برج عاج توييتر و اينستاگرام
روزنامهی اعتماد نوشت: 18هزار و 619؛ 36 نفر از اعضاي دولت دوازدهم تاكنون 18هزار و 619 بار دست به جيب شده و 18هزار و 619 بار گزينه «انتشار» را در توييتر فشردهاند. 20 نفر از كابينه دولت دوازدهم (وزرا، معاونان و روساي سازمانهاي وابسته) در توييتر حساب فعال دارند؛ برخي خبر ميدهند، برخي هشتگ ميزنند، برخي به فارسي يك پيام مينويسند و به انگليسي پيامي ديگر، برخي چون وزير جوان دوست دارند به توييتهاي ديگران توجه نشان دهند، برخي چون معاون اول رياستجمهوري تاكنون هيچ پاسخي به هيچ توييت ديگري ندادهاند. 7 روز از وقوع حادثه تلخ هواپيماي اوكرايني ميگذرد و تاكنون جز 7 نفر، ديگر توييترنشينان دولت تمايلي براي نوشتن و همدردي درباره حادثه هواپيماي اوكرايني نشان ندادهاند. در تلاطم روزهايي كه تمييز خبر و سره از ناسره دشوار بود و در طوفان خبري روز شنبه كه بر سر ميليونها ايراني آوار شد، تنها چند توييت انگشتشمار از هزاران توييت اين 20 نفر همدرد و همدل با اين قضيه شد. البته همچنان اين سوال مطرح است كه اعضاي رده بالاي دولت به كدام دليل در شبكههاي مجازي فعاليت دارند و با استفاده از اين ابزار فيلترشده، ميخواهند سر كدام صحبتي را باز كنند كه نميتوانند به خبرنگاران بگويند. اين گزارش تحليلي است بر چند و چون حضور 36 نفر از كابينه دولت دوازدهم، شامل رييسجمهوري، هياتوزيران، معاونان رييسجمهوري، روساي سازمانهاي وابسته به رياستجمهوري و برخي سازمانهاي ديگر مثل صدا و سيما و شهرداري در شبكه اجتماعي توييتر. آنچه پيش رو داريد تحليل رفتار اعضاي كابينه دولت در شبكههاي اجتماعي است با اين موضوع كه بررسي كنيم و ببينيم آنها تا چه اندازه اهل اظهارنظر، پاسخگويي و موضعگيري هستند.
چگونه اين گزارش تهيه شد؟
اطلاعات آماري منتشر شده در اين گزارش بر مبناي بررسي 20 حساب كاربري توييتر تا ساعت 15 روز سهشنبه، 24 دي ماه است. لازم به ذكر است در اين گزارش «پاسخدادن» به معنا «Reply» زدن به حساب كاربري ديگري است و چنانچه شخصي در متن توييت خود خطاب به شخصي يا اشخاصي پاسخي داده باشد، در اين آمار لحاظ نشده است. چنانچه حسابهاي فعال توييتري بيش از هزار توييت منتشر كرده باشند، با توجه به محدوديتهاي وبسايت مورداستفاده به بررسي هزار توييت آخر آنها اكتفا شده است و ديگر تحليلها و آمار منتشر شده هم به اين اطلاعات متكي است. براي تحليل هشتگهاي پركاربرد و ساير اطلاعات اين گزارش از وبسايت accountanalysis.app/twitter بهره گرفته شده است.
چه كساني پرطرفدارند؟
توييتر ميان پاستورنشينان محبوبيت بيشتري به نسبت اينستاگرام دارد. از 36 نفر مورد بررسي، 20 نفر حساب كاربري توييتر و 16 نفر حساب كاربري اينستاگرام فعال دارند. پرمخاطبترين عضو كابينه دولت دوازدهم در شبكه توييتر، محمدجواد ظريف خوانساري، وزير امور خارجه با يك ميليون و چهارصدهزار فالوئر است. پس از او حساب فارسي حسن روحاني، رييسجمهوري با 759.3 هزار فالوئر، محمدجواد آذريجهرمي، وزير ارتباطات و فناوري اطلاعات با 215.7 هزار فالوئر، اسحاق جهانگيري، معاون اول رياستجمهوري با 185.7 هزار فالوئر، معصومه ابتكار، معاون رييسجمهوري و امور زنان و خانواده با 119.3 فالوئر و حسامالدين آشنا، رييس مركز بررسيهاي استراتژيك و مشاور رسانهاي رييسجمهور، با 113.3 هزار فالوئر در جايگاه شش مسوول دولت قرار ميگيرند كه مخاطباني بالاي صدهزار نفر دارند. قياس اين جايگاهها در اينستاگرام، اقلا در ردههاي بالا با توييتر تقريبا يكسان است. حسن روحاني با 2 ميليون و 200 هزار فالوئر از وزير خارجهاش در اينستاگرام پيشي گرفته است. پس از روحاني، ظريف با 746 هزار فالوئر، محمدجواد آذري جهرمي با 575 هزار فالوئر، اسحاقجهانگيري با 327 هزار فالوئر و معصومه ابتكار با 189 هزار فالور پنج صدرنشين دولتيها در اينستاگرام هستند. حسامالدين آشنا در اينستاگرام حسابكاربري رسمي ندارد و به جز اين پنج نفر، حساب ديگري از اعضاي كابينه دولت دوازدهم بالاي صدهزار فالوئر ندارد.
