترین برهه حساس کنونی است به این دلیل که بهنظر میرسد دیگر کار سیاست و علمش و فلسفهاش در مسائل مربوط به سپهر سیاسی در ایران به پایان رسیده و این علم با همهی تاریخچهاش و ادعایش دستها را بالا برده و عجز خود را اعلام کرده است. آری؛ کار عملاً به روانشناسی رسیده است و گویا هیچ چاره دیگری نیست!
تا پیش از این در همین برهه نگارنده همین سطور در چندین یادداشت اقدامات و مواضع برخی اصلاحطلبان مانند بیانیه 77نفره را در چارچوب «فرصتطلبی» و اپورتونیسم سیاسی تحلیل و آنها را منتشر میکرد، اما بیانیهها و مواضع اخیر آقایان موسوی و خاتمی و کروبی وضع را بهنحوی رقم زده است که بهنظر میرسد اپورتونیسم بسیار ضعیفتر و ناقصتر از این حرفهاست که بتواند چنین مسائلی را توصیف کند!
فرصتطلبی و اپورتونیسم یک اصطلاح منفی سیاسی است و درباره افرادی اطلاق میشود که ریاکارانه و ناجوانمردانه از یک موقعیت سیاسی ــ اجتماعی بهسود جریان خود بهره میگیرند، امّا آیا این اصطلاح میتواند بهخوبی توصیفگر مواضع مثلث فوقالذکر باشد؟ بعید است! امّا چرا؟
اولاً آقایان موسوی و کروبی و خاتمی عملاً جزو مهمترین حامیان سیاسی جناب آقای روحانی در انتخابات 92 بودند؛ حمایتهای جناب محمد خاتمی از آقای روحانی بهحدی بود که آقای رئیسجمهور گمان میکرد بدون حمایت خاتمی و هاشمی اساساً او امکان رأیآوری نداشته است؛ به همین دلیل بود که روحانی در اولین اطلاعیه خود پس از انتخاب به ریاستجمهوری در سال 92 که از صداوسیما پخش شد رسماً از آقای محمد خاتمی و آیتالله هاشمی رفسنجانی بهدلیل حمایت مؤثر از خودش تشکر کرد! هاشمی رفسنجانی نیز چند سال بعد اعلام کرد که آقای روحانی 3 درصد بیشتر رأی نداشت و با حمایت آنها بود که توانست منتخب مردم شود!
این حمایتها بهاندازهای (هم در سال 92 و هم در سال 96) پررنگ بود که یکی از روزنامههای صبح امروز کشور (فرهیختگان) آقای خاتمی را رئیس ستاد انتخاباتی روحانی در سالهای 92 و 96 توصیف کرد.
امّا میرحسین موسوی نیز امروز در بیانیهای عجیب اغتشاشگران را «شهید» و جمهوری اسلامی را بهدلیل مقابله با آنها محکوم کرده است، تصمیم بنزینی بهپیشنهاد دولت تحت حمایت خود را تصمیمی «غیرمعقول»، «کاسبکارانه» و «مخالف اقشار مستضعف» خوانده است که جان مردم و فرودستان را به لب رسانده است! و این در حالی است که آقای موسوی جزو حامیان اصلی و فراخوانان اوّل رأی به همین دولتی است که سیاستهای آن را موجب رسیدن جان مردم و فرودستان به لب میخواند، اما به هیچ وجه حاضر نیست حتی ذرهای مسئولیت در قبال روی کار آوردن چنین دولتی بپذیرد!
ثانیاً و مهمتر اینکه دولت فعلی غیر از آنکه رئیسش (آقای روحانی) مشخصاً و صراحتاً تحت حمایت آقایان موسوی و کروبی و خاتمی بود و تبلیغات آنان و ترساندن از رقبایشان نقش قابل توجهی در رأیآوری او داشت، امّا هم بهجهت کارگزاران و مهمتر از آن بهجهت «ایدهی حکمرانی»اش نهتنها خوشایند اینان، بلکه اساساً آرزوی موسوی و کروبی و خاتمی بود!
مروری بر کارگزارانی که در این دولت حاضرند، بهویژه شیخالوزرایش! (آقای زنگنه) که یک چهرهی محوری در همین تصمیم بنزینی است و اساساً همو بود که با لغو بهغایت خسارتبار مصوبهی سهمیهبندی بنزین باعث خسارات چند هزار میلیاردی به کشور شد، پیش از این کارگزار همین آقای خاتمی و وزیر مورد علاقه همین آقایان موسوی و کروبی بوده است!
اساساً دولت آقای روحانی هیچ چیزی غیر از مخرج مشترک دولتهای موسوی و خاتمی و هاشمی، چه بهلحاظ کارگزاری و چه بهلحاظ ایدهی حکمرانی نیست؛ پروژهای که این دولت اجازه یافت دنبال کند، یعنی مذاکره با آمریکا بهامید واهی رونق اقتصادی، آرزویی بود که سالها آقایان خاتمی و هاشمی دنبال میکردند و میرحسین نیز در حسرت آن بود و مواردی که در رقابتهای انتخاباتی سال 88 مطرح کرد مؤید همین نکته است که او نیز ایدهای غیر از آنچه آقای روحانی برای اقتصاد دنبال کرد در سر نداشت.
