«بخشی از اعتبار مجمع تشخیص از آیتالله هاشمی بود»
محسن هاشمی میگوید: بخشی از اعتبار مجمع تشخیص مصلحت از آیتالله هاشمی رفسنجانی بود، همانطور که ایشان زمانی که در ریاست مجلس حضور داشتند، نقش مجلس در نظام پررنگتر بود و در دوران ریاستجمهوری، هم قوه مجربه اقتدار و توانمندی بیشتری داشت، طبیعی است که جایگاه مجمع تشخیص مصلحت پس از ایشان دچار چالش شود و رؤسای قوا، مانند سابق حاضر به تعامل با مجمع نشوند و البته مجمع نیز از جایگاه سابق خود قدری فراتر رفته است و عملا وارد چالش با مجلس و دولت شده است.
روزنامهی سازندگی نوشت: محسن هاشمی رئیس شورای مرکزی حزب کارگزاران معتقد است شهید قاسم سلیمانی، چهرهای متعادل و میانهرو بود که جریان افراطی میخواهد با تقلیل و هزینه کردن از یک سرمایه ملی، تصویری از او ارائه دهد که به دوقطبی شدن جامعه بیانجامد. او برخلاف برخی تحلیلها معتقد است ترور حاج قاسم شرایط مذاکره میان ایران و آمریکا را دشوارتر کرده است. فرزند آیتالله هاشمی به بهانه همزمانی ایام درگذشت پدرش و شرایط بحرانی فعلی و افزایش بیاعتمادی و نارضایتی مردم از حاکمیت، رمز احیای سرمایه اجتماعی آیتالله هاشمی در زمان درگذشت ایشان در مقایسه با ایام انتخابات مجلس ششم را تغییر در او میداند و میگوید: «آیتالله هاشمی رفسنجانی هم خود در این دو دهه تغییر کرد و هم افکار عمومی به عمق مظلومیت و بیمبنا بودن تخریبها علیه ایشان پی برد».
*سه سال از رحلت آیتالله گذشت، در این دو سال کشور از چند زاویه دچار مشکلاتی شد. اول در بعد سیاست خارجی. رئیسجمهور آمریکا از برجام خارج شد. خروج او با تحریمهای جدید، مشکلات اقتصادی را افزون کرد. مشکلات اقتصادی، ناکارآمدی و فرصتطلبی سیاستمداران را نشان داد. به نظر شما، اگر آقای هاشمی در قید حیات بود، چه کمکی میتوانست در این زمینه به دولت کند؟
میتوان گفت که با رحلت ایشان، کشور دچار خسران در حوزه عقلانیت شد و نظام و رهبری، مشاوری امین، دلسوز و شجاع را از دست دادند؛ همانطور که مقام معظم رهبری در خطبههای سال ۱۳۸۸ تصریح کردند، آیتالله هاشمی رفسنجانی در طول دوران مبارزه و دهه نخست انقلاب کنار امام و سپس کنار رهبری، قرار داشتند و حضور ایشان در تصمیمگیریهای مهم، پشتوانه بزرگی برای کشور بود. شبیه بحرانهایی که امروز با آن مواجه هستیم در دوران ایشان نیز وجود داشت و آیتالله هاشمی رفسنجانی با اتکا به عقلانیت، تدبیر و اعتدال، از چالشها عبور کرد.
* مشکل دیگر نقشآفرینی مجمع تشخیص مصلحت نظام در غیاب آیتالله هاشمی است. این نهاد قرار بود گرههای باز نشده میان مجلس و شورای نگهبان را باز کند اما حالا به تعبیر رئیسجمهور خودش به روغنکاری نیاز دارد. فکر میکنید چرا مجمع تشخیص قادر به انجام وظایف خود نیست؟ نوع نگاه و نحوه مدیریت آیتالله هاشمی در مجمع چه نقشی در این بین داشت؟
یکی از امتیازات آیتالله هاشمی رفسنجانی در مجمع تشخیص مصلحت، تجربه ایشان در اداره دو قوه دیگر بود، ایشان بهدلیل یک دهه ریاست مجلس، با مصالح و نگاه و محذورات قوه مقننه آشنایی کامل داشتند و بهدلیل دو دوره ریاستجمهوری با مشکلات دولت هم آشنایی کامل داشتند بنابراین در بیست سالی که در مجمع حضور داشتند، سعی میکردند با استفاده از ظرفیت قانونی مجمع، به نوعی مشکلات مجلس و دولت در حل مسائل جامعه را برطرف کنند، شاید گله اصلی دولت و مجلس از مجمع این باشد که به اندازه کافی با مشکلات اجرایی و کمبودهای جامعه که ناشی از محدودیتهاست آشنا نیست وگرنه انعطاف بیشتری داشت.
