جمهوری توسعه نامتوازن
محمد فاضلی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی در یادداشتی تلگرامی با عنوان «جمهوری توسعه نامتوازن» نوشت:
مرور رخدادهای دو سه روز گذشته نکته بسیار مهمی را آشکار میسازد:
واقعه اول، ایران به نوعی از بازدارندگی (نظامی – سیاسی) در مقابل بزرگترین قدرت سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی جهان میرسد و به هر دلیل، آمریکا از تداوم حمله به ایران خودداری میکند.
واقعه دوم، پنجاه و نه نفر در مراسم خاکسپاری سردار شهید قاسم سلیمانی به علت ازدحام جمعیت خود را از دست میدهند.
واقعه سوم، هواپیمای اوکراینی سقوط میکند و دهها ایرانی در آن کشته میشوند و تأسفبارتر آنکه مشخص میشود شمار زیادی از آنها دانشجویان نخبه ایرانی شاغل به تحصیل در دانشگاههای کانادا بودهاند.
هر قدر واقعه اول میتواند موفقیت حکمرانی نظامی، امنیتی و سیاسی در بعد خارجی و مقابله با یک کشور خارجی را به جهاتی نشان دهد و موفقیت به حساب آید، دو واقعه دیگر وجوهی تلخ از حکمرانی در جمهوری اسلامی ایران را نشان میدهد. سؤالات مهمی مطرح است:
آیا ما سازمان اداری و عقلانیت بوروکراتیکی داریم که پس از مشاهده تجمعات میلیونی در اهواز، مشهد و تهران برای تشییع سردار سلیمانی، قادر نیست ازدحام جمعیت در زادگاهش را پیشبینی کرده و مانع بروز فاجعه شود؟
آیا نظام اداری ما هنوز به «سندروم برگزاری مراسم» مبتلاست و از برگزاری مراسم جشن قهرمانی تیمهای ورزشی تا بزرگترین تشییع جنازه یک نظامی در ایران برایش فرقی نمیکند و همه را به نحوی به یک فاجعه اداری، رسانهای و انسانی تبدیل میکند؟
آیا همه پروازهایی که به مقصد کانادا، آمریکا یا اروپا میروند، این تعداد فارغالتحصیل دانشگاههای برتر را در خود جای میدهند؟ این جوانان عزیز برای چه میروند؟ آیا ناخرسندیها و ناامیدیهای جامعه ایرانی، منبع تأمین نیروی انسانی کارآمد برای غرب نشده است؟
این سه رخداد در کنار یکدیگر، خصیصه بسیار مهمی از جمهوری اسلامی ایران را آشکار میسازند: عدم توازن توسعه؛ جمهوری توسعه نامتوازن.
کشوری شدهایم که مردماش با غرور و سوگوارانه سردارشان را به خاک میسپارند و اکثریتشان از بازدارندگی نظامی-امنیتی و کارآمدی دیپلماتیک برای ممانعت از جنگی ویرانگر خوشحال هستند.
این مردم اما زیر دست و پای یکدیگر در مراسمی که میتوانست فاجعه به بار نیاورد، میمیرند و کسی مسئولیت نمیپذیرد. این مردم هر روز دهها نفر از یکدیگر را در جادهها با تصادفات میکشند. شمار زیادی از این مردم به بالندگی فرزندانشان در جغرافیای ایران ناامید شدهاند و با یک چشم اشک و یک چشم خون، خوشبختی فرزندانشان را در سرزمینهایی میجویند که با وطنشان سر جنگ دارند.
شماری از مردمان جمهوری توسعه نامتوازن، در حالی خرسند و سرشار از غرور بازدارندگی نظامی و امنیتی سر بر بالین میگذارند که بیکارند، گاه نان شب ندارند و برای هزینه درمان درماندهاند.
قصدم برشمردن عدم توازنهای توسعه در ایران امروز نیست والا بسیار میتوان برشمرد از ناخرسندیهای مردمان مغرور از بازدارندگی نظامی و امنیتی. قصدم فقط طرح این پرسش است که «حکمرانان جمهوری توسعه نامتوازن، چه زمانی و در فردای کدام رخدادی، تصمیم میگیرند در فرایندهای منجر به این عدم توازن خسارتبار و فرساینده بازنگری کنند؟»
سؤال دیگر آن است که «آیا میشود در حالی که روندهای اقتصادی، محیطزیستی، اجتماعی و فرهنگی هر روز بر عدم توازنها میافزایند، تا ابد بازدارندگی نظامی-امنیتی را ادامه داد؟» سرداران شهید تا چه زمانی مثل فرشته نجات باید از راه برسند و زخمهای وارد آمده بر انسجام اجتماعی ناشی از ناکارآمدی و کمخردی را مرهم بنهند؟
ذخیره سرمایه اجتماعی ناشی از شهادت «سردار شهید، سرباز وطن، قاسم سلیمانی» برای مدارا و مهربانی با تشییعکنندگان متکثر و پرشمارش برای زمینهسازی توسعه متوازن بهکار گرفته میشود یا برای بازسازی تراژیک-کمیکی از دهه شصت، برای نمکپاشیدن بر زخمها و افزودن بر عدم توازنها، تا مسافران پروازهای تهران-کیف پرشمارتر شوند؟
آمریکا و بالاخص آمریکای دونالد ترامپ همواره سرشار از خطر تمدنی برای ایران ماست و من یک سخنرانی او را پایان خطر نمیبینم، اما مهمتر این است که در سایه همین مقدار بازدارندگی سیاسی، نظامی و امنیتی، برای بهبود حکمرانی و برقراری توازن توسعه چه کاری میشود.
امام علی (ع) فرمودهاند «الفُرصَه تمُّر مرِّ السَحاب فانتَهِزوا فُرَصَ الخَیّر» (فرصت مانند ابر از افق زندگی میگذرد، مواقعی که فرصتهای خیری پیش میآید غنیمت بشمارید و از آنها استفاده کنید.) فرصت را برای بهبود حکمرانی در جمهوری توسعه نامتوازن غنیمت بشمارید.
انتهای پیام