انگارههای امنیتی چین و آموزههایی برای ایران
هادی حق پرست، کارشناس ارشد روابط بین الملل، در یادداشتی برای انصاف نیوز نوشت:
امروزه جایگاهی که جمهوری خلق چین در حوزه سیاسی، اقتصادی و امنیتی ایستاده را، ما در ایران بیش از نیم قرن است که اراده کردهایم، اما همواره جز دهه اول پیروزی انقلاب اسلامی، به آن دلیل که از اذهان عمومی مردم خود غافل بودهایم یا اساسا تصمیم به توجه به آن را نداشتهایم، به جایگاه مورد انتظار خود دست پیدا نکرده و با این رویه نخواهیم کرد و در چرخهی باطل خود همچنان چند قدم به جلو و عقب باز خواهیم گشت و دچار این توسعه یافتگی ناقص یا ناهمگون خواهیم ماند.
حتی امروز نیز به اراده ملت توجه نمی کنیم و در فرایند توسعه اقتصادی یا صنعتی حضور فعال و مشارکت مردمی را جدی حساب نمی آوریم و امنیت، همچنان به معنای کلاسیک و سنتی آن برای ما موضوعیت دارد و مردم را در روند اداره کشور سهیم و صاحب حق نمی بینیم، جز عده ای ناشایست که به دنبال سوء استفاده از فرصت و قدرت به نفع خود هستند.
برای این رویکرد غلط در داخل، در سیاست بین الملل نیز به طور صحیح وارد نشده و درک درستی از آن نداریم و البته توان لازم برای تغییر آن. نه خود سازمان یا اتحادیهای برای تامین منافع بین المللی و حفظ امنیت خود تاسیس کردهایم (یا اگر هم تلاشی صورت گرفته ناموفق بوده)، نه به صورت جدی عضو فعال یک نهاد بین المللی شدهایم و از این نگران کنندهتر، اینکه تصمیم برای حضور در سازمانهای بین المللی را نداریم و دچار یک بدبینی افراطی هستیم که از دوران جنگ سرد با همچنان ماست.
اما در نهایت به نظر میآید که رویکردهای منطقهای و بین المللی چین که با حفظ قدرت و اقتدار، در عین حال استقلال و عدم وابستگی خود به کشور یا کشورهای دیگر جهان، امنیت و منافع خود را نیز در دنیا تامین میکند، میتوان مدل موفقی برای پیش رو بودن ایران باشد.
اما چین با گذشت زمان از انقلاب کمونیستی خود تا به امروز توانسته به یک ایده پخته در روابط بین الملل خود برسد و امنیت، رفاه و منافع حاکمیت و ملت خود را تامین کند. مائو رهبر انقلاب چین همواره مهمترین و بزرگترین نگرانی خود را پیرامون قدرت های خارجی بیان می کرد، یعنی او تهدید را برای چین خطرناک میدانست و بر این نگرانی، اساس سیاست خارجی چین را مهار و دفع این تهدیدات تشکیل میداد. حتی گردش سیاست خارجی چین از شوروی به سمت آمریکا در همین جهت و نگرانی بود.
اما امروز و با روی کار آمدن نسلهای بعدی رهبران چین، روسیه به شریک راهبردی چین تبدیل شده است، که این رویه در زمان دنگ شیائوپینگ ریل گذاری شده. دنگ در 1982 طی سخنرانی اعلام کرد که شوروی در شرایط فعلی برای چین دیگر خطر محسوب نمیشود و آنچه برای آینده چین خطرناک است، نه شوروی و حتی تهدیدات خارجی، بلکه باید نسبت به آسیبهای داخلی چین نگران بود. او توسعه نیافتگی و عقب افتادگی چین را مهمترین چالش پیش روی خود اعلام کرد که پس از او جیانگ زمین و هوجینتائو با همین نگاه هرچه بیشتر تلاش کردند تا در جهت توسعه اقتصادی چین با جوامع بین المللی ارتباط برقرار کنند. در این مقطع چین ارتباط با سایر کشورها و حضور فعال در سازمان های بین المللی را تجربه میکرد.
در حال حاضر نیز شی جینگ پینگ طی سخنرانی در سال 2014 امنیت ملی چین را بسیار گسترده تبیین و ارزیابی کرد. او مهم ترین نگرانی خود را پیرامون مسالهی سیاسی چین و همچنین مسائل فرهنگی و اجتماعی آن اعلام کرد. لذا در همین راستا تلاش کرده تا در جهت اعتمادسازی رویکردی شفاف و پاسخگو نسبت به دولتها و جوامع بین المللی در پیش بگیرد (افشین شامیری، سیاست خارجی چین، 1397).
در سندهای امنیت ملی چین و تصمیمات آن مردم و گروه های ملی هرچه بیشتر پررنگتر میشوند و چین جدای از مسالهی حفظ امنیت مرزها و تمامیت ارضی کشور و حفظ حاکمیت خود، به امنیت مردم و رفاه داخلی توجه ویژه دارد، چرا که خوب میدانند با اقتصادی پویا و توسعه یافته و جامعهای همراه میتوان به هر هدفی دست پیدا کرد. لذا باید از هر اقدام و سیاستی که مانع توسعه و باعث درگیری و اتلاف انرژی کشور میشود جلوگیری کرد.
در این زمینه توافق متقابل چین و روسیه در 2007 در خصوص مرزهای مشترک، توافق این کشور با هند در سالهای 1993، 1996 و 2005 در مناطق مرزی، توافق با ویتنام، مالزی، فیلیپین و برومئی بر اصل تعامل بر اکتشاف و همکاری مشترک دریایی جنوبی در سال 2002 و توافق چین با ژاپن در 2005 در مورد جزایر دیائو همگی در راستای سیاست امنیت مشارکتی چین ارزیابی میشود (همان).
منابع:
- افشین شامیری (1397). سیاست خارجی چین.
انتهای پیام
کارمان به جایی رسیده است که باید از کفار چینی بیاموزیم ؟!
باز اگر از اهل کتاب بودند راه به جایی میبرد !
قرار نبود سرمشقی برای ملت های جهان باشیم ؟!
من نمی فهمم این چه قیاس ناموجه ای است که صورت می گیرد.چین از همان ابتدا برای مناسبات سیاسی وتجاری با آمریکا امتیازات فراوانی گرفت چون آمریکا به خاطر دوری چین از شوروی به آن تن درداده بود.دوم اینکه از نظر نظامی یک قدرت اتمی واز نظر سیاسی دارای حق وتو.سوم اینکه چین به داشتن یک امپراطوری نامرعی چینی درخارج از چین با جمعیتی بالغ بر دویست وپنجاه میلیون وامروزه بیش از سیصد میلیون نفر چینی معروف بود واست که بخش بزرگی از اقتصاد کشور دویست وخرده ای میلیونی اندونزی،سنگاپور،مالزی،کانادا،و…..را در دست داشته وهمگی آنان با کشور مادر در تماس ورفت وآمد هستند.ده ها مورد ازاین قبیل دیگر هم قابل استناد است.واقعا قابل فهم نیست که چرا بعضی از ایرانیان مفسر بالجاجت میخواهند القا کنند که همیشه ما ایرانیان مقصر هستیم.والسلام