* فکر میکنید مجمع تشخیص بعد از آیتالله هاشمی در پی تعریف نقشهای جدیدی برای خودش است و به آنچه به عنوان شرح وظایف برای آن تعیین شده راضی نیست؟
بنا به قول مشهور شرف المکان بالمکین، به نوعی بخشی از اعتبار مجمع تشخیص مصلحت از آیتالله هاشمی رفسنجانی بود، همانطور که ایشان زمانی که در ریاست مجلس حضور داشتند، نقش مجلس در نظام پررنگتر بود و در دوران ریاستجمهوری، هم قوه مجربه اقتدار و توانمندی بیشتری داشت، طبیعی است که جایگاه مجمع تشخیص مصلحت پس از ایشان دچار چالش شود و رؤسای قوا، مانند سابق حاضر به تعامل با مجمع نشوند و البته مجمع نیز از جایگاه سابق خود قدری فراتر رفته است و عملا وارد چالش با مجلس و دولت شده است.
* نکته دیگر درباره مشی آیتالله هاشمی است. میدانیم که درحالحاضر بیاعتمادی و نارضایتی مردم از ارکان حکومت افزایش پیدا کرده است. شاید آیتالله هاشمی یکبار در شرایط مشابهی قرار گرفته بود. در انتخابات مجلس ششم و در دوره اصلاحات او چندان با اقبال مردمی مواجه نبود. چه فرآیندی از سوی ایشان طی شد که موجب بازگشت مردم به او در سال ۹۲ و بعد از آن شد؟ آیتالله هاشمی با سرمایه اجتماعی خودش چطور برخورد کرد؟ او خودش را تغییر داده بود یا زمانه و مردم تغییر کرده بودند؟
میتوانیم بگوییم این تغییر متقابل بود، آیتالله هاشمی رفسنجانی هم خود در این دو دهه تغییر کرد و هم افکار عمومی به عمق مظلومیت و بیمبنا بودن تخریبها علیه ایشان پی برد. میتوان گفت که در دو دهه نخست انقلاب، آیتالله هاشمی رفسنجانی عمدتا در مصادر اجرایی و تاثیرگذار در رفتار حکومت بود و به خاطر همین موضوع نقدها و اصلاحاتی را که مد نظر داشت براساس اولویتهایی که تشخیص میدادند، از طریق حاکمیت و نظام دنبال میکردند و تا حدی هم موفق بودند و بخشی هم به هدف نمیرسیدند، اما در دهه بعد بهدلیل اینکه جایگاه مستقیمی در حاکمیت نداشتند، بخصوص از سال ۱۳۸۴ به بعد نظرات خود را صریحتر با نخبگان و افکار عمومی مطرح میکردند و از این طریق اثرگذار بودند، بنابراین مردم با نظرات ایشان آشنا شدند و تخریبهای صورت گرفته توسط دو جناح کماثر شد.