هرچند نحوهی دولتداری آقای روحانی بهنحوی است که حتی فردی مانند آقای کرباسچی از حامیان جدی کارگزاران و ایدهای دولت آقای روحانی نیز نمیتواند شرمندگی خود را از آن اعلام نکند، امّا اعلام برائت آقایان موسوی و کروبی و خاتمی از این دولت و فرار به جلوی آنها و محکوم کردن اتفاقات اخیر و خالیکردن شانهی خود از زیر بار مسئولیت و وضعیتی که برای مردم پدید آوردهاند، بیش از آنکه با عبارات و اصطلاحاتی مانند اپورتونیسم در علم سیاست قابل توصیف باشد، با مازوخیسم و اسکیزوفرنی در علم روانشناسی قابل انطباق است!
اسکیزوفرنی حالتی در روانشناسی است که فرد دچار توهم میشود و آنچه را ناواقعی است واقعی میبیند و مازوخیسم مربوط به وضعیتی است که فرد به خود آسیب میزند و با خویشتن دچار مشکلات سنگین میشود! بدین ترتیب، درگیریای که آقایان موسوی و کروبی و خاتمی با دولت آقای روحانی پیدا کردهاند، غیر از آنکه فرصتطلبی و بیمسئولیتی است، در حکم درگیری با خویشتن و زخمزدن به خود هم هست! چه آنکه دولت آقای روحانی در واقع چیزی غیر از آرزوها و کاردستی آقایان نیست.
این البته تنها شامل حال این افراد نیست، بلکه با نگاهی به حامیان گذشته دولت فعلی در لایههای مختلف ــ از سیاسیون گرفته تا سلبریتیها و افراد دیگر ــ نهتنها مسئولیتی را در قابل عملکرد دولت مطلوبشان متوجه خود نمیدانند، بلکه بدون هیچ توضیح و بازخواستی، جای شاکی نشستهاند و شاید امید دارند تا ذهن جامعه نیز کارنامه گذشته آنها را فراموش کند».
واکنش کیهان
روزنامهی کیهان در شمارهی یکشنبه در متنی با تیتر «گروگانهای بهائیت در فتنه 88 دوباره به صف شدند» نوشت:
«مواضع منتشره به نام سه تن از سران فتنه88 و به بهانه اغتشاشات بنزینی، بار دیگر از رفتار توأم با غرضورزی و بیاختیاری آنها خبر میدهد.
خاتمی، موسوی و کروبی اخیراً در اظهارنظرهایی، ضمن تبرئه و توجیه جنایتها و شرارتهای انجام گرفته از سوی شبکه سازمان یافته ضد انقلاب و اشرار مسلح، و بیآنکه انتقادی را متوجه دولت به عنوان طراح و مجری گران کردن و سهمیهبندی بنزین بکنند، تلاش کردند نظام را در موضع اتهام بنشانند و با همان ادبیات رسانهها و محافل ضدانقلاب شبههپراکنی کنند. موسوی در این زمینه با کتمان جنایتهای اشرار و تروریستها در آدمکشی، آتشزدن پمپبنزینها و بانکها و اموال عمومی و خصوصی، حمله به مساجد و حسینیهها و آتش زدن قرآن، و حمله به عابران و رهگذران بیگناه، ماجرای اخیر را به کشتار شاه در میدان ژاله تشبیه کرد(!!) و تیتر یک رسانههای وابسته به MI6 و سیا شد که همواره ابزار کودتا و سرکوب بودهاند. به عنوان مثال، سایت شبکه دولتی انگلیس در حالی موضع موسوی را تیتر نخست خود کرد که بیسیم کودتای 28 مرداد 32 بود و به مدت 25 سال دیگر، اختناق محمدرضا پهلوی را به ملت ایران تحمیل کرد.
یادآور میشود در خباثت و رذالت میرحسین موسوی همین بس که سال 88 نیز پس از مشاهده حمله عوامل سازمان منافقین و بهائیت به حسینیهها و هیئتها و آتش زدن کتیبهها و سوت و هلهله در روز عاشورا، آنها را «مردمان خداجو» توصیف کرد و بدین ترتیب سرسپردگی خود را بر شبکه صهیونیستی- انگلیسی بهائیت به اثبات رسانده بود. برخی محافل کارشناسی معتقدند موسوی سالها قبل از فتنه سبز، جذب محافل ماسونی شده بود. اردشیر امیرارجمند مشاور موسوی پس از فرار از کشور به پاریس رفت و ارتباطات با سازمان منافقین را گستردهتر کرد.
خاتمی نیز در اظهارنظر مشابهی، جانب جنایتکاران آشوبطلب و وابسته به گروهکها را در حوادث اخیر گرفته و نظام را تلویحاً متهم به خشونت و سرکوب کرد.