چه كساني غايبند؟
عبدالعلي عليعسگري، رييس سازمان صدا و سيما؛ امير حاتمي، وزير دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح؛ سيد عليرضا آوايي، وزير دادگستري؛ عيسي كلانتري، رييس سازمان حفاظت محيطزيست؛ سيد محمدعلي شهيدي، رييس بنياد شهيد و امور ايثارگران؛ علياكبر صالحي، رييس سازمان انرژي اتمي؛ سورنا ستاري، معاون علمي و فناوري رييسجمهور؛ فرهاد دژپسند، وزير امور اقتصادي و دارايي و رضا اردكانيان، وزير نيرو؛ منصور غلامي، وزير علوم، تحقيقات و فناوري؛ حسينعلي اميري، معاون رييسجمهور در امور مجلس؛ لعيا جنيدي، معاون حقوقي رياستجمهوري نه در توييتر و نه در اينستاگرام حساب فعال شخصي ندارند. علاوه بر اين برخي از اعضاي دولت در يكي از اين دو رسانه فعال هستند. 8 نفر تنها در توييتر حساب كاربري فعال دارند از جمله مشاور رسانهاي رييسجمهور؛ وزير ورزش و جوانان؛ وزير نفت؛ وزير ميراثفرهنگي؛ گردشگري و صنايعدستي؛ وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي؛ وزير صنعت، معدن و تجارت؛ وزير آموزش و پرورش و رييس سازمان اداري و استخدامي كشور عليرغم فعاليت در توييتر حساب اينستاگرامي ندارند و در كنار اينها، وزير اطلاعات، وزير راه و شهرسازي و وزير كشور 3 عضو هيات كابينه هستند كه عليرغم اكانت ايسنتاگرامي فعال، در توييتر فعاليت ندارند.
چقدر توييت ميكنند؟
معاون رييسجمهور در امور زنان و خانواده با 5هزار و 710 توييت در راس توييتكنندگان هيات دولت قرار ميگيرد، پس از او به ترتيب، حسامالدين آشنا با 4هزار و 426 توييت؛ رييسجمهور با 3هزار و 389 توييت؛ آذري جهرمي با هزار و 154 توييت، چهار نفري هستند كه تاكنون بيش از هزارتوييت كردهاند. كمتوييتكنندگان جدول هم در مقام نخست وزير صنعت ، معدن و تجارت با 3 توييت و وزير نفت با 4 توييت است. در اينستاگرام محمد شريعتمداري بيش از ديگران فعال است و با هزار و 558 پست در راس فعالان اينستاگرامي دولت قرار دارد. اسحاق جهانگيري با هزار و 259 پست، محمود واعظي با هزار و 253 پست، معصومه ابتكار با هزار و 152 پست و رييسجمهور با هزار و 100 پست در ردههاي ديگر قرار دارند.
چرا توييت ميكنند؟
بررسي نوع توييتهاي منتشر شده از 20 حساب فعال اين جمع نشان ميدهد كه بخش اعظمي از نوشتههاي منتشر شده در توييتر، به شكل «توييت» هستند، به اين معنا كه پاستورنشينان توييتنويس بيشتر (72 درصد) تمايل دارند در حسابهاي توييتري خود بنويسند و احتمالا اين نوشتهها مبتني بر گزارههاي خبري است. 17 درصد ديگر محتواي اين توييتها بازنشر ديگر نوشتهها در توييتر است و از اين ميان فقط 5 درصد نوشتهها پاسخ به حسابهاي فعال ديگران است. تاكنون حدود 700 پاسخ از اين جمع 36 نفره خطاب به ديگر توييترنشينان منتشر شده است. وزير جوان با 379 پاسخ (از ميان هزار توييت آخر) در صدر پاسخدهندگان توييتري قرار ميگيرد، پس از او حسامالدين آشنا از ميان 100 توييت آخر خود صرفا 178 توييت را به پاسخگويي به ديگران اختصاص داده است و نفر سوم وزير فرهنگ و ارشاد با مجموع پاسخ 77 توييت است. اختلاف معنادار فالوئر (دنبالكنندگان) و دنبالشوندگان اين حسابهاي كاربري حاكي از آن است كه حضور دولتيها در توييتر، بيش از آنكه نشاندهنده تعامل آنها با ساير توييترنشينان باشد، گوياي اين واقعيت است كه اين جمع 20 نفره از دولت از توييتر به عنوان ابزار خبرگزاري استفاده ميكنند. اينجاست كه اين سوال مطرح ميشود كه در اين صورت كار خبرگزاريها چيست؟ در حالي كه تمام وزارتخانهها و شعبههاي مختلف دولت دست به تاسيس خبرگزاريهاي مختلف زدهاند، اعضاي دولت چرا به توييتر كه فضاي تعامل و همرساني است، به چشم خبرگزاري نگاه ميكنند و حتي اگر به اين چشم به توييتر نگاه ميكنند و از برج عافيت تنها متنهاي 140 كلمهاي را در شبكهاي پيچيده از اطلاعات به حال خود رها ميكنند و ميروند، چرا اين توييترنشينان در روزهاي سخت خبررساني از همين ابزار براي همدلي با جامعه، اقلا جامعهاي كه در اين فضا زيست ميكند، اقلا هزاران نفري كه زير نام آنها به «چند كا» تبديل شدهاند، واكنش درخوري نشان ندادند؟
چه كساني به هواپيماي اوكرايني واكنش نشان دادند؟
«هشدار، به كارگزاران ايرانيتبار رسانههاي فارسيزبان هشدار داده ميشود از مشاركت در جنگ رواني مربوط به هواپيماهاي اوكرايني و همكاري با ايران ستيزان خودداري كنند.» پيش از اعلام آن خبر شوم، حسامالدين آشنا، مشاور رسانهاي رياستجمهوري با نوشتن اين توييت موجي از واكنشها را، خصوصا از طرف خبرنگاران به همراه داشت. روز شنبه، 21 دي ماه و پس از اينكه رياستجمهوري در بيانيهاي علت اصلي سقوط هواپيماي اوكرايني را اعلام كرد، آشنا توييت پرحاشيه ديگري نوشت: «شليك به پدافند اشتباه بود/ شليك به پدافند هم اشتباه بود.» اين توييت مشاور روحاني حدود 200 بار ريتوييت شد و حدود 2 هزار بحث هم زير آن شكل گرفت. با اين حال توييت سوم آشنا در واكنش به اين حادثه تلخ، مبتني بر عكسي از ميدان وليعصر با عنوان «آه از غمي كه تازه شود با غمي ديگر» فقط 7 بار ريتوييت شد و فالوئرهاي 11 هزار نفري او چندان وقعي به اين ابراز همدردي ننهادند. توييتهاي رياستجمهوري و محمد جواد ظريف، وزير امور خارجه كشور به زبان انگليسي پرواكنشترين توييتهايي بودند كه اعضاي هيات دولت در واكنش به حادثه سقوط هواپيماي اوكرايني منتشر كردند.