* آیتالله هاشمی در دوره ریاستجمهوری خودش با اعتراضات اجتماعی در شهرهای اقماری اطراف تهران و مشهد مواجه شد. اگر بخواهید به آن زمان برگردید چه از حیث نحوه برخورد با معترضان و چه از حیث طبقه اجتماعی آنها و زمینههای بروز اعتراضات چه مقایسهای میتوانید با اعتراضات آبان امسال و یا دی ماه ۹۶ داشته باشید؟
اتفاقاتی که در اوایل دهه هفتاد افتاد با حوادث سالهای اخیر تفاوتهای جدی دارد، در دوره سازندگی کشور در مسیر رشد اقتصادی قرار داشت و در برخی سالها رشد دو رقمی را هم تجربه کرد و متوسط رشد حدود ۶ درصد بود. تورم دوره سازندگی عمدتا ناشی از دو منشا بود؛ نخست سیاستهای تعدیل یا تورم هدفمند برای متعادل کردن اقتصاد جامعه و کاهش رانت و هرزروی اقتصاد که در این سیاستها متناسب با افزایش قیمتها و تورم، دستمزدها و قدرت خرید نیز افزایش مییابد و تقریبا متوسط افزایش دستمزد در دوره سازندگی حدود سی درصد بیشتر از تورم بود، یعنی نهتنها قدرت خرید مردم کاهش پیدا نکرد بلکه ۳۰ درصد به سفره عموم جامعه اضافه شد. اتفاقی که منجر به ناآارمیهای اسلامشهر و مشهد و برخی نقاط دیگر شد، عمدتا مربوط به حاشیهنشینها بود، یعنی قشری که کار ثابت و دستمزدی نداشتند که افزایش پیدا کند و سیاستهای تعدیل اقتصادی روی آنها فشار زیادی آورده بود، قطعا اگر در آن دوره هم مانند شرایط فعلی، سامانهها و پایگاههای اطلاعاتی قوی مانند امروز، مربوط به اقشار نیازمند وجود داشت، مساله حاشیهنشینها رخ نمیداد اما شرایط امروز کشور کاملا متفاوت است، ما طی ده سال گذشته یک رشد منفی و یک رکود تورمی مداوم را شاهد هستیم که منهای یکی دوسال گشایشی بهخاطر برجام، اقتصاد کشور و سفره مردم به صورت مداوم کوچکتر شده است.
* از منظر خودتان مهمترین نقدی که به ایشان وارد میدانید چه موردی است؟ درعینحال مهمترین نقطه قوت او را چه میدانید؟
مهمترین نقطه قوت ایشان عقلانیت بود، طبیعی است که اگر در شخصیتی صفت عقلانیت نهادینه شود، خصوصیاتی مانند سعه صدر، مدارا، صبر، عملگرایی و واقعگرایی ظهور پیدا خواهند کرد. در مورد نقد ایشان نیز تصور نمیکنم در جایگاهی از نظر فکری باشم که بتوانم ایشان را نقد کنم. وظیفه ما بهعنوان خانواده ایشان، این است که بستر نقد اندیشههای ایشان را بدون تعصب و جانبداری فراهم کنیم تا صاحبنظران بتوانند در حوزههای مختلف ایشان را نقد کنند و تاکنون هم هر نقدی ولو توام با طعنه نسبت به ایشان انجام شده، سعی کردهایم در دفتر نشر انقلاب، این نقدها را مدون کنیم. اصولا بدون نقد، هیچ تفکری ادامه حیات نمییابد.
*سوال دیگرم درباره شهادت حاج قاسم است. تحلیل شما دربارهی شهادت حاج قاسم سلیمانی چیست؟ چرا آمریکا دست به چنین ریسکی زد و اقدام به ترور فرمانده سپاه قدس کرد؟ و چرا در این زمان و موقعیت این کار را کرد؟
به نظر میرسد این یک اقدام غیرمترقبه و نسجیده از سوی دولت آمریکا بود که عمدتا اهداف انتخاباتی و شخصی ترامپ را برآورده میکند، چرا که در سالهای قبل نیز بارها موقعیت ترور سردار سلیمانی برای آمریکاییها وجود داشته است و شخصیت ایشان عمدتا یک شخصیت سیاسی و بهعنوان نماینده جمهوری اسلامی در منطقه شناخته میشد تا یک چهره مخفی. طبیعتا ترامپ در فاصله باقیمانده تا انتخابات و با توجه به پرونده استیضاح و مشکلاتش در رابطه با سایر کشورها، نیاز به یک سوژه بزرگ داشت تا بقیه مسائل را تحتالشعاع قرار دهد و براین اساس دستور ترور سردار سلیمانی را صادر کرد، بدون آنکه عواقب و پیامدهای آن را برای منطقه و دولت آمریکا بررسی کند.
