به بهانهی بازگشت یحیی گل محمدی به پرسپولیس
احسان محمدی در عصر ایران نوشت: «پرسپولیس یک بار با او ناسپاسی کرد. در عصر مدافعان خشن و مشتاق درگیری، یحیی گل محمدی نحیف و آرام بود، برای هواداران سینه چاک نمیکرد، اهل کری خواندن و مصاحبه آتشین نبود، به داورها حمله نمیبرد اما از دروازه پرسپولیس به بهترین شکل ممکن دفاع میکرد. او از پورا به پرسپولیس آمد. آن قدر کمحرف و بیهیاهو بود که بعضیها به او توصیه میکردند برای توی چشم آمدن کمی هم حاشیه داشته باشد!
تب مالت گرفت. یک بیماری بدموقع. خودش میگوید بدنم ضعیف شد و سالی چند بازی بیشتر نمیکردم اما درست وقتی که توانست خودش را از چنگ این بیماری نجات بدهد، علی پروین او را در لیست فروش باشگاه قرار داد. یک ناسپاسی با بازیکن محجوبی که کسی در کیفیتش شک نداشت. به فولاد رفت. آن قدر خوش درخشید که در ترکیب تیم ملی جای ثابتی پیدا کرد و اشکهایش بعد از گلزنی مقابل ایرلند در ورزشگاه آزادی فراموششدنی نیست.
با گل یحیی، ایرلند را شکست دادیم اما یک گل کم آوردیم و از صعود به جام جهانی ۲۰۰۲ بازماندیم. پروین دوباره او را به پرسپولیس برگرداند. در جام ملتهای ۲۰۰۴، شاگرد برانکو بود و درست در آخرین گام مقابل چین شکست خوردیم. در همان بازی که پنالتی او گل نشد. همان بازی که عادل فردوسیپور جمله «چه وقت چیپ زدن بود آقای گلمحمدی؟» را به ادبیات فوتبال ایران اضافه کرد. یک افسوس دیگر در کارنامه ملی یحیی گلمحمدی. این اشتباه آن قدر غیر منصفانه تکرار شد که نسل جوان او را بیشتر با این چیپ میشناسند!
اما آخرین تصاویر او در لباس باشگاهی با صبای قم ثبت شد، جایی کنار علی دایی و سهراب بختیاریزاده. هم جام برد و هم در جام جهانی به مکزیک گل زد. انگار الهه فوتبال میخواست از او دلجویی کند. از کسی که برخی بر این باورند اگر جاهطلب و سر و زباندارتر بود، میتوانست خیلی بیشتر از ۷۴ بار پیراهن تیم ملی را بپوشد.
صبای قم، تربیت یزد، نساجی، پرسولیس، نفت، ذوب آهن، گل ریحان البرز، تراکتورسازی، پدیده … او در ۱۰ سال در ۹ تیم مربیگری کرده است، از اصفهان تا تبریز، از تهران و مازندران تا مشهد. فاتح دو جام حذفی و یک سوپرجام. افتخاراتی که میتوانست بسیار بیشتر باشد. هواداران پرسپولیس در ماجرای خداحافظی مهدی مهدویکیا و از دست رفتن جام حذفی مقابل سپاهان او را مقصر دانستند. او میراثدار تیم آشفته مانوئل ژوزه بود و در حالی که در ۲۲ بازی تنها دو بار شکست خورد، فشارها آن قدر بالا گرفت که استعفا کرد و رفت.
درست مثل وقتی که با ناسپاسی به دلیل بیماری کنارش گذاشتند و رفت خودش را ثابت کرد. این بار در نفت و ذوب آهن و بعدتر در پدیده کاری کرد که جز با تحسین نمیشود در مورد او حرف زد. تیمهایش تیکیتاکایی در اندازههای ایران بازی کردند، چشمنواز و مدعی. او برای درخشش نیازی نداشت که ستارههای تیمهای دیگر را به خدمت بگیرد، با بازیکنان کمنام و نشان هم یقه همه بزرگان را گرفت و در لیگ سال پیش هم برای نخستین بار مشهدیها را صاحب سهمیه در آسیا کرد. یک جنتلمن واقعی که همیشه زیر سایه پرهیاهوها ماند. چه در زمین، چه کنار زمین.
حالا او جانشین برانکو و کالدرون است. شاید شایستهترین گزینه داخلی. صاحبسبک، فروتن، خوشفکر و البته پسر پرسپولیس. گر چه برخی میگویند او وقتی کنار تیمهای پرهوادار و صاحب رسانه قرار میگیرد نمیتواند فشار حاشیهها را مدیریت کند و روی کیفیت تیم اثر میگذارد.
احتمالاً او همان مردی است که با قامت نحیف میتواند بار فوق سنگین به جا مانده از مربیان پیشین را از زمین بردارد.»
انتهای پیام