جواد ظريف با نوشتن «يك روز تلخ» در حساب انگليسيزبان خود، روز شنبه دو توييت به انگليسي در همدلي با داغديدگان و خانوادههاي قربانيان منتشر كرد كه اين دو توييت بيش از 10 هزار بار بازنشر شدند. ظريف روز يكشنبه، 22 دي ماه اينبار به فارسي واقعه رخداده را تسليت گفت و از وقوع اين امر پوزش خواست و شماره تلفني را از وزارت خارجه منتشر كرد كه خانواده قربانيان ميتوانند با آن پيگير ماجرا باشند.
بيانيه روز شنبه رياستجمهوري در توييتر فارسي رييسجمهور نيز منتشر شد و بيش از آنكه بازنشر پيدا كند (438 بار)، مورد بحث و مجادله قرار گرفت (7042) . رياستجمهوري به فارسي تنها يك بار به اين مساله اشاره كرد، در حالي كه روحاني در حساب كاربري انگليسي خود 3 بار به اين ماجرا واكنش نشان داد و همدردي كرد. توييت دوم انگليسي رياستجمهوري بالاي 9 هزار بار بازنشر شد. اسحاق جهانگيري، معاون اول رياستجمهوري نيز همزمان با حسن روحاني در توييتر خود نوشت: «بايد خود را جاي تكتك بازماندگان اين فاجعه، شهروندان ايراني و مسوولان بگذاريم تا به عمق و ابعاد آن، از قربانيشدن جوانان نخبه تا لطمه ديدن اعتماد اجتماعي و مسائل فني و نظامي حساس باشيم.» جهانگيري با استفاده از دو هشتگ «جدي» و «شفاف» خواستار پيگيري اين ماجرا شده و نوشته بود كه خود را شريك داغ سنگين همه خانوادههاي سوگوار و عموم ملت ميداند. از ميان ديگر اعضاي كابينه، معصومه ابتكار، معاون رييسجمهوري در امور زنان و خانواده در سه توييت به اين مساله واكنش نشان داد. ابتكار روز دوشنبه 23 دي ماه با انتشار توييتي اعلام كرد كه با خانوادههاي شهداي هواپيماي اوكراين ديداري داشته است و «گفتوگو با خانواده شهداي هواپيماي اوكرايني نه فقط از سر وظيفه، بلكه از سر داغداريست.» حدود 12 هزار فالوئر حساب كاربري ابتكار تنها 20 بار اين متن را بازنشر كرده و 244 بار آن را پسنديدند.
علي ربيعي، سخنگوي دولت تا روز دوشنبه واكنشي به اين حادثه نشان نداد تا اينكه دوشنبه در رشتهتوييتي از جلسه دولت و پيگيري قصور ومسووليتهاي فراموششده در وقوع اين حادثه نوشت. اين توييت فقط 7 بار ريتوييت شد. جز وزير امور خارجه، فقط يك وزير ديگر در حسابهاي توييتري خود به اين ماجرا واكنش نشان دادند: سيد عباس صالحي، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي «پيگيري سانحه هوايي را حق ملت» دانسته و نوشته بود كه اين خواسته نبايد با برچسبگذاري مخدوش شود. علاوه بر اين، سيد عباس صالحي روز شنبه در توييتي به سهم خود از خانوادههاي داغدار هواپيماي اوكرايني عذرخواهي كرده بود كه اين توييت فقط 7 بار ريتوييت شد. جمشيد انصاري، رييس سازمان اداري و استخدامي كشور نيز با نوشتن «آهوان گم شدند در شب دشت/ آه از آن رفتگان بيبرگشت» در حساب فعال توييتري خود با خانوادههاي درگذشتگان هواپيماي اوكراين همدلي كرد.
اين توييت تا لحظه تنظيم اين گزارش تنها 2 بار بازنشر شده و 24 لايك خورده است. ديگر توييترنشينان، خصوصا محمدجواد آذري جهرمي، وزير ارتباطات و فناوري كه در توييتر بسيار فعال است، به اين ماجرا هيچ واكنشي در حسابهاي توييتري خود نشان ندادند.
حادثه سقوط هواپيماي اوكرايني گذشته از تمامي حواشي دردناك و قابل تاملي كه داشت، يك بار ديگر ضعف رسانهاي ما را نيز به رخ كشيد. رسانههايي كه به دلايل مختلف نتوانستند، نقش خود را در انتشار و بيان حقيقت ماجرا ايفا كنند. در عوض بازار توييتر داغ بود و مسوولان از اين طريق پيام خود را به مردم رساندند. در اين ميان دو ديدگاه متفاوت براي توجيه اين كمكاري و قصور وجود دارد. يك ديدگاه كه معتقد است، رسانهها به دليل محدوديتهاي موجود نميتوانستند بيش از اين كاري كنند و ديدگاهي ديگر كه رسانهها را به سبب خودسانسوري و رخوت ناشي از آن متهم به كمكاري ميكنند. اما به نظر ميرسد ماجرا بسيار پيچيدهتر از قبول يا رد يكي از اين دو نظريه باشد. دكتر محمدعلي الستي، استاد دانشگاه و كارشناس رسانه معتقد است كه براي واكاوي رويه رسانهها در حادثه سقوط هواپيماي اوكرايني از زواياي مختلفي بايد به آن نگاه كرد. چه از منظر نقاط ضعفي كه رسانهها دارند و چه از ديدگاه فشارهاي وارده بر آنها و محدوديتهايي كه دارند. گرچه او در نهايت بر اين باور است كه در صورت عدم اصلاح ديدگاه و نگاه مسوولان ارشد كشور در مورد وظايف و ماموريتهاي رسانهها نميتوان به بهبود شرايط آنها اميدوار بود.