* به نظر شما آیا ایران وارد جنگ نظامی خواهد شد؟
سیاست جمهوری اسلامی، همانطور که رهبری تصریح کردند وارد شدن به جنگ نیست. آمریکا و دولت ترامپ هم مجوز آمادگی ورود به جنگ را ندارند. به نظر میرسد این اقدام موجب افزایش تنش و بالارفتن فشارهای اقتصادی از طرف آمریکا خواهد شد اما هیچیک از ذینفعان منطقهای مانند دولتهای عربی، ترکیه و روسیه، موافق بروز جنگ نیستند.
* برخی معتقدند که آنچه رخ داد میتواند به سود دیپلماسی تمام شود و باب مذاکره بعد از فروکش کردن التهابات آغاز خواهد شد. آیا چنین تحلیلی درست است؟
با این نظر موافق نیستم، بالاخره شهید حاج قاسم سلیمانی، یک ابر نظامی و به نوعی نماینده تامالاختیار نظام در منطقه بود، با ترور ایشان، قطعا مذاکره و دیپلماسی سختتر خواهد شد، البته همه چیز بستگی به کنش و واکنشهای فی مابین دارد اما در کوتاهمدت و میانمدت، افزایش تنش، اجازه تاثیرگذاری دیپلماسی را نخواهد داد.
*نقش شهید سلیمانی در سیاست خارجی ایران کجا بود؟
ماموریت سپاه قدس در حوزه کشورهای مسلمان و در حوزه مقاومت تعریف میشود و طبیعتا به نوعی سیاست خارجی با این کشورها از طرف ایران باید با تعامل نیروی قدس و وزارتخارجه صورت گیرد، عراق، افغانستان، سوریه، لبنان، فلسطین و یمن شاخصترین کشورهای حوزه مقاومت هستند و میتوان گفت که در این کشورها دیپلماسی یک حالت فرابخشی بین وزارتخارجه و نیروی قدس را دارد، در دوران مسئولیت شهید حاج قاسم در نیروی قدس یعنی دو دهه اخیر، به دلیل حساس شدن شرایط منطقه و سقوط صدام و جنگهای اسرائیل در فلسطین و لبنان، نقش این کشورها در سیاست خارجی ایران پررنگتر شده است و همین باعث برجستهتر شدن نقش سردار سلیمانی در افکار عمومی گردید.
*آیا از این پس، میتوان خلا او را پر کرد؟
طبیعتا با از دست دادن چنین سرمایههایی که در دوران طولانی یعنی از اوایل دفاع مقدس تا اکنون ایجاد شدهاند، خسارتی بهوجود میآید که قابل جبران نیست، اما نحوه شهادت ایشان موجب شد تا به نوعی یک پتانسیل سرمایه اجتماعی برای نظام ایجاد شود و در فضای عمومی انقلاب پس از درگیر بودن با چالشهای گوناگون در سالهای اخیر یک رشد را تجربه کند.
*در عملیات ترور شهید سلیمانی، نقش کشورهای ثالث مثل قطر، عربستان، و رژیم صیهونیستی چقدر است؟ آیا این شهادت را باید به پای ترامپ نوشت یا باید مجموعهای هدفدار از اقدامات گروه بی دانست؟
طبیعتا رقبای منطقهای ایران از تضعیف توانایی نظامی و قدرت رهبری ایران، منفعت میبرند، البته نمیتوان قطر را در میان این کشورها جا داد، اما اینکه این کشورها در جریان موضوع قرار گرفته باشند، بخصوص در مورد کشورهای عربی بعید است چرا که امکان لو رفتن توطئه وجود داشت.