همچنین مشابه موسوی، بیانیهای هم به نام کروبی از سوی رسانههای ضدانقلاب منتشر شده که ادبیات آن، به ادبیات موسوی و خاتمی نزدیک و شبیه است.
یادآور میشود بر اساس گزارشهای مستند و متعدد رسانههای آمریکایی و اروپایی، فرستادگان سران فتنه سبز به نشستهای همفکری با مقامات آمریکایی در سال 88، خواستار تشدید تحریمها علیه ایران شده اما گفته بودند تحریمها نه به شکل تدریجی که مثال واکسن عمل کند، بلکه باید دفعتاً و به شکل فلجکننده اعمال شود.
در حقیقت گرای تحریمهای شدید در دولت اوباما و سپس ترامپ را همین سران فتنه از 10 سال قبل به دشمن دادند که کشور همچنان درگیر این خیانت است.
از سوی دیگر فرار به جلوی سران فتنه در ماجرای بنزینی اخیر در حالی است که آنها در انتخابات سال 92 و 96 از روحانی حمایت کردند و اکنون باید پاسخگوی سوءمدیریتهای انجام گرفته باشند، اما چون کمترین شجاعت در مسئولیتپذیری و عذرخواهی از مردم ندارند، ترجیح میدهند دیکتههای بیگانگان را بازگویی کنند.
مواضع وطنفروشان موسوی و خاتمی و کروبی تردیدی باقی نمیگذارد که دشمنان و سرویسهای جاسوسی آنها، از این جماعت آتوهایی در دست دارند که سر بزنگاه وادار به خیانتهای جدید میکنند».
تحلیل زیدآبادی
اما احمد زیدآبادی، روزنامهنگار، در یادداشتی در کانال تلگرامی خود در تحلیل مفهوم سیاسی پیامهای کروبی و موسوی نوشت:
«در روزهای اخیر پیامهایی از سوی شیخ مهدی کروبی و مهندس میرحسین موسوی در بارۀ نوع برخورد حکومت با اعتراضهای خیابانی آبان ماه منتشر شده است که ارزیابی مفهوم سیاسی آنها حائز اهمیت است.
آقای کروبی در پیام نخست خود، به سیاق چند بیانیۀ قبلیاش، لحنی عریان و قاطع در برابر شیوههای کلان حکمرانی در کشور به کار گرفته و نسبت به ادامۀ آن هشدار داده است. با این حال، کنکاش در واژگان پیام او نشان میدهد که کروبی هنوز هم کم و بیش به استراتژی دوران ریاستاش بر مجلس سوم نیم نگاهی دارد و بخصوص بازگشت به نوعی تفسیر خاص از مرام سیاسی آیتالله خمینی را مسیر کم هزینهتری برای تحول تدریجی در ایران میداند. او در پیام دوم خود مبنی بر لزوم شرکت فعال اعضای حزب اعتماد ملی در انتخابات مجلس یازدهم، عملاً همین خط مشی را به سایر گونههای سیاستورزی در ایران ترجیح داده و بدینوسیله تکلیف نیروهای وفادار به خود را مشخص کرده است.
این در حالی است که پیام میرحسین دارای واژگانی است که به سختی میتوان از خلال آنها استراتژی مورد نظر او در شرایط کنونی را توضیح داد. میرحسین از یک سو با اشاره به کشتار 17 شهریور سال 57 مرز خود را با حامیان خاندان سلطنت پهلوی روشن کرده، اما در عین حال، با مقایسۀ تحولات اخیر با حادثۀ میدان ژاله، ابهامی بزرگ در برابر مخاطب قرار داده است.
حال پرسش این است که آیا مهندس بر اثر خشم ناشی از مشاهدۀ ضجههای سوزناک برخی خانوادههای دغدارِ حوادث اخیر بیانیۀ خود را نوشته است و یا اینکه به عمد گامی بلند در جهت تغییر خط مشی پیشین خود برداشته است.
به نظرم اگر این موضوع شفاف نشود، حامیان او ممکن است پیام بیانیهاش را متفاوت از هدف واقعی او تفسیر کنند و سوء تفاهمات بسیاری را دامن بزنند».
انتقاد پزشکیان: خودمان راهپیمایی میکنیم به مخالف اجازه نمیدهیم
انتهای پیام
البته هرچند دورنگه داشتند محصورین در تمثیلات ایشان بی تاثیرنبوده است …ولی جهالت انانیکه برتداوم حصرایشان اصراردارندوونتیجه ای معکوس برای حامیان جصرایجادشده است …چه ..اگر این عنادلجوجانه نبود تاثیرگزاری محصورین دراین بحران بنفع این نظام بود……واما از فحاشان دریده گو وهرزه سرا انتظاری بیش از این نباید داشت که بجای لختی اندیشه به فحاشی هیستریک و…..روی براورند….
چرا مثبت نمی خوره ؟؟؟
از این را نان میخورند ، هنری هم غیر از این ندارند برادر !