*آقاي دكتر حادثه سقوط هواپيماي مسافربري اوكرايني بار ديگر ثابت كرد كه چقدر در فضاي رسانهاي به خصوص فضاي رسانههاي مجازي با نقصان و چالش روبهرو هستيم. فضايي متشنج و راديكال شده كه در آن شاهد انواع شايعات و دفاعيات و دروغپراكنيها و حمله طرفهاي مختلف به هم هستيم و هيچكس هم نظارت چنداني بر آنها ندارد. اما شايد نكته شاخص اطلاعرساني اين دوره به نقش پررنگ مسوولان در فضاي مجازي برميگشت. به اين معنا كه مسوولان بلندپايه كشوري و لشكري در حادثه اخير سقوط هواپيما بهرغم اينكه فضاي مجازي را فاقد وجاهت علمي و قانوني ميدانند، خودشان پاي ثابت توييتر، اينستا، تلگرام و… شده بودند. يعني يا خودشان حرفهايشان را در قالب توييت منتشر ميكردند يا روابط عمومي آنها اطلاعات مورد نظر و دفاعيات و توضيحات آنها را در قالب خبر در فضاي مجازي پخش ميكردند. اينجا چند سوال مطرح ميشود… شايد اولين سوال و مهمترين سوال هم اين باشد كه آيا از لحاظ رسانهاي، اين رويه درستي است كه مديران ارشد يك كشور براي پاسخگويي به افكار عمومي از فضاي مجازي استفاده كنند؟
من فكر ميكنم براي پاسخ به سوال شما ابتدا بايد نگاهي به وضعيت رسانهاي امروز داشته باشيم تا بعد به عملكرد رسانهاي و اطلاع رسانهاي مسوولان بپردازيم. ما در بحث اطلاعرساني با مثلثي روبهرو هستيم. يكي از اضلاع اين مثلث «دانايي» است. دانايي به معناي اطلاع از آشنايي با كار و فرآيند توليد و انتشار خبر. اين دانايي از تحصيلات دانشگاهي نشات ميگيرد يا از طريق خواندن كتاب، تحصيلات آكادميك يا حتي تجربي. راس ديگري اين مثلث «آگاهي» است. اين شاخصه در دانشگاه حاصل نميشود بلكه در بستري كه ما كار خبري ميكنيم اين آگاهي شكل ميگيرد.
*فكر نميكنيد اين دو شاخصه تا حدود زيادي با يكديگر مشترك و موازي باشند؟
در نگاه اول شايد اين طور به نظر برسد ولي در عمل تفاوتهاي ظريفي با هم دارند. بگذاريد با مثالي موضوع را برايتان بيشتر توضيح دهم. فرض كنيد شما به يك نوع بيماري خاصي دچار شدهايد. شما براي درمان نياز داريد كه پيش يك پزشك برويد. اين پزشك بايد دو ويژگي اصلي را حتما داشته باشد. اول اينكه از «دانايي» تخصصي علم پزشكي برخوردار باشد يعني آن شاخه خاص پزشكي را به خوبي بشناسد اما در عين حال لازم است كه از «آگاهي» لازم نيز برخوردار باشد. حالا اين آگاهي از كجا ميآيد؟ از اطلاعاتي كه ما در مورد بيماري به او ميدهيم، ميآيد. يعني اگر ما اطلاعات صحيح و درستي به او ندهيم، پزشك هر چقدر هم كه ماهر باشد، نميتواند به خوبي ما را درمان كند. پس همان طور كه ميبينيد اين دو شاخصه كاملا با يكديگر متفاوت هستند.
* و راس سوم مثلث اطلاعرساني چيست؟
راس سوم اين مثلث شاخصهاي است كه شايد بتوان نام آن را فهم و شعور و ادراك گذاشت. حاصل و برآيند اين 3 راس منجر به تحليل رسانهاي يك خبرنگار و روزنامهنگار يا فعال رسانهاي ميشود.
*منظورتان از «فهم» درك ما از يك موضوع و خبر است؟
منظورم از «فهم و شعور» برداشت ما از رابطه حقيقت و واقعيت است. اين هم به روند زندگي ما بستگي دارد.
*ميشود بيشتر توضيح دهيد؟
هر يك از خبرنگاران و فعالان رسانهاي بسته به اينكه در طول زندگي چطور با واقعيت و حقيقت مواجه شده باشيم به يك سطحي از درك و فهم ميرسند كه در كنار آگاهي و دانش ميتوانند به يك قدرت تحليلي خاصي برسند كه من نام آن را شناخت نظام اجتماعي گردآورندگان خبر و ارباب جرايد مينامم. اين در واقع همان قدرت تحليل در رسانه است. در واقع «واقعيت» همان موارد عيني و قابل لمس در جهان و خارج از اراده ماست. حالا چه بتوانيم و چه نتوانيم، چه بدانيم و چه ندانيم … ولي حقيقت انعكاس واقعيت در ذهن ماست. اما مشكل اينجاست كه خيلي از ما مصلحت را بر واقعيت ترجيح ميدهيم! با همين تحليل است كه ارباب جرايد «واقعيت»هاي جهان را به تصويري رسانهاي تبديل ميكنند و به خورد مخاطبان خود ميدهند و در حقيقت نوعي از «حقيقت» را در ذهن مخاطب ايجاد ميكنند. اگر هر يك از اين عوامل در بخش رسانهاي جامعهاي با مشكل مواجه شود، مطمين باشيد كه فرآيند اطلاعرساني در آن جامعه نيز از مسير درست و اصالت خود خارج خواهد شد. واقعيت اين است كه متاسفانه در جامعه رسانهاي ما بسياري از توليدكنندگان خبر هنوز فرق بين متن اداري و تدوين پيام به عنوان خبر را نميدانند. در واقع اين گروه از خبرنگاران به خاطر ضعفي كه در مورد هر 3 شاخصه ياد شده، دارند از قدرت تحليل خوب و مناسبي برخوردار نيستند و تصويري كه از رخدادها ارايه ميدهند اكثرا فاقد اعتبار است.