*با توجه به خلا حضور حاج قاسم سلیمانی، از این پس وضعیت آرایش سیاسی منطقه و توازن آن چگونه خواهد شد؟ آیا حزبالله و ایران و حشدالشعبی ضعیفتر خواهند شد؟
بهصورت منطقی این حادثه میتواند به تقویت جایگاه اجتماعی حشدالشعبی و خنثی کردن توطئههایی که علیه این گروه از سوی جریان غربگرا و جریان بعثی و سلفی عراق صورت میگرفت بیانجامد که نشانههای آن را در تشییع جنازه کمنظیر شهید سلیمانی و همچنین همراهی مراجع در عراق شاهد بودیم اما در لبنان، طبیعتا ما برای جایگزین کردن فردی که کاریزما و نفوذ حاج قاسم را در میان احزاب و گروههای مختلف داشته باشد، نیازمند زمان هستیم.
* رسانههای ایرانی خارج از کشور، در مقام دفاع از رفتار تروریستی ترامپ برآمدند و تلاش کردند که عملیات تروریستی را به یک عملیات نظامی فرو بکاهند. به نظر شما چرا آنها که مدعی حرفهایگری هستند، چنین میکنند؟
بالاخره باید بپذیریم که در یک جنگ هستیم و رسانههای وابسته به دولتهای آمریکا و انگلیس بر اساس منافع ملی خودشان عمل میکنند و ما نباید توقع بیطرفی از آنها داشته باشیم، البته ضعف و عملکرد کلیشهای رسانههای داخلی طبیعتا تاثیرگذاری آنها را بیشتر میکند.
* پاسخ متقابل ایران باید در چه سطحی باشد؟ برخی همچون مدیر روزنامه کیهان معتقدند که باید هر چه سریعتر پاسخ کوبندهای داد و برخی تاکید دارند که باید از هیجانزدگی دور شد. به نظر شما چه باید کرد که در دام جنگ و افراطیگری هم نیفتیم؟
عملکرد و اظهارات ترامپ نشان میدهد که او بهدنبال ایجاد کشمکش و ماجراجویی در این موضوع است تا برای خود خوراک انتخاباتی تهیه کند، ما باید کاملا حسابشده و قاطع واکنش نشان دهیم اما سناریوهای مختلفی را از قبل تهیه کرده و برای اقدامات احتمالی طرف مقابل پیشبینی لازم را کرده باشیم.
* ترامپ گفته است که «اقدام ما برای جلوگیری از جنگ بود، برای آغاز جنگ نبود.» به نظر شما این کار برای جلوگیری از جنگ بود یا عاملی بود برای جنگافروزی؟
این یک سناریو سوخته است که در حمله به عراق هم شاهد آن بودیم و بعدها مشخص شد ادعاهای دولت آمریکا جهت نابودی سلاحهای کشتار جمعی ساختگی بوده است، اخیرا رسانههای معتبر آمریکا هم گزارشهایی منتشر کردهاند که پیشگیرانه بودن این ترور، مبنا و مستند محکمی ندارد و براساس گمانهزنی بوده است، البته ترامپ شجاعت جنگافروزی ندارد اما اینکه اگر پاسخهای شتابزدهای از طرف ما داده شود، از یک درگیری محدود استقبال کند، قابل تامل است.
*شهادت حاج قاسم به سود ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا شد یا به ضرر او؟
برای قضاوت در این باره زود است، اگر این اتفاق منجر به خروج آمریکا از عراق و پیگیریهای حقوقی و واکنشهای سنجیده ایران شود به زیان او خواهد شد اما اگر این اتفاقها رخ ندهد، خود را یک قهرمان معرفی خواهد کرد که موفق به تضعیف قدرت منطقهای ایران شده است.
* شهادت حاج قاسم در سیاست داخلی چه تاثیری میتواند داشته باشد؟ آیا باعث تضعیف دولت میشود و قدرت گرفتن تندروها یا بالعکس؟
اصولا شخصیت حاج قاسم، یک شخصیت متعادل و میانهرو بود و متاسفانه جریان افراطی میخواهد با تقلیل و هزینه کردن از یک سرمایه ملی، تصویری ارائه دهد که به دوقطبی شدن جامعه بیانجامد درحالیکه سردار سلیمانی یک شخصیت ملی و فراجناحی بود.