*تا اينجاي كار شما به حلقههاي زنجير اطلاعرساني درست در يك جامعه اشاره كرديد. اما سوال من به فعاليت رسانهاي بخش زيادي از مسوولان و مديران ارشد كشور در فضاي مجازي برميگردد. چرا مديران ما به جاي توسل به رسانههاي رسمي دست به دامان فضاي مجازي شدهاند؟
به هر حال فضاي مجازي هم در دنياي امروز يك نوع رسانه محسوب ميشود. در فضاي مجازي «آگاهي» را نهادهاي خبري مانند «جامعه مدني (از جمله رسانهها) ايجاد ميكنند و فهم و ادراك و شعور از فرهنگ جامعه نشات ميگيرد. از سويي از آنجا كه ادعا ميشود، نهادهاي قدرت روي بخشهاي مختلف سايه افكندهاند و به زبان ساده كار اطلاعرساني سخت شده است، فضاي مجازي مفري شده براي ارايه تحليلها و اخباري كه در چارچوب مثلث اطلاعرساني نميتوان به آنها پرداخت. در حقيقت فضاي مجازي، اين قدرت را به مردم ميدهد تا به صورت پنهاني اين مثلث را سوراخ كنند و به صورت قاچاقي در مورد مسائل خط قرمز جامعه اظهارنظر و تحليل كنند. اما در عوض اگر افرادي كه در فضاي مجازي تحليل و خبرپراكني ميكنند فاقد تخصص و دانش و تبحر كافي در مورد 3 راس مثلث اطلاعرساني باشند اين فضاي مجازي تبديل به ابزاري ميشود براي ضربه زدن به اعتماد عمومي و پايين آمدن اعتبار و حيثيت اطلاعرساني. در چنين شرايطي معتقدم وقتي كه شبكههاي اجتماعي توسط افراد نابالغ- از لحاظ دانش رسانهاي- اداره و خطدهي ميشود و به سرعت به سمت سرازيري سوق پيدا ميكند اگر مديران و مسوولان ما به جاي آنكه دست به دامان قدرت رسانهاي شبكههاي مجازي شوند، سكوت ميكردند، خيلي بهتر بود و امروز ما شاهد سقوط عيني اعتماد عمومي به رسانهها و حتي عملكرد خود اين عزيزان نبوديم!
* در واقع شما معتقديد كه رسانهها هم در مورد حوادثي مثل همين حادثه سقوط هواپيماي مسافربري نتوانستهاند خوب عمل كنند و به همين خاطر جامعه و حتي مسوولان براي دستيابي به اخبار و تحليل شرايط دست به دامان فضاي مجازي شدهاند؟
اين يك مساله تك بعدي نيست. در واقع شكست و كماعتبار شدن رسانههاي ما ناشي از درك و فهم ناقص تعدادي از روزنامهنگاران ما از حوادث و ديدگاه نهادهاي بالادستي جامعه است كه فكر ميكند خبر، گلولهاي است كه بايد توسط رسانه به سمت دشمن شليك شود. در واقع به خاطر همين ديدگاه و عدم آگاهي و دانش كافي به جرات ميتوان گفت كه در جريان حادثه اخير هيچ يك از رسانهها استانداردهاي جمعآوري اخبار را رعايت نكردهاند. شما به تيترهاي يك روزنامههاي روز يكشنبه و شنبه نگاه كنيد:«عزاي ملي»، «شرمساري»، «عذرخواهي كنيد»، «استعفا دهيد» و… اينها همه ناشي از همين ديدگاه است. يا «مثلا يكي از روزنامههاي وابسته به دولت روز 21 دي ماه تيتر اولش اين بود: «فرار امريكا از عين السعد با بويينگ». برداشتي كه از اين تيتر ميشد اين بود كه ما امريكا را در عين السعد فلج كرديم و امريكاييهاي بدبخت براي جبران اين ضربه به دروغپردازي در مورد حادثه سقوط بويينگ روي آوردهاند. به نظرم اين تيتر ميتواند در فستيوال بدترين تيترهاي خبري جهان برنده جايزه نخست شود! همين ديدگاهها نيز در نهايت باعث ميشود تا بعد از اينكه خبر رسمي شليك به هواپيما تاييد شد، ضربه روحي شديدي به رسانهها و اصحاب رسانه وارد شود كه به نظر من ناشي از تحليل ضعيف آنها همچنين نگاه نهادهاي بالادستي به موضوع اطلاعرساني در اين زمينه است.
*ولي مديران ارشد ميتوانستند از همين رسانههايي كه به قول شما قدرت تحليل و اطلاعرساني درست خود را تا حدود زيادي از دست دادهاند، استفاده كنند و براي تقويت آنها كمك كند نه اينكه خودشان راسا دست به دامان شبكههاي مجازي شوند.
از رسانهها نيز استفاده كردند ولي از آنجا كه فضاي مجازي به خاطر خاصيتي كه دارد و قدرتي كه در بيان حرفهاي در گوشي ناگفته پيدا كرده، امروز قدرتاش بسيار بيشتر از رسانههاي عمومي و رسمي ما شده است، آنها نيز تصميم گرفتهاند از اين قدرت استفاده كنند.
*اما توييتهاي نادرست و غلطانداز بعضي از مسوولان رسمي كشور تا اين حد باعث بياعتمادي افكار عمومي و بيآبرويي رسانهها شوند.
اينها همه ظاهر قضيه است… اصولا بزرگترين شكستهاي تاريخي به دنبال پنهانكاري دولتمردان حاصل شده است. اتفاقا يكي از بزرگترين كشورهايي كه از اين ناحيه ضربه خورده خود امريكاست كه به دليل دروغگويي دولت، رييسجمهور وقت آن- نيكسون- در ماجراي واترگيت مجبور به استعفا شد. جالب اينجاست كه واترگيت هم نتيجه پيگيريها و افشاگريهاي دو روزنامهنگار بود. در مورد حادثه اخير ما با 3 فاجعه بزرگ مواجه بوديم. اول سقوط هواپيما، دوم عدم رعايت صداقت و سوم همكاري رسانهاي توسط رسانههاي افشاگر. اينجاست كه ضربالمثل قديمي و نام آشناي هر چه بگندد نمكش ميزنند، واي به روزي كه بگندد نمك مصداق پيدا ميكند. اينجاست كه فرق بين روزنامهنگاري تحليلي يا واقعگرايانه و روزنامهنگاري ابزاري مشخص ميشود. در روزنامهنگاري تحليلي شما به دنبال اين هستيد كه با بررسي آثار، نشانهها و شواهد به يك نتيجه مشخص برسيد يا حتي شايد نرسيد! نتيجهاي كه ممكن است بعدا هم تغيير كند اما در روزنامهنگاري ابزاري شما اصراري نداريد كه واقعيت مشخص شود و فقط خود را موظف به رسيدن به يك «نتيجه» مشخص ميدانيد. نتيجه و هدفي از پيش طراحي شده كه به هر طريقي بايد به آن برسيد. براي همين اين نوع از روزنامهنگاري اسلحهاي شده در دست احزاب و چهرههاي سياسي و حتي اقتصادي.
*چه بايد كرد؟ يعني چطور بايد اعتماد مردم را به رسانهها بازگرداند؟
با شفافيت. تا وقتي كه ذهنيت بسياري از ما ايرانيها اين است كه «دروغ مصلحتآميز به ز راست فتنهانگيز!»؛ هيچ چيزي درست نميشود. چون به خاطر همين ذهنيتي كه در فكر من و شما جا افتاده خود خبرنگاران هم ممكن است وقتي كه ميخواهند به مواردي اينچنيني بپردازند با خودشان ميگويند: نكند اين مساله براي امنيت ملي تهديد باشد. مسوولان هم ميگويند ما بايد براي حفظ امنيت ملي از هر روشي استفاده كنيم.
بايد مسوولان و تمامي ما بپذيريم كه شفافيت، بهترين ابزار براي اداره يك جامعه است. شفافيتي كه از طريق نهادهاي مدني مانند رسانهها، احزاب و… ميتواند صورت گيرد. چراكه آنها هستند كه به عنوان حلقه رابط بين قدرت و مردم ميتوانند در نقش پرسشگر ظاهر شوند و از مسوولان مطالبه داشته باشند. همان طور كه گفتم تا زماني كه نهادهاي بالادستي جامعه فكر ميكنند خبر، گلولهاي است كه بايد توسط رسانه به سمت دشمن شليك شود، نميتوان به بهبود وضعيت رسانهاي كشور اميدي داشت بلكه مسوولان بايد بپذيرند كه «صداقت» بهترين اسلحه براي اداره هر جامعهاي است حتي اگر در ظاهر به ضرر ما باشد.
*پس با اين تفاصيلي كه شما عنوان كرديد ما نبايد انتظار رسانههايي را داشته باشيم كه به معناي واقعي «رسانهاي» باشند و بتوانند مطابق استانداردهاي موجود اطلاعرساني و افشاگري كنند…!
متاسفانه همين طور است. مگر آنكه تغيير جهتي عميق در مورد ديدگاههاي مسوولان و دولتمردان ما در خصوص رسانه و نقش و جايگاه آن رخ دهد.
بستر مجازي براي فعاليتهاي حزبي
در ميان چهرههاي عالم سياست، بوريس جانسون، نخستوزير بريتانيا و جرمي كوربين، رهبر حزب كارگر اين كشور شهرت بسيار دارند، هم در دنياي واقعي و هم در فضاي مجازي. توييتر براي هر دو چهره و رقيب سياسي ابزاري بوده است براي بيان نظرات و اختلافات سياسيشان و بيش از هر وقت در زمان انتخابات. هشتگ زدن در سازوكار كمپينهاي تبليغاتي و اظهارنظرهاي سياسي آنها اغلب با حساب و كتاب استفاده ميشوند؛ براي تشويق به حضور در انتخابات به نفع حزب محافظهكار يا حزب كارگر. اين مهمترين نكته حضور اين چهرهها در فضاي مجازي است؛ توييتر وسيلهاي است براي بيان روشنتر منافع و استانداردهاي حزب. توييتر جاي درددل كردن سياسي نيست.
از ميان اعضاي دولت بريتانيا جز دو- سه مورد، باقي اعضا همه حساب توييتر دارند و به نظر ميرسد حضور در اين فضا براي آنها به معناي بخشي از حضور سياسي و حرفهاي آنها همگام با دنياي غيرمجازي است. اين حسابها هم اغلب هنگام انتخابات بيشتر از ساير مواقع فعال هستند و استفاده هشتگ در آنها هم محدود و اغلب در زمان انتخابات معنا پيدا ميكند. در ساير موارد، هر وزير بنا بر سازوكار وزارتخانهاش از اين بستر براي نشر گزارشهاي رسانهاي و ويدئوهايي از خود در حال توضيح دادن در مورد ديدارها و پيشرفتهاي حوزه كاري خود، استفاده ميكند. حفظ زبان رسمي، پرهيز از قرار دادن اسمايلي (شكلكهاي خندان و گريان و غيره) جز در موارد بسيار نادر، يكي از نقاط اشتراك توييتهاي مقامات رسمي است. اما تمام اينها به اين معنا نيست كه زبان تلخ و گزنده در ميان كاربران سياستمدار توييتر ديده نميشود. تفاوت اين نقدهاي تند و تيز اما در اين است كه مخاطب آنها روشن، با ذكر اسم و دليل مورد نقد قرار ميگيرد. توييتر براي كساني مانند بوريس جانسون، جرمي كوربين و اعضاي محافظهكار دولت بريتانيا حكم امتداد همان شخصيتهاي سياسي و رسانهاي روزمرهشان را دارد.
حضوري براي منازعات جناحي
«علياكبر قاضيزاده» روزنامهنگار و مدرس اين حرفه ميگويد: مسوولان ما هميشه در برقراري ارتباط با مردم، ضعيفترين عملكرد را دارند» و با همين ديدگاه درباره آنكه دولتمردان در شبكههاي اجتماعي نظير توييتر چه رفتاري بايد داشته باشند به تحليل و بررسي پرداخت. او بر اين نكته تاكيد ميكند: «از اينكه مسوولان ما به جاي هر كاري، در شبكههاي مجازي حضور دارند واقعا تعجب ميكنم.» آنچه پيش رو داريد تلاشي است براي بررسي نقش رسانهاي و رفتارشناسي دولتمردان در شبكههاي اجتماعي با صاحب تاليفاتي چون «گزارشنگاري» و «نوشتن براي راديو.»
*بنا به اطلاعات و شواهد موجود، بدنه دولت و مسوولان كشور در فضاي مجازي حضور زيادي دارند. البته اين حضور اشكالي ندارد، آنها هم شهروند هستند و ميتوانند به عنوان يك شهروند در اين فضا حضور داشته باشند ولي ايراد اين است جايي كه لازم است و انتظار جامعه عمومي است كه مسوولان در اين فضا با مردم همراهي كنند، در آن زمانها سكوت ميكنند اما در مواقع غيرلازم در مورد همه چيز حرف ميزنند. اگر مسوولان به حفظ پوسته رسمي معتقدند با اين حضور بيش از حد در فضاي مجازي، اعتبار خودشان را هم زير سوال ميبرند. نظر شما به عنوان روزنامهنگار پيشكسوت در اين باره چيست؟
بارها گفتهام كه مسوولان ما هميشه در برقراري ارتباط با مردم، ضعيفترين عملكرد را دارند و متاسفانه جايگاهي براي مردم قائل نيستند يا جايگاه اندكي قائلند غير از زمانهايي كه از مردم كمك ميخواهند و به عدد آدمها نياز دارند. ولي آنجايي كه مردم به اينها نياز دارند، حضورشان بسيار كمرنگ است. مثال مشخص، ماجراي برجام است. واقعا چند درصد مردم ميدانند مشكل ما با اروپاييها چيست؟ مردم ما بايد اين را بدانند. در بزنگاههايي مثل همين روزهاي اخير، مسوولان اجرايي نياز به حمايت مردمي داشتند ولي واقعا مردم را از دست دادند. مسوولان سپاه ميگويند ما در شرايط جنگي قرار داريم. مردم ما بايد بدانند اين جنگ براي چيست. در شرايط جنگي در تمام دنيا، مسوولان بايد به مردم تكيه كنند اما در شرايطي كه مردم، هيچ اطلاعي از ماهيت اين درگيري ندارند، چطور ميشود انتظار داشت كه مردم پشت مسوولان بايستند و سينه سپر كنند و در جاهايي كه لازم است دخالت كنند؟ من متاسفم كه در دهههاي اخير، سياستي در پيش گرفته شد كه روزنامهها و روزنامهنگاران، بيگانه محاسبه شدند و با عنوان «عوامل بيگانگان» مورد خطاب قرار گرفتند در حالي كه خبرنگاراني كه من ميشناسم، آدمهايي بسيار دلسوز نسبت به كشورشان هستند منتها نسبت به بعضي اتفاقات انتقاد دارند چون شغل ما، انتقاد است و خبرنگار هم با انگيزه شخصي دنبال خبر نميرود بلكه خبر را براي مردم و براي آگاهيرساني پيگيري ميكند. به نظرم، به يك تجديدنظر كلي نيازمنديم آن هم اگر دير نشده باشد چون متاسفانه بسياري اتفاقات، اصلا التيامپذير نيست و از جمله بيگانگي مردم از مطبوعات و رسانهها كه بسيار بعيد ميبينم مردم برگردند و دوباره به رسانهها اعتماد كنند؛ رسانههاي ديداري و شنيداري مثل راديو و تلويزيون و حتي رسانههاي نوشتاري و متاسفم بگويم كه در چنين شرايطي، مردم براي خبرگيري، چارهاي جز مراجعه به رسانههاي فاقد هرگونه اهداف دوستانه درباره ما ندارند. علاوه بر اين از اين هم كه مسوولان ما به جاي هر كاري، در شبكههاي مجازي حضور دارند واقعا تعجب ميكنم. من كه خيلي هم گرفتار نيستم و كار اجرايي هم ندارم، به هيچ وجه فرصت نميكنم در فضاي مجازي بگردم. ولي در عوض ميبينم كه بعضي مسوولان، يك پست ساعت 12 نيمه شب و يك پست ساعت 8 صبح منتشر ميكنند. آيا اينها كار ديگري ندارند؟ آن هم وقتي جامعه، نيازمند تلاشهاي بيشتر اين مسوولان است؟ فرقي هم نميكند؛ مسوولان وزارت راه، وزارت نيرو، سخنگوي دولت، رييسجمهوري، وزير خارجه و… نميدانم چطور فرصت ميكنند و چطور ميتوانند ذهنشان را خلوت كنند كه در فضاي مجازي پيام بدهند و به اين پيامها پاسخگو باشند و وارد بحثها شوند؟ اصلا اين حضور چه خاصيتي دارد؟ دولت ما، سخنگو دارد؛ در تمام كشورها هم حرفها را از سخنگو ميشنويم. حالا يك آدم غيرعادي به نام آقاي ترامپ هم در گوشهاي از دنيا در اين شبكهها حضور دارد ولي اين شكل حضور، يك استثناست. حتي اوباما يا ساير روساي جمهور و نخستوزيران و پادشاهان هم تا اين حد خودشان را درگير شبكههاي اجتماعي نكردهاند. ولي مسوولان ما آنقدر دلبسته اين پيام دادنها و پيام گرفتنها هستند كه البته زيانهايش را هم در همان فضا ميبينند چون جوابهاي ناخوشايندي هم ميشنوند و من تعجب ميكنم كه مسوولان ما، چطور فرصت حضور در شبكههاي اجتماعي دارند چون صرفا نوشتن چند جمله نيست بلكه اين جملات بايد با آسايش فكري نوشته شود. مسوولان ما چقدر وقت آزاد دارند كه ميتوانند در اين فضا جولان بدهند؟
*ممكن است يك دليل اين باشد بخواهند بگويند ما با مردم هستيم و مردم را ميبينيم و از وضعيت مردم غافل نيستيم؟
خدا حفظشان كند! چرا اين كار را در برابر روزنامهنگاران نميكنند؟ چرا استاندار كرمان، روراست به مردم نميگويد كه چرا در جريان تشييع شهيد قاسم سليماني اين همه آدم كشته شدند؟ چرا يك اتوبوس با آن همه مسافر سقوط ميكند و آن تعداد آدم دچار آسيب ميشوند؟ چرا سيل در سيستان و بلوچستان اين همه خرابي به بار ميآورد؟ اينجاست كه بايد به مردم جواب بدهند. خيلي خيلي بد است كه سخنگوي دولت و رييسجمهوري بگويند از يكسري اتفاقات در كشور بيخبرند. به نظر من يكي از دلايل حضور مسوولان در فضاي مجازي، دعواي ميان جناحهاي سياسي است كه واقعا نميدانم در دعواي جناح راست و جناح چپ با ساير جناحها، تكليف مردم چيست و مردم بايد چه بكنند؟ دولت و جناحها، دعوايشان را با يكديگر حل بكنند اما مردم را وارد اين دعوا نكنند و حيثيت ايراني را در دنيا نبرند. امروز 7 الي 8 كشور براي ما چاقو تيز كردهاند و ما را دروغگو خطاب ميكنند و به ايجاد تشنج متهم ميكنند و مسخره ميكنند كه هواپيماي مسافري را با موشك اشتباه ميگيريم. اينجا آن نقطهاي است كه مسوولان بايد با هم به توافق اصولي برسند و تكليفشان را در برابر مردم روشن كنند تا مردم هم بدانند با اينها چه تكليفي دارند.
*شما در مجموع حضور زياده از حد بدنه دولت در فضاي مجازي را درست و منطقي ميبينيد؟
به هيچ وجه؛ فضاي مجازي در كشور ما بد شناخته شده. اين فضا براي كارهاي فوري و اطلاعات خيلي مهم است. من هفتهاي يك بار سراغ پيامهاي تصويري دريافتي صفحاتم ميروم و ميبينم 50 درصد اين پيامها تكراري است. ما كاركرد اين فضا را بد متوجه شديم و مسوولان ما هم مثل مردم، كاركرد اين فضا را نميشناسند و به يك ابزار ارتباطي بسيار مهم، به چشم سرگرمي نگاه ميكنند.
*در ساير كشورها، معاونان وزرا يا شهرداران تا چه حد در فضاي مجازي حضور و پاسخگويي دارند؟
چند سال قبل، چند نقطه شهر لندن بمبگذاري شد. پليس لندن، به طور مستمر هر دو ساعت يك بار خبرنگاران را جمع ميكرد و يافتههاي تا آن ساعت را با آنها در ميان ميگذاشت. خبرگزاري رويترز و روزنامه گاردين و روزنامه استاندارد هم ساير اطلاعات را از قول يك مقام آگاه دنبال ميكردند. در كشور ما، وزير راه هم در مورد اختلاف ميان ايران و انگلستان اظهارنظر ميكند و امام جمعه يك شهرستان هم در مورد سياستهاي روز اظهارنظر ميكند در حالي كه در دنيا اينطور نيست و وزرا نمايندگان و روحانيون و مسوولان ما هم بايد عادت كنند در عرصه خدمتي و مسووليت و وظايف خودشان حرف بزنند. امروز همه ميخواهند در هر زمينه در فضاي مجازي اظهارنظر كنند. صرفنظر از اينكه تا چه حد اين اظهارات صادق است يا خير، اجازه بدهيم مسوولاني كه فردا بايد امضا كنند و تصميم بگيرند در اين فضا حرف بزنند و آنها هم واقعا با مردم صادق باشند. همه چيز را نميشود از مردم پنهان كرد. دو دهه قبل يك حادثهاي لاپوشاني ميشد و كسي هم نميفهميد ولي امروز چنين كاري اصلا امكان ندارد. اوايل دهه 70 دودي در آسمان تهران مشاهده شد و تكههاي دوده روي سر مردم ميريخت چون يك حوضچه مازوت را آتش زده بودند ولي هيچ كس نفهميد اين چه بود و فقط ما كه در كار خبر بوديم علت اين واقعه را ميدانستيم. آن زمان پنهانكاري ممكن بود ولي الان ممكن نيست. كسي از منشأ سيل شميران با خبر نشد ولي الان پنهانكاري ممكن نيست. شاهد بوديم كه يك نفر يك توييت از سقوط هواپيما نوشت و همين توييت، به سند رسمي محكوميت ما تبديل شد. نميتوانيم مردم را فريب بدهيم و تصور كنيم كه شايد مردم نفهمند، چون مردم ميفهمند و عكسالعملهاي غيرطبيعي و غيرمنتظره نشان ميدهند چنان كه ديديم.
*چقدر امكان دارد اين حضور زياده از حد اعضاي هيات دولت و مسوولان در فضاي مجازي، باعث توهين به اعتبار و جايگاهشان شود؟
يقين دارم كه لطمه ميخورند؛ وزير خارجه حتما در اين روزها حرفهاي بيربط و ناسزاي فراوان شنيده. راه ارتباط با مردم، حضور در فضاي مجازي نيست. اين شيوه راضي كردن مردم نيست. شايد ژستي براي آنطرف مرزها باشد كه آن طرفيها هم خيلي بايد بيكار باشند كه براي خواندن اين توييتها وقت بگذارند ولي در داخل كشور احترام و اهميت جايگاه اين آدمها با اين حضور كم ميشود چون نوع پيامهايي كه ميدهند معمولا مورد قبول مردم نيست. مردمي كه از خيلي جاها و خيلي جنبهها لطمه ديدند و بيخبر بودند، به اين حرفها ميخندند و عكسالعملهاي غيرطبيعي از خودشان نشان ميدهند و به نظر من، اين حضور، هيچ جنبه مثبتي ندارد. جنبه مثبت اين است كه براي مردم جديتر كار كنند و واقعا در خدمت مردم باشند. بارها گفتهام، هيچ اشكالي ندارد وزير مملكت ما بنز آخرين مدل سوار شود و در بهترين نقطه شهر خانه داشته باشد و مستخدم داشته باشد، ولي به اندازه شغلي كه دارد، كار هم انجام دهد و به تناسب موهبتي كه از ما مردم ميگيرد، كاركند.
انتهای پیام