*آیا خاطرهای از ایشان با آیتالله هاشمی و شخص خودتان دارید؟ نحوه تعامل شهید حاج قاسم با آیتالله هاشمی رفسنجانی چه در دوران جنگ، چه در دورهی ریاستجمهوری و چه پس از سال ۸۸ چه بود؟
ایشان تقریبا هم در طول بیست سالی که مسئولیت فرماندهی سپاه قدس را داشتند و هم در دورانی که فرماندهی سپاه کرمان را بر عهده داشتند، جزو چهرههای معتمد و نزدیک به آیتالله هاشمی رفسنجانی در سپاه محسوب میشدند و حتی در خاطرات آیتالله هاشمی که معمولا مختصر و کوتاه هست موارد زیادی، بیش از ۲۰۰ مورد، مربوط به شهید سردار سلیمانی آمده است که بهطور نمونه سی سال قبل، در مورد سردار سلیمانی در سال ۱۳۶۵ از واژه باهوش استفاده کردهاند یا سفری که ایشان به استان کرمان در بهار سال ۱۳۷۵ داشتند، سردار سلیمانی را بهعنوان فرمانده سپاه کرمان، مسلطتر از استاندار به مسائل توسعه و اجرایی توصیف کرده و نوشتهاند: «با هلیکوپترها به طرف جازموریان پرواز کردیم. در راه آقای سردار [قاسم] سلیمانی، فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله، توضیحات خوبی داد. اطلاعاتش از استاندار که همراه ما بود، بیشتر است؛ چون محلی و باهوش است. از رودخانههای شور و آغین و هلیلرود و دریاچه جازموریان گذشتیم. چندین مقر ایلهای عشایر را با کپرها و چادرها دیدیم. برای اولینبار است که جازموریان را میبینم. فصل پُرآبی است و بهخاطر باران فراوان امسال، خیلی پُرآبتر است و علوفهها در بخشی از آن به چشم میخورد.
در منطقه صولان، در بخش قلعهگنج کهنوج فرود آمدیم. عشایر اطراف، اجتماع عظیمی داشتند. در مراسم آقایان [غلامرضا] فروزش، [قاسم]سلیمانی و مسئول کشاورزی، توضیحات خوبی از طرح عمرانی منطقه دادند. با حفر و تجهیز حدود ششصد چاه عمیق در منطقه کهنوج و جیرفت و واگذاری مجانی آنها به عشایر، برنامه اسکان و ساماندهی عشایر اجرا میشود. به هر خانوار حدود هشت هکتار زمین و یک دوازدهم سهم موتورآبی داده میشود. منطقه کلات مالک، فوقالعاده پُرآب و دارای زمینهای خوب است.»
* خاطرات خودتان را از شهید سلیمانی بفرمایید.
در زمانی که مسئولیت دفتر رئیسجمهور و دفتر رئیس مجمع تشخیص مصلحت بر عهده من بود، ارتباط کاری بیشتری با شهید سردار سلیمانی داشتم و احساسم این بود که آیتالله هاشمی رفسنجانی بهدلیل اخلاص و صداقتی که در ایشان بود و حقایق و واقعیتها را عینا به مسئولان ارشد نظام منتقل میکرد، اعتماد بیشتری به گزارشهای ایشان داشت و متقابلا هم شهید سردار سلیمانی ارادت ویژهای به آیتالله هاشمی رفسنجانی داشت و در زمان رحلت ایشان نیز با حضور در منزل و تشییع جنازه، تعابیر مهمی درباره آیتالله بیان کرد.
انتهای پیام
کلا مقوله انتخاب بعداز مرحوم اقای هاشمی رفسنجانی به پایینترین حدارزشش تقلیل یافته……..چه..اعتبارایشان بعنوان یک نظریه پرداز سیاسی که از بدوشروع اعتراضات سال 42 تا بعداز فوت امام خمینی(ره)بعنوان یک مقیاس مطرح بود……
هاشمی رویه ای را بنیان نهاد ولی زمانی که دید دامن خود و اطرافیانش را هم میگیرد خواست آن را ویران کند که